پابرجا ماندن مشکلات حتی با پیروزی بایدن
آیا بحرانهای سلامت، معیشت و دیپلماسی میتواند به بحران امنیت منجر شود؟
دیپلماسی ایرانی - با تشدید مشکلات و چالش های اقتصادی به نظر می رسد که ما شاهد شکلگیری بحران معیشت در کشور باشیم. کما اینکه آثار مخرب تشدید شیوع کرونا بحران سلامت در کشور را پررنگ تر از گذشته کرده است. در کنار آن پیگیری هر چه پررنگ تر سیاست فشار حداکثری آمریکا و نیز اعمال تحریم ها از جانب کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر جدی کردن چالش های اقتصادی، عملا به بحران دیپلماتیک برای ایران بدل شده است. اینها علاوه بر آن است که تشدید فضای رقابت های سیاسی داخلی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ و همچنین دمیدن بر آتش اختلافات سیاسی میان جریان ها که حتی تا مرز سران قوا هم کشیده شده، خود به عنوان کاتالیزور مشکلات عمل می کند. اما کشور در این شرایط و با انبوهی از مشکلات چه آینده ای در پیش رو دارد؟ آیا مجموعه ای از بحران های سلامت، معیشت و سیاست داخلی و خارجی به بحران امنیت در کشور منجر خواهد شد؟ پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، موضوع گفت وگوی دیپلماسی ایرانی با حجتالاسلام والمسلمین رسول منتجبنیا، سیاستمدار اصلاح طلب، قائم مقام پیشین و از اعضای موسس حزب اعتماد ملی و دبیرکل فعلی حزب جمهوریت ایران اسلامی است که در ادامه می خوانید:
شما جزء آن دسته از سیاستمداران اصلاح طلبی هستید که همواره به اتحاد و انسجام جریان های سیاسی به خصوص اصلاح طلبان اعتقاد داشته و دارید و مکرر هم بر تعامل جریان متبوع خود (اصلاح طلبان) با بیت رهبری و دیگر گروههای سیاسی تاکید کرده اید. اما در مقام عمل و واقعیت های جاری صحنه سیاسی کشور ما عملا شاهد عکس دغدغه های شماییم. چرا که با توجه به شرایط بغرنج و حساس کنونی، هم در حوزه اقتصادی و معیشت و همچنین شرایط ملتهب حوزه سلامت کشور به واسطه تشدید شیوع کرونا و دیگر معضلات به نظر می رسد که با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، پارامتر اختلافات سیاسی میان جریان ها، احزاب و شخصیت های کشور عملاً سبب شده است که از یک سو بحران معیشت و سلامت به ابزاری برای حمله، تخریب، توهین و هجمه جریان های سیاسی بدل شود و از آن سو حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی هم متاثر از اقتضائات سیاست داخلی در یک لاک انفعالی قرار گیرد. از نگاه شما در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران در یک مبارزه تمام عیار با ایالات متحده آمریکا قرار دارد و کاخ سفید از تشدید سیاست فشار حداکثری تا اعمال تحریم ها و کوبیدن بر طبل ایرانهراسی دریغ نمیکند، تشدید اختلافات سیاسی در داخل کشور که تا حد سران قوا نیز کشیده شده است تا چه اندازه توان چانه زنی دیپلماتیک تهران را تحت الشعاع قرار خواهد داد؟
بدون شک شرایط فعلی کشور از ابعاد گوناگون ویژگی های خاص، حساس و در عین حال ملتهبی پیدا کرده است. از یک طرف چالشها، معضلات و مشکلات اقتصادی و معیشتی قرار دارد که روزبهروز بر دوش مردم سنگینی می کند و در دیگر سو نیز آثار و تبعات مخرب ناشی از تشدید بیماری صعب العلاج کرونا هم خودنمایی می کند که سلامت کل کشور و آحاد جامعه را درگیر کرده است. البته خود این بیماری کرونا مضاف بر تحت الشعاع قرار دادن سلامت مردم ایران آثار زیانباری هم بر وضعت کسب و کارها و اشتغال و معیشت کشور هم داشته که در نهایت مشکلات حوزه اقتصادی را دو چندان کرده است. اینها علاوه بر آن است که قطعاً مسئله دشمنی و عناد ایالات متحده آمریکا که در دوره دونالد ترامپ به اوج خود رسیده عملاً باعث شده است که کشور در