لزوم اصلاح رفتارها و رویکردها
چرا ترکیه موفقتر از ماست؟/ تکیه به روسیه به ضررمان تمام شده است
دیپلماسی ایرانی: این روزها در وضعیت استثنائی به سر می بریم. از یک سو بحران های تازه ای در پیرامونمان شکل گرفته که هم مرزهای شرقی و هم مرزهای غربی و شمال غربی ما را تحت تاثیر قرار داده است. درعین حال این گونه به نظر می رسد که برخی کشورهای منطقه ای و همسایگانمان می روند تا به عنوان یک رقیب تا یک شریک منطقه ای در برابر ما ظاهر شوند. این در حالی است که هنوز تکلیف برجام روشن نشده و معلوم نیست آینده مذاکرات هسته ای به کجا بینجامد. در عین حال که هنوز مشکلات حل نشده طولانی داریم که می روند به یک مشکل مضمن برای آینده روابط بین المللی ما تبدیل شوند. برای بررسی این موضوعات گفت وگویی را با صادق ملکی، استراتژیست و کارشناس مسائل بین المللی و منطقه ای انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:
آقای ملکی امروز قریب به ۴۳سال از انقلاب اسلامی ایران می گذرد، انقلابی که به باور بسیاری از تحلیلگران نه تنها تحولاتی در سطح داخلی به وجود آورد بلکه از نظر نوع مناسبات ایران با متحدین سابق خود نیز تغییراتی ایجاد کرد. برای نمونه، دولت ایران که تا پیش از انقلاب یکی از متحدین رژیم اسرائیل در منطقه بود پس از آن به دشمن بالقوه آن بدل شد. و مناسباتش به جایی رسیده که امروز برخی کشورهای عربی با رژیم اسرائیل صلح برقرار کرده و کشورهایی نظیر عربستان، دشمن منطقه ای خود را ایران معرفی می کنند. با توجه به این موضوع، به نظرتان موقعیت کشور ما در منطقه چگونه است؟
جهان امروزی، دیگر مشابه چهل سال گذشته نیست و دستخوش تغییر شده است. حمایت ایران از فلسطینیان نیز فارغ از نگاه برگرفته از انقلاب اسلامی، به منظور پذیرش تشیع و جای باز کردن آن میان اهل تسنن بوده است و می توان آن را از منظری در امتداد گفت وگوی آیت الله بروجردی و شیخ شلتوت دانست.
واقعیت این است که ایران دچار یک تنهایی تاریخی و استراتژیک بوده و این تنهایی پس از انقلاب از نقاط پیرامونی به سطح بینالمللی ارتقا یافته است. از این رو، در موضوع فلسطین که با فراز و نشیب های زیادی همراه بوده است ما نباید فلسطینی تر از فلسطینی ها عمل کنیم. عملکرد دنیای عرب و حتی بخش هایی از فلسطینی ها در جنگ ایران و عراق و در سوریه پیش روی ماست. در حقیقت، نگاه مبتنی بر گسترش تشیع بعد از فوت امام بیشتر موجب فاصله گرفتن ما از اعراب و به طور کلی جهان اهل تسنن شده است. در کنار این مساله، ما حتی نتوانسته ایم در جهان تشیع و برای نمونه در همین عراق به اندازه ای که سرمایهگذاری کرده ایم، بهره برداری کنیم.
به خاطر همین عملکرد اشتباه است که آذربایجان با هشتاد درصد جمعیت شیعه را به ترکیه واگذار کرده ایم. واقعیت آن است که ما بار و مسئولیتی بیشتر از ظرفیت برای کشور ایجاد کرده ایم؛ لذا در بسیاری از حوزه ها نتوانستیم به موفقیت مدنظر برسیم.
شوربختانه ما هنوز فاکتور قدرت به عنوان اصلی ترین عامل تعیین کننده معادلات را درنیافته ِایم و نه تنها در موضوع فلسطین به اهداف نرسیده ایم، که در جنگ و همین طور موضوع هسته ای نیز به فرجامی چون جام زهر و برجام رسیدیم. امروز ما دشمن اعراب و اسرائیل دوست آنها شده است. از این رو، نباید فراموش کنیم که در کنار عامل خارجی، ما نیز در رسیدن به این نتیجه مقصریم.
