اظهارات نسنجیده و منافع جمهوری اسلامی
جنگ ایران و آمریکا در عراق تا چه اندازه محتمل است؟
دیپلماسی ایرانی – در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت به اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی به نظر می رسد تحولات و اقتضائات امنیتی منطقه غرب آسیا، به خصوص در عراق به یک نقطه بحرانی و ملتهب رسیده است. به گونهای که بسیاری شائبه ایجاد درگیری و تنش نظامی بین ایران و ایالات متحده آمریکا را چندان دور از ذهن نمیدانند. در این بین برخی اقدامات نظامی ایالات متحده آمریکا مانند پرواز بمب افکن های بی - ۵۲ در کنار مرزهای ایران نیز بر این گمانهزنیها دامن زده است. خصوصاً اینکه دیروز پنجشنبه شاهد موضعگیری توئیتری محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در همین رابطه بودیم. رئیس دستگاه دیپلماسی در توئیت مذکور عنوان داشت «به جای مبارزه با کرونا در آمریکا، ترامپ و همپالگیهایش میلیاردها دلار برای ارسال بمب افکنهای بی - ۵۲ و ناوگروه به منطقه ما به باد میدهند. اطلاعات به دست آمده از عراق حاکی از توطئهای برای ساخته و پرداخته کردن بهانهای برای جنگ است. ایران به دنبال جنگ نیست، اما "آشکارا و مستقیم" از مردم، امنیت و منافع حیاتی خود دفاع خواهد کرد.» این ها علاوه بر آن است که نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد با ارسال نامهای به دبیرکل و شورای امنیت این سازمان پرواز بمبافکنهای آمریکایی بر خلیج فارس را "ماجراجویی" خوانده و به آن اعتراض کرده است. تهران در نامه خود به صراحت عنوان داشته که به دنبال درگیری نیست، اما در صورت اقدام احتمالی نظامی به آن پاسخ خواهد داد. ضمن این که ایرج مسجدی، سفیر ایران در عراق، نیز امروز جمعه ۱۲ دیماه تاکید کرده است که «ایران سفارت آمریکا در بغداد را هدف قرار نمیدهد و به دنبال جنگ با هیچ کشوری نیست». با این اوصاف جنگ ایران و آمریکا در عراق تا چه اندازه محتمل است؟ پاسخ به این سوال، موضوع گفتوگوی دیپلماسی ایرانی با جلال میرزایی، نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالملل است که در ادامه از نظر می گذرانید:
با نزدیک تر شدن به سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، معاون سابق سازمان حشد الشعبی عراق در حمله هوایی آمریکا در نزدیکی فرودگاه بغداد در ۴ ژانویه ۲۰۲۰/ ۱۳ دی ماه ۹۸، شاهد تندتر شدن لحن و رفتار برخی گروه های مسلح عراقی موسوم به محور مقاومت هستیم که به دامن زدن تنش ایران و ایالات متحده آمریکا در زمین عراق منجر شده است. خصوصا بعد از حمله خمپاره ای هفته گذشته به منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده آمریکا و در ادامه اتهام زنی به ایران از سوی دونالد ترامپ و سایر مقامات کاخ سفید که تا مرز تهدید هم پیش رفت و در مقابل نیز پاسخ محمد جواد ظریف و سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشور را موجب شد. برخی ذیل همین تنش لفظی دیپلماتیک و نیز تحرکات برخی از نیروهای نظامی آمریکایی و جنگ افزارهای نظامی در منطقه، تنش نظامی تهران – واشنگتن را در زمین عراق محتمل دانستند. به ویژه که بمب افکن های بی- ۵۲ آمریکا روز چهارشنبه، ۱۰ دیماه، برای دومین بار ظرف یک ماه گذشته بر فراز خلیج فارس به پرواز درآمدند. حال پیرامون شکل گیری این دور از تنش جدید احتمالی ایران و ایالات متحده در عراق می توان سه سناریو را مطرح کرد؛ اول آنکه تمامی این حملات خمپارهای طی ماه های اخیر از اساس ذیل یک اقدام برنامه زیری شده از سوی واشنگتن، ریاض، تل آویو و دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به منظور اتهام زنی به تهران و نیروهای همسو با ایران در عراق شکل گرفته است تا از این طریق گسل سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی میان تهران و بغداد حاصل شود و عملا جمهوری اسلامی از سرپل عراق به دیگر کشورهای محور مقاومت دسترسی پیدا نکند؛ دوم آن که برخی از گروه ها و جریان های عراقی مشخصا کتائب حزب الله، عصائب اهل الحق، گردان های ابوالفضل العباس و گردان قاصم الجبارین که برچسب نیروهای همسو با ایران بر آنها زده شده است از کنترل خارج شده اند و بر اساس منافع فردی و گروهی عمل می کنند تا جایی که شاهد تهدید علنی علیه مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق بودیم که به واکنش شدید اللحن ارتش عراق هم منجر شد و همین امر می تواند منافع ایران را هم تحت الشعاع قرار دهد. کما این که حضور برخی از مقامات نظامی کشور طی روزهای اخیر در عراق به منظور کنترل این گروه ها و جریانات ذیل این سناریو معنا پیدا می کند و یا این که در نهایت در آستانه سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس احتمال تلاش جدی برای خروج نیروهای آمریکایی در سایه اوج گیری تنش ها در دستور کار باشد. هر چند که به نظر می رسد با محکوم کردن حمله خمپارهای سفارت آمریکا در بغداد از سوی تهران احتمال سناریوی سوم قدری دور از ذهن به نظر می آید مگر آن که این محکومیت با هدف فرار رو به جلو و دور کردن اتهامات مطرح شده باشد. با توجه به مجموع نکات یاد شده ارزیابی شما از وضعیت عراق با محوریت نقش آفرینی این گروه ها و جریان های مسلح عراقی چیست؟ به باور شما کدام یک از این سه سناریو به واقعیت نزدیک تر است؟
در این خصوص بابد دو نکته را مد نظر قرار داد. اول این که در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت به اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس شرایط در منطقه بسیار حساس و پیچیده شده است. لذا با کوچک ترین اقدام و رفتار نسنجیده امکان دارد اقتضائات امنیتی خاورمیانه به شدت تحت الشعاع قرار گیرد. هم چنانکه استحضار دارید اکنون اقدامات ایالات متحده آمریکا در خصوص پرواز بمب افکن های بی - ۵۲ طی هفته های اخیر در منطقه خاورمیانه و در نزدیکی مرزهای ایران، حضور زیردریایی های آمریکایی و اسرائیلی و تردد ناوهای هواپیمابر میتواند دالی بر حساسیت فضای سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک منطقه باشد. اما به باور من این مسئله لزوما به معنای شکل گیری جنگ، درگیری و تنش نیست. به هر حال ما در اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی قرار داریم و بسیاری از گروه های محور مقاومت در عراق هم مسئله انتقام را از نیروهای آمریکایی به عنوان مهمترین مطالبه خود در دستور کار قرار داده اند که شما هم به بخشی از این گروه ها با محوریت کتائب حزب الله، عصائب اهل الحق، گردان های ابوالفضل العباس و گردان قاصم الجبارین اشاره کردید. با این وصف بدیهی است که نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه به شدت نگران هر گونه واکنش این بازیگران به خصوص در عراق باشند. از این رو نیروهای آمریکایی با انتقال و تحرک نظامی و یا قدرت نمایی در سایه حضور این جنگ افزارها (بمب افکن ها، زیردریایی ها و ناوهای هواپیمابر) بخواهند دست به یک موازنه قوا یا بهتر بگویم موازنه وحشت بزنند که ذیل آن این جریانات از انجام هر گونه اقدام ضد امنیت نیروهای آمریکای منصرف شوند. به ویژه که شما به حمله خمپاره ای به منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده آمریکا در هفته گذشته هم اشاره داشتید که التهابات و حساسیت ها را افزایش داده که مبادا در اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس برخی گروه ها و نیروها اقدامات و تحرکاتی را در دستور کار قرار دهند که شرایط را در عراق پیچیده تر کند. نکته مهمتر ناظر بر سه سناریوی مطرح شده شماست. در این رابطه من معتقدم امکان تلفیق سناریوی اول و دوم شما بیشتر است. به این معنا که شاید عناصر نفوذی منطقه ای و فرامنطقه ای در میان این گروه ها و جریانات عراقی شرایط را به سمتی پیش ببرند که منافع کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و و ایالات متحده را تامین کند.
