واقعیتهایی از یک رابطه عمیق که به یک سند راهبردی منجر شده است
ایران و چین؛ ضرورت ها و واقعیتهای همکاری متقابل در تقابلهای جدید جهانی
نویسنده: دکتر عبدالرضا عالمی، پژوهشگر دانشگاه اسلامی مالزی – مدیر مرکز مطالعاتی – پژوهشی ASIA WEST–EAST (AsiaWE) مالزی
دیپلماسی ایرانی:
• مقدمه
در طول تاریخ 42 ساله پس از انقلاب اسلامی، ایران هیچگاه داشتن روابطی مستحکم با هیچ یک از قدرت های عرصه بین الملل به غیر از چین را تجربه نکرده است. علی رغم تحولات و چالشهای به وجود آمده در عرصه منطقه ای و بین المللی، هیچ یک از دو کشور برای دیگری در سیاست خارجی خود رقیب محسوب نشده است. چرا که چین به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ دنیا، در حوزه سیاست خارجی خود ، چند اصل مهم از جمله احترام به تمامیت ارضی کشورها؛ عدم دخالت در امور داخلی آنها؛ همزیستی مسالمتآمیز در جامعه جهانی را تعقیب و پیگیری کرده است . به همین خاطر به جرات می توان گفت که دو کشور در طول 4 دهه گذاشته از روابط نسبتاً پایداری برخوردار بوده اند.
رهبران نسل چهارم چین عملگرا بوده و منافع ملی، همواره در اولویت تصمیمات و سیاست های آنها قرار دارد. به همین خاطر در طول سالیان گذشته به ویژه دوران زمامداری ترامپ بر کاخ سفید، دست از تامین منافع ملی خود از طریق ارتباط با ایران بر نداشته و بدون توجه جدی به تحریمهای آمریکا به ادامه همکاری (آشکار و پنهان) سیاسی، نظامی، تجاری، اقتصادی و نفتی با ایران ادامه داده و به مثابه یک ریه تنفسی مصنوعی برای ایران در مقابل فشارهای حداکثری امریکا عمل کرده است.
هر چند ایران در طول چند دهه اخیر (به دلائل مختلف) نتوانسته است، سطح روابط خود با چین را به حوزه راهبردی ارتقا دهد، ولی در بسیاری از مقاطع زمانی، تصمیمات و سیاستهای چین، توانسته منافع ایران را تضمین کند. البته حساسیت آمریکا در همکاری تهران و پکن امری مسبوق به سابقه است و از بدو پیروزی انقلاب، امریکا همواره به یکی از موانع اصلی روابط ایران و چین تبدیل شده است.
پس از آنکه میزان اتکای چین به تأمین انرژی از ایران بهسرعت افزایش یافت و مساله هستهای ایران در سال 2003 مطرح شد، روابط دو کشور برای آمریکا از اهمیت بیشتری برخوردار شد و این کشور همواره از چین خواسته است در زمینه مقابله با ایران با آمریکا هماهنگ شود. در سالیان اخیر همزمان با قدرت گرفتن ایران و تثبیت جایگاه و نفوذش در خاورمیانه از یک طرف و قدرت گرفتن چین بهعنوان کشوری که هژمونی آمریکا را به چالش طلبیده، امریکا حساسیت بیشتری نسبت به روابط چین و ایران از خود نشان داده است.
• واقعیت های روابط ایران و چین
در جمهوری اسلامی ایران تعارضها و تفاوتها در نگاه به چین بسیار آشکار است و از آنجائیکه اصولا کم پیش می آید تا از تاریخ و تجربه های گذشته درس بگیریم، لذا طبیعی است تا همچنان با تداوم این نگرشها رو به رو باشیم.
روابط بین کشورهای جهان، نشاندهنده شکلگیری قواعدی است که نه توسط ما ساخته شده و نه می توانیم بر کشورهای جهان تحمیل نمائیم. بلکه باید مانند همه این قواعد را درک کنیم و بشناسیم. یکی از مهمترین قواعد حاکم بر روابط بینالملل را میتوان دراین جمله معروف یافت که: «کشورها دوست و دشمن دائمی ندارند. کشورها منافع دائمی دارند»؛ بنابراین در ارتباط با چین هم میتوان به عرصههایی از منافع مشترک ، منافع متعارض، منافع متضاد، منافع موازی و حتی منافع متداخل اشاره کرد.. اگر چنین باشد، آنگاه رابطه با چین به عنوان یک قدرت منطقهای که میکوشد ابعاد جهانی به قدرت خود بدهد، می تواند برای ما بسیار اهمیت پیدا کند.
طبیعی است که با چنین کشوری باید روابطی همهجانبه و سودمند داشت، اما در عین حال نبایستی فراموش کرد که نباید هیچگاه حتی به چین به عنوان یک دوست قدرتمند اتکا کرد. البته هنوز برای پاسخ دادن به این سوال که آیا ایران می تواند با چنین کشوری متحد شود، زود است. اما آنچه مشخص است چین تا کنون منافع مشترک متعدد و متنوعی با ایران داشته و در سیاست خارجی خود برپایه رویکردی عملگرایانه و البته همینطور واقعیتگرایانه، این منافع را هدف قرار داده ، آنها را دنبال کرده و تاکنون سهم قابلتوجهی از آن را نیز به دست آورده است
وقتی درباره همکاری ایران و چین صحبت می شود، باید به جنبه های مثبت و منفی این روابط و همچنین سهم هر کشور از این همکاری توجه کرد. بیتردید آنچه چینی ها از این روابط به دست آوردهاند، با آنچه ایران به دست آورده، قابل مقایسه نیست. با اینحال این تصور که چینی ها همیشه با ما همراهی میکنند یا پشتیبان ما هستند، باطل است. باید توجه داشت که رابطه چین با ایران، همواره بر پایه منافع این کشور شکل گرفته است . البته این امر هم طبیعی ، هم منطقی و هم در چارچوب قواعد حاکم بر نظام بینالملل شکل گرفته است و نمی توان چین را بابت این سیاست مورد انتقاد قرار داد. بنابر این نباید به این دلیل که چین در رابطه با ایران بر پایه منافع خودش عمل کرده و دنبال منافع ما نیست، از این کشور سلب اعتماد کرد.