یک وضعیت بسیار خاص و پیچیده قرار گیرد. چرا که سیاست فشار حداکثری کاخ سفید و اعمال تحریمهای گسترده، همه جانبه و تقریباً بیسابقه از سوی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران موجب شده است تا کشور با برخی مسائل در حوزه دیپلماسی، اقتصادی و حتی امنیتی مواجه باشد. اگرچه مسئله سیاست خارجی و سیاست داخلی در دو حوزه کاملا جداگانه تبیین، بررسی و تعریف میشوند ولی قطعاً هر دو حوزه کاملا با همدیگر ارتباط دارند و از همدیگر تأثیر می پذیرند و تاثیر هم می گذارند. چرا که ارتباط تنگاتنگی میان مسائل سیاسی داخلی با اقتضائات حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی وجود دارد. صد البته این مسئله تنها در خصوص جمهوری اسلامی ایران صدق نمیکند، بلکه همه کشورها دارای چنین ویژگی هستند. اما به نظر میرسد در این برهه حساس کنونی با توجه به نکاتی که عرض شد میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری سیاست داخلی و سیاست خارجی بر همدیگر بیشتر شده است. به این معنا که دیپلماسی و سیاست داخلی به شدت در هم تنیده شده اند. اکنون آمریکایی ها چشم خود را به تحولات سیاسی داخلی کشور ما دوخته اند تا از آن به نفع منافع و مطامع باطل خود سوء استفاده کنند و در آن سو هم به نظر می رسد جریان های سیاسی هم منتظر تحولاتی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هستند. لذا در سایه این میزان از در هم تنیدگی سیاست خارجی و سیاست داخلی، آن هم در شرایط حساس کنونی کشور اگر ما در داخل با یک اتحاد، انسجام همراهی و همسویی جریان ها، شخصیت ها و احزاب سیاسی مواجه باشیم؛ اگر در کنار آن مردم و ملت ایران حضور فعالی در عرصه های مختلف داشته باشند؛ اگر اعتماد جامعه نسبت به دولت و نظام زیاد باشد، همه اینها آثار مثبتشان را بر حوزه سیاست خارجی نشان خواهند داد و در عمل می تواند توان و ظرفیت چانهزنی دیپلماتیک تهران را در صحنه بین الملل پررنگ تر کند. لذا کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا که به دنبال تحمیل خواست و نظر خود بر جمهوری اسلامی ایران هستند قادر به انجام آن نخواهند شد و کاخ سفید هزینه بسیار سنگینی در تقابل با تهران پرداخت خواهد کرد. صد البته برعکس آن هم وجود دارد؛ اگر اتحاد لازم میان جریان های سیاسی داخلی وجود نداشته باشد و فضای داخلی به سمت یک قطب بندی حرکت کند و به موازاتش جامعه در میان خود مرزهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غیر عقلانی و ناصحیحی را ترسیم کند و در مجموع اقتدار و وحدت داخلی از بین برود. توان دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران متاثر از این شرایط رو به افول خواهد گذاشت. چرا که دشمنان ایران اسلامی با رصد اختلافات داخلی می دانند توان سیات خارجی کشور در تقابل با آنان از پشتوانه لازم مردمی و جریان های سیاسی داخلی برخوردار نیست. لذا تهران در موضع ضعف قرار می گیرد. ولی در آن سو هم باید تاثیر اقتضائات حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی را بر شرایط داخلی کشور مورد ارزیابی قرار داد. یعنی اگر کشور با یک دیپلماسی پویا، هوشمند و فعالی مواجه باشد و ما بتوانیم در سایه این دیپلماسی موثر اهداف، منافع و موضع خود را در عرصه جهانی به درستی و روشنی تبیین و تعریف کنیم و کشورهای جهانی را به سمت ارتباطات گسترده تر و عمیق تر با جمهوری اسلامی ایران بکشانیم یقینا آثار مثبت خود را بر کشور و به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی خواهد داشت. کما این که عکس آن را هم باید متصور بود. پس رابطه سیاست خارجی و سیاست داخلی یک رابطه مستقیم، متقابل و در هم تنیده ای است.
