دیپلماسی فعلی تهران درقبال تحولات افغانستان کارآمدی لازم را ندارد
پیشروی های برق آسای طالبان در افغانستان و بایسته های پیش روی ایران
نویسنده: حسام الدین حجت زاده، کارشناس مسائل افغانستان و آسیای جنوبی
دیپلماسی ایرانی: طالبان افغان در یک ماه اخیر به شکل خیره کننده ای در ولایت ها (استان ها)ی مختلف افغانستان پیشروی کرده اند. به طوری که اکنون در بیش از 80 ولسوالی (شهرستان) درگیری های شدید میان طالبان و نیروهای امنیتی افغانستان در جریان است و دست¬کم 20 شهرستان در استان های بلخ، قندوز، بدخشان، فاریاب، بغلان در شمال، سمنگان، غزنی و دایکندی در مرکز، لوگر، پکتیا و کابل در شرق و بادغیس، غور و فراه در غرب افغانستان به تصرف این گروه پیکارجوی درآمده اند. همچنین برخی مناطق در استان های زابل در جنوب و هرات در غرب افغانستان در آستانه سقوط به دست طالبان قرار دارند.
وخامت شرایط امنیتی و نظامی در افغانستان به گونه ای است که هم زمان با ادعای سخنگویان طالبان در زمینه تصرف 80 درصد از جغرافیای این کشور، روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال با استناد به یکی از ارزیابی های جمعه اطلاعاتی ایالات متحده گزارش داد که دولت محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان احتمالاً بین شش ماه تا یک سال آینده پس از پایان روند خروج نظامیان آمریکایی از این کشور ساقط خواهد شد. پرسش اصلی این مقاله این است که در وضعیت فعلی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران چه خواهد کرد یا به تعبیر بهتر، چه باید بکند؟
در وهله اول به نظر می رسد ایران به عنوان یکی از مهمترین همسایگان افغانستان و یکی از قدرت های ذی نفوذ در این کشور، سعی دارد به هر شکل ممکن در مسائل جاری و آینده افغانستان نقش و جایگاهی برای خود دست و پا کند. آن گونه که سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در ایتدای تیر ماه در یک توئیت بیان کرد، تهران به دقت تحولات نگران کننده افغانستان را دنبال می کند و خواستار کاهش فوری تنش، احترام به حاکمیت قانون و گفت وگوی فراگیر در این کشور است. نماینده ویژه ج.ا.ایران در امور افغانستان نیز متعاقباً در دیدار با مقامات ارشد افغانستانی در کابل، نقظه¬نظرات نظام را پیرامون وضعیت این کشور به عبدالله عبدالله، حنیف اتمر و دیگر مقامات کابل انتقال داده است.
بااین حال، سرعت تحولات در میادین جنگ افغانستان و پیشروی برق آسای طالبان به سمت مرزهای افغانستان با ایران از یک سو و فقدان دیدگاه های استراتژیک، منفعت محور و منسجم در مجموعه تهادهای تصمیم گیر ج.ا.ایران درقبال افغانستان از سوی دیگر، باعث شده است که با وجود هشدارهای مکرر کارشناسان و رسانه های ایرانی، مواضع تهزان در برابر تحولات میدانی در همسایه شرقی اش، در اغلب موارد واکنشی باشد، نه کنشی. همین مسئله موجب شده است که مقامات ایرانی در سال های گذشته و البته در شرایط فعلی افغانستان، بیشتر در نقش نظارگر ظاهر شوند و از ابتکارات صلح دیگر رقبا و قدرت های حاضر در افغانستان حمایت به عمل آورد. برای مثال به همراهی منفعلانه ایران با ابتکارات صلح روسیه، ترکیه و چین در سال های اخیر و مخالفت کم رنگ تهران با طرح صلح مشترک آمریکا و پاکستان برای افغانستان در سال 2019 می توان اشاره کرد.