آنچه مشخص است اساسا ایران در صحنه فعلی قدرت منطقهای و جهانی و استمرار سیاست ضد امریکائی و غربی خود ناگزیر از تمایل مثبت برای رابطه با چین است.
• سه ضلع یک مثلت (چین، امریکا و ایران)
چین قبل و بعد از فروپاشی نظام دو قطبی، سیاست خارجی خود را برپایه تقویت همبستگی و همکاری با دیگر کشورهای پیشرفته بنا نهاده تا از این طریق، بطورهمزمان از بلوک بندی علیه خود جلوگیری نموده، زمینه را برای چند قطبی ساختن ساختار نظام بین الملل آماده نموده و محیط را برای رشد و توسعه اقتصادی خود مساعد نماید. لذا در راهبرد کلان سیاست خارجی چین، گسترش روابط با قدرت های بزرگ و ایجاد میزانی از هماهنگی با نظام بین الملل، از اولویت های اساسی این کشور بوده است. اولویت هایی که روابط آن با کشورهایی نظیر ایران را دچار محدودیت می کند.
در همین راستا و به موازات توسعه اقتصادی چین، سطح روابط این کشور و همچنین اشتراکات این کشور با قدرتهای بزرگ نیز افزایش یافته است. البته این امر طبیعی به نظر میرسد، زیرا فرایند توسعه در چین، نیازمند منابع (شامل سرمایه گذاری، بازار برای صادرات کالا و کمک های علمی و فنآوری) است. از آنجائی که بخش عمده ای از این منابع در اختیار قدرتهای بزرگ است، لذا دستیابی به این منابع نیازمند برقراری و افزایش سطح تعاملات با آنها می باشد. چین با دارا بودن سریعترین اقتصاد در حال رشد از یک طرف و امریکا به عنوان بزرگترین و پیشرفته ترین اقتصاد جهان ازطرف دیگر، طبیعتاً از حوزه های گسترده و پر اهمیت تری (نسبت به سایر قدرتها) برای همکاری با یکدیگر برخوردار هستند.
به هر جهت، لزوم تداوم راهبرد کلان چین که مرکز ثقل آن توسعه اقتصادی قرار داده شده است از یک سو و منافع ناشی از روابط اقتصادی با چین برای آمریکا از دیگر سو، به گسترش همکاری ها بین دو کشور کمک کرده است. سالهای مدیدی است که امریکا، از شرکای اصلی تجاری چین و همچنین از مهم ترین سرمایه گذاران خارجی در این کشور محسوب می شود. البته به این نکته نیز بایستی اضافه شود که چین در حال حاضر نیز بزرگترین کشور سرمایه گذار در آمریکا و یکی از صادرکنندگان عمده به آن کشور محسوب می شود. بنابراین می توان گفت که اقتصاد ( عمدتاً تجاری) چین، تا اندازه بسیار زیادی نیاز به حفظ و گسترش پیوند با امریکا و متحدین این کشور (اروپا ، ژاپن و کره جنوبی) داشته و این نیاز (کم و بیش) حداقل تا زمان هدف گذاری شده توسط رهبران چین یعنی 2035 ادامه خواهد داشت. از سوی دیگر تداوم توسعه اقتصادی در چین در حال حاضر تبدیل به یک ابزار مشروعیت ساز برای حزب (کمونیست) حاکم شده است.
در چنین محیطی، چین به فکر تحکیم و گسترش پیوندهای خود با سایر قدرت ها به ویژه امریکا از طرق مختلف است و این امر امکان پذیر نخواهد بود مگر همکاری با این قدرت ها در عرصه بین المللی به خصوص در موضوعاتی که برای این قدرت ها از اهمیت و حساسیت زیادی برخوردار است. بنابراین می توان ادعا کرد که خاورمیانه به طور عام و ایران به طور خاص، یکی از مهم ترین این موضوعات بوده و چین نیز به دلائل گفته شده بالا، چاره ای جزء نشان دادن سطحی از همراهی و همکاری با این قدرتها ندارد. لذا در مقاطعی از دوره های زمانی شاهد بودیم که رویکرد چین (در قبال خاورمیانه و ایران) کم و بیش متاثر از سیاستهای آمریکا بوده است و با وجود تلاش برای اتخاذ مواضعی مستقل، نتوانسته از همسوئی با سیاستهای امریکا به خاطر حجم روابطش با این کشور در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فنی اجتناب کند.
در پرونده هسته ای ایران به خوبی شاهد بودیم که روابط چین و امریکا در قالب الگوی " همکاری و رقابت راهبردی "، وجه همکاری آن غلبه پیدا کرد. اوج این همکاری و هماهنگی بین چین و امریکا در قبال پرونده هسته ای ایران را می توان به زمان ارجاع این پرونده به شورای امنیت مشاهده کرد و چین (البته روسیه نیز) با آزمایشی دشواری برای انتخاب میان ایران و آمریکا روبرو شد و در حالیکه تلاش می کرد تا در انتخاب گزینه ایران یا امریکا، مواضع بی طرفانه گرفته و خود را از ترکش اثرات منفی خصومت امریکا و ایران بر روابط جداگانه خود با هر یک از این دو کشور در امان نگاه دارد، اما نهایتا مجبور شد با سیاست امریکا در قبال پرونده هسته ای ایران همسو شده و با قطعنامه های شورای امنیت (علیه ایران) همراهی نماید.
پس از تصویب تحریمها، چین در پی محدود سازی روابط اقتصادی خود با ایران برآمد و به ویژه معاملات بانکی دوکشور را با محدودیت هایی روبه رو ساخت. بانک های چین که عمدتاً دولتی اند، به تدریج از گشایش اسناد اعتباری برای بازرگانان ایرانی خودداری کردند. نکته پر اهمیت آنکه این محدودیت ها به دلیل فشارهای آمریکا و منافع گسترده بانک های چینی در امریکا صورت گرفت. شدت گرفتن محدودیت های بانکی چین علیه ایران باعث شکنندگی هایی در روابط دو کشور شد. در حوزه قراردادهای نفت و گاز به عنوان پایه روابط دو کشور نیز، چینی ها با تشدید بحران هسته ای ایران، عملا وارد اجرای این قراردادها نشدند. بی شک، فشارهای امریکا و تشدید فضای تخاصم و تنش در روابط ایران و امریکا، مهم ترین عامل در وقوع چنین وضعیتی است.