پیرو این نگاه شما در شرایط کنونی کشور تاثیر سیاست داخلی بر دیپلماسی بیشتر است یا بالعکس این تحولات حوزه سیاست خارجی است که نقش آفرینی و تاثیر جدی تری بر تحولات داخلی دارد؟
در شرایط حساس کنونی هر دو بُعد به شدت بر هم تاثیر گذاشته و از همدیگر تاثیر می پذیرند. چرا که از یک طرف پررنگتر شدن دشمنی و عناد ایالات متحده آمریکا در قالب سیاست فشار حداکثری، اعمال تحریم های جدید و دمیدن بر آتش ایرانهراسی موجب شده که اقتصاد و معیشت کشور به شدت تحت الشعاع قرار گیرد و از آن سو هم متاسفانه برخی اختلافات و دشمنی ها با دولت و دستگاه سیاست خارجی از جانب برخی جریان های سیاسی داخلی موجب گشته که توان دیپلماتیک کشور هم متاثر آز این وضعیت کم رمق و کم توان ظاهر شود. به خصوص بخش اولی که در سوال پیشین به آن اشاره کردم پررنگ تر است. یعنی تحولات داخلی به شدت بر حوزه سیاست خارجی اثر گذار است. چون در این شرایط اگر در داخل شهروندان را به شهروندان «درجه یک» و «درجه دو» تقسیم کنیم. یعنی شهروندان موافقم نظام و یا شهروندان منتقد حاکمیت و به فکر تفکیک و قطب بندی در جامعه باشیم برای سیاست داخلی و بالاخص سیاست خارجی به شدت مضر است. چرا که عملاً جریانهای سیاسی با دست خود بخش قابل توجهی از حمایت مردمی را از جمهوری اسلامی ایران دریغ می کنند. یعنی با این رفتارها ما بخش قابل توجهی از مردم را از قطار نظام و انقلاب پیاده می کنیم. پیرو این نکته و علیرغم سلایق مختلف، متعدد و متنوع سیاسی که میتواند برای کشور یک موهبت و رحمت باشد و باعث پویایی جامعه سیاسی کشور شود اگر ما به سمت قطب بندی و صف بندی سیاسی در جامعه حرکت کنیم و ادعای آن را داشته باشیم که هر کسی موافق ماست و سلیقه سیاسی و حزبی ما را می پسندد حامی و طرفدار نظام است و هر فردی در جامعه سلیقه سیاسی ما را نمی پسندد و منتقد آن است در تقابل با نظام قرار دارد، قطعاً هم انسجام و هم اقتدار نظام از بین خواهد رفت و به تبع آن با دست خود توان سیاست خارجی را هم تضعیف کرده ایم. فرض کنید برخی از جریانها و شخصیت ها به دلیل انتقاد به نگاه سیاسی حاکم بر مجلس کنونی به فکر تخریب و تضعیف قوه مقننه باشند و یا در مقابل برخی جریان های سیاسی به واسطه انتقادات خود به رئیس جمهور حمله و حتی توهین به دولت و قوه مجریه را در دستور کار قرار دهند و شبانه روز بر طبل مخالفت با روحانی بکوبند و به فکر سیاه نمایی، بزرگنمایی و موج سواری بر مشکلات جامعه برای حمله به دولت باشند یا حتی انتقادات مغرضانه به قوه قضاییه، همه میتواند اصل حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال ببرد، آن هم در شرایطی که حفظ این نظام از اوجب واجبات است. نظام چیزی جز سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه و در راس آن رهبری و ولایت فقیه نیست، لذا تخریب هر کدام از این قوا به معنای تخریب نظام جمهوری اسلامی ایران است و اقدامی است که نه قابل قبول، نه قابل توجیه و نه قابل دفاع است. یعنی اکنون به جای اینکه همه مشکلات و تقصیرها را گردن دولت حسن روحانی بیندازیم باید به فکر انتقاد ناصحانه، منصفانه و پیشنهادهای سازنده برای حل مشکلات باشیم. اصلا کدام دولت و رئیس جمهور را سراغ دارید که با ضعف، کم کاری و یا انتقاد مواجه نبوده است؟ اساسا کدام سیاستمدار و مسئولی وجود دارد که عملکرد و کارنامهاش قابل نقل نباشد؟ زمانی که نقد و ضعف برای همه وجود دارد، باید تلاش کنیم که این ضعف ها حتی المقدور کمتر شود، نه اینکه ضعف ها را پررنگ کنیم و با سیاه نمایی و بزرگنمایی، هم چالش جدی برای اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران و به تبعش هم آثار مخربی بر توان چانه زنی دیپلماتیک در عرصه بین الملل را به وجود آوریم.