یعنی شما معتقدید که این جریانات منتسب به ایران، ذیل نفوذ احتمالی بر ضد محور مقاومت عمل می کنند؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. در این بین باید حساب برخی نیروها و گروه ها را با حساب حشدالشعبی عراق کاملاً جدا کرد. سازمان حشدالشعبی عراق یک نهاد مردمی است که برای مقابله با داعش نقش جدی و بیبدیلی را ایفا کرد و در ادامه برای حفظ امنیت و استقلال عراق نیز از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. از این رو با این عملکرد، هم مورد تایید مرجعیت عراق و هم مورد تایید مردم این کشور است. ضمن اینکه از حمایت بسیاری از نیروهای سیاسی، شخصیت ها و مقامات عراقی هم برخوردار است. مضافا این جریان به صورت یک نهاد رسمی و با تشکیلات مشخص، هم با دفتر ریاست جمهوری، هم با دفتر نخست وزیری و هم با پارلمان عراق نیز در ارتباط است. اما در این بین برخی گروه ها بر خلاف سازمان حشدالشعبی هیچ تشکیلات، سازمان بندی و هیچ حیطه مشخص نظامی و سیاسی در عراق ندارند. صرفا با داشتن اسلحه به نام حمایت و همراهی از حشدالشعبی و یا جمهوری اسلامی ایران اقداماتی را در عراق سامان داده اند که درست برخلاف منافع جمهوری اسلامی ایران است. یعنی این گروه ها سعی می کنند برخلاف توصیه ها و راهبردهای سازمان حشدالشعبی، تداوم و تشدید تنش در عراق کماکان جریان داشته باشند. این مواضع، عملکرد، رفتار، اقدامات و تصمیمات، نه تنها هیچ کمکی به سازمان حشدالشعبی، جمهوری اسلامی ایران و امنیت عراق نمی کند، بلکه حتی می تواند امنیت کل منطقه را هم دستخوش تغییرات جدی کند. لذا این نگرانی وجود دارد که امکان نفوذ برخی کشورها در این گروه ها برای حمله به منافع ایران در دستور کار باشد. پیرو این نکته جا دارد که این گروهها و احزاب به دقت مورد بررسی قرار گیرد تا با کالبدشکافی دقیق ماهیت افراد تشکیل دهنده آن بتوان به یک ارزیابی درست رسید. چون حقیقتا این عملکردها نشان می دهد که این گروهها به جای همراهی با سازمان حشدالشعبی بیشتر وابسته به کشورهای منطقه باشند و از سرویس های امنیتی این کشورها تغذیه می شوند. پس همانگونه که قبلا اشاره کردم باید حساب این گروه ها با سازمان حشدالشعبی و جمهوری اسلامی ایران کاملاً جدا شود. نباید اقدامات، رفتارها، سخنان و مواضع این گروه ها به حساب سازمان حشدالشعبی عراق و یا جمهوری اسلامی ایران گذاشته شود.