بر این مبنا، میتوان گفت که وضعیت مثلث، تا حد زیادی محدوده روابط ایران و چین را تعیین می کند. چینی ها روابط خود با بازیگران مهم بین المللی و منطقه ای را در چهار چوب های مختلفی از مشارکت راهبردی تا دوستی و همکاری تعریف کرده اند. روابط آنان با کشورهای بالنسبه هم وزن ایران چون پاکستان در قالب همکاری راهبردی قرار دارد. اما آنان علی رغم تمایل مقامات ایرانی، از دادن عناوین مشابه به روابط خود با ایران طفره می روند؛ طفره رفتنی که فشارها و حساسیت های امریکا و مجموعه غرب مهم ترین عامل ایجاد آن است.
تصور عموم، به ویژه در سطح رسانه ای، بر آن است که به دلیل گسترش برق آسای روابط تجاری ایران و چین و تبدیل شدن چین به شریک اول تجاری کشورمان، روابط در سایر حوزه ها به ویژه در تعاملات راهبردی نیز به موازات این روند گسترده شده است؛ حال آنکه تقریباً عکس قضیه صادق است. زیرا روابط تجاری و راهبردی کشورها مانند ظروف مرتبط نیست که تغییر در یکی، لزوماً تأثیرات مشابهی بر سایر حوزه ها بر جای بگذارد . واقعیت آن است که علی رغم گسترش صد در صدی روابط اقتصادی ایران و چین در چند سال اخیر، تعامل راهبردی دو کشور رو به کاهش گذارده است. کاهش تعامل راهبردی بدان دلیل است که حوزه اقتصاد و سیاست در موارد مهمی واجد منطق متفاوتی هستند.
چین در دوره پسامائو و به ویژه پس از جنگ سرد، از سیاست های مبتنی بر ایدئولوژی فاصله گرفته و یک سیاست کاملا عمل گرا بر مبنای کسب حداکثر سود اقتصادی را اتخاذ کرده است؛ چین در قبال موضوع هسته ای ایران نیز یک سیاست عملگرا در پیش گرفته است. به این صورت که ضمن اجتناب از مداخله فعال و جدی در این موضوع بحثانگیز، سعی می کند مواضعی اتخاذ کند که منافع اقتصادیاش در ایران، خاورمیانه و جهان بهویژه در رابطه با طرفهای اصلی تجاری خود یعنی آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن دچار آسیب نشود و مجبور نباشد میان ایران و شرکای اصلی تجاری خود، یکی را انتخاب کند. لذا چین خواهان حل مسالمت آمیز این موضوع از طریق گفتگو و مذاکره است. اما در صورت چالش میان ایران و قدرت های عمده بین المللی، چین بیش از آنکه بخواهد از ایران حمایت کند و منافع سرشار حاصل از مناسبات اقتصادی خود را با آن قدرتها فدای مناسبات خود با ایران کند، جانب شرکای اصلی را خواهد داشت.
در ضلع سوم، چین در راستای استراتژی کلان خود، ثبات و همکاری در روابط با امریکا و سایر قدرت های بزرگ را گزینه برتر می داند و تلاش دارد خود را به عنوان «سهامدار مسئول» در نظام بین الملل تصویر سازی نماید. طبیعی است که سهام دار مسئول در نظم غرب محور نمی تواند با کشورهایی که از سوی غرب به صورت تهدید تصویر سازی می شوند، روابط ویژه ای برقرار سازد. بنابراین، می توان گفت که روابط همکاری جویانه چین با قدرت های بزرگ، به ویژه قدرت های غربی و به خصوص امریکا، محدودیت های مهمی در روابط ایران و چین ایجاد میکند. با عنایت به این مسائل، علی رغم افزایش تنش میان آمریکا و چین در دوره اوباما، شاهد همکاری چین در صدور قطعنامه 1929 شورای امنیت علیه ایران بودیم.
• موقعیت سخت چین در ضلع ایران - امریکا
امریکا هنوز هم مانند گذشته در اقتصاد و سیاست جهانی جایگاه خاصی دارد و چین نیز بین دو گزینه ایران و امریکا، انتخاب دشواری در پیش دارد. چین در مقابل آمریکا، هنوز هم میتواند آسیبپذیر باشد و به سادگی حاضر نیست منافع خود در آمریکا را بخاطر ایران قربانی نماید. مثلا چینیها سرمایهگذاران اصلی در اوراق بهادار آمریکا هستند و اوراق بهادار آمریکایی را به ارزش ۸۰۰ میلیارد دلار در اختیار دارند و یکی از حامیان مالی عمده در امریکا به حساب میآیند. به همین علت هرگونه تشدید تنش امریکا با چین بر سر ایران، می تواند چین را مجبور به کنار آمدن با امریکا نماید.. زیرا با فروش این اوراق بهادار، چینیها متضرر خواهند شد.
تشدید تنش ها میان ایران و امریکا، موقعیت سیاست خارجی چین را سخت تر از گذشته خواهد کرد. این در حالی است که بسیاری از کشورها در جدال بین ایران و امریکا، استراتژی مشهور چینی ها را برگزیده اند. یعنی "بالای تپهای رفته و جدال دو ببر را تماشا کنیم". به نظر می رسد چین، برای هرگونه همراهی احتمالی با مستاجران جدید کاخ سفید در اعمال فشار علیه ایران، به ارزیابی شرایط خواهند پرداخت و منتظر خواهد ماند تا ببیند در بده بستانهای خود چه تعاملی با آمریکا میتواند داشته باشد و چه امتیازی میتواند بگیرد.