فارغ از اینکه کدام نهاد، فرد و یا قوه در وجود آمدن شرایط کنونی مقصر است و بدون در نظر داشتن تبعات مخرب اختلافات سیاسی داخلی بر حوزه دیپلماسی، به هر حال اکنون جامعه ماه هاست که با بحران سلامت، پیش از آن بحران معیشت و بحران در حوزه سیاست خارجی و سیاست داخلی مواجه است و سینرژی این بحران ها نیز عملا آستانه تحمل مردم به یک نقطه بسیار شکننده رسانده است. لذا کشور مستعد هر گونه واکنشی نسبت به این بحران های متعدد و متنوع است. با توجه به این واقعیت اساساً شما وقوع گزاره ای به نام «شورش نان» و شکل گیری اعتراضات گسترده را در داخل تا چه اندازه جدی می دانید، خصوصا که بسیاری از تحلیلگران معتقدند اگر چه با عبور از تابستان وقوع سناریوی «تابستان داغ» منتفی شد، اما هنوز زمان و بستر برای وقوع سناریوی «پاییز داغ» و حتی «زمستان داغ» در کشور از جانب ایالت متحده آمریکا در زمینه به آشوب کشاندن ایران وجود دارد، از این روست که کاخ سفید با تشدید تحریم ها به دنبال افزایش فشار بر جامع به منظور ایجاد شورش در داخل کشور است؟ سوال مهم تر اینجاست که آیا بحران سلامت، بحران معیشت و بحران سیاست خارجی و داخلی میتواند به بحران امنیت ختم شود؟
قطعاً بحرانهایی که شما به آن اشاره کردید و در رأس آن بحران معیشت و چالشهای اقتصادی جزء آن دسته از مسائل و معضلاتی است که قطعاً نمیتوان تبعات جدی امنیتی آن را نادیده گرفت. به هر حال اساساً فلسفه وجودی قوه مجریه و دولت رسیدگی به امور اقتصادی ملت، رفع نیازهای معیشتی جامعه و ایجاد رفاه و آسایش برای مردم است تا در سایه تسهیلاتی که حق تک تک اعضای جامعه است، زندگی قابل قبولی برای مردم شکل بگیرد. اگر بنا بر این باشد که دولت و در کل ساختار سیاسی نتوانند مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را مرتفع کنند، فلسفه وجودی و ذاتی خود دولت زیر سوال می رود. مردم از خود می پرسند اصلا بود و نبود دولت و نظام چه تاثیری به حال معیشت آنها دارد. اکنون کار به جایی رسیده که حتی برخی معتقدند حضور دولت خود چالش زا و بحران آفرین است. اینجاست که باید نگران بود. لذا همانگونه که قبلا اشاره کردم باید تمام جریان های سیاسی داخلی، چه منتقدین و چه حامیان دولت باید حمایت جدی و گسترده خود را از قوه مجریه را به عنوان پیشانی و جبهه مبارزه با چالش ها و مشکلات کشور برای عبور از شرایط کنونی در دستور کار قرار دهند. البته قطعاً کمک به دولت تنها به موضع موضعگیری مثبت خلاصه نمی شود. باید کارهای دقیق، برنامه ریزی شده و عملیاتی از سوی همه قوا مطرح شود. البته که یکی از مصادیق بارز حمایت از دولت انتقاد سالم و سازنده و در کنار آن ارائه پیشنهادهای درست، دقیق و عملیاتی است. به موازاتش هم مسئولین دولتی نیز باید گوش شنوایی برای شنیدن اعتراضات، انتقادات و گلایه های مردم در حوزه های مختلف به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی داشته باشند. به هر حال همان که رئیس جمهور بارها عنوان کرده است اکنون به واسطه تشدید سیاست فشار حداکثری آمریکا و اعمال تحریمهای جدید علیه ایران، ما دیگر در یک جنگ اقتصادی تمام عیار قرار داریم. بنابراین ظهور و بروز برخی کم کاری ها، نقصان ها و چالش های اقتصادی و معیشتی امری بدیهی است و دولت هم باید پذیرایی انتقادات و اعتراضات مردم باشد. پیرو همین نکته این را هم باید گفت که گاهی شکلگیری بحران هایی مانند بحران اقتصادی و معیشتی به واسطه تحریم های آمریکا و همچنین وقوع بیماری همه گیری چون کرونا امری اجتناب ناپذیر است؛ پس این گونه نیست که بحرانی نظیر بحران معیشت به دلیل ضعف و کم کاری دولت باشد، کما اینکه خود بحران