تیم مذاکره کننده باید متن سه بسته پیشنهادی خود را منتشر کند/ در صورت عدم موفقیت مذاکرات، تهران هیچ پلن B ندارد
«پایان زودهنگام» یا «شکست» دور هفتم مذاکرات/ دستپخت نه چندان دلچسپ کنی در وین
دیپلماسی ایرانی – سرانجام پس از گذشت ۵ روز از آغاز دور هفتم مذاکرات وین که از دوشنبه هفته گذشته (۸ آذر/ ۲۹ نوامبر) شروع شده بود بعد از ظهر دیروز جمعه به کار خود پایان داد. این پایان زودهنگام می تواند به معنای شکست مذاکرات وین که در حقیقت اولین دور مذاکرات توسط هیئت مذاکره کننده دولت رئیسی است، تلقی شود. خصوصا که بعد از اقدام هیئت مذاکره کننده ایرانی در رابطه با ارائه بسته پیشنهادی خود به اعضای ۱+۴، طرفهای مقابل با محوریت تروئیکای اروپا آن را زیاده خواهی و زیاده روی ایران در مذاکرات تلقی کردند. اتفاقاً بعد از این واکنشهای منفی نسبت به بستههای پیشنهادی تهران بود که شاهد توقف این دور از مذاکرات بودیم. پیرو این نکته حتی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مذاکره کننده ارشد کشور هم اذعان داشت که طرفهای اروپایی از برخی پیشنهادهای ما خیلی رضایت نداشتند. به هر حال نهایتا با توجه به درخواست برخی از هیئتها جهت بازگشت به پایتختهایشان برای مشورت و دریافت دستورالعملهای تازه مقرر شد گفتوگوها اواخر هفته جاری از سر گرفته شود. این را انریکه موار، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا عنوان کرد. حال دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر، دقیق تر و عمیق تر آنچه که در این ۵ روز از دور هفتم مذاکرات وین گذشته است، گفت وگویی را با جلال میرزایی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
سرانجام دیروز جمعه شاهد پایان دور هفتم مذاکرات وین بودیم و هر کدام از طرفین برای رایزنی به پایتختهای خود بازگشتند. اگر چه طبق برخی گفته ها قرار است اواخر هفته آتی دوباره دور هشتم مذاکرات در وین از سر گرفته شود. در یک نگاه کلان و کلی به این دور از مذاکرات به نظر می رسد در ابتدای کار همه طرفها از آغاز و پیشرفت مذاکرات راضی بودند، اما پایان خوبی برای این دور رقم نخورد. خصوصاً اینکه تهران از یک سو و واشنگتن و تروئیکای اروپایی در دیگر سو همدیگر را به کارشکنی و کُندی در مذاکرات متهم کردند. حال برای کالبد شکافی این دوره از گفت وگوهای وین جا دارد که در ابتدا نگاه دولت سید ابراهیم رئیسی و تیم مذاکره کنندگان مورد ارزیابی قرار گیرد. در این رابطه تیم مذاکره کننده عنوان مذاکرات را تغییر دادند و دیگر خبری از مذاکرات احیای برجام یا مذاکرات هستهای نبود، بلکه از آن به عنوان مذاکرات لغو تحریم ها یاد می کنند. البته مشابه همین نگاه در صدا و سیما و رسانههای همسو هم دیده شد. با اینحال سوال اینجاست که اساسا تغییر نام و عنوان مذاکرات میتواند باعث تغییر دستور کار و محتوای مذاکرات هم بشود؟
ببینید دولت سید ابراهیم رئیسی و جریان حامی او این تصور را دارند که با برجام در دولت روحانی تمام گفت وگوها و مذاکرات در خصوص حقوق و تکالیف پرونده فعالیت های هسته ای ایران برای همه طرف ها روشن شده است. اکنون آنچه که اکنون محل چالش و اختلاف است به خروج دونالد ترامپ از برجام و مهمتر از آن اعمال تحریم ها و سیاست فشار حداکثری آمریکا باز میگردد. بنابراین از دید دولت رئیسی محور مذاکرات وین باید گفت وگو بر سر لغو تحریم ها و کنار گذاشتن سیاست فشار حداکثری آمریکا باشد.