تعارض دیدگاه در رابطه ایران و چین:
متاسفانه نوعی بدبینی نسبت به چین در ذهن بسیاری از ایرانیها وجود دارد و حتی حامیان روابط با این کشور نیز در این بدبینی تا اندازه ای شریک هستند. چرا که در جامعه ایرانیان با توجه به نگاه و شخصیت غربگرایانه بسیاری از تصمیم سازان مملکت در خصوص رابطه با چین نیز یک نگاه " صفر و صد" یا " سیاه و سفید " وجود دارد. به بیان دیگر نسبت به این موضوع، همواره با یکسری دیدگاه های کاملا متعارض و حتی متضاد روبه رو بوده ایم. یعنی از یک طرف نگاه بسیار مثبت و از طرف دیگر بسیار منفی به موضوع رابطه چین و ایران مطرح میشود. درحالی که در عالم واقع، چنین نگاه سیاه و سفیدی به موضوع با واقعیتها انطباق ندارد.
رابطه ایران و چین، طرفداران بسیار جدی و از طرف دیگر مخالفان بسیار جدی در کشور دارد. ولی نمی توان با تاریخ جنگید و واقعیتهای تاریخی را انکار کرد. این یک واقعیت است که چین در دوران جنگ هشت ساله، به ایران تسلیحات صادر کرد، ولی سه برابر آن را به عراق یعنی دشمن ما فروخت .یا اینکه چین همواره از موضع ایران در پرونده هستهای حمایت کرد، ولی همزمان به تک تک قطعنامههای مورد نظر واشنگتن علیه تهران رای مثبت داد و یا همواره با خروج یک جانبه دولت ترامپ از برجام مخالفت کرد، ولی در عمل با تحریمهای واشنگتن علیه تهران همکاری کرده است.
در رابطه با بحث همکاری های اقتصادی چین و ایران ، بازهم دو دیدگاهِ افزایش و کاهش همکاریهای تجاری و اقتصادی کشورمان با چین وجود دارد . متاسفانه در داخل کشور دیدگاه های منفی در خصوص همکاری اقتصادی ایران و چین وجود دارد. برخی از کارشناسان بر این اعتقاد هستند که اساسا ویژگیهای بازار ایران و چین مکمل هم نیستند و گفته میشود سقف همکاری اقتصادی ایران و چین محدود است.
در بحث روابط ایران و چین، به طور طبیعی در حوزه اقتصاد برخلاف حوزه سیاست، رشد لازم را نداشته و عوامل متعددی در این امر دخیل بوده است. جهتگیری سیاست خارجی ایران در قبال چین تا کنون بیشتر سیاسی– امنیتی- نظامی بوده تا اقتصادی و تأثیر نفت در این حوزه بهخوبی قابل مشاهده است. البته اقتصاد ایران و اقتصاد چین بهدلیل تفاوتهایی که بین ساختارها و ویژگیهای این دو اقتصاد وجود دارد و اراده سیاسیای که بر محرکها و انگیزههای اقتصادی اجتماعی حاکم شده، رشد قابل قبولی نکرده است. به هر حال لازم است تا رویکرد اقتصادی سیاست خارجی کشورمان در قبال چین بیش از گذشته تقویت شده و کارآمدی نهادهایی که باید در حوزه اقتصاد حمایت و پشتیبانی کنند، بایستی افزایش یابد.
یکی از مهمترین دلایل عدم گسترش روابط اقتصادی با چین، نبود شناخت و آگاهی مناسب نسبت به بازار بزرگ چین است . البته به دلائل بسیار (در جای دیگر بایستی به آن پرداخت) جامعه ایرانی سلیقه و علاقهاش به محصولات چینی نبوده و نیست. هر چند جامعه ایرانی ترجیح می دهد با فناوریهای روز حرکت کند، اما چین امروزی در موقعیتی قرار گرفته است که شکاف فناوری بین خود و غرب را به حداقل رسانده و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند. و این مهم در نزد جامعه ایرانی مغفول مانده است.
متأسفانه کارگزاران این حوزهها علاقه زیادی به این روابط ندارند و بیشتر ترجیح میدهند که از منابع غربی نیازهای داخلی را تأمین کنند. به نظر میرسد بخش دولتی و به طبع آن بخش خصوصی تمایلی به توسعه روابط اقتصادی با چین را ندارد.
البته همه چیز را نمی شود با اراده سیاسی ایجاد کرد. بلکه در این حوزه گرایش اجتماعی و تمایل اجتماعی هم باید وجود داشته باشد تا نوع روابط شکل بگیرد.
سیاست خارجی چین به ویژه بعد از به قدرت رسیدن رهبران نسل چهارم در این کشور، همواره مبتنی بر عملگرایی بوده و اکنون تبدیل به اصل حاکم بر سیاست خارجی این کشور شده است . بنابراین شاید بتوان گفت حمایت چین از ایران هم سقفی دارد و آن زمانی است که این حمایت بتواند منافع ملی آنها را تامین میکند
از جنبه عملگرایانه، همواره بین میزان "وفاداری" ، با اولویتهای واقعی دولت چین ، فاصله معنیداری وجود دارد. اولویتهایی که بعنوان مثال باعث شده تا چین ، از موضع ایران در پرونده هستهای حمایت کند، اما همزمان به تک تک قطعنامهها علیه ایران رای مثبت بدهد، یا با خروج یک جانبه دولت ترامپ از برجام مخالفت کرد، اما تا حدود زیادی با تحریمهای امریکا علیه ایران عملا همکاری کرد.
آنچه مشخص است اینکه ایران در سیاست خارجی نمیتواند اعتماد یا تکیه کاملی بر یک یا چند کشور خاص داشته باشد و بایستی در سیاست خارجی کشور، دست به ظرفیت سازی بیشتری زد. بنابراین انتظار میرود دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران ضمن شناسایی احتمالات و توافقات آشکار و پنهان چین ( و سایر قدرتها) با آمریکا در خصوص ایران، که قطعا تأثیرات مستقیمی بر منافع و امنیت ملی کشورمان خواهد داشت، تدابیری را برای به حداقل رساندن تبعات منفی این توافقات اتخاذ کند.
تجربه دوره زمامداری ترامپ بر کاخ سفید نشان داد که می توان ضمن اتخاذ یک سیاست منطقی و ایجاد موازنه مناسب در روابط با سایر کشورها، از اعمال فشارهای بیمورد از سوی چین (و حتی روسیه) کاسته و از نشستن و تماشاچی بودن، بازی امریکا با سایر قدرتها از جمله چین در قبال کشورمان اجتناب کرد.