سلامت در کشور هم به دلیل تشدید شیوع ویروس کرونا نیز در سایه کم کاری دولت نبود. این بحران بحرانی است که نه تنها سلامت ایران، بلکه سلامت کل کشورهای دنیا را تهدید کرده، آن هم در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران، هم با ویروس کرونا و هم با ویروس تحریم دست به گریبان است. بنابراین در این شرایط حساس و بحرانی باید حمایتی جدی از دولت را برای عبور از این معضلات در دستور کار قرار دهیم. حال در این وضعیت حساس به جای همراهی و حمایت از دولت برخی فقط به دنبال تخریب، توهین انتقاد مغرضانه از روحانی هستند. باز هم تاکید می کنم تخریب و تضعیف قوه مجریه و دولت به معنای تخریب اقتدار و حاکمیت کل نظام جمهوری اسلامی ایران است. نباید سیاستمداران و برخی جریان های سیاسی این فرض غلط را مد نظر قرار دهند که دولت حسن روحانی تافته جدا بافته از نظام جمهوری اسلامی ایران است. من خودم جزء منتقدین جدی دولت حسن روحانی هستم و در مصاحبه ها و نامه های متعدد ارسالی، انتقادات خود را مطرح کرده ام و می کنم، اما انتقاد باید سازنده و در عین حال همراه با پیشنهاد باشد. کما این که من هم بر همین منوال عمل کرده ام. لذا من به طور جدی از تمام جریانهای سیاسی تقاضا دارم که از دولت روحانی که بخشی از نظام جمهوری اسلامی ایران است در عبور از این شرایط حمایت کنند. باور کنید بخش زیادی از مشکلات کنونی در کشور قابل حل است مشروط بر اینکه به نظرات کارشناسان در حوزه های مختلف، به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی اهمیت و بها بدهیم. بله ممکن است گرایش و نگاه سیاسی دولت را نپسندیم و یا با تمام اقدامات، تصمیمات و مواضع دولت همراه نباشیم، اما به هر حال تا زمانی که حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور دولت دوازدهم بر سر کار است و تا زمانی که این کابینه به کار خود ادامه می دهد باید حمایت جدی و گسترده از سوی تمام جریان های سیاسی به عمل آید؛ ما کمتر از یک سال دیگر تا زمان برگزاری انتخابات و تغییر دولت فرصت داریم. ممکن است دولت آتی دولتی کاملاً متفاوت با دولت دوازدهم باشد و به تبعش امکان دارد کابینهای با سلیقه سیاسی کاملاً متفاوت و حتی متضاد روی کار آید. اگر بنا بر این باشد همچنانی که اکنون منتقدین دولت حسن روحانی به فکر تخریب، تضعیف و ناکارآمدی دولت هستند، سال آینده هم منتقدین آن دولت همین رویه را تکرار کنند یقینا این کشور دچار یک دور باطل از اختلافات سیاسی و تفرقه افکنی داخلی خواهد شد و در نهایت یک نزاع داخلی را به وجود خواهد آورد. حال در صورت تداوم و تشدید این کشاکش سیاسی و عدم پیگیری مشکلات حل بحران ها یقینا آستانه تحمل مردم و اعتماد جامعه به نظام تحت الشعاع قرار می گیرد. بله یقینا وقوع بحران امنیت در کشور جدی است. لذا مسئولین باید نگاهی دقیق و عمیق به آن داشته باشند. به ویژه که متاسفانه ما سال گذشته شاهد برخی حوادث تلخ مانند آبانماه بودیم. اینجاست که باید با یک همراهی، همفکری و همسویی همه قوا مانع از تکرار این دست حوادث تلخ شویم. باور کید همه سوار یک کشتی به نام نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم. اگر خدای ناکرده این کشتی دچار اتفاقی شود همه غرق میشویم. اینجا دیگر دولت و غیر دولت، اصلاح طلب و اصولگرا نمی شناسد. در کنار آن چنانی که شما اشاره کردید نباید دشمنیهای ایالات متحده آمریکا برای ایجاد اعتراضات در کشور را هم نادیده گرفت. پس لزوم هوشیاری در میان شخصیت ها، جریانات و احزاب سیاسی داخلی مبنی بر حمایت از دولت برای حل بحران های مختلف و عدم شکل گیری اعتراضات گسترده در جامعه بیش از پیش خودنمایی میکند.
