به بهانه انجام یک سفر دیپلماتیک
سفر هم زمان ظریف به جمهوری آذربایجان و ارمنستان؛ شکسته شدن یک تابو
نویسنده: ولی کالجی، پژوهشگر ارشد مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و عضو شورای علمی ایراس
دیپلماسی ایرانی: زمانی که ایران در ابتدای دهه ۱۹۹۰ در عرصه میانجگیری مناقشه قرهباغ فعال بود، مقامات ایرانی به ویژه علی اکبر ولایتی (وزیر خارجه وقت) و محمود واعظی (معاون وزیر خارجه و مسئول میانجیگری مناقشه قره باغ) هم زمان به ایروان و باکو سفر میکردند و این امر یک موضوع کاملاً عادی و طبیعی در آن مقطع به شمار میرفت. حتی فراتر از آن نوعی «سیاست و رویکرد قفقازی» در سیاست خارجی ایران در آن مقطع دنبال میشد که دامنه آن هر سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان را در بر میگرفت. دیدار حسن حبیبی، معاون اول وقت رئیس جمهوری ایران به فاصله کمتر از سه ماه از باکو (۲۸ اکتبر ۱۹۹۶)، تفلیس (۴ نوامبر ۱۹۹۶) و ایروان (دسامبر ۱۹۹۶) و سفر هم زمان علیاکبر ولایتی به ایروان و باکو در آوریل ۱۹۹۷ میلادی به روشنی گویای اتخاذ رویکرد تقریباً متوازن ایران در عرصه مناسبات دیپلماتیک در قبال هر سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان در این مقطع است. در رابطه با جمهوری گرجستان نیز تحرکات دیپلماتیک ایران در آن مقطع شایان توجه بود. ادوارد شوارد نادزه رئیس جمهور وقت گرجستان در سال ۱۹۹۳ از ایران دیدار نمود و هاشمی رفسنجانی نیز در آوریل ۱۹۹۵ به گرجستان سفر نمود که آخرین سفر رئیس جمهوری ایران به گرجستان از آن مقطع تا کنون به شمار میرود.
اما متاسفانه این رویکرد متوازن پس از ناکامی ایران در عرصه میانجیگری و کنارگذاشتن از ترکیب گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا کنار گذاشته شد. در نتیجه به تدریج سنتی نانوشته و البته غلط در عرصه سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز شکل گرفت که بین سفر مقامات ارشد کشورمان به ارمنستان و جمهوری آذربایجان باید فاصله زمانی معناداری ایجاد شود تا باعث ایجاد حساسیت و مخالفت در این دو کشور نشود. این قاعده نانوشته که تقریباً به مدت سه دهه در سفر رئیس جمهور، وزیر امور خارجه، وزیران و سایر مقامات ارشد کشورمان به منطقه دنبال میشد، در واقعیت امر ملاحظاتی بود که با دست خودمان به سیاست خارجی ایران تحمیل شد و قدرت مانور و تحرک موثر را در بسیاری از مقاطع از کشورمان سلب کرد. به تدریج دامنه این رویکرد نامتوازن به گرجستان نیز کشیده شد و سیاست خارجی ایران در دولتهای بعد از مرحوم هاشمی رفسنجانی، از اتخاذ یک رویکرد متوازن و متعادل در منطقه قفقاز بازماندند. روابط ایران با ارمنستان در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد بسیار توسعه پیدا کرد و در مقابل روابط پر فراز و نشیبی با جمهوری آذربایجان شکل گرفت که البته عوامل متعدد داخلی، منطقهای و بین المللی در این امر موثر بود. اما در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، روابط ایران و جمهوری آذربایجان توسعه بسیار شایان توجهی پیدا کرد؛ به گونهای که بیش از ۱۰ دیدار دو جانبه و چند جانبه بین حسن روحانی و الهام علی اف صورت گرفت. اما در نقطه مقابل، از سطح روابط ایران و ارمنستان تا حدودی کاسته شد و به همان میزان نیز سطح و تعداد دیدارهای روسای جمهور دو کشور نیز کاهش یافت. در رابطه با جمهوری گرجستان نیز با وجود تحولات مثبتی که در روابط تهران و تفلیس در چند سال اخیر روی داده است، آثار این رویکرد نامتوازن هنوز مشاهده میشود. چنانچه بعد از سفر مرحوم هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران به تفلیس در آوریل ۱۹۹۵ میلادی و سفر میخائیل ساکاشویلی، رئیس جمهور وقت گرجستان به تهران در اوت ۲۰۰۴ میلادی، دیگر دیداری میان روسای جمهور ایران و گرجستان در پایتختهای دو کشور صورت نگرفته است. در دولت حسن روحانی نیز، گرجستان در منطقه قفقاز جنوبی تنها کشوری است که رئیس جمهور ایران در هشت سال گذشته دیدار دو جانبهای با رئیس جمهور این کشور (گئورگی مارگولاشویلی، رئیس جمهور سابق و خانم سالومه زورابیشویلی، رئیس جمهور کنونی) در تهران یا تفلیس نداشته است.
