فرآیند جدید روابط در آسیای جنوب غربی آسیا
هدف، عادیسازی روابط کشورهای اسلامی با اسرائیل است؟
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری خارجی به عنوان یک حوزه اختصاصی و انحصاری برای دولت یا حاکمیت محسوب میشود که بر اساس اهداف یا مصالح حاکمیت طراحی، اجرا شده است و در نهایت حتی با چرخشهای ناگهانی نیز مواجه میشود.
فرآیند سیاستگذاری خارجی که در انحصار دولت است، چنان تحت تسط حاکمیت قرار دارد که حتی کارگزاران اصلی این حوزه یعنی دیپلماسی و دیپلماتها را ابزارهای حاکمیت یا حاکم میدانند. در چنین شرایطی است که سیاستگذاری خارجی به ابزار دست حاکمیت برای اعمال قدرت و اقتدار داخلی و خارجی تبدیل میشود. زیرا همانگونه که میدانیم، سیاست خارجی دنباله یا برآمده از سیاست داخلی است. بنابراین سیاستگذاری خارجی ابزاری برای حاکمیت است تا به تغییر یا اصلاح سیاست داخلی و خارجی خود بپردازد.
طی یک سال اخیر روندی از عادی سازی روابط میان قدرتهای بزرگ آسیای جنوب غربی شکل گرفته است که اکنون در اوج خود قرار گرفته است. عادی سازی روابط اسرائیل و اعراب، عادی سازی روابط ایران و عربستان، عادیسازی روابط ترکیه و مصر، عادیسازی روابط عربستان با سوریه و ... را میتوان ازجمله این فرآیند راهبردی عادیسازی روابط قدرتهای بزرگ در آسیای جنوب غربی دانست که ممکن است آینده منطقه را با یک تغییر بزرگ مواجه کند. بنابراین به بررسی برخی جلوههای این روند عادیسازی در منطقه میپردازیم:
یکم - عادی سازی روابط ایران و عربستان: روابط ایران و عربستان که دیماه 1394 و بعد از اشغال و آتش زدن سفارت عربستان در تهران قطع شده و پیامدهای سیاسی گستردهای در منطقه و جهان اسلام علیه منافع راهبردی ایران داشت، طی چند ماه اخیر در مسیری جدید در حال اصلاح و بهبود است. روند اصلاح و بهبودی که با نام عادیسازی روابط ایران و عربستان با وساطت خاص دولت عراق در حال پیگیری است و روزنهای به سوی کاهش تنشهای منطقهای قلمداد میشود.
روابط پرنوسان ایران و عربستان طی 4 دهه اخیر از سال 1394 به شدت تشنجآمیز شد، ابتدا در مهر ماه این سال بود که طی مراسم رمی جمرات در منطقه منا، بیش از 460 نفر از حجاج ایرانی به بدترین شکل ممکن و بر اثر نابسامانی مدیریتی عربستان و ازدحام حجاج، کشته شدند. چند ماه بعد نیز برخی تندروهای ایرانی به بهانه اعدام شیخ نمر باقرالنمر، روحانی برجسته شیعه در عربستان، به اشغال و آتش زدن سفارت عربستان در ایران اقدام کردند تا یکی از شدیدترین موضعگیری دولتهای عربی و اسلامی علیه ایران را فراهم کنند.
بعد از حوادث دی ماه 1394 علیه اماکن دیپلماتیک عربستان در ایران بود که بسیاری کشورهای کوچک و بزرگ عربی و اسلامی، واکنش نشان دادند به محکومیت ایران اقدام کردند و حتی برخی از آنها روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کردند. البته چنین فرآیندی در ادامه همان نبرد در سایه منافع راهبردی ایران و عربستان بود که به عنوان جنگ نیابتی در سوریه، عراق، یمن، و ... در حال پیگیری بود. اما به مرور زمان قطع روابط ایران و عربستان برای این قدرتهای بزرگ منطقهای که البته نماد دو مذهب اصلی اسلام یعنی شیعه و سنی نیز هستند، سیاستگذاری خارجی دو کشور را به مشکلاتی مواجه کرد که سرانجام سیاست تنش زدایی و بازگشت به تعامل را در دستورکار سیاستگذاران ارشد دو کشور قرار داد.
