سندی که به نفع هر دو طرف است
ایران - چین و سودهای یک توافق راهبردی
نویسنده: رامین فخاری، دانشجوی ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: درباره قرارداد راهبردی ایران و چین که به یکی از موضوعات سیاسی و اقتصادی روز بدل شده، تحلیل های مختلفی ارائه شده است که اکثرا دارای یک حالت صفر و صدی است. بخشی از نیروهای سیاسی به مخالفت صریح با این سند اقدام کردند، و عدهای دیگر نیز به هواداری پروپاقرص از آن برخواستند. آیا قرارداد راهبردی ایران و چین آن طور که ادعا می شود، قرارداد ترکمنچای است یا یک راه نجات رهایی ایران از قید و بند تحریمهای ایالات متحده است؟
پیش زمینه ای که برای این مطلب می توان مطرح کرد این است که سوء رفتارهای دولت دونالد ترامپ با ایران و خروج آمریکا از برجام که فشارهای اقتصادی بسیاری را بر کشورمان تحمیل کرد و همچنین تلاش دونالد ترامپ برای مهار چین و آوردن صنایع به داخل آمریکا، ایران و چین را به دلیل وجود یک تهدید مشترک و منافع مشترک به سمت یک همگرایی پیش برد. موضوعی که مطرح است این است که هر دو طرف به همدیگر نیازمندند زیرا ایران از لحاظ اقتصادی تحت تحریم های شدید قرار دارد و کشور چین نیز به یک صادر کننده امن نفت نیاز دارد که وابستگی کمتری به ایالات متحده داشته باشد و امنیت مقصد انرژی مورد نیاز خود را تامین کند. علاوه بر این به تنوع سازی مبدا تامین انرژی خود نیز اقدام کند زیرا در این صورت اگر یک اتفاق مشابه همانند تحریم نفتی اعراب علیه غرب این بار علیه چین صورت بگیرد با متنوع ساختن کشورهای مبدا صادرکننده نفت، این تحریمها را خنثی کند. علاوه بر این چین برای حضور در خاورمیانه به قدرت منطقه ای ایران نیز نیازمند است.
موضوع اولی که می توان مطرح کرد این است که چین در جهان امروز یک حقیقت است و خواه ناخواه در حال تبدیل شدن به قدرت اقتصادی اول جهان است، و این مسئله امکان دارد در یک سال آینده جهان را دوباره به سمت یک دو قطبی اما منعطف رهنمون کند که عمدتا اساس رقابت ها در این دو قطبی را رقابت های اقتصادی تشکیل بدهد. رقابتی که در یک طرف چین و بلوک شرق باشند و در طرف دیگر آمریکا و متحدان اقتصادی اش یعنی اتحادیه اروپا که نماینده اقتصادی آن آلمان به همراه کره جنوبی و ژاپن قرار دارند.
موضوع دومی که مطرح می شود افول هژمونی آمریکاست که امکان دارد بیشتر نمایانگر نظریات شخصی و تمایلات اشخاصی باشد که این تئوری را مطرح می کنند. با وجود اینکه تیم مقابل آن به یک رقیب در عرصه اقتصاد برای آمریکا تبدیل شده است نمی توانیم مسئله را عنوان نابودی ایالات متحده در نظر بگیریم. سناریویی که بیشتر محتمل است افزایش رقابت های اقتصادی این دو کشور و تقسیم قدرت بین این دو کشور در سطح جهان و بلوک بندی جهان از لحاظ اقتصادی است. در صورتی که این سناریو رخ بدهد یکی از کشورهایی که برنده این سناریوست می تواند ایران باشد. ایران می تواند علاوه بر برخورداری از مواهب روابط اقتصادی با چین با پیش گرفتن سیاست موازنه، ایالات متحده را نیز به جهتی سوق دهد که رفتار خود را در قبال ایران اصلاح کرده و امتیازاتی را برای ایران قائل شود. زیرا در غیر این صورت رقیب این کشور یعنی چین در ایران و به تبع آن در خاورمیانه دست بالا خواهد داشت.
درباره روابط ایران و چین نیز این مسئله را می توان اظهار کرد که متاسفانه ایران دارای یک لابی قدرتمند در ایالات متحده نیست و این مسئله تبعات بسیاری را برای کشورمان به بار آورده است ولی هم اکنون ایران لابی قدرتمندی را در چین داراست که میتواند منافع ملی ایران را در شرق آسیا تامین کند.