آمریکا در طول چهار دهه اخیر تلاش کرده است با اعمال سیاست فشار حداکثری بر ایران و همچنین متحدان و شرکای اقتصادی کشورمان، تهران را در یک انزوای سیاسی و اقتصادی قرار دهد و اصطلاحا ایران را در گوشه رینگ قرار دهد. زمانی که موضوع مذاکرات میان ایران و چین برای امضای یک سند راهبردی برای همکاریهای بلندمدت مطرح شد، این موضوع عملا دلیلی برای شکست سیاستهای آمریکا برای انزوای ایران تلقی شد. از همین رو بود که نیکی هیلی نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل متحد در همین رابطه در توئیتر خود نوشت: چین با ایران شریک شده تا به انزوای جهانی ایران پایان دهد.
بدون شک ایران از وزن و جایگاه ژئوپلیتیکی و ژئواکونومی بالایی در غرب آسیا برخوردار است و چین به خوبی می داند در رقابت با آمریکا، جهت دسترسی سریع و آسان تر به جایگاه بالای اقتصاد جهانی، نیازمند برقراری ارتباط ویژه اقتصادی و سیاسی با ایران است. از سوی دیگر ، چین به خوبی از جایگاه ایران به عنوان دروازه ورود به خاورمیانه، قفقاز، آسیای میانه تا اندازه ای آگاه بوده و می داند که برای نفوذ آسان تر در منطقه غرب آسیا به ایران نیاز خواهد داشت. شاید به همین دلیل ، چین تاکنون علی رغم فشارهای امریکا ، همواره خواستار تعامل مناسب و راهبردی با ایران بوده و سیاست کلان راهبردی خود در خصوص ایران را از این زاویه تنظیم کرده است.
سیاستهای دولت چین در قبال ایران، تاکنون به مانعی در برابر فشارهای امریکا علیه کشورمان تبدیل شده است.
در کمپین فشارهای امریکا علیه ایران (قبل از برجام) ، هیچ کشوری به اندازه جمهوری خلق چین برای ایران اهمیت نداشت. به طوریکه در یک دهه منتهی به سال ۲۰۱۲ ، چین تبدیل به بزرگترین شریک تجاری ایران شده بود و همکاری های ایران و چین از حوزه انرژی به حوزه های اقتصادی، نظامی و ژئوراهبردی نیز گسترش پیدا کرد. امریکا گزینههای زیادی برای تخریب این روابط در اختیار نداشت. در بعد ایجابی، روابط سیاسی پکن- واشنگتن به عنوان دو رقیب در عرصه بینالمللی عملاً این امکان را از کاخ سفید سلب کرده بود که از دریچه حداکثرسازی روابط دوستانه، همراهی چین در پروژه فشار علیه ایران را مطالبه کند. در بعد سلبی نیز، اعمال تحریم علیه شرکتهای چینی همکار با ایران، به دلیل نسبت ناچیز این جرایم به اقتصاد بزرگ چین، نتوانست بازدارنده باشد. در این میان، تنها گزینهای که روی میز باقی میماند، ایجاد یک اجماع بینالمللی علیه ایران و منفعل کردن چین در این پروژه است.
• منافع و زیان های رابطه ایران و چین
روابط با چین میتواند منافع و زیانهای مشخصی را برای ما به همراه داشته باشد. این منافع و زیان ها بستگی به درک و میزان شناخت ما از چین دارد. باتوجه به سیاست خارجی کشورمان، روابط ما با چین ، نه تنها در سطح منطقه که در سطح جهان، بسیار مهم و تعیین کننده ( چه از نگاه مثبت و چه از نگاه منفی) بوده است . این یک واقعیت است که ما با چین در بسیاری از حوزه ها، منافع مشترک داشته و در عین حال با تهدیدهای مشترکی نیز روبه رو هستیم. برجام هر چند تمام منافع ما را تامین نمیکند اما برای ما ، فرصتها و امکانات غیرقابلچشمپوشی برای تعمیق و گسترش رابطه با چین به وجود آورد که متأسفانه به درستی درک و از آن بهرهبرداری نشد.
با تشدید رویارویی چین و امریکا ، ایران موقعیت مهمتری در روابط این دو کشور پیدا میکند. در دوره ریاست جمهوری ترامپ به خوبی شاهد بودیم که موضوع ایران همواره یک موضوع مهم در گفتگوهای سران چین و امریکا بوده است؛
روابط ایران با چین را می توان تا اندازه ای تابعی از روابط این کشور با امریکا دانست .شواهد بسیار متنوع و متعددی را می توان در این زمینه فهرست کرده و از پیشرویها و عقبنشینیهایی که این کشور در برابر واشنگتن براساس تنظیم رابطه خود با تهران صحبت کرد که البته در فرصتی مناسب به آن پرداخته خواهد شد. به هر حال چین در تنظیم روابط خود با آمریکا، در دوره های مختلف از موضوع روابط با ایران بهرهبرداری کرده است . از سوی دیگر، چین سیاست خود را فقط روی ایران متمرکز نکرده است بلکه همزمان با اسرائیل، عربستان و کشورهای حوزه خلیجفارس و حتی ترکیه نیز روابط خود را گسترش داده است. این بدان معنی است که چینی ها هیچوقت روی کارت ایران سرمایهگذاری سنگین نکرده اند.
در حال حاضر، ایران باید در چند موضوع مهم چین را در سیاست خارجی خود به عنوان بازیگری برجسته مورد توجه قرار داد. مهم ترین موضوع ادامه چالش احتمالی ایران با آمریکا در دوره زمامداری جو بایدن در خصوص برجام و تحریمها و شورای امنیت است. به نظر میرسد جدیترین کشوری که می تواند از منافع ایران در این موضوعات حمایت کند، چین باشد.