بر خلاف تحلیل شما پیرامون اقتضئات امنیتی منطقه و به خصوص عراق، محمدجواد ظریف دیروز پنج شنبه در یک پیام توئیتری نوشت: «به جای مبارزه با کرونا در آمریکا، ترامپ و همپالگیهایش میلیاردها دلار برای ارسال بمب افکنهای بی - ۵۲ و ناوگروه به منطقه ما به باد میدهند. اطلاعات به دست آمده از عراق حاکی از توطئهای برای ساخته و پرداخته کردن بهانهای برای جنگ است. ایران به دنبال جنگ نیست، اما "آشکارا و مستقیم" از مردم، امنیت و منافع حیاتی خود دفاع خواهد کرد.» ضمن این که نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد با ارسال نامهای به دبیرکل و شورای امنیت این سازمان پرواز بمبافکنهای آمریکایی بر خلیج فارس را "ماجراجویی" خوانده و به آن اعتراض کرده است. پس شرایط متفاوت از آن چیزی است که حضرتعالی بر آن مصرید؟
خیر من معتقدم که اساساً با توجه به جایگاه سردار سلیمانی، هم در میان نیروهای داخل کشور و هم در میان عراقی ها، نیروهای آمریکایی به شدت نگران واکنش و پاسخ جمهوری اسلامی ایران و نیروهای همسو با آن در عراق هستند. پس قطعاً هرگونه تحرک و یا جابه جایی جنگ افزارها مانند پرواز بی - ۵۲ ها در منطقه بیشتر برای ایجاد همان موازنه وحشت است. با این وصف من این مسئله را برنامهریزی ایالات متحده برای جنگ با ایران، آن هم در روزهای پایانی حیات دولت دونالد ترامپ نمیدانم.
آن گونه که از فحوای کلام شما بر می آید منتقد مواضع شخص محمد جواد ظریف هستید. دلیل این انتقاد شما چیست؟
به نظر من محمد جواد ظریف یکی از بهترین وزرای امور خارجه طول تاریخ جمهوری اسلامی ایران بوده است و برجام نیز قابل دفاع ترین سند سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی ایران به شمار میرود که دستاورد همین وزیر امور خارجه است. اما متاسفانه در روزها و هفته های اخیر آقای ظریف دست به اتخاذ مواضع، سخنان واکنشهایی زده است که به هزینه هایی غیر ضروری دیپلماتیک ایران منجر شده است. از واکنش نسنجیده در برابر شعر خوانی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه گرفته تا مصاحبه با شبکه افغانستانی و یا همین توئیت دیروز پنجشنبه آقای ظریف که شما به آن اشاره کردید. اساساً آقای ظریف گویا فراموش کرده اند که حتی همین توئیت دیروز در خصوص ایجاد شائبه جنگ میتواند چه تبعات جدی برای اقتصاد و معیشت کشور داشته باشد. شما فردا شنبه به بازار سکه، ارز، بورس و غیره نگاه کنید، خواهید دید همین موضعگیری توئیتری آقای ظریف در خصوص شائبه جنگ ایران و آمریکا در عراق می تواند چه آثار روانی مخربی به دنبال داشته باشد.
اما جناب میرزایی نمی توان بر خلاف واقعیات و اقتضائات امنیتی، نظامی و دیپلماتیک منطقه دست به اتخاذ مواضع غیر واقعی زد. مگر می شود چشم را روی واقعیات و حساسیت های کنونی در خاورمیانه بست؟ آیا وظیفه وزارت امور خارجه این نیست که همین واقعیتها را گوشزد کند؟
بدون شک باید این واقعیت ها گوشزد شود، اما به طریق درست. نه اینکه با یک موضع گیری توئیتری شرایط در داخل کشور را پیچیده و بغرنج کرد. همین حالا هم اقتضائات اقتصادی و معیشتی کشور به شدت شکننده است و با هرگونه موضعگیری نسنجیده امکان دارد آستانه تحمل مردم در هم بشکند. نباید با برخی موضع گیری های نسنجیده شرایط را سخت تر بکنیم. آقای ظریف به جای این موضعگیری توییتری و دامن زدن به مسئله احتمال جنگ، تنش و درگیری می توانستند دست به اتخاذ مواضع سنجیده تری بزنند و ضمن روشن کردن اقتضائات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک عراق در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت تا اولین سالگرد ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، مانع از سوء استفاده و موج سواری برخی از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در پیگیری ایران هراسی شود، نه اینکه با مطرح کردن شائبه جنگ و ایجاد ابهام بیشتر، التهابات و حساسیت ها در داخل کشور افزایش دهد.