اما در جریان جنگ دوم قرهباغ در سال گذشته که خسارتهای مالی و انسانی بسیار زیادی را متوجه دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان نمود، سیاست خارجی ایران به تدریج به سمت احیای رویکرد متوازن ابتدای دهه ۱۹۹۰ گام برداشت. نخستین گام با سفر سید عباس عراقچی در آبان ۱۳۹۹ به چهار کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان، روسیه و ترکیه برداشته شد. هرچند سفر عراقچی در آن مقطع دستاورد خاصی به ویژه اعلام آتش بس و پایان جنگ و نیز اجرای طرح صلح مورد نظر ایران نداشت، اما در نفس خود به دلیل اتخاذ یک رویکرد متوازن و منطقهای بسیار حائز اهمیت بود. گام دوم با سفر محمد جواد ظریف به پنج کشور جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، روسیه و ترکیه برداشته شد. ظریف در این سفر که پس از انعقاد موافقتنامه آتش بس قرهباغ صورت گرفت، کوشش نمود الگوی همکاری منطقهای ۳+ ۳ (ارمنستان، آذربایجان، گرجستان + روسیه، ترکیه و ایران) را در دیدار با رهبران منطقه تشریح کند. هر چند اختلاف و تنش بلین باکو و ایروان در مورد تعیین تکلیف اسرا و مفقودین جنگ، تحدید حدود نقاط مرزی مشترک بین دو کشور و به ویژه اختلاف در تفسیر بند نهم موافقتنامه موافقتنامه آتش بس قرهباغ (کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان یا دالان زنگه زور) و نیز مخالفت گرجستان با حضور و مشارکت در الگوی ۳+۳ به دلیل حضور روسیه با چالش هایی نیز در عمل مواجه شد. اما گام سوم رویکرد متوازن ایران با سفیر اخیر محمد جواد ظریف به به دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان در روزهای ۲۵ و ۲۶ می ۲۰۲۱ میلادی (۴ و ۵ خرداد ۱۳۹۹) صرف نظر از شرایط حساس کنونی حاکم بر مناسبات دو کشور به ویژه تنشهای مرزی و موضوع کریدور نخجوان به جمهوری آذربایجان (دالان زنگه زور) از نظر رویکرد متوازن ایران در منطقه قفقاز بسیار شایان توجه بود.
نفس این که وزیر امور خارجه ایران در ۴ خرداد به باکو و ۵ خرداد به ایروان میرود، بسیار مهم و ارزشمند است و رویکردی است که بسیاری از کشورها از جمله فدراسیون روسیه در سه دهه گذشته دنبال کرده اند و شاهد هستیم وزیران دفاع و امور خارجه این کشور همواره به صورت هم زمان از جمهوری آذربایجان و ارمنستان دیدار میکنند. متاسفانه بی توجهی به این امر و اتخاذ یک رویکرد نامتوازن موجب شد در سالهای اخیر به موازات سفر رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و یا سایر مقامات ارشد کشورمان به یکی از دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان، برخی از مقامات و به ویژه نمایندگان مجلس این دو کشور به انتقاد از سفر مقامات کشورمان به ایروان یا باکو برآیند. لذا روندی که با سفر سید عباس عراقچی و محمد جواد ظریف در چند ماه اخیر در پیش گرفته شده است، مسیر عقلانی، درست و منطبق با رویکرد متوازن سیاست خارجی ایران در منطقه قفقاز است. این امر باید تبدیل به یک سنت و رویه در رویکرد سیاست خارجی ایران در منطقه تبدیل شود و با تغییر دولت ها در ایران نباید تغییری در آن ایجاد شود که اگر این گونه شود، بازگشت به رویکرد نامتوازن گذشته خواهد بود.