برای چین تنظیم مجدد رابطه با آمریکا، بحث بسیار مهمی است که در دوره ترامپ، خیلی سریع ، آثار و ابعادش مشخص شد. متهم کردن چین به نقض حقوق بشر، محدود کردن آزادیهای مذهبی، اعمال تعرفه های تجاری، متهم کردن چین به دزدی مالکیت معنوی، بیماری اپیدمی کرونا از جمله رخدادهائی بود که روابط دو کشور را با مشکل مواجه ساخت. البته سیاست یکجانبهگرایی آمریکا، هیچ گاه سیاستی مقبول برای چین نبوده است
در حوزه پیرامونی (تایوان، شبه جزیره کره، دریای چین جنوبی، دریای چین شرقی) چین، اختلافها با آمریکا مرتب گسترش پیدا کرده است. طبیعی است که در شرایط یکجانبهگرایی فزاینده آمریکا، ایران بهعنوان یک کشور ضد آمریکایی و مخالف سیاستهای آمریکا، می تواند برای چین جاذبه زیادی داشته باشد.
هر چند چینی ها به همه قطعنامههای تحریمی علیه ایران رأی مثبت دادند، ولی وزن و موقعیت منطقهای ایران برای چین همواره درخور توجه بوده است. استفاده از موقعیت ایران نه فقط در غرب آسیا، بلکه در آسیای مرکزی و قفقاز برای چین بسیار اهمیت دارد. متاسفانه ایران هیچگاه نتوانسته از این نقش برجسته خود در ارتباط با چین استفاده کند؛
هرگونه ناامنی در آسیای مرکزی، یعنی انتقال این ناامنی به مرزهای شمال غربی و غرب چین در آسیای مرکزی و ناامنی در خلیج فارس یعنی به خطر افتادن خط انتقال انرژی از کشورهای خلیج فارس به چین و انتقال کالا از چین به کشورهای این منطقه و از آنجا به اتیوپی به عنوان دروازه ورود به افریقا. بنابراین برای چین مهم است که رویاروئی امریکا با ایران از یک طرف به گونه ای نباشد که منافع این کشور را هدف قرار داده و از سوی دیگر بهگونهای نباشد که امکان مبادله تجاری اقتصادی و حتی نظامی با ایران از بین برود.
اما صرفنظر از احتمال بهبود یافتن روابط ایران و امریکا در دوره بایدن درست شبیه به آنچه در روابط دو کشور در دوره اوباما اتفاق افتاد و منجر به برجام شد، روابط ایران با چین را بایستی یک الزام ژئوپلیتیکی دانست و با استفاده از تجربیات تلخ گذشته ،گسترش روابط ایران با چین را نباید بهعنوان جایگزین روابط با امریکا دیده شود. چرا که ایران در حال حاضر شریک قدرتمندی به نام چین دارد که نباید از آن غفلت کرد. روابط سودمند همهجانبه با چین، میتواند ابزاری برای اعمال قدرت ایران در برابر رقبای غربی چین باشد. رابطه گسترده و همهجانبه ایران با چین، این امکان را برای تهران فراهم میکند که از آن برای تنظیم ارتباط خود با اروپا و آمریکا استفاده کند؛ بهجای اینکه چین از تیرگی این روابط بهره ببرد، ایران میتواند از روابط حسنه با چین در تنظیم روابط خود با اروپا و آمریکا استفاده کند، بدون اینکه بخواهد امتیازی به چین برای این روابط بدهد.
بسیاری تصور می کردند روابط چین و امریکا به ویژه در دوره زمامداری ترامپ بر کاخ سفید، از جنس روابط دوران جنگ سرد است در صورتی که اینگونه نیست. بلکه چین به درستی در روابط خود با آمریکا، هم از ابزارهای مدیریت تعارض و هم از شیوه همکاری استفاده میکند؛ یعنی رویارویی و همکاری با هم مورد بهرهبرداری قرار میگیرند. به عبارتی در رابطه دو کشور تضاد و تعارض کامل حاکم نیست. بلکه چینی ها همزمان همکاری و تعارض و یا همکاری و تقابل را به شکل همزمان دنبال میکنند. به عبارتی چینی ها در عین حالی که رویارویی جدی و تضاد منافع بسیار روشنی با امریکا دارند، این امکان نیز وجود دارد که در زمینههای مختلف با آمریکاییها به چانهزنی و تعامل بپردازند؛
مسئله دیگری که در روابط ایران و چین مطرح است و با گذشت زمان جدیتر هم میشود، بحث این است که بعد از تحریمهای تسلیحاتی ایران، نام چین نیز در کنار روسیه بهعنوان گزینه اصلی یا حتی شاید تنها گزینه تعامل تسلیحاتی با ایران مطرح میشود. در چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی ، چین از معدود کشورهایی بوده است که نیازهای تسلیحاتی ایران را به خوبی پاسخ داده است. در تمام سالهای گذشته ایران همواره این ارتباط را با روسیه نیز داشته است؛ البته ساختار و زیربنای نیروهای نظامی در ایران، غربی است.
با توجه به مواردی که در بالا به آن اشاره شد، بعید به نظر می رسد وضعیت فعلی مثلث ایران- چین- آمریکا با به قدرت رسیدن جو بایدن دستخوش تحول آشکاری گردد. زیرا از یک سو ایران حاضر به پرداخت هزینه است و از دیگر سو، امریکا، مجموعه غرب و رژیم اشغالگر قدس از تمامی اهرم های خود، از تحریم تا تهدید به حمله نظامی بهره می گیرند تا ایران را از دستیابی به اهداف خود باز دارند.
به نظر می رسد، در سیاست و راهبرد چین در قبال ایران، ملاحظات مهمی وجود دارد که رهبران این کشور بر اساس آن تصمیم گیری می نماید از جمله چین به روابط بلندمدت خویش با ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای مشرف بر خلیج فارس و همچنین به عنوان منبعی مهم برای تأمین انرژی خویش در آینده ارج مینهد.؛ در پی حفظ، تحکیم و گسترش تعامل گسترده تجاری و بازرگانی با آمریکا و اروپا است و نمی خواهد به خاطر موضوع ایران در رسیدن به اهداف راهبردی خود برای تبدیل شدن به یک ابر قدرت اقتصادی ، لطمهای وارد شود.؛ با عنایت به حمایت چین از سیاست چند جانبه گرائی، چین ضمن حمایت اصولی از ایران ، تلاش خواهد کرد به وجهه این کشور به عنوان یک قدرت مسئولیتپذیر در سطح بین الملل خدشه ای وارد نشود.
