با خروج موشک های پاتریوت
امریکا رفته رفته عربستان را کنار می گذارد
نویسنده: رامین فخاری، دانشجوی ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: هفته گذشته در خبرها آمد که ایالات متحده سامانه موشک های پاتریوت خود را از عربستان سعودی خارج کرده است. موضوع اصلی که در این باره وجود دارد این است که منطق اصلی روابط بین الملل بر اساس سود و زیان است و دوست و دشمن ابدی در روابط بین المللی وجود ندارد. برخی از لایل خروج سامانه موشکی آمریکا از عربستان سعودی را می توان به صورت موارد زیر ذکر نمود:
نخست اینکه عربستان سعودی هم اکنون در حال تبدیل شدن به میدان بازی چین است و درس چینی نیز در مدارس این کشور دایر شده است. در سال 2020 عربستان سعودی به بزرگترین تامین کننده نفت چین مبدل شده است و گفته می شود که رکورد صادرات روزانه 54.2 میلیون تن یا در حدود 85/10میلیون بشکه در هر روز را به چین شکسته که معادل 7.3 درصد از واردات چین است (لازم به ذکر است که کل تولید نفت عربستان سعودی در حال حاضر 13.3 میلیون بشکه) است.
حال جالب است که این نکته اضافه شود که تا قبل از دوران باراک اوباما، آمریکا شدیدا به نفت خاورمیانه وابسته بود و مساله امنیت خاورمیانه و خطوط نفت با امنیت آمریکا گره خورده بود، اما در دوران اوباما به دلیل استحصال نفت شیل و تحقیق و توسعه استحصال نفت شیل توسط ایالات متحده هم اکنون آمریکا به بزرگترین تولید کننده و صادر کننده نفت خام مبدل شده و از این دیدگاه در مارکت نفت رقیب، عربستان سعودی، ایران، روسیه است. در نتیجه برای حضور در مارکت نفت اقدام به تحریم پروژه نورد استریم و تحریم ایران می زند و زمانی که هزینه حضور نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی برای تامین امنیت آل سعود از جیب مالیات دهنده آمریکایی داده می شود و عملا چین تبدیل به بزرگترین خریدار نفت عربستان شده و در حال گسترش نفوذ خود در عربستان سعوی است. هیچ دلیل اقتصادی و امنیتی برای حضور نظامیان آمریکایی در عربستان وجود ندارد.
با ورود نفت شیل به بازارهای جهانی حتی اگر عربستان سعودی دچار مشکلات امنیتی نیز شود، آمریکا نه تنها زیان نمی بیند بلکه سود هم می برد، زیرا یکی از رقبایش از بازارهای جهانی حذف شده است، و خودش می تواند به چین نفت بفروشد. اما از بعد دیگر اتحاد بین آس آی پاکستان، طالبان، عربستان سعودی، چین نیز می تواند تبعات جدی را بر امنیت منطقه بگذارد، زمانی که اقتصاد عربستان سعودی با اقتصاد چین گره بخورد، مسائل امنیتی عربستان نیز با مسائل امنیتی چین و متحدانش گره خواهد خورد، اما زمانی که آمریکا از نفت عربستان و خاورمیانه بی نیاز باشد و نفت شیل را استحصال کند و تحقیقاتی در جهت تکنولوژی های نو (انرژی خورشیدی و بادی و ماشین های الکتریکی و ...) در حال انجام باشد، نفت خاورمیانه و امنیت خاورمیانه برای آمریکا از اهمیت خواهد افتاد و اقتصاد خود را به اقتصاد اروپا گره خواهد زد.
موضوع خروج آمریکا از افغانستان نیز دارای یک بعد اقتصادی بود. در دورانی که پاندمی کورنا اقتصاد جهانی را تحت تاثیر قرار داده و اقتصاد ایالات متحده نیز تحت شعاع پاندمی کرونا و بزرگتر شدن اقتصاد چین قرار گرفته، حضور نیروهایش در افغانستان برای حفظ امنیت این کشور که در همسایگی چین است هیچ توجیه اقتصادی برای ایلات متحده ندارد و عملا گردابی را که افغانستان برای اتحاد جماهیر شوروی رقم زد و یکی از دلایل سقوط اتحاد جماهیر شوروی نیز لشگرکشی این کشور به افغانستان بود، برای آمریکا در پی داشته باشد. می توان حدس زد که مهره چینان شطرنج سپهر سیاست آمریکا در یک حرکت بسیار ماهرانه یک عقبگرد موقت را از خاورمیانه و افغانستان برای ترمیم اقتصاد آمریکا و همچنین ایجاد جدال در خاورمیانه بر سر افغانستان تدارک دیده اند، زیرا در صورتی که بازیکن آمریکایی مهره خود را به درستی جابه جا کرده باشد، دقیقا مانند جامعه ایران که هم اکنون یک دو قطبی بین هواداران احمد مسعود و طالبان به وجود آمده است، یک دو قطبی جهانی نیز بین چین و پاکستان از یک سو روسیه و جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی در آسیای میانه از سوی دیگر پدید خواهد آمد، و جنگ سردی که قرار بود بین چین و آمریکا به صورت دو قطبی شکل بگیرد، به صورت سه قطبی بین آمریکا و روسیه و چین شکل گرفته و آمریکا با دور نگه داشتن خود از مهلکه اقتصاد خود را تقویت کرده و دوباره به عرصه سیاست و اقتصاد جهانی باز گردد. موضوعی که می توان مطرح کرد این است که چین و پاکستان در صورتی که نتوانند روسیه را متقاعد کنند و طالبان را به کنترل کامل خود در آورند با به رسمیت شناختن گروه طالبان که هم با ماهیت وجودی چین و هم با ماهیت وجودی روسیه در تضاد است عملا حرکت اشتباهی را مرتکب شده اند. یک نکته قابل ذکر دیگر این است که هند متحد آمریکا عملا تنها از منطقه کشمیر به افغانستان راه دارد و چالش های امنیتی کمتری را از جانب افغانستان خواهد دید، اما در صورتی که طالبان از کنترل چین خارج شود، چین باید علاوه بر طالبان با 200 میلیون مسلمانان استان سینکیانگ که به دلیل فشارها سمپات طالبان خواهند شد و تندروهای آسیای میانه مواجه شود، اما در صورتی که در این بازی قمار طالبان را تحت کنترل در آورد و روس ها وارد بازی نشوند عملا از نظر استراتژیک بازی منطقه ای را برده است.
حتی می توان این مساله را نیز به نوعی آینده پژوهی کرد که زمانی که از اهمیت خاورمیانه برای آمریکا کاسته می شود، ممکن است از اهمیت هم پیمان منطقه ای اش یعنی اسرائیل نیز کاسته شود و امنیت اسرائیل مترادف با امنیت آمریکا نباشد و تنها فشار لابی های اقتصادی و سیاسی یهودی در آمریکا منجر به تداوم کمرنگ تر حمایت آمریکا از اسرائیل شود.
نظر شما :