با این حال تغییر عنوان مذاکرات توسط تیم مذاکره کننده ایرانی را یک بازی سیاسی تلقی می کنید؟
خیر. بازی سیاسی در کار نیست. واقعا دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده و شخص کنی اعتقاد دارند که اکنون محل اختلاف و چالش خروج دونالد ترامپ از برجام، اعمال تحریم ها و سیاست فشار حداکثری ایالات متحده است. لذا مذاکرات باید در این خصوص انجام شود. چون تکلیف حقوق هستهای ایران روشن است و نباید در این رابطه مذاکرات انجام شود. یعنی مذاکرات باید با محوریت لغو تحریم ها باشد. اگر تحریم ها و سیاست فشار حداکثری کنار گذاشته شود به تبعش ایران مطابق با متن برجام در دولت روحانی تکالیف هستهای خود عملیاتی خواهد کرد. اما اینجا ذکر سه نکته بسیار مهم لازم است. ابتدا به ساکن اینکه ما با این شیوه از مذاکرات قطعاً نمی توانیم نتیجه مطلوبی را به دست بیاوریم. چون بازیگر اصلی و در حقیقت تنها کشوری که تحریم ها را اعمال ایالات متحده است و دولت رئیسی و بهتر بگوییم حاکمیت هم اکنون تنها با آمریکا مذاکره مستقیم ندارد. خوب این نگاه بی شک غلط است و فقط خودمان را خسته می کنیم. اینجا متاسفانه نگاه مذاکرات جمهوری اسلامی ایران کاملاً اشتباه است. چون اگر بحث و موضوع مذاکرات لغو تحریمهاست و دولت رئیسی هم عنوان مذاکرت را لغو تحریم ها گذاشته است، خوب بدیهی است باید با طرفی مذاکره کند که تحریم ها را اعمال کرده، نه اینکه طوری رفتار کند که گویی آمریکایی وجود ندارد. اگر مذاکرت نتیجه محور برای رئیسی و کنی مهم است پس باید با بازیگری که این اقدام را انجام داده است، گفت و گو بشود. اینکه ما بخواهیم آمریکا را از دور مذاکرات حذف کنیم نشان میدهد که اساساً ما به دنبال مذاکره، آن هم مذاکرت نتیجه محور نیستیم. نمی دانم کارشناسان و تحلیلگران دیگر با چه زبانی بگویند که برقراری روابط دیپلماتیک و مذاکره ایران با روسیه، چین و همچنین تروئیکای اروپا در چهارچوب اعضای ۱+۴ صرفاً ابزار و اهرم فشاری برای واداشتن آمریکا در جهت بازگشت به توافق هستهای و لغو تحریمها، ذیل برجام است. اما متاسفانه در داخل کشور به خصوص در دولت رئیسی نکات حاشیه ای به متن تحرکات دیپلماتیک بدل شده است و اصل و هدف نهایی به حاشیه رفته است. مذاکره با ۱+۴ فقط ابزاری برای مدیریت آمریکا با هدف لغو تحریم ها است. مذاکره صرف با ۱+۴، چه روسیه و چین و چه تروئیکای اروپایی هیچ دستاوردی برای ما ندارد، کما اینکه در همین دوره هفتم هم شاهد آن بودیم.
نکته مهمتر این است که بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری و تحریمهای ظالمانه به تبع آن، جمهوری اسلامی ایران هم از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ پنج گام کاهش تعهدات برجامی را انجام داد. ضمنا با روی کار آمدن مجلس یازدهم و تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها، دولت روحانی و بعد از آن دولت رئیسی هم اقدامات دیگری را در دستور کار قرار دادند، از تولید اورانیوم فلزی، غنیسازی ۲۰ درصد، غنیسازی ۶۰ درصدی، استفاده از نسل جدید سانتریفیوژها و مهمتر از آن توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و ...؛ خوب اگر می خواهیم مذاکرات به نتیجه برسد نمی توانیم محور مذاکرات را فقط بر روی لغو تحریمها قرار دهیم. باید بپذیریم که ایران هم در مقابل سیاستهای فشار حداکثری آمریکا گام های کاهش تعهدات برجامی را انجام داده است که البته اقدام و واکنش درستی بوده است. من نمیخواهم این اقدامات درست و بجا را زیر سوال ببرم، اما به هر حال ایران هم بعد از یک سال صبر استراتژیک تعهدات خود را مطابق با برجام کنار گذاشت و سعی کرد برای پر کردن دست تیم مذاکره کننده، هم در دولت رئیسی و قبل از آن در دولت روحانی اقدامات کاهش تعهدات برجامی را به شکل جدی در دستور کار قرار دهد، اینجاست که نمی توان منکر گامهای کاهش تعهدات برجامی شد. پس همانگونه که لغو تحریم ها باید در دستور کار باشد از آن طرف باید مشخص کنیم که تهران هم در مقابل باید چه اقداماتی را در حوزه هستهای انجام دهد. اما نکته مهمتر که در پاسخ مشخص به سوال شما است این است قطعاً نمی توان با تغییر عنوان مذاکرات یعنی استفاده از عبارت مذاکرات لغو تحریم ها به جای مذاکرات احیای برجام یا مذاکرات هستهای، دستور کار آن را تغییر داد. این تغییر عبارت فقط برای تیم مذاکره کننده ایرانی شکل گرفته است چون به آن باور دارند. در صورتی که در ان سو داستان تروئیکای اروپایی، روسیه، چین و به خصوص ایالات متحده آمریکا کماکان حساسیت جدی روی فعالیتهای هستهای ایران دارند و با توجه به اقداماتی که به آن اشاره کردم در این مدت حساسیت ها چند برابر هم شده است. پس قطعا نمیتوان با تغییر عنوان مذاکرات دستور کار مذاکرات را هم تغییر داد.