به بُعد دیگری از بحران امنیت در قالب کاهش مشارکت در انتخابات بپردازیم. ذیل این نگرانی ها در خصوص آینده اقتصادی و معیشتی کشور که در کلام شما مشهود بود و همچنین با توجه به شکل گیری حجم بالایی از انتقادات جدی به عدم مدیریت مسئولین، به خصوص در حوزه معیشتی و اقتصادی، شرایط را برای ایجاد یک جنبش اجتماعی در سایه این مشکلات، در قالب تشدید کاهش سیستماتیک مشارکت در انتخابات تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دانید. خصوصا اینکه کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ قرار دارد؟ اتفاقاً با توجه به آمارها و ارقام مربوط به میزان مشارکت ۴۲.۵۷ درصدی مردم در انتخابات دوم اسفند سال گذشته (انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی) و همچنین انتخابات دور دوم یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی که جمعه گذشته با مشارکت ۱۹ درصدی در ده حوزه انتخابی برگزار شد، نشان از این دارد که یک گسل بسیار جدی بین جامعه و ساختار سیاسی به وجود آمده است که میتواند به شکل بسیار پررنگ تری در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ خودنمایی کند. پس آیا امکان دارد که بحران امنیت، نه در سایه شکل گیری اعتراضات مردمی، بلکه در قالب کاهش مشارکت خود را نشان دهد؟
سال گذشته جلسه ای در وزارت کل کشور پیرامون حضور فعال جامعه و مشارکت بالای مردم در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد. من در آن جلسه به صراحت عنوان کردم تا زمانی که چند مسئله حل نشود اساساً ملت تمایل و رغبتی برای مشارکت در انتخابات نخواهند داشت. اولین مسئله به رضایت مردم و جامعه از عملکرد مسئولین و سیاستمداران، به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی باز می گردد. زمانی که مردم از عملکرد و کارنامه مسئولین از دولت گرفته تا نمایندگان مجلس و دیگر نهادها در حوزه معیشتی و اقتصادی ناراضی هستند و هر روز شاهد سنگینتر شدن بار مشکلات بر دوش مردم هستیم که متاسفانه اکنون ماه هاست این مشکلات با تبعات مخرب شیوع ویروس کرونا پررنگتر شده است، عملاً مردم امیدی به راهگشا بودن صندوق های رای، چه در قالب انتخابات مجلس شورای اسلامی و یا ریاست جمهوری ندارند. از آن طرف مسئله دیگر نگاه عادلانه و همچنین عاقلانه برای ورود و حضور همه جریانهای سیاسی در انتخابات است. تا زمانی که یک برخورد قانونی برای حضور همه شخصیتها از همه جریان های سیاسی شکل نگیرد و ما با برخورد گزینشی شورای نگهبان مواجه باشیم قطعاً مردم تمایل کمتری برای حضور در انتخابات پیدا خواهند کرد کما این که متاسفانه ما در انتخابات دوم اسفندماه سال گذشته با کمترین میزان مشارکت در طول ادوار گذشته انتخابات در ایران مواجه بودیم. پس اگر این مسائل و مشکلات حل شود دلیلی وجود ندارد که مردم در انتخابات شرکت نکنند. اگر دولت و تمام نهادها بتوانند انقلابی عمل کنند و مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور را حل کنند و دولت هم در برخورد با کرونا قدری مدیریت شده تر عمل کند و در برابر گروه های فشار منافع مردم را در نظر بگیرد. در کنار مسئولان نظام هم این اطمینان را به مردم بدهند که در قبال انتخابات ریاست جمهوری، شورای شهر، خبرگان و نظایر آن با سعه صدر برخورد می کنند و نهادهایی مانند شورای نگهبان نیز برخوردی کاملا منعطف و منصفانه با افراد و شخصیت ها از هر جریان سیاسی برای حضور در انتخابات خواهند داشت، پالس های مثبتی برای جامعه ارسال خواهد شد و باعث خواهد شد که شاهد افزایش مشارکت باشیم. در غیر این صورت با تداوم شرایط کنونی قطعاً مسئله کاهش مشارکت مردم در انتخابات پیش رو امری این نزدیک به واقعیت است. یعنی اگر در مقام عمل شاهد تکرار همان رویه اسفندماه سال گذشته باشیم، هم جریانهای سیاسی و هم مردم ناراضی تر از گذشته خواهند شد و در این صورت هر اتفاقی امکان دارد روی دهد؛ اتفاقاتی که خدای نکرده امکان دارد به یک طوفان سهمگین تبدیل شود و حیات نظام جمهوری اسلامی ایران را در معرض خطر قرار دهد.
