وقتی «عدو» دوبار سبب خیر شد!
دشمنی نسنجیده آنکارا و بهره برداری کردستان
دیپلماسی ایرانی: درست سی سال قبل در چنین روزهایی پس از انهدام ماشین جنگی عراق در نبرد کویت، این کشور شاهد خیزش مردمی علیه دیکتاتوری صدام بود. قیام از بصره در جنوب آغاز شد و به سرعت شراره های آن به کردستان در شمال رسید.
دولت وقت عراق که توسط آمریکا و متحدانش از بکارگیری نیروی هوایی منع شده بود، کنترل تمام کشور به استثنای بغداد و سه استان سنی را از دست داد.
طولی نکشید که در غیاب حمایت های موثر خارجی، ورق برگشت. شورش شیعیان در جنوب بیرحمانه سرکوب شد و گارد ریاست جمهوری راهی کردستان شد. کردها که هنوز داغ عملیات دهشتناک انفال را با خود داشتند، دسته جمعی و با پای پیاده و هر وسیله ممکن راهی مرزهای عراق و ترکیه شدند. ایران مرزهایش را گشود و پذیرای صدها هزار آواره شد. اما ترکیه درها را بست و کوشید با احداث اردوگاه های پناهندگان در طول خط مرزی، از ورود کردهای عراق و اختلاط آنها با کردهای ترکیه مانع شود. دقیقا اینجا بود که به مصداق عدو شود، سبب خیر اگر خدا خواهد، لحظه تاریخی کردهای ستمدیده عراق رقم خورد. شبکه های ماهواره ای که آن زمان تازه باب شده بودند، به صورت مکرر فیلم هایی از کردهای آواره را که گرفتار چکش صدام و سندان ترکیه شده بودند، نمایش می دادند. زنان و بچه هایی که از ترس ارتش عراق به سمت مرزبانان ترکیه می رفتند و آنها نیز سگ های پلیس و گلوله های مشقی را به پیشوازشان می فرستادند. این صحنه ها در کنار فیلم کوچ میلیونی به سمت ایران در زیر برف و باران، افکار عمومی غرب را شوراند و انتقادها از بوش پدر را بخاطر تشویق ملت عراق به قیام و سپس رها کردن آنها به اوج خود رسید. این امر زمینه ساز ورود شورای امنیت به مساله، از رهگذر دولت سوسیالیست فرانسه شد که در سال های قبل از طریق برخی از کردهای ایران، در ارتباط نزدیکی با مسائل کردها قرار گرفته بود. در ادامه قطعنامه 688 تصویب شد و کردستان عراق رسما منطقه پرواز ممنوع اعلام شد. این نخستین تجربه مداخله بشردوستانه ملل متحد و تحدید حاکمیت کشورهای عضو بود که از دل آن دولت اقلیم کردستان بیرون آمد.
در فاصله سال های 1991 تا 2003 که دست صدام از کردستان کوتاه شده بود، کردها عملا و به صورت دوفاکتو مستقل شده بودند. اما شکوفایی اقتصادی و گسترش روابط خارجی و مطرح شدن آن به عنوان یک بازیگر منطقه ای پس از سقوط صدام رخ داد.
از قضا در این مرحله نیز این ترکیه بود که دوباره و ناخواسته سبب خیر شد. بوش پسر در اندیشه تکمیل کار ناتمام پدر و ساقط کردن صدام بود. جبهه جنوب که کویت و کشورهای عرب متحد آمریکا بودند، در اختیارش قرار داشت. اما فعال کردن ترکیه و وارد کردن آن به ماجرا، مستلزم طی فرایند پیچیده تری بود. دولت نوپای حزب عدالت و توسعه که هنوز قدر قدرت و بلامنازع نشده بود، خواسته آمریکا را به پارلمان ارجاع داد. پارلمان هم در یک روند دموکراتیک خواسته دولت مبنی بر مشارکت با واشنگتن در سرنگونی صدام را رد کرد. دلیل اصلی هم، بیم قدرت گیری کردهای عراق پس از صدام و حرکت آنها به سمت استقلال بود. دست رد ترک ها بر سینه آمریکا، لاجرم آن را به سوی کردستان راند و کردها ناگهان خود را در موقعیتی رویایی یافتند: تبدیل شدن به شریک برابر و بدون واسطه با ائتلاف بین المللی ضد صدام و تحمیل دستور کارهای دیرینه خود که از رهگذر تبدیل اربیل به کانون جبهه شمال حاصل آمده بود.
پیامدهای این تحول بلافاصله به سود کردها آشکار شد. آنها در ساختن عراق جدید دست بالا پیدا کردند و سیل سرمایه خارجی به کردستان سرازیر شد. در حالی که عراق پس از صدام در آتش جنگ داخلی و فرقه گرایی می سوخت، ثبات و آرامش کردستان و رواداری آن در قبال اقلیت های دینی و قومی، چشم جهانیان را خیره کرده بود. این دستاورد هم که اقلیم کردستان را به بازیگری مشروع و نیمه مستقل با اقتصادی شکوفا تبدیل کرد، تا حد زیادی مدیون جا خالی دادن و اشتباه محاسبه زمامداران آنکارا بود.
نظر شما :