در همان روز نخست دور هفتم مذاکرات وین (دوشنبه) قرار شد که از فردای آن روز کارگروه مربوط به لغو تحریم ها تشکیل شود و بعد از آن هم کارگروه مربوط به هسته ای. آیا این تقدم و تاخر در تشکیل دو کارگروه نشان می دهد که تیم مذاکره کننده ایران توانسته است نگاه خود را ذیل عنوان مذاکرات لغو تحریم ها به طرف های مقابل تسری دهد؟
به هیچ عنوان. من اشاره کردم و دو بار هم تکرار میکنم که تغییر عنوان مذاکرات توسط رئیسی، کنی یا هر کس دیگری نمی تواند نگاه طرفهای مقابل را تغییر دهد. آمریکا و اعضای ۱+۴ با اهداف و منافع مشخص خود وارد مذاکرات شده اند. لذا تقدم یا تاخر در تشکیل کارگروه هستهای یا کارگروه لغو تحریم ها نشان نمی دهد که مذاکرات وین اولویت را به کدام مسئله اختصاص داده است. چون هر کدام از آنها منوط به انجام دیگری است. بدون لغو تحریمها، تکالیف هسته ای اجرایی نمی شود و بدون توقف کاهش تعهدات برجامی ایران، لغو تحریمها تحقق نمییابد.
در جریان دور هفتم مذاکرات، علی باقری کنی به عنوان معاون سیاسی وزارت امور خارجه و مذاکره کننده ارشد عنوان داشت که سه بسته پیشنهادی از سوی جمهوری اسلامی ایران برای طرف های مذاکره کننده تهیه شده که دو بسته پیشنهادی آن با محوریت لغو تحریم و تکالیف هسته ای ایران ارائه شد. هر چند که در نهایت این دو بسته پیشنهادی با واکنش مثبت و موافقت اعضای ۱+۴ و به خصوص اروپایی ها همراه نشد. از نگاه شما آیا این بسته های پیشنهادی که طبق موضع تروئیکای اروپایی زیادهخواهی ایران در مذاکرات تلقی می شود، باعث شکست و پایان زودهنگام دور هفتم مذاکرات شد؟
ابتدا به ساکن باید عنوان کنم که تصورم از دور هفتم مذاکرات شکست نیست. هیچ کارشناسی، چه با نگاه بدبینانه، چه با نگاه واقع بینانه و حتی با تلقی خوش بینانه تصور این را ندارد که در دور هفتم، هشتم و یا چند دور دیگر تمام چالش ها و مشکلات تیم مذاکره کننده ایران با طرف های مقابل حل شود و مذاکرات به نتیجه برسد. به هر حال نقاط اختلاف، گسل دیدگاه ها و سطح انتظارات از همدیگر به قدری بالاست که من معتقدم برای رسیدن به یک مسیر و گفتمان مشترک نیاز به چند دور مذاکره طولانی است. بنابراین نمیتوان پایان زودهنگام دور هفتم مذاکرات وین را شکست بدانیم. اگر چه که به نظر می رسد ارائه آن دو بسته پیشنهادی تیم مذاکره کننده ما به اختلافات اعضای ۱+۴ به خصوص اروپایی ها و همچنین ایالات متحده آمریکا با ایران در این دور از گفت وگوها دامن زد و سبب شد مذاکرات زودهنگام به پایان برسد، اما تلقی شکست درست نیست. بله سایه سنگین، تبعات مخرب و واکنش منفی طرفهای مقابل به بسته پیشنهادی ایران مهر پایانی بر دور هفتم مذاکرت بود.