با توجه به تنش های اخیری که میان ایران و جمهوری آذربایجان به وجود آمده، این مسأله می تواند چه ریشه هایی داشته باشد؟ آیا همانطور که برخی کارشناسان نزدیک به قدرت تفسیر می کنند، پای اسرائیل در میان است؟
ما در جریان فروپاشی شوروی از دروازه مسکو وارد باکو شدیم و معادلات و بازی های پیچیده و چند لایه در قفقاز را درک نکرده و منطبق با آن سیاست گذاری نکردیم. در حالی که ترکیه در قفقاز و آسیای میانه چندین سیاست را به کار گرفت. در آذربایجان با تکیه بر ترک گرایی، در گرجستان با رویکردی اقتصادی و در آسیای میانه سیاستی ترکیبی از پان اسلامی، پان ترکی و رویکرد اقتصادی را به کار گرفت و به همراه آن معادلات قدرت در قفقاز را درک و منطبق با آن حرکت کرد. وضعیت امروز روابط ما با آذربایجان حاصل امروز و دیروز نیست، بلکه حاصل دهه ها کارکرد و خروجی میان دو کشور است. شما وقتی به روسیه تکیه کردید و با آمریکا به دشمنی پرداختید، حاصلش وضعیت امروز در نقاط پیرامونی کشور می شود که همه مرزها تبدیل به مرزهای تهدید شده اند. طبیعی است با تداوم دشمنی میان تهران و تل آویو، اسرائیل در هر بحرانی علیه ایران حضور می یابد لذا در تنش میان ایران و آذربایجان نیز حضور خواهد داشت. وقتی برخی مقامات ایران، محو اسرائیل را از نقشه جغرافیایی مطرح می کنند، این رژیم هم در کنار مرزهای ما قدرت نمایی می کند.
نکته آن که در کشورهای اسلامی هنگامی که می خواهند شخصی را تخریب کنند او و یا اجداد او را «یهودی» می خوانند و امروز نیز برای آنکه کمتر به اشتباهات خود بپردازیم باید حضور اسرائیل در آذربایجان را بزرگ نمایی کنیم. حضور و رابطه با اسرائیل امری حاکمیتی است و کشور ثالث نمی تواند نسبت به آن اعتراض کند. روس ها در کنار آمریکا مهمترین متحد استراتژیک تل آویو هستند و ما در سوریه در کنار صدمه از آمریکا، از روس ها نیز در بمباران مواضع مقاومت کم ضربه نخورده ایم. در ارتباط با قفقاز نیز با توجه به اینکه مسکو مهمترین عامل تعیین کننده معادلات است، حضور اسرائیل بدون هماهنگی با روسیه امکان ندارد.
برخی معتقدند سیاست آمریکا در دوره بایدن فشار علیه ایران از طریق همسایگانش است تا از این طریق دولت ایران را مجاب به مذاکرات تحت هر شرایطی کند، آیا این برداشت درستی است؟
می تواند تا حدودی درست باشد اما عملکرد ما نیز به گونه ای بوده است که همسایگان ایران مترصد فرصت برای تضعیف ایران بوده اند و می خواهند از کیک ایران سهمی ببرند. گرگ های پیرامونی ایران از آمریکا برای ایران خطرناک تر بوده و هستند.
آمریکا تا امروز به دنبال تجزیه ایران نبوده و نیست و ایران را به عنوان یک کشور عامل توزان دیده است و می بیند اما بسیاری از کشورها از بزرگی جغرافیایی، منابع عظیم انسانی و طبیعی ایران در هراسند و ما نیز در ایجاد این هراس سهم داریم. به نظرم باید در کنار مذاکرات با آمریکا به ایران هراسی با سیاست های متعادل و متعارف پایان داد.
با توجه به نگاه های متفاوتی که نسبت به رویکرد مسکو در قبال ایران وجود دارد، نقش کرملین را در مناقشات اخیر چطور ارزیابی می کنید؟ آیا همانطور که این کشور تاکنون امتیازهای زیادی به دلیل وضعیت ایران در فضای بین المللی بدست آورده است، می توان رویکرد فعلی اش را نیز در همین راستا ارزیابی کرد؟
بله این نگاه نیز به طور جدی مطرح است. چند سال پیش، یک دیپلمات روس در نقد ایران به اینجانب گفت شما ایرانی ها نگاه تاریخی منفی به روس ها دارید و این سدی برای روابط دو کشور است. در پاسخ به ایشان گفتم نیاز به نگاه تاریخی نیست، شما در سال های اخیر و هم اینک با عملکرد خود در قبال تعهدات هستهای، موشکی و در سوریه نشان داده اید که همچنان بر مسیر تاریخ تلخ روابط حرکت کرده اید و قابل اعتماد نیستید.
بله در موضوع هستهای، روسیه بازی پیچیده و در راستای منافع خود دارد. در تحولات قفقاز نیز دست پنهان روسیه در کار است وگرنه نه اراضی آذربایجان آزاد می شد و نه تحولات فعلی می توانست با این ابعاد شکل بگیرد. بنابراین تکرار جنگ نیابتی در قفقاز برای تضعیف ایران و ترکیه، چون سوریه می تواند یکی از گزینه های مطلوب مسکو و واشنگتن باشد.