• ضرورت های رابطه ایران و چین
1. لزوم استحکام پیوند ایران و چین
به هر حال تا کنون، همه راه ها به روی ایران بسته شده است. تنها راه باز، دستیابی به چین است. به همین دلیل باید سطح مناسبات دو کشور را از حالت «همکاری» به «اتحاد» ارتقا داده و همکاریهایی را که تاکنون وجود داشته، را نیز از حالت «یک حس مشترک و متزلزل» خارج ساخته و آن را نظام مند کرد.
در سیاست خارجی کشورمان نمی توان ، چین را به خاطر قدرت اقتصادی بالای این کشور، به سادگی نادیده گرفت. به ویژه که جهت مقابله با تحریمهای امریکا، هنوز می توان بر روی این کشور بیش از هر کشور دیگری حساب باز کرد.. هر چند که بسیاری از کارشناسان بر این اعتقاد هستد که حمایت و کمکهای جین به ایران، همواره متاثر از منافع اقتصادی "مستقیم" این کشور در مقاطع زمانی مختلف بوده است.
به هر حال وقتی موضوع منافع ملی مطرح می شود، کمتر کشوری را می توان یافت که بتواند بین ایران و امریکا، گزینه ایران را انتخاب نموده و منافع ملی خود را به خطر بیاندازد. به همین دلیل چین در مقطع فعلی، تنها گزینه ممکن برای ایران جهت نزدیک شدن به آن برای مقاومت و ایستادگی در مقابل فشارهای امریکا و متحدینش محسوب می شود. و زمان نشان داده است که چینیها، به رغم انتقادهای شدید بینالمللی، همچنان از حکومت ایران پشتیبانی کرده اند. و هنوز می توان به نقش چین در شورای امنیت جهت وتو ، هر گونه قطعنامه احتمالی شورای امنیت علیه ایران در آینده، امیدوار بود.
اگر باب گفتگو و مذاکره میان ایران و غرب به هر علتی به طور کامل بسته شود، آنگاه مناسبات نزدیک چین با ایران می تواند به نفع غرب تمام شده و این کشور می تواند نقش میانجی را ایفا نماید.
بر اساس نظر آگاهان سیاسی هر چند چینی ها با قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران همراهی کردند، اما این کشور، در هر قطعنامه نهایت تلاش خود را کرد تا لحن و مفاد آنها را تعدیل نموده و از اعمال تحریم های سخت و فراگیر علیه ایران جلوگیری کند.
بر کسی پوشیده نیست که امریکا برای همراه نمودن چین با خود در شورای امنیت جهت تصویب قطعنامه های تحریمی علیه ایران، متوسل به انواع ابزارهای فشار علیه چین شد. هر چند اقتصاد کشور به خاطر تحریمات حداکثری امریکا ، در شرایط بسیار بدی قرار گرفته است . اما عدم مشارکت و همراهی چین با امریکا در این تحریمات حداکثری، سبب شده است این تحریمات سبب شده است این تحریمها نتوانند تمام اثرات موردانتظار آمریکا را تحقق بخشند.. نقش چین در به شکست کشاندن نتایج تحریمات حداکثری آمریکا زمانی پررنگ تر می شود که بدانیم حتی همسایه های کشورمان نیز پشت ایران را خالی کرده و از تحریمات حداکثری امریکا حمایت نمودند. بنابراین در حال حاضر چین تنها کشوری است که نیازمندیهای ایران را ( در مقابل تحریمات امریکا) تامین می نماید. و بدون پشتیبانی چین اعمال هر گونه تحریم اقتصادی علیه ایران با شکست مواجه خواهد شد.
2. پیگیری روابط در حوزه های اولویت دار
الف) - حوزه انرژی
بدون شک در جهان امروزی، وابستگی متقابل میان کشورها به ویژه در حملو نقل انرژی و کالا، به عرصههای سیاسی و امنیتی نیز کشیده خواهد شد و درنهایت ضریب امنیت و منافع ملی را ارتقا خواهد داد. مخصوصا با ایران بهعنوان کریدور حیاتی و با صرفه، علیرغم تلاش چین برای تنوع بخشی در حوزه تامین انرژی مورد نیاز خود، هنوز هم ایران می تواند به خاطر منابع زیرزمینی سرشار خود برای حفظ رشد اقتصادی چین جذاب باشد. زیرا ایران، دارای ۱۰ درصد ذخائر نفتی و ۱۵ درصد ذخائر گاز جهان است و می تواند مجددا جایگاه خود را به عنوان سومین تامینکننده نفت چین بدست آورد. چین در گذشته نشان داد که به رغم تحریمهای بینالمللی، میلیاردها دلار در بخش انرژی ایران سرمایهگذار کرد.
ب) - حوزه امنیتی
در حوزه امنیتی، از مهمترین دغدغههای ایران و چین، افراطگرایی و تروریسم است که هر یک بهنوعی در معرض آسیبها و تهدیدهای آن قرار دارند. هر دو کشور زمینههای مشترکی در حوزه مبارزه با افراطگرایی و مقابله با گروههای تکفیری دارند. پیوستگی بخشهای شرقی چین و مجاورتشان با مجموعههای امنیتی غرب آسیا و آسیای مرکزی و تقابل ایران با گروههای تروریستی همچون داعش، زمینه این اشتراک است.
موقعیت جغرافیائی ایران می تواند چین را تا مرزهای ناتو هدایت کند. چرا که دو کشور ایران و پاکستان تا کنون برای چین این امکان را فراهم کرده اند تا کالاهای خود را از مرز شرقی به راحتی تا ترکیه حمل کند. به همین دلیل اگر زمانی ضرورت پیدا کند، چین ( از طریق ایران و پاکستان )، حتی می تواند نیروهای نظامی خود را تا مرزهای زیر کنترل ناتو گسیل نماید.