اجازه دهید روی پایان زودهنگام یا شکست دور هفتم مذاکرات قدری تامل کنیم. به هر حال تیم مذاکره کننده دولت رئیسی با یک هیئت ۴۰ نفره به وین سفر کرد. فارغ از حواشی و نقاط مثبت و منفی این تیم عریض و طویل باید عنوان داشت که حامیان دولت رئیسی اعزام این تیم ۴۰ نفره را گامی مثبت و نشانه جدیت دولت سیزدهم برای پیگیری مذاکرات و حصول توافق میدانستند و ذیل آن تاکید میکردند این دولت با این تیم ۴۰ نفره از وزارتخانههای مختلف و بانک مرکزی سعی دارد فضا و بستر لازم برای تسریع مذاکرات را فراهم آورد تا تیم مذاکره کننده به بهانه مشاوره با حاکمیت و دولت دوباره به تهران باز نگردد که سبب قطع مذاکرات شود. اما تنها بعد از ۵ روز مذاکرات شاهد پایان دور هفتم بودیم. پس اساساً خاصیت و فایده حضور این میزان از کارشناسان و معاونین وزرا از طرف دولت رئیسی چه بود؟ آیا این نشان نمی دهد که این پایان زود هنگام دور هفتم مذاکرات مترادف همان شکست است؟
اولا پایان زود هنگام مذاکرات وین توسط ایران نبود، بلکه این کشورهای غربی و به خصوص اروپایی ها بودند که برای مشاوره به پایتخت های خود بازگشتند. در ضمن پرداختن به وجوه مثبت یا منفی این تیم ۴۰ نفره مذاکرهکننده هستهای یک نقطه حاشیه ای است که در این شرایط خطیر و حساس اصلاً ارزش گفت وگو و بحث ندارد. اما نکته مهمی که باید در پاسخ به سوال شما باید مورد ارزیابی قرار گیرد این است که حتی اگر تیم مذاکره کننده متشکل از چهار صد نفر هم باشد باید تیم مذاکره کننده برای گرفتن چراغ سبز و مشاوره با حاکمیت و دولت دوباره به تهران باز گردد. چون گام به گام مذاکرات باید با چراغ سبز حاکمیت همراه شود. فرقی هم در دولت روحانی و رئیسی ندارد. ببینید نظر مثبت و کارشناسانه تیم ۴۰ نفره و هیئت مذاکره کننده ایرانی یک چیز است و چراغ سبز حاکمیت هم چیز دیگری است. قطعاً چراغ سبز حاکمیت اصل و تعیین کننده است.
آیا امکان دارد که دولت رئیسی با ارائه این بسته های پیشنهادی و زیاده خواهی سعی دارد با مطرح کردن خواستههای حداکثری به مطالبات حداقلی برسد. یعنی اصطلاحا به مرگ گرفته تا طرف به تب راضی شود؟
بله این امکان وجود دارد. اما باید در نظر بگیریم که در شرایط فعلی کشور این سیاست به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن نوع وقتکشی در مذاکرات است که چه آثار زیانباری بر حوزه اقتصادی و معیشتی دارد. به هر حال دولت رئیسی بعد از چند ماه تاخیر و تلف کردن زمان طلایی وارد مذاکرات شده است. از آن طرف با این بسته های پیشنهادی و زیاده خواهی، هم مسیر مذاکرات را کُند کرد و هم مسیر را پیچیده نمود. من دوباره تاکید می کنم نمی خواهم از لفظ شکست برای مذاکرات استفاده کنم، اما به هر حال نگاه غلط مذاکراتی ایران سبب شد که پایان زودهنگامی برای دور هفتم مذاکرات رقم بخورد، در صورتی که جا داشت چند روز دیگر مذاکرات ادامه داشته باشد تا چکشکاری های اولیه روی آنچه در شش دوره قبل دولت روحانی انجام شده است، صورت بگیرد. در ضمن اگر این فرض را هم درست بدانیم که دولت رئیسی با این زیاده خواهی به دنبال خواستههای حداکثری است تا مطالبات حداقلیش عملیاتی شود، هم باعث پیچیده تر شدن مذاکرات و هم سبب توقف، کندی و پایان زودهنگام مذاکرات شد. اما نکته مهم تبعات خاص این مسئله بر کشور است. اگرچه من عنوان کردم نباید از لفظ شکست برای این مذاکرات استفاده کرد، اما به هر حال جامعه برآورد و انتظار دیگری از این مذاکرات دارد، طوری که حتی اگر جامعه تلقی شکست هم نداشته باشد باز همین کندی روند و پایان زودهنگام مذاکرات آثار خاص خود را هم بر بازار خواهد داشت. حالا شما از امروز شنبه می بینید که این پایان زودهنگام دور هفتم مذاکرات وین چه آثار منفی بر بازار و معیشت خواهد داشت.