به شرایط عراق و منطقه بازگردیم. برخی از کارشناسان و ناظران معتقدند که علاوه بر تعدادی از گروهها و جریانهای عراقی، برخی از نیروهای داخلی هم چندان بی میل به تداوم تنش و حساسیتهای کنونی در عراق و کل منطقه خاورمیانه نیستند تا مانع از بازگشت جو بایدن به برجام و لغو تحریمها شوند. چرا که این مسئله می تواند یک برگ برنده جدی را در اختیار اصلاح طلبان در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ قرار دهد. اگرچه با پیگیری طرح اصلاح قانون انتخابات در مجلس یازهم به نظر میرسد که از هم اکنون کرسی پاستور برای افراد مشخص در نظر گرفته شده است. اما سوال اصلی اینجاست که آیا منافع جریان های داخلی اکنون با منافع برخی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در خصوص تداوم التهاب و تنش در عراق و کل خاورمیانه به یک همپوشانی معنادار و تعمدی رسیده است؟
بله این همپوشانی وجود دارد، اما نمیتوان گفت که تعمدی در این همپوشانی بین اهداف نیروهای داخلی و منافع بازیگران منطقه ای و فرامنطقه وجود دارد. من مانند شما اینگونه بدبینانه به مسئله نگاه نمیکنم. صد البته که نمی توان این نکته را هم از نظر دور داشت که به هر حال برخی نفوذی های داخلی با تغذیه از سرویس های امنیتی برخی کشورها در داخل کشور درست در مقاطع حساس و بزنگاه هایی که میتواند منافع جمهوری اسلامی ایران را تامین کند دست به اقدامات، مواضع و سخنان نسنجیده میزنند که در نهایت به ضرر جمهوری اسلامی ایران تمام می شود، همچنان که نباید مسئله نفوذ در برخی از گروهها، جریانات و تشکلهای منطقهای که به نام جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت فعالیت می کنند را هم نباید از نظر دور داشت. یعنی سرویسهای امنیتی این کشورها با اجرای پروژه نفوذ سعی میکنند این جریانات منطقهای را در یک بازه معنادار زمانی و مکانی وادار به انجام اقدامات و اتخاذ مواضعی کنند که در نهایت به ضرر محور مقاومت و منافع جمهوری اسلامی ایران تمام شود؛ اقداماتی که در ظاهر ضربه و حمله به دشمن از ایالات متحده آمریکا تا اسرائیل است، اما در باطن ضربه عمیقتر به منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه است و به تبعش هزینه های بسیار زیادی برای جریان مقاومت به دنبال خواهد داشت. کما این اتفاقاتی که شما به آن اشاره کردید اکنون بهانههایی را به دسته دشمنان جمهوری اسلامی ایران داده است تا به ایران هراسی دامن بزنند. این مسئله ابعاد مخرب جدی برای تهران در پی داشته است و مدیریت آن هم در صحنه سیاسی و دیپلماتیک برای تهران بسیار سخت است.
ولی به نظر نمیرسد که برخی از اقدامات، مواضع و سخنان نسنجیده بتواند بر راهبردهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه اثرگذار باشد؟
خیر اشتباه نکنید. برای مثال سال ها شاهد نفوذ جدی سوریه در لبنان بودیم. اما با یک ترور، ترور رفیق حریری، نخست وزیر وقت لبنان که بخشی از اتهامات به سمت نیروهای سوریه رفت باعث شد که نفوذ سوریه در لبنان به شدت کاهش پیدا کند به گونه ای که دمشق ناچار به عقب نشینی از لبنان شد و تاکنون هم این روابط به حالت عادی بازنگشته است. پس یک اقدام نسنجیده، یک موضع گیری نادرست می تواند آثار و تبعات جدی را در پی داشته باشد و به تبعش هم مدیریت آثار مخرب آن در حوزه سیاسی و دیپلماتیک بسیار دشوار و حتی غیر ممکن باشد، به گونه ای که می تواند راهبرد نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را به شدت تحت الشعاع قرار دهد.
نظر شما :