تا مفاد قرار داد راهبردی ایران و چین منتشر نشود اظهار نظر قطعی درباره آن زود است ولی یک نکته بسیار جالب درباره کشور چین وجود دارد که باید سرلوحه اقتصاد ما نیز شود و آن این که چین در همه نقاط جهان از آفریقا گرفته تا اروپا و آمریکا و خاورمیانه حضور دارد و به تنوع سازی اقتصاد خود نیز بسیار اهمیت می دهد. در نتیجه می توان اشاره کرد که قرارداد یکی از قراردادهای بسیار خوب و مکمل برای توسعه اقتصادی ایران می تواند باشد ولی نباید همه اقتصاد ایران را تشکیل بدهد زیرا اگر اقتصاد ایران صرفاً بر صادرات نفت به چین و واردات کالا از این کشور متکی باشد عملا ایران مانند برخی از کشورهای عربی منطقه که به پمپ بنزین های سایر کشورهای جهان مبدل شدند به پمپ بنزین چین تبدیل می شود. از طرف دیگر مخالفت سرسخت با این قرارداد نیز ممکن است با بخشی از منافع ملی ایران در تناقض باشد زیرا فرصت پیش آمده برای فروش نفت می تواند از بار تورمی ایران کم کند و فرصت تنفس و توسعه اقتصادی را برای ایران فراهم آورد. برای داشتن یک اقتصاد پویا تعامل با بیشتر کشورهای جهان ضروری است.
یک موضوع آینده پژوهی که درباره چین و ایران می توان مطرح کرد این است که همانطور که عدم رابطه ایران با غرب بنا به هر دلیلی که در اینجا نمی خواهیم آن را واکاوی کنیم به خسارت های مالی اقتصادی بسیار زیادی برای ایران منجر شده نادیده گرفتن ابرقدرتی مانند چین نیز می تواند منجر به از بین رفتن منافع ملی شود و حتی ممکن است در آینده حالتی شبیه حالت تقابل بین ایران و آمریکا این بار بین ایران و چین رخ دهد. در نتیجه روابط ایران و چین علاوه بر اینکه از نظر اقتصادی به سود ایران است در آینده نه چندان دور نیز میتواند از خط تقابل یک هژمونی قدرتمند جهانی با ایران بکاهد.
اما همانطور که اشاره شد روابط با چین نیز نباید به نادیده گرفتن روابط اقتصادی و سیاسی با سایر نقاط جهان منجر شود. همانطور که اشاره شد بهترین حالت ایجاد یک موازنه بین چین و سایر کشورهاست. موضوع دیگری که حائز اهمیت است این است که در حال حاضر کالاهای ایرانی به هیچ وجه قدرت رقابت با کالا چینی را از لحاظ قیمت تولید ندارند زیرا چین اقدام به تولید انبوه می کند که این مساله می تواند ضمن تنوع بخشی از هزینه های تولید نیز بکاهد. در نتیجه روابط راهبردی ایران و چین باید به گونه ای تنظیم شود که ایران همانند پاکستان و افغانستان تبدیل به یک کشور مصرفی کالاهای چینی و یک کشور با اقتصاد تک محصولی نشود. لبه دیگر و شاید بتوان آن را لبه تیز توسعه روابط ایران و چین و جاده ابریشم دانست این است که هرچند امکان دارد روابط راهبردی ایران و چین در مقطعی از تورم ایران بکاهد ولی سرازیر شدن کالاهای چینی به بازارهای ایران میتواند تبعات منفی برای تولیدات داخلی ایران در پی داشته باشد. بنابراین روابط تجاری ایران و چین باید به شکلی باشد که ضمن احترام متقابل تامین کننده منافع هر دو کشور باشد.
در نتیجه می توان گفت یک جهت گیری حد متوسط برای این توافق این است که نه آن را راهی برای رسیدن ایران به بهشت برین دانست و نه به طور کامل روابط اقتصادی ایران و چین را نفی کرد. نباید این توافق را نباید توافقی استعماری مانند ترکمنچای تشبیه کرد. چنین همانند سایر کشورهای جهان می تواند روابط دوستانه ای با ایران داشته باشد و در بخشی از اقتصاد ایران حضور داشته باشد.
نظر شما :