امنیت ایران و ثبات ایران برای چین بسیار اهمیت دارد. چین بهخوبی میداند که امنیت و ثبات در ایران پیامدها و آثار منطقهای غیرقابل چشمپوشی دارد. همانطورکه قبلا به آن اشاره شد، تنظیم روابط با ایران بر پایه منافعی است که چین از این روابط برای خودش در نظر دارد و پیگیری میکند.
در صورت هرگونه درگیری و رویاروئی مستقیم ایران و امریکا در منطقه خلیج فارس، بعید است چین واکنش مستقیم از خود نشان دهد. به نظر می رسد چین مانند بسیاری از مسائلی که پیشتر از این شاهد بودیم، خویشتنداری به خرج خواهند داد و تلاش خواهند کرد تا به مدیریت شرایط بپردازند.
برای چین، جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا بهعنوان کشوری که میتواند با جریانهای تندرو و افراطی مقابله کند، یک نظام سیاسی مطلوب تلقی میشود. روزبهروز این دیدگاه اهمیت بیشتری پیدا کرده که ایران میتواند به مقابله با طیفهای افراطی اسلامگرا از نوع داعش و القاعده، کمک کند. چین که در مرزهای شمال غرب و غربی خود با این تهدید روبهرو است، میتواند از این توانمندی ایران، بهرهبرداری زیادی کند. چرا که ایران میتواند در بازدارندگی گسترش حضور و نفوذ اسلامگرایی رادیکال در این مناطق نقش بسیار مفیدی داشته باشد. البته این نکته را بایستی در نظر داشت که این نگاه یک نگاه کاملا ابزاری است و نگاهی نیست که راهبردی باشد و امکان اتحاد بین دو کشور را به وجود بیاورد و قطعا همکاریها در این زمینه مقطعی و موردی خواهد بود. از طرفی این امر نشان می دهد که موقعیت ایران و کارت ایران برای چین (در این حوزه) تا کجا قابل بهرهبرداری است.
ج) - حوزه نظامی
روابط نظامی ایران و چین به دوران جنگ تحمیلی باز میگردد. زمانی که ایران در تحریم شدید تسلیحاتی قرار داشت و صادرات تسلیحات به ایران با مشکلات زیادی مواجه میشد. در این دوران، چین با تهران برای جلوگیری از تسلط آمریکا بر خاورمیانه، هم مسیر شده و برخی از تسلیحات نظامی ایران را تامین کرد. روابط نظامی میان دو کشور در سالیان پس از جنگ تحمیلی نیز تا کنون ادامه یافته است. به طوریکه در دو دهه اخیر ایران یکی از مهمترین دریافتکنندگان تسلیحات چینی بوده است.
همکاری نظامی دو کشور به چین این فرصت را می دهد تا در منطقه ای که برای دههها منطقه راهبردی تحت نظارت امریکا بوده است، جای خود را باز کند. حمایت از برگزاری منظم نشست کمیسیون مشترک همکاری صنایع دفاع ملی، اجرای رزمایش مشترک دریایی، زمینی و هوایی، گسترش همکاری در حوزه فناوری و صنعت دفاعی با هدف تولید مشترک می تواند اهداف دو کشور در این زمینه را تامین کند.
3. توافق جامع همکاری 25ساله ایران و چین:
امریکا سالها است که به این موضوع پی برده است که نظم جهانی سابق که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده بود و در آن، آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت، تلاش داشت تا تمامی مناسبات جهانی را به نفع خود تغییر دهد، در حال فروپاشی است. در این میان چین توانسته است تا با اتخاذ یک سیاست درست در امور اقتصادی، به آرامی خود را در جایگاه دومین اقتصاد برتر جهانی تثبیت کرده و حالا به عنوان رقیبی برای هژمونی اقتصادی آمریکا تبدیل شده است و بسیاری از صاحبنظران معتقد هستند که در حال حاضر نیز حجم تجارت خارجی چین از آمریکا پیشی گرفته است.
از همین رو بسیاری از تحلیلگران معتقدند که به طور قطع چین تا سال ۲۰۳۵ بهعنوان قدرتمندترین اقتصاد جهان در رتبه اول برترین اقتصاد جهان خواهد ایستاد. از همین رو آمریکا از هر فرصتی برای ضربه زدن به چین استفاده کرده و تلاش کرده شرکتهای چینی را از طریق تحریم یا پرونده سازی از دور رقابت خارج نماید و در مسائلی چون موضوع هنگ کنگ و یا تبت، فشار سیاسی علیه پکن را تشدید کند.
از سوی دیگر جو بایدن و تیم دمکرات کاخ سفید به خوبی می دانند که سیاست های تهاجمی و دیوانه وار ترامپ کمک بسیار زیادی به افول یکجانبهگرایی و قلدرمآبی آمریکا کرده و کشورهای زیادی از جمله چین و ایران، امریکا را در تمامی عرصههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی به چالش کشاندند. آنها همچنین پی به این مهم برده اند که به زودی به ناگزیر جایگاه اقتصادی خود در جهان را به چین واگذار خواهند کرد.
توافق جامع همکاری 25ساله ایران و چین می تواند بستری از همکاری برای هر دو کشور جهت کاستن فشارهای امریکا فراهم آورد و ضمن خارج کردن ایران از انزوای اقتصادی، فشارهای امریکا بر چین را نیز کاهش دهد حقیقتی که جو بایدن به صورت واضح از انجام آن ابراز نگرانی کرد. از این رو با امضا سند همکاری 25 ساله دو کشور، امریکا و متحدین از طریق جنگ نرم (به راه انداختن هجمه های تبلیغاتی داخلی و خارجی و ساخت روایات جعلی از آن) درصدد ایجاد شبه و ضربه زدن به آن هستند چرا که با تحقق این سند، امریکا یکی از اهرم های فشار علیه ایران و چین را از دست داده است.
از سوی دیگر با امضا این توافق جامع همکاری 25ساله ایران و چین و رفع موانع مورد تاکید وزیر محترم امور خارجه در داخل و خارج، جای امیدواری است که طرفین به یک همکاری جامع ، راهبردی و بلندمدت دست یافته ، آنگاه هر دو کشور از سود سرشاری در حوزه سیاسی، اقتصادی و امنیتی برخوردار شوند.
نظر شما :