ولی انجام مذاکرات بدون در پیش گرفتن مسیر مشخص و دستاورد ملموس چه فایدهای دارد؟
اشتباه نکنید حتی انجام مذاکرات به شکل صوری هم میتواند آثار مثبتی بر بازار داشته باشد. به گونه ای اگر این مذاکرات بدون دستاورد ملموس، خروجی و توافق هم باشد باز نشان میدهد که سیاست خارجی ایران به دنبال چالش، تنش و ماجراجویی نیست. لذا آثار مثبت خود را بر بازار و معیشت خواهد داشت، ولو آنکه این آثار مثبت به صورت موقتی و نسبی باشند. به هر حال یک پایداری و ثبات اولیه ای در بازار ایجاد میشود. اما اینکه بعد از چند ماه تاخیر و فرصت سوزی، مذاکرات انجام شود و بعد هم پایان زودهنگامی داشته باشد، حتی با فرض اینکه آن را شکستن ندانیم، می تواند بازار را دچار تلاطم کند.
با این وصف آیا باید دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده متن بسته های پیشنهادی خود را به جامعه و افکار عمومی ارائه کند یا خیر. چون یکی از چالش ها، انتقادات و حملاتی که اصولگرایان، جریان قدرت، منتقدین برجام و مخالفان دولت روحانی در طول مذاکرات مطرح میکرند این بود که دولت یازدهم و دوازدهم پشت درهای بسته، به صورت محرمانه، مطابق با اهداف و منافع خود و بدون در نظر گرفتن منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، مذاکرات را انجام داده و توافقی را حاصل کرده است. یعنی دولت روحانی هیچ کس را محرم نمی داند. اگر این ادعا درست باشد آیا جا دارد دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده متن این بسته پیشنهادی خود را به طور کامل منتشر کنند؟
نکته شما کاملا درست است. اتفاقاً من معتقدم که اگر دولت رئیسی بر ادعای خود مُصر است و سعی دارد با شفافیت، مذاکرات را پیش ببرد بنابراین چیزی برای پنهان کردن ندارد. خصوصاً آنکه ارائه همین بسته پیشنهادی و واکنش منفی طرف های مقابل نسبت به آن، با این تلقی که تیم مذاکره کننده ایرانی با بسته پیشنهادی مذکور به دنبال زیاده روی و زیادهخواهی است باعث کندی و پایان زودهنگام مذاکرات شده است. ذکر این نکته لزوم انتشار آن را دو چندان می کند. به هر حال باید بفهمیم اساساً منطق و نگاه تیم مذاکره کننده دولت رئیسی نسبت به حقوق و تکالیف این مذاکرات چه بوده است. اینجاست که قطعاً انتشار متن بسته پیشنهادی تیم مذاکرهکننده هم منافاتی با اصل مذاکره ندارد، مگر اینکه مثل سایر موارد، دولت روحانی هرکاری که انجام دهد غلط است، اما انجام همان کار در دولت رئیسی درست و به جا تلقی شود.
امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه عنوان داشته که دور هفتم مذاکرات وین موفقیت آمیز نبود، لذا به احتمال زیاد این مذاکرات در کوتاه مدت از سر گرفته نشود. این در حالی است که طبق اخبار واصله و به گفته انریکه مورا، معاون یا قائم مقام مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا احتمالا از چهارشنبه یا پنجشنبه پیش رو شاهد آغاز دور هشتم مذاکرات وین خواهیم بود. حال به باور شما دور بعدی به زودی برگزار می شود یا خیر؟
من معتقدم که آغاز دور هشتم مذاکرات به زودی انجام شود. این دست مواضعی که رئیس جمهور فرانسه مطرح کرده است صرفاً یک لفاظی دیپلماتیک است و نمیتوان آن را نزدیک به واقعیت دانست. به هر حال انریکه مورا اکنون مذاکرهکننده ارشد اتحادیه اروپاست و در جریان مذاکرات قرار دارد. پس سخنان او بیشتر نزدیک به واقعیت است. ضمنا که اگر بخواهیم وقت کشی در ادامه مذاکرات داشته باشیم امکان وقوع هر اتفاقی را باید در نظر گرفت. به خصوص آنکه بعد از چند ماه دولت رئیسی آغاز مذاکرات را در دستور کار قرار داده است. بنابراین اعضای ۱+۴ و آمریکایی ها اجازه نمیدهند که فاصله زیادی بین دور هفتم و دور هشتم ایجاد شود تا دولت رئیسی فرصتی برای پیشبرد هر چه بیشتر گام های کاهش تعهدات هستهای داشته باشد. در نتیجه اروپاییها، آمریکا، روسیه و چین و همچنین جمهوری اسلامی ایران برای اینکه هر چه زودتر به توافق دست پیدا کنند، انجام مذاکرات را در دستور کار قرار میدهند. به هر حال همه طرفها از دید اهداف و منافع خود به تداوم مذاکرات برای حصول توافق نیاز دارند؛ ایران برای پایان دادن به تحریم ها و سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادی و معیشتی خود و اروپاییها، آمریکا، روسیه و چین هم برای مدیریت پرونده فعالیت های هسته ای ایران به توافق نیاز دارند. لذا این نیاز همه طرفها برای رسیدن به یک توافق جامع و کامل باعث می شود که فاصله چندان زیادی بین دوره هفتم و دوره هشتم نباشد، هر چند که نمی توان به طور دقیق گفت چهارشنبه یا پنجشنبه این هفته طبق گفته انریکه مورا شاهد آغاز دور هشتم مذاکرات وین باشیم. چون ما در ادوار مختلف دیده ایم که مرتباً زمان اعلامی به تاخیر افتاده است، اما بی شک فاصله دور هفتم و هشتم چندان زیاد نخواهد بود.
اما لائورنس نورمن، خبرنگار اروپایی وال استریت ژورنال که از نزدیک مذاکرات احیای برجام را دنبال میکرد در یک رشته توییت نوشت: «دیپلماتهای ارشد تروئیکای اروپایی میگویند که ایران تقریباً تمام توافقهای دشواری را که در ماهها مذاکرات سخت به دست آمده را زیر پا گذاشته و خواستار تغییرات اساسی در متن است. مشخص نیست که چگونه می توان این شکاف های جدید در مذاکرات را در یک چارچوب زمانی واقع بینانه بر اساس اصلاحات ایران برطرف کرد. دیپلماتهای ارشد تروئیکای اروپایی احتمالاً نزدیکترین افرادی هستند که در مذاکرات به این موضوع رسیدهاند که احیای توافق هستهای دیگر امکانپذیر نیست.» آیا این دستپخت باقری کنی در وین که تقریبا مورد قبول هیچکس نبوده است در ادامه می تواند منافع ما را تامین کند و به توافقی نائل شود؟
همان گونه که پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم این مسئله تنها مربوط به آقای باقری کنی نیست. چون کنی آن چیزی را پیاده میکند که در تهران به او دستور داده شده است. حتی معتقدم دولت رئیسی هم مجبور است سیاستهای بالادستی را اجرا کند. پس ما نباید این انتقادات را به یک فرد خاص مانند کنی محدود کنیم. این دستپخت باقری کنی نیست، بلکه آشی است که دستور پخت آن در تهران داده شده است.
با این حال نقش باقری کنی در پایان زودهنگام به دور هفتم مذاکرات را هم نمی توان منکر شد. در همین رابطه لائورا روزن، خبرنگار المانیتور پیرو گفته یکی از مذاکره کنندگان در توییتی نوشت: « به نظر می رسد باقری کنی فوریت شرایط را درک نمی کند.» ؟
من هم مکر نقش کنی نیستم. اما باید تحلیل درست داشت و سهم هر کش را درست دید. با این حال بله من هم معتقدم نگاه غلط باقری کنی، دولت رئیسی و حاکمیت در تهران متاسفانه چالشهای جدی را برای دور هفتم مذاکرت وین شکل داد. در حالی که یکی از هوشمندی های دولت روحانی و تیم مذاکرهکننده محمدجواد ظریف آن بود که حداقل سعی می کرد فاصله روسیه و چین را با اروپاییها و همچنین ایالات متحده آمریکا حفظ کند و حتی سعی میکرد گسل تروئیکای اروپایی با آمریکا حفظ شود که متاسفانه با توجه به آنچه که باقری کنی در دور هفتم مذاکرات رقم زد، نه تنها فاصله اروپا و آمریکا کمتر شد که حتی روسیه و چین هم اکنون در جبهه غرب قرار گرفتند. در حالی که پکن و مسکو به دلیل چالش تایوان و اکراین سعی دارند فاصله خود با غرب را حفظ کنند.
در این بین محمد مرندی، مشاور تیم مذاکرهکننده ایران در وین عنوان داشته که در صورت عدم بازگشت آمریکا به برجام، طرح جایگرین یا همان پلن B ایران هم «ادامه برنامه هستهای و تقویت روابط با کشورهای آسیایی» است. واقعا تهران در صورت شکست مذاکرت پلن B دارد. اگر چه دولت رئیسی فعلا فرض را بر ادامه تحریمها گذاشته و حتی بودجه ۱۴۰۱ را هم بودجه تحریمی بسته است؟
همانگونه که موضع امانوئل مکرون را یک لفاظی دیپلماتیک میدانم قطعاً سخنان امثال مرندی هم لفاظی دیپلماتیک و سخنانی پوچ است. چون ایران در صورت شکست مذاکرات هیچ پلن B ندارد. تنها راه سامان دادن به وضعیت ناگوار اقتصادی و معیشتی در کشور، مذاکره برای احیای برجام و لغو تحریمهاست. مضافا در صورت شکست مذاکرات روابط ما، چه با کشورهای همسایه و چه دیگر کشورهای فرامنطقه ای و نیز تلاش برای حضور در پیمان ها و سازمانهایی مانند اکو، شانگهای و ... نمیتواند برای ما راهگشا باشد. چرا که تحریمهای آمریکا و همچنین چالش ما با FATF قطعا اجازه نمی دهد هیچ کشوری در منطقه و جهان روابط اقتصادی و تجاری با ایران برقرار کند. پس پلن B برای ایران شعار و توهم است. متاسفانه دستپختی که باقری کنی در وین ارائه داد دستور پختش توسط مرندی و امثال مرندی ها بوده است. نگاه های بسته و سطحی این افراد که هیچ گونه دانش و تخصصی در حوزه روابط بینالملل ندارند، سبب شده است که کشور به این وضعیت کشیده شود. اگر می بینید ملت با چالش، بحران و فاجعه در کشور روبرو هستند نتیجه مشاوره امثال مرندی و مرندی هاست. جالب تر اینجاست که این فرد در ادامه ادعا می کند در صورت شکست مذاکرات، ایران به سمت افزایش توان هستهای پیش می رود گویی که اروپاییها، شورای حکام، آژانس بین المللی انرژی اتمی، شورای امنیت سازمان ملل و حتی چین و روسیه ساکت می مانند. گویی که اروپاییها ابزاری به نام مکانیسم ماشه در اختیار ندارد. من نمی دانم این افراد با چه سوادی، باچه تلقی و بینشی و با چه سطح درکی این سخنان را بیان می کنند؟ یک دانش آموخته زبان انگلیسی را چه به مشاوره سیاسی و دیپلماتیک، آن هم در مذاکرات هسته ای؟! چرا باید همچین فردی به عنوان مشاور در تیم مذاکره کننده حضور پیدا کند، جز به واسطه نقش پدرش؟ مگر قحط الرجال است که محمد مرندی مشاور دیپلماتیک باشد؟ هر چند که تعجبی هم ندارد؛ وقتی باقری کنی مذاکرهکننده ارشد باشد، حضور محمد مرندی هم چندان دور از ذهن نیست. همانگونه که پدرش هم با آن مشاورههای کذایی سبب شد این همه مردم به دلیل نرسیدن واکسن کرونا جانشان را دست بدهند.
با توجه به آن چه که در دور هفتم مذاکرت وین گذشت شما توافق موقت ذیل توقف در برابر توقف را چگونه ارزیابی می کنید. ۱۷ نوامبر/ ۲۶ آبان بود که پایگاه آکسیوس مدعی شد که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در گفت و گویی با ایال هولاتا، همتای اسرائیلی خود به دنبال اجرای ایده توافق موقت با ایران با هدف خرید زمان بیشتر در مذاکرات هستهای هستند. طبق گفته مقامهای آمریکایی، ایده مطرح شده از سوی سالیوان این بود که واشنگتن و متحدانش در ازای توقف موقت بخشهایی از برنامه هستهای خود، امکان آزادسازی بخشهایی از داراییهای مسدود شده ایران را فراهم خواهند کرد و یا اینکه برای مبادلات کالاهای بشردوستانه، معافیتهای تحریمی صادر خواهند کرد. البته در بخشی از این گزارش آمده است که طرح توافق موقت با ایران، طرحی موقت است و موضع دولت بایدن کماکان اصرار بر احیای کامل برجام است. ضمن اینکه یک مقام اسرائیلی در گفت وگو با اکسیوس عنوان داشت که تل آویو هم با این پیشنهاد موافق نبوده و معتقد است هر توافق موقت با ایران به توافقی دائمی تبدیل خواهد شد که به ایران اجازه خواهد داد زیرساختهای هستهای و ذخایر اورانیوم خودش را حفظ کند. با این وصف برخی از کارشناسان، تحلیلگران ناظران امر معتقدند توافق موقت یک تله و دام دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی ایران است. آیا شما توافق موقت را یک دام دیپلماتیک برای تهران می دانید یا یک فرصت؟
اتفاقا توافق موقت از نگاه من، نه تنها یک دام یا تله دیپلماتیک نیست، بلکه در این شرایط و با توجه به آنچه که در جریان دور هفتم مذاکرات وین گذشته است می تواند یک راه حل برای مدیریت شرایط، کاهش تنشها و اختلافات و نزدیک کردن دیدگاه طرفین به هم دیگر باشد. چون، نه ایران و دولت رئیسی در این شرایط توان آن را دارد که همه اقدامات هستهای خود مانند کنار گذاشتن سانتریفیوژهای نسل جدید، توقف غنیسازی ۲۰ درصدی، ۶۰ درصدی، توقف تولید اورانیوم فلزی را عملی کند، نه میلی به پایان توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی دارد و نه می تواند تمام اورنیوم غنی شده بالاتر از ۳.۶۷ درصد را مطابق با برجام از کشور خارج کند. یعنی در کوتاه مدت تمام این اقدامات کاهش تعهدات برجامی و بازگشت به حالت صفر در چارچوب برجام با هیچ توجیهی از سوی دولت رئیسی قابل اجرا نیست. در آن سوی داستان هم دولت باید نمیتواند همه تحریم های بعد از خروج ترامپ از برجام را به طور کامل لغو کند. یعنی باید بپذیریم، هم در ایران مخالفان و موافقان جدی در خصوص بازگشت وضعیت دوره برجام وجود دارد و هم در آمریکا هم مخالفان و موافقان جدی در خصوص لغو تمام تحریم های هسته ای ایران وجود دارد. پس می توان با توافق موقت و ارائه یک چهارچوب کلی ذیل پروسه توقف در برابر توقف یک موافقت اولیه را برای نزدیک کردن دیدگاه به همدیگر داشت.
از دید شما این توافق موقت و فریز در برابر فریز می تواند شامل چه اقداماتی باشد؟
چون مخالفان جدی در خصوص صفر کردن اقدامات هستهای ایران توسط دولت رئیسی وجود دارد می توان در توافق موقت روی مسائلی مانند توقف غنیسازی ۶۰ درصدی، ۲۰ درصدی و اورانیوم فلزی تا اینجای کار صحبت کرد، اما مسئله خروج مواد غنی شده از کشور، جمع کردن سانتریفیوژهای نسل جدید و یا پایان دادن به توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی جزو موارد حساسی است که باید در خصوص آن دقت لازم صورت بگیرد، چون مخالفان جدی در کشور وجود دارد. در آن سو به نظر من آزاد کردن اموال بلوکه شده ایران در کشورهای دیگر و همچنین لغو تحریم های مربوط به کشتیرانی و فروش نفت و بازگشت سرمایه آن به داخل کشور، گام نخست آمریکاست که میتواند توافق اولیه را شکل دهد.
نظر شما :