انگیزههای فراوانی برای روند جدید عادیسازی روابط ایران و عربستان مطرح شده که بارزترین آنها پایان دادن به جنگ یمن و خاتمه حملات خسارتبار اقتصادی و سیاسی انقلابیون یمن به عربستان است. اما یک دلیل شگفتانگیز نیز برای این رویکرد مذاکراتی مطرح شده است که بر درخواست ایران از عربستان برای کمک به فروش نفت ایران دلالت دارد.1
چندین دور گفت وگو و مذاکره نمایندگان ایران و عربستان در عراق که با میانجیگری دولت عراق برگزار شده، بیانگر احساس ضرورت عادیسازی روابط دو کشور توسط سران این کشورهاست. البته چنین احساس ضرورتی از سوی سایر قدرتهای منطقهای مانند عراق و حتی قطر و عمان نیز بازگو شده است.
دوم - عادیسازی روابط ترکیه و عربستان: یکی دیگر از جلوههای دومینوی عادیسازی روابط میان قدرتهای بزرگ آسیای جنوب غربی را میتوان در روابط ترکیه و عربستان مشاهده کرد که به علت حمایت ترکیه از اخوان المسلمین مصر به اختلاف شدید دچار شدند و دو متحد سابق را از یکدیگر جدا کرد. با حمایت ترکیه از قطر در تنش بزرگ شورای همکاری خلیج فارس و سپس ماجرای قتل جمال خاشقجی (مهرماه 1397) در سفارت عربستان در ترکیه و دخالت گسترده ترکیه در امور لیبی، به شدت تنشآمیز شده و تا تحریم کالاهای ترکیهای در عربستان نیز پیش رفت که سبب کاهش 98 درصدی صادرات ترکیه به عربستان شد.2
اکنون چندین ماه است که سران دو کشور به دنبال بازآفرینی روابط دیپلماتیک میان خود هستند و گفت وگوهای تلفنی میان آنها برقرار است3 البته این فرآیند را میتوان معطوف به فرآیند عادیسازی روابط دو کشور ترکیه و مصر دانست که مدتی است پیگیری شده و دیدارهایی نیز در این زمینه برگزار شده است.
سوم – عادیسازی روابط سوریه و عربستان: یکی دیگر از انشعابهای مهم دومینوی عادیسازی روابط در آسیای جنوب غربی را می توان فرآیند برقراری دیدارها و مذاکرات میان دولتمردان عربستان و سوریه بهخصوص دیدار "خالد حمیدان"، رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی با همتای سوریهای خود، "علی مملوک" که در دمشق صورت گرفته، دانست که امیدها برای بهبود روابط دو کشور و برقراری مجدد روابط دو کشور در سطح سفیر را نیز زنده کرده است.4 سیاست عادیسازی روابط سوریه و عربستان که بعد از یک دهه تقابل، تضاد و جنگ فراگیر دیپلماتیک میان دو کشور و البته جنگ نظامی نیروهای تروریستی عربستان علیه دولت بشار اسد در سوریه اکنون در دستورکار سران دو کشور قرار گرفته، بسیار فراتر از دیگر تحولات عادیسازی روابط در منطقه است، زیرا این سیاست میتواند علاوه بر کاهش موج تروریسم و درگیریهای نیابتی در سوریه، اثربخشی گستردهای بر سایر مسیرهای عادیسازی بهخصوص میان ایران و عربستان داشته باشد.
عادیسازی روابط سوریه و عربستان در صورت موفقیت کامل، میتواند جلوی جاهطلبیها، گسترشگرایی جغرافیایی و سیاست اشغالگرایانه دولت اردوغان در خاک سوریه، عراق و ... را مسدود کند و حتی به تغییر و بهبود شرایط سیاسی و اجتماعی نابسامان لبنان نیز کمک کند.
چهارم - همه محورها به سوی عادیسازی روابط با اسرائیل: آسیای جنوب غربی در روندی از عادیسازی روابط میان قدرتهای بزرگ این منطقه قرار گرفته است که میتواند سراسر منطقه و بلکه جهان را از بخش مهمی از تنشها و بحرانهای کنونی رها کند. این رویش دومینویی عادیسازی روابط در آسیای جنوب غربی به سوی مسیری جدید هدفگذاری شده است که میتواند عادیسازی دستجمعی روابط کشورهای اسلامی با اسرائیل باشد.
به صراحت میتوان ادعا کرد که کل عادیسازی روابط در آسیای جنوب غربی بهخصوص قدرتهای بزرگ این منطقه مانند ایران، ترکیه، مصر و عربستان زمینهساز مهمترین سیاست قرن 21 یعنی عادیسازی روابط سازمان همکاری اسلامی با اسرائیل خواهد بود.