ضمن این که باید توجه داشت رویکرد متوازن ایران در منطقه قفقاز نباید محدود به ایجاد تعادل در روابط ایران با دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان باشد. گرجستان بدن شک و تردید عامل بسیار مهمی در تعادل بخشی به رویکرد متوازن ایران در منطقه قفقاز است؛ چرا که تفلیس هم همانند تهران با هر دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان روابط بسیار نزدیکی دارد. لذا اگر ایران درصدد اجرایی نمودن الگوی ۳+۳ (ارمنستان، آذربایجان، گرجستان + روسیه، ترکیه و ایران) در منطقه قفقاز است، مقدمه و پیش شرط آن حرکت به سمت الگوی ۱+۳ (ایران + جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) خواهد بود. لذا از این منظر این نقد و انتقاد به سفر اخیر محمد جواد ظریف به منطقه قفقاز وارد است که چرا وزیر امور خارجه ایران به موازات دیداتر از ایروان و باکو به تفلیس سفر نکرده است؟ واقعیت امر این است که موضوع رویکرد منطقهای و متوازن ایران در منطقه قفقاز که یکی از جلوه ها و نمودهای آن، مدیریت متوازن سفرهای مقامات ارشد کشورمان به سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان است باید تبدیل به یک رویه و سنت در عرصه سیاست خارجی ایران شود. در این راستا میتوان با هماهنگی سفارت خانههای ایران در این سه کشور به گونهای برنامه ریزی نمود که علاوه بر رئیس جمهور و وزیر امور خارجه، سایر وزیران و مقامات ارشد کشورمان نیز بتوانند به صورت هم زمان از تفلیس، باکو و ایروان دیدار کنند. باید به این نکته مهم توجه داشت که این امر صرفاً یک رویکرد تبلیغاتی و نمایشی نیست. منطقه قفقاز پس از توافقنامه آتش بس قرهباغ در سال گذشته در شرایط جدید و کاملاً متفاوتی از گذشته قرار گرفته است و اگر بند نهم موافقتنامه آتش بس یعنی رفع انسداد از مسیرهای ارتباطی این منطقه به ویژه خطوط ریلی محقق شود، ظرفیت بسیار مناسبی برای کشورمان ایجاد خواهد شد که کمترین تاثیر آن این است که پس از سه دهه، ارتباط ریلی ایران با منطقه قفقاز محقق شد. لذا در چنین شرایطی است که وزیر راه و شهرسازی ایران و یا مدیریت راه آهن ایران باید به صورت هم زمان از باکو، تفلیس و ایروان دیدار کند تا به این روند منطقهای که با چالش ها و مشکلات بسیار زیادی هم در عرصه عمل مواجه شده است، کمک کند.
ایران از ظرفیت منحصر به فرد و مناسبی برای تقویت همگرایی منطقهای در منطقه قفقاز از هر دو بعد جغرافیایی و مناسبات دیپلماتیک برخوردار است. از نظر جغرافیایی، ایران تنها کشوری است که با جمهوری آذربایجان، ارمنستان و منطقه خودمختار نخجوان همسایه است. ترکیه تنها با نخجوان همسایه است و گرجستان و روسیه نیز تنها با خاک اصلی جمهوری آذربایجان همسایه هستند. ایران تنها کشوری بود که به واسطه همسایگی با مناطق جبرائیل، فیضولی و زنگیلان در مجاورت دو جنگ اول و دوم قرهباغ قرار داشت و هیچ کدام از کشورهای گرجستان، روسیه و ترکیه از نظر جغرافیایی در مجاورت کانون درگیری و جنگ در قرهباغ قرار ندشتند. از نظر مناسبات دیپلماتیک نیز از بین سه کشور همسایه منطقه قفقاز یعنی ایران، روسیه و گرجستان، تنها ایران است که با هر سه ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان روابط دیپلماتیک دارد. چرا که روابط ارمنستان و ترکیه از سال ۱۹۹۳ و روابط گرجستان و روسیه نیز از سال ۲۰۰۸ قطع است. نفس همین موضوع، ظرفیت ارزشمندی را در اختیار ایران برای اتخاذ یک رویکرد متوازن در عرصه دیپلماتیک در منطقه قفقاز جنوبی قرار میدهد که بسیاری از رقبای منطقهای ایران از این ظرفیت محروم هستند. بنابراین این ظرفیت ها باید در عرصه مناسبات دیپلماتیک ایران با منطقه قفقاز نمود و جلوه بیرونی، عینی و ملموسی داشته باشد. به عنوان مثال، چرا با وجود مجاورت جغرافیایی ایران با جبرائیل، فیضولی و زنگیلان که به ویژه در جریان جنگ سال گذشته قره باغ، خسارت هایی نیز به مناطق روستایی در مرزهای شمال غربی کشورمان وارد شد، ایران نباید نمایندهای در مرکز نظارت بر آتش بس قرهباغ در منطقه آغدام داشته باشد؟ چرا با وجود مناسبات دیپلماتیک ایران با هر سه کشور ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان، هنوز هیچ رئیس جمهوری از ایران در سه دهه گذشته به طور هم زمان از باکو، تفلیس و ایروان دیدار نکرده است؟
در حالی ایران از این ظرفیت بالقوه جغرافیایی و دیپلماتیک خود به صورت موثری بهره برداری نکرده است که کشورهای اروپایی و آمریکایی به دلیل عدم توانایی روسیه (قطع ارتباط با گرجستان) و ترکیه (قطع ارتباط با ارمنستان) در سه دهه گذشته در عرصه مدیریت مناسبات دیپلماتیک، رویکرد متوازنی را در پیش گرفته اند و تقریباً تمامی رهبران و مقامات اروپایی و آمریکایی در سفر به منطقه قفقاز به صورت هم زمان به باکو، ایروان و تفلیس سفر میکنند. چنانچه سفر دورهای آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان به منطقه قفقاز جنوبی که از ۲۳ آگوست ۲۰۱۸ (اول شهریور ۱۳۹۷) از تفلیسِ گرجستان آغاز شد و پس از ایروانِ ارمنستان، در باکوِ جمهوری آذربایجان به پایان رسید. مشابه همین رویکرد توسط فرانسوا اولاند، سارکوزی و امانوئل ماکرون (روسای جمهور سابق و کنونی فرانسه)، سرجو ماتارلا (رئیس جمهوری ایتالیا)، جان بولتون (مشاور سابق امنیت ملی آمریکا) و حتی پاپ فرانسیس رهبر مسیحیان کاتولیک جهان نیز اتخاذ شده است.
با توجه به این واقعیات و تحولات است که سفر اخیر محمد جواد ظریف به دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان که به منزله شکسته شدن تابوی سفر هم زمان مقامات ارشد کشورمان به این دو کشور همسایه پس از تقریباً سه دهه بود، در نفس خود بسیار ارزشمند است. این روند باید با اضافه شدن گرجستان در سفرهای بعدی وزیر امور خارجه و سایر مقامات ارشد کشورمان تقویت و تبدیل به یک رویه و سنت در عرصه سیاست خارجی کشورمان شود. باز هم بر این نکته تاکید میشود که این امر صرفاً یک رویکرد سیاسی و تبلیغاتی نیست، بلکه پیگیری و اجرای بسیاری از طرحهای منطقهای در منطقه قفقاز از جمله انتقال برق، گاز و کریدورهای ارتباطی به ویژه احیای راه آهن دوران شوروی، هماهنگ سازی قوانین گمرگی، بیمه و مبادلات بانکی، آلودگیهای زیست محیطی به ویژه در رابطه با رودخانههای فرامرزی نیازمند همکاری کشورهای منطقه با یکدیگر است و هیچ کدام از موارد یادشده به تنهایی و حتی دو جانبه قابل پیگیری نیست. ایران با توجه به ظرفیت منحصر به فرد و مناسبی که برای تقویت همگرایی منطقهای در منطقه قفقاز از هر دو بعد جغرافیایی و مناسبات دیپلماتیک برخوردار است، میتواند نقش بسیار مهمی در این روند ایفا کند. این واقعیتی غیر قابل انکار است که اگر در چهارچوب الگوی ۳+۳ بخواهد نشستی برگزار شود، با توجه به وضعیت روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان، گرجستان و روسیه و ارمنستان و ترکیه، تنها ایران میتواند میزبان این نشست منطقهای باشد. تحقق این امری نیازمند این است که در گام اول ایران خود در جهت رویکرد متوازن در منطقه قفقاز (الگوی ۱+۳) گام بردارد./ایراس
نظر شما :