بایسته های پیش روی ایران
با توجه به مقدمه فوق، لازم است چند نکته به¬عنوان بایسته¬های پیش روی نظام حاکم بر ایران ذکر شود که عمل به آنها تا حدودی به افزایش اثربخشی تهران در روند تحولات افغانستان کمک خواهد کرد:
1. ضروری است هر چه سریعتر با استفاده از نظرات کارشناسان درون و برون حکومتی، یک استراتژی جامع و واقع¬¬گرایانه که همه ارکان نظام ج.ا.ایران روی آن اتفاق نظر داشته باشند، طراحی و عملیاتی شود. در متن این استراتژی باید ضمن حمایت صریح از تمامیت ارضی و انسجام ملی افغانستان با مشارکت همه اقوام و گروه-های قومی، مذهبی و سیاسی این کشور، بر تلاش ایران برای تبدیل منظومه گروه های مسلح مخالف و در رأس آنها، طالبان، به گروه های سیاسی و مسالمت جو تأکید شود.
2. آمریکا، پاکستان، ترکیه، عربستان، قطر و حتی چین و روسیه حداکثر تلاش خود را برای مشروعیت بخشیدن به طالبان به عنوان یک ضلع اصلی در ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان با وجود مخالفت علنی اکثریت مردم، کنشگران مدنی و نیروهای سیاسی و جهادی این کشور به کار بسته اند. بنابراین ضروری است که ج.ا.ایران موضع رسمی خودش را درقبال طالبان پیکارجوی و مذاکرات صلح بین الافغانی در دوحه قطر به صراحت اعلام و از موضعگیری های دوپهلو در این زمینه که موجب متهم شدن تهران به حمایت مالی و نظامی از طالبان در جنگ با دولت کابل، جداً خودداری کند.
3. نهادهای سیاسی، نظامی و اطلاعاتی ج.ا.ایران باید محاسبه کنند که موفقیت احتمالی طالبان در تصرف کل یا بیشتر جغرافیای افغانستان و همسایگی مجدد این گروه با ایران، چه منافع و چه هزینه¬هایی به¬لحاظ امنیتی، اقتصادی و اجتماعی برای کشور و نظام به طور اعمّ و استان¬های مرزی واقع در شرق ایران با غرب افغانستان به¬طور اخصّ، خواهد داشت.
4. طالبان امروز به لحاظ ایدئولوژیک و قومی تفاوت چندانی با طالبان دهه 1990 ندارد، غیر از اینکه به تعبیر یک روزنامه چاپ تهران، اعضایش دیگر سر نمی برند (!) اگر ج.ا.ایران به واقع مایل نیست که دموکراسی لرزان و آزادی های نسبی مردم افغانستان لگدکوب پیکارجویان پشتون سلفی طالبان شود و آمریکای بایدن بهانه مناسبی برای تداوم حضور نظامی اش در افغانستان پس از موعد مقرر خروج نیروهای آمریکایی در 11 سپتامبر 2021 به دست آورد، راهکار اول می تواند تلاش مقامات سیاسی و امنیتی ایران برای اقناع سران طالبان برای پایان دادن به خشونت و کشتار از طریق انعطاف در مذاکرات دوحه باشد.
با توجه به تسلط "میدان" بر "دیپلماسی" در فضای کنونی ج.ا.ایران به اذعان بعضی مقامات ارشد نظام، راهکار دوم آن است که فرماندهان عالی رتبه نظامی ایران به شکلی، سران و فرماندهان میدانی طالبان را قانع کنند که به جای به خاک و خون کشیدن نیروهای امنیتی و غیرنظامیان در افغانستان، نیروهای آمریکایی و ناتو را برای خروج کامل از افغانستان با اتکاء به اقدامات نظامی تحت فشار بگذارند. در کنار دو راهکار مورد اشاره، راهکار سوم آن است که تهران با همسویی یا همکاری با واشنگتن می تواند در تشکیل یک حکومت جدید در کابل با مشارکت پررنگ طالبان یا حتی به رهبری این گروه در آینده نه چندان دور، نقش ایفا کند. راهکار اخیر با توجه به فضای حاکم بر روابط ج.ا.ایران و ایالات متحده و ملاحظات سیاسی – امنیتی ایران در قبال افغانستان امروز، تقریباً ناممکن به نظر می رسد.
امید است که با مدنظر قرار دادن بایسته های پیشنهادی فوق، مقامات نظامی و سیاسی ج.ا.ایران بتوانند نفوذ تاریخی ایران را در افغانستان احیاء کرده و عمق استراتژیک نظام را در این کشور همسایه و هم زبان نه در لفظ، بلکه در عمل تعمیق ببخشند.
نظر شما :