ترکیه در کجای معادلات قرار دارد، چون دیده می شود که این کشور از طرفی به دنبال جلب اعتماد طرف های غربی و از جانب دیگر در تلاش برای توسعه روابط با کشورهایی نظیر روسیه و چین و... است؟ رفتار اخیر این کشور در قبال ایران در راستای چه نوع دیپلماسی ارزیابی می شود؟
ترکیه سیاست ایدئولوژیکی و بسته ندارد و با توجه به شرایط و ظرفیت خود سیاست گذاری و منافع خویش را تامین می کند. آنکارا در حالی که عضو ناتو است با مسکو نرد عشق بازی می کند و در حالی که اس ۴۰۰ دریافت می کند، کریمه را به رسمیت نشناخته در مورد اوکراین هم در کنار غرب ایستاده است. این درحالی است که روسیه همچنان از شرکای اصلی آنکارا در مبادلات اقتصادی محسوب می شود.
در ارتباط با ایران نیز همانگونه که آنکارا بیشترین منافع را از جنگ میان ایران و عراق برد، در موضوع هستهای هم بیشترین سود حاصل این کشور در ابعاد مختلف شده است. این در حالی است که ترکیه در بهترین شرایط، ایران را رقیب خود می داند و عامل اصلی تحریکات پان ترکیسم نیز آنکارا بوده است. حضور آنکارا در قفقاز در کنار تامین منافع خویش، حذف یا تضعیف موقعیت ایران در این جغرافیاست.
با این وجود الزامات جبری جغرافیایی برای تهران و آنکارا لزوم داشتن روابط حسنه را یک اجبار می نمایاند که سیاستمداران باید بدان اهمیت داده و آن را تقویت کنند.
در مورد کشیدن دیوارهای مرزی میان ایران و ترکیه، ایران و پاکستان چه تحلیلی دارید؟
دیوار و حصارکشی ترکیه و پاکستان در مرز ایران نشانه دوستی نبوده و نیست. به نظر می رسد این دو کشور تحولاتی را مدنظر دارند که ممکن است در ایران به واسطه مشکلات با آمریکا رخ دهد و با این گونه اقدامات، خود را برای آن زمان آماده می کنند. برخی در ترکیه علنا نسبت به آذربایجان ایران نظر دارند این در حالی است که آذربایجان و آذربایجانی ها در انتخاب مولفه هویتی خود نه زبان ترکی بلکه تشیع را انتخاب کرده و این انتخاب بیشترین نقطه چالش ایران و عثمانی بوده است و همچنان کارکرد خود را دارد. به زبان روشن تر آذربایجانی ها در بحران احتمالی میان تهران و آنکارا مهمترین سد و مانع تعارضات ترکیه خواهند بود.
دقت کنید یاغی گری و سخن گفتن برخی همسایگان ایران علیه تهران، علی رغم ظرفیت کوچک آنان در قیاس با ایران، در بخش مهمی به مشکل ایران و آمریکا برمی گردد. یقین داشته باشید اگر برجام امضا شده و روند عادی سازی میان تهران و واشنگتن شکل بگیرد، رفتار همسایگان ایران تنظیم خواهد شد.
مسیر دیپلماسی منطقه ای ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا ما واقعا در جهت منافع ملی خود قدم برمی داریم؟
انعکاس عملکردها و سیاست های یک کشور در جهت تامین منافع ملی، باید به طور مستقیم در زندگی و شرایط سیاسی و اقتصادی کشور و مردم تبلور یابد.
متاسفانه ما در سیاست خارجی باری بیشتر از ظرفیت را برخود و کشور تحمیل کرده ایم و این سبب شده است نه تنها منافع کشور تامین نشود بلکه کیان آن نیز به خطر افتد. ما باید تغییر رفتار دهیم و تغییر کنیم. ما باید این تغییرات را خود مدیریت کنیم، اگر چنین نشود، تغییرات را ایجاد خواهند کرد و آن را به گونهای که خود می خواهند مدیریت می کنند به نحوی که دیگر جایی برای جبران باقی نماند.
در فاصله دو جنگ جهانی، آلمان و آلمانی ها به مشکل جهانی تبدیل شدند که در نهایت به از دست دادن بخش های از آلمان و تقسیم این کشور منجر شد. رایش در رویا بود و نمی دانست که آرمان ها جایی در سیاست ندارند. متاسفانه امروز نیز چه ما بخواهیم و چه نخواهیم با عملکردمان از یک سو و از سوی دیگر با کار تبلیغاتی دشمنان ایران، تبدیل به معضل خاورمیانه و در بُعد هسته ای نیز تبدیل به مشکلی جهانی شده ایم. لذا رهایی از این نگاه و دام پهن شده باید اولویت اصلی کشور باشد. ما باید رویکردهای خود را به گونه ای ساختاری در سیاست داخلی و خارجی تغییر دهیم و راه تغییر در داخل و خارج را باز کنیم. سیاست گذاری بر اساس منافع متقابل و بُرد – بُرد بر اساس وزن خویش، می تواند راهنمایی برای خروج کشور از بن بست فعلی باشد. به امید گام برداشتن در این مسیر هر چند که دشوار باشد.
نظر شما :