ناکارآمدی و بلکه سکوت و بیارادگی سازمان همکاری اسلامی در مقابل روند عادیسازی کشورهای عربی با اسرائیل در سال 2020 و حتی سکوت در مقابل رویکرد ستیزهجویانه اسرائیل علیه شهروندان فلسطینی را میتوان مؤلفهای مهم از سیاست تغییر یا چرخش روند سیاستگذاری سازمان همکاری اسلامی برای تعامل با اسرائیل قلمداد کرد که روند عادیسازی روابط میان کشورهای اسلامی نیز در نهایت به چرخش بزرگ سیاستگذاری جهان اسلام مقابل اسرائیل کمک خواهد کرد.
*
عادیسازی روابط در آسیای جنوب غربی که دارای برخی مؤلفههای داخلی برای کاهش تنشها و بحرانهای داخلی مانند نابسامانی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و هویتی است، بخشی از یک سیاستگذاری راهبردی است که بر همه سیاستگذاریهای داخلی و خارجی این منطقه اثرگذار خواهد بود.
دومینوی عادیسازی روابط میان قدرتهای بزرگ آسیای جنوب غربی که بیشتر با مؤلفه موازنهسازی میان این قدرتها نمایش داده شده و تحلیل میسود، شاید بتواند الگویی از موازنه منافع راهبردی میان قدرتهای بزرگ منطقهای ایران، ترکیه، عربستان و مصر را نمایش دهد اما در نهایت به دنبال تحقق هدفی فراتر از این تعادلسازی است که دورنمایی جهانی دارد. دورنمای جهانی روند عادیسازی روابط در آسیای جنوب غربی یک مرحله نهایی را داراست که به عادیسازی روابط تمام این قدرتهای بزرگ منطقهای با دیگر قدرت بزرگ این منطقه یعنی اسرائیل منجر میشود.
اگر روند کنونی عادیسازی درون جهان اسلام به خوبی پیش برود، میتواند به تقویت جبهه عربی در منطقه کمک کند، نهتنها جلوی سیاست گسترشگرایی دولت اردوغان را می گیرد، بلکه روند عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل را نیز تکمیل کند.
**
درگیری شدید و جنگ خسارتبار 2021 اسرائیل و فلسطین (بهتر است دولت غزه گفته شود) نیز به خوبی نشان میدهد که قدرتهای بزرگ منطقهای تنها به محکومیت ضعیف اقدامات اسرائیل بسنده کرده اند و مسیر عادیسازی نهایی روابط با اسرائل را بازگذاشتهاند. چنین رویکردی در نشست اضطراری سازمان کنفرانس اسلامی برای بررسی جنگ کنونی اسرائیل و غزه که آنهم به صورت مجازی و به ریاست عربستان برگزار شد نیز قابل مشاهده است، بهخصوص اینکه تنها با لحنی ملایم خاتمه جنگ و تجاوز اسرائیل به غزه را خواستار شده و گزارش بیانیه نهایی آنان چنین است: «اعضای سازمان همکاری اسلامی در پایان نشست با صدور بیانیهای خواستار توقف کامل و فوری حملات اسرائیل علیه فلسطین شدند.»5
روند عادیسازی روابط قدرتهای بزرگ آسیای جنوب غربی که جلوهای از کاهش اختلاف میان جهان اسلام نیز هست، بسیار فراتر از برخی تحلیلهای کنونی است، زیرا این روند در آینده و با تکمیل و حل برخی فرآیندهای خاص آن مانند بحران یمن، سوریه و حتی جنگ کنونی غزه، به مرحله اصلی خود که همان عادیسازی روابط سازمان همکاری اسلامی با اسرائیل است، وارد خواهد شد.
به صراحت میتوان گفت که روند کنونی عادیسازی روابط میان قدرتهای بزرگ آسیای جنوب غربی و جهان اسلام ازجمله ایران و عربستان، جلوهای از یک سیاستگذاری جهانی جامع برای رفع چالش بزرگ اسرائیل و جهان اسلام است که در نهایت به عادیسازی روابط جهان اسلام و اسرائیل منجر می شود و حتی ایران را به اتخاذ سیاست سکوت یا همراهی با عادیسازی با اسرائیل ناچار می کند. بنابراین سیاستگذاران ارشد ایرانی باید با تفکر و تأمل بیشتر به مرحله بعد از عادیسازی روابط با قدرتهای بزرگ جهان اسلام توجه کنند و اکنون نیز در سیاستهای سازمان همکاری اسلامی مواضع میانهروی را درنظر داشته باشند.
نظر شما :