در راستای تحلیل شما مبنی بر تاثیرگذاری تحولات حوزه سیاست خارجی و بین الملل بر مسائل داخلی اکنون جریان های سیاسی کشور نیم نگاه جدی به انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا دارند. پیرو این نکته برخی معتقدند که دولت و جریان حامی دولت از مستقلین، معتدلین و میانه روها تا اصلاح طلبان امیدوار به پیروزی جو بایدن، بازگشت آمریکا به برجام، رفع تحریمها و کاهش تنش میان تهران و واشنگتن هستند، اما منتقدین دولت و اصولگرایان رادیکال به دنبال پیروزی دونالد ترامپ و تشدید تنش ها بین ایران و ایالات متحده آمریکا هستند تا بتوانند در سایه آن، موج سواری رسانه ای و سیاسی علیه دولت روحانی را در ماه های منتهی به انتخابات ۱۴۰۰ برای کسب قدرت در دستور کار قرار دهند. فارغ از اینکه انتخابات آمریکا با پیروزی بایدن یا ترامپ همراه باشد، اساسا تا چه اندازه منطقی است که ماه آینده کشور را به انتخابات کشور دیگری مانند آمریکا گره بزنیم؟
یقینا کشوری مانند ایالات متحده آمریکا منافع بنیادین و استراتژیکی را برای خود در سطح جهان تعریف کرده است، ولو آن که این منافع از دید جمهوری اسلامی ایران نامشروع، استعماری و ظالمانه باشد. ولی به هرحال واشنگتن برای خود استراتژی جدی در تمام دنیا و به خصوص منطقه خاورمیانه ترسیم کرده است. پس چه حزب جمهوریخواه و چه حزب دموکرات بر سر کار بیایند باید در چارچوب تحقق این استراتژی گام بردارند. از این رو است که پیروزی بایدن و یا دونالد ترامپ نمی تواند به صورت بنیادین و اساسی تغییری در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد کند. اگر چه اکنون دعوا و نزاع انتخاباتی بین این افراد شکل گرفته است، اما تمامی آنها بر سر منافع آمریکا با هم وحدت نظر دارند. متاسفانه سیاستمداران داخلی کشور هیچگاه از این رویه آمریکاییها الگوبرداری نکردند تا بتوانند با یک تعریف استراتژی واحد در چارچوب منافع ملی همه دولت ها، جریان ها و احزاب را وادار به تبعیت از آن کنند. متاسفانه هر کدام از افراد و جریان ها از نگاه منفعت سیاسی و حزبی خود مسائل را ارزیابی میکنند.
یعنی شما تفاوت های حداقلی را میان بایدن و ترامپ در رویکردشان نسبت به ایران قائل نیستد؟
بله شاید تفاوت های در تاکتیک های احتمالی دونالد ترامپ با جو بایدن در قبال برجام، فعالیتهای صلحآمیز هستهای، توان موشکی و دفاعی، نفوذ منطقه ای، حقوق بشر و دیگر مسائل ایران وجود داشته باشد و شیوه برخورد هرکدام از این افراد در قبال ایران متفاوت باشد، اما در نهایت سیاست آمریکا در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی تغییر نخواهد کرد. آمریکا قطعا از اسلام، انقلاب، نفوذ منطقه ای و توان موشکی و دفاعی ما وحشت دارد. پس سیاست خصمانه کاخ سفید با هر رئیس جمهوری تداوم خواهد داشت. چون ساختار سیاسی آمریکا نسبت به خاورمیانه و خلیج فارس چشم طمع دارد. البته این نگاه تنها به آمریکا و کشورهای اروپایی مانند فرانسه و بریتانیا محدود نمیشود. حتی کشورهایی مانند روسیه و چین نیز چنین نگاهی به منطقه دارند. تمام ابرقدرتهای شرقی و غربی به دنبال منافع خود در آبهای خلیج فارس هستند. لذا به همان نسبت که باید مراقب دشمنی قدرتهای غربی باشیم باید نسبت به نفوذ قدرت های شرقی در منطقه خاورمیانه و به خصوص منطقه خلیج فارس هوشیار باشیم. باید این باور غلط را کنار بگذاریم که مسکو و پکن دلسوز