برگه برنده هایی که در اختیار ایران است
نکاتی چند درباره مذاکرات هسته ای
نویسنده: رامین فخاری، دانشجوی ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: بر اساس اخبار منتشر شده قرار بر این منوال است که مذاکرات احیای برجام از تاریخ هشتم آذر آغاز شود، در این نوشتار قصد داریم به این مساله بپردازیم که چرا باید یک پشتیبانی ملی در همه سطوح دولت و ملت ایران از مذاکرات آتی بدون در نظر گرفتن دستاورد آن برای یک جناح سیاسی انجام شود؛
الف- مساله نخست در مذاکرات برجام یا مذاکرات احیای برجام نتیجه آن است، چه شخص دکتر محمد جواد ظریف،چه شخص امیر عبداللهیان هر دو فرزندان ملت ایران هستند و مهم نتیجه برجام و تاثرات بر اقتصاد و معیشت مردم ایران است. راهی که دکتر ظریف و آقای عراقچی آغاز کرد اگر هم توسط امیر عبداللهیان به ثمر برسد، حاصل کار دو دولت از دو جناح سیاسی مختلف بوده است و حداقل باید در این باره همه جناح های سیاسی داخلی ایران یک صدا باشند و مساله مذاکرات به دعوای جناح های سیاسی تبدیل نشود.
ب- مساله مهمتر از مذاکرات و جنبه سیاسی آن اقتصاد و معیشت مردم ایران است که تحت تاثیر تحریم ها قرار گرفته است. به همین دلیل همه جناح های سیاسی نباید به هیچ وجه ممکن در برابر مذاکرات مخالفت بورزند. ده سال قبل پدیده ای بنام زباله گرد در ایران بسیار نادر بود، اما امروزه به دلیل تحت فشار قرار گرفتن ایران از دیدگاه اقتصادی و تورم افسارگسیخته، زندگی مردم را در همه ابعاد تحت تاثی منفی قرار داده است و اقتصاد ایران در خطر شبیه شدن به جنبه منفی اقتصاد هند و ظهور افراد بیخانمان همانند هند است. مساله پشت بام فروشی مقدمه ای برای رفتن ایران به آن سو است. مساله اقتصادی همه مردم ایران را تهدید می کند و اتفاقا باید افزود بدنه اجتماعی حامیان آقای رئیسی بیشتر از جنبه تحریم ها تحت فشار اقتصادی هستند و در رده بعدی بدنه اجتماعی طبقه متوسط حامیان دولت روحانی تحت فشار اقتصادی هستند. در نتیجه حداقل بخاطر مساله اقتصاد باید یک انسجام ملی در زمینه مذاکرات آتی وجود داشته باشد.
ج- مذاکره ای که دولت آقای رئیسی با آمریکا به نتیجه برساند می تواند بسیار قوی تر از مذاکره ای باشد که دولت روحانی آن را به نتیجه خواهد رساند. زیرا دولت رئیسی از حمایت حاکمیتی بیشتری نسبت به دولت روحانی برخوردار است. رئیسی اقتدار بیشتری نسبت به روحانی دارد در نتیجه در روند مذاکرات دست بازتری خواهد داشت و در نتیجه هرچند متاسفانه روسای بعدی جمهوری آمریکا می توانند بازهم برجام را تحت تاثیر قرار بدهند ولی در نهایت اگر قراردادی بین دولت رئیسی و آمریکا منعقد شود قرارداد منسجم تر و محکم تری خواهد بود.
د- از بعد داخلی و مردمی نیز قراردای که توسط دولت رئیسی منعقد شود با انتقاد کمتری از سمت جناح انقلابی و مذهبی و گروه های اصولگرا مواجه خواهد شد. از طرفی ممکن است با انتقاد های پیاپی کیهان هم مواجه نشود. علاوه بر آن در صورت انجام مذاکرات طبقه متوسط نیز از دولت رئیسی حمایت خواهد کرد. دولت رئیسی برخلاف دولت روحانی که تنها از حمایت طبقه متوسط برای مذاکرات برخوردار بود، از حمایت همه گروه های اجتماعی در روند مذاکرات برخوردار است و با انتقادهای کمتری مواجه خواهد شد که البته این مساله نیز می تواند زمینه ای برای کاهش شکاف های اجتماعی بین گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی ایران باشد. منسجم شدن همه گروه های اجتماعی و سیاسی در این زمینه می تواند زمینه انسجام اجتماعی و سیاسی در سایر موارد را سبب شود. یک انتظار از کاربران هوادار دولت قبل نیز وجود دارد که در شبکه های اجتماعی مثل توئیتر حداقل بخاطر معیشت مردم، اقدام به مقابله به مثل با مخالفت هایی که در دوران روحانی با مذاکرات می شد نکنند.
ه- می توان گفت که مساله بیرون آمدن ترامپ از برجام و اتفاقات بعدی از جمله شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی و تنش های ایران و آمریکا در دوران ترامپ منجر به افزایش تجربه کارگزاران جمهوری اسلامی و یا به عبارت دیگر تجربه کل نظام در زمینه مواجهه با آمریکا شده است. در نتیجه با توجه به تجربه قبلی در برجام به احتمال زیاد در ذهنیت تیم مذاکره کننده ساز و کارهای محکم تری از مذاکرات قبلی در زمینه عدم خروج آمریکا از برجام وجود دارد و تدابیری در این زمینه اندیشیده شده است. در نتیجه مذاکرات آتی ضمانت های محکمتری را در زمینه اجرا را در پی خواهد داشت، اما باید تیم مذاکره کننده به این مساله توجه داشته باشد در صورتی که بایدن در چهار سال یا حتی هشت سال آینده رئیس جمهوری آمریکا نباشد و یک جمهوری خواه بر سر کار بیاید، ساز و کارهایی برای جلوگیری از خروج یکجانبه آمریکا از برجام تعبیه شده باشد و درس های قبلی می تواند در این زمینه ثمر بخش باشد.
و مورد آخر که باید اشاره کرد که نتیجه این مذاکرات محکم تر از مذاکرات گذشته می تواند باشد چرا که در این میان مساله جنگ سرد بین آمریکا و چین مطرح است که باید گفت آمریکا راهی به جز پذیرفتن ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای ندارد. البته این مساله نیز نباید در دیدگاه مذاکره کننده ایرانی اثر داشته باشد زیرا می تواند اصل مذاکرات را به حاشیه براند، اما در صورتی آمریکا بخواهد عرصه را بر ایران تنگ کند نزدیک تر شدن ایران به چین و پاکستان می تواند در جنگ سرد جدیدی که در جهان شکل گرفته است از این پتانسیل برخوردار باشد که موازنه را به ضرر آمریکا بر هم بزند. اما در صورتی که آمریکا تا اندازه ای از تمامیت خواهی خود صرف نظر کند و ایران نیز سیاست موازنه و دوستی بین شرق و غرب را برقرار کند، این مساله یک سد دوجانبه را از لحاظ اقتصادی برای ایران و از لحاظ ژئوپولتیک برای آمریکا رقم خواهد زد. ضمن اینکه باید افزود ایران نباید به هیچ وجه در این جنگ سرد جدید به دام چین یا آمریکا بیفتد. ضمن اینکه هم با چین و هم با جهان غرب روابط حسنه ای را برقرار کند. در نتیجه وجود عنصر و یک قدرت جهانی جدید به نام چین که شاید در دوران مذاکرات قبلی به صورت امروز در معادلات بین المللی نقش بازی نمی کرد، می تواند یک برگ برنده ایران باشد، در نتیجه این نیز یکی از دلایلی می تواند باشد که از مذاکرات حمایت بیشتری صورت بگیرد.
نظر شما :