تهران هستند. روسیه و چین هم به دنبال توسعه کشور خود و رسیدن به منافع و اهداف شان در منطقه غرب آسیا هستند. آنها هم به دنبال چیرگی هر چه بیشتر و پررنگ تر خود در این منطقه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک هستند. پیرو این نکته هم از پیش از انقلاب هم رقابت گسترده برای افزایش قدرت میان ابرقدرت های شرق و غرب در منطقه غرب آسیا و بهخصوص خلیج فارس وجود داشته و کماکان هم وجود دارد. تنها تفاوت اینجاست که در زمان رژیم فاسد پهلوی، شاه به عنوان ژاندارم منطقه و پاسدار منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس عمل می کرد، اما با پیروزی جمهوری اسلامی ایران و نگاه مستقلمان و نیز در راستای تحقق شعار «نه شرقی، نه غربی» سعی کردیم با تکیه بر نیرو و توان داخلی خود هیچ گونه وابستگی به این ابرقدرتها نداشته باشیم. پس با این راهبرد ما آمریکا نمیتواند دوست و همراه ایران باشد. لذا چه ترامپ روی کار بیاید و چه جو بایدن رئیس جمهور شود، عملاً دشمنی و خصومت کاخ سفید با ما به قوت خود باقی است. از این رو به هیچ وجه منطقی نیست که ما بخواهیم امیدی به پیروزی بایدن، بازگشت وی به برجام، لغو تحریم ها و کاهش تنش داشته باشیم. چون بایدن در پرونده های دیگری با ایران مشکلات جدی دارد و بارها انتقادات خود را به مسئله نفوذ منطقه ما و توان موشکی ایران عنوان کرده است.
حال که حضرتعالی معتقدید پیروزی جو بایدن و یا دونالد ترامپ تفاوت جدی برای کشور ندارد، بفرمایید که در صورت پیروزی دونالد ترامپ کشور با این میزان از مشکلات و چالش ها در سطوح مختلف و همچنین درگیر شدن با بحران معیشت بحران و سلامت که می تواند بحران امنیت را هم به دنبال داشته باشد تا کجا می تواند به حیات خود ادامه دهد؟ به هر حال وضعیت نامطلوب اقتصادی، ورود دلار به کانال ۳۲ هزار تومان، سکه ۱۶ میلیون تومانی، پراید ۱۳۰ تومانی، کمبود و حتی نبود برخی اقلام و کالاها، قیمت های نجومی در مسکن و خودرو، سقوط شاخص کل در بورس، تشدید وضعیت بیماری کرونا و بسیاری دیگر از چالشها نشان از آن دارد که جمهوری اسلامی ایران حتی در کوتاه مدت هم نمیتواند به این وضعیت ادامه دهد، آن هم در شرایطی که در صورت پیروزی دونالد ترامپ اگر سیاست خصمانه وی در دولت دومش نسبت به ایران بیشتر و پررنگ تر نشود، حداقل تعدیل هم پیدا نخواهد کرد؟
بی شک جمهوری اسلامی ایران از نظر ساختار قانونی و توان اقتصادی دارای ظرفیت ها و توانایی بالقوه و بالفعل بالایی است و از این حیث نظام ما یک نظام پیشرفته است. لذا مسئولین از همه قوا باید بر اساس آنچه در قانون اساسی مصوب شده و ساختار جمهوری اسلامی ایران آن را تکلیف کرده است حرکت کنند. کما این که قطعا برخرود ما با مسئله جنگ، مذاکره، صلح و نظایر آن باید در چارچوب منطق و عقلانیت باشد. نباید با این قبیل مسائل احساسی برخورد کنیم. با این وصف پیروزی جو بایدن و یا پیروزی دونالد ترامپ فقط برای منافع آمریکا سودآور است. یعنی اینگونه نیست که حتماً با پیروزی بایدن همه مشکلات و تحریم های کشور که شما به آن اشاره کردید حل و فصل میشود. متاسفانه این نگاه اکنون در طیفی از جریان های سیاسی داخل به شکل جدی مطرح است. این یک برخورد و بینش کامل سطحی و غلطی از تحولات و عمق نگاه راهبردی امریکا نسبت به ایران است. ما باید در چارچوب منافع ملی خود و در راستای تقویت وحدت ملی و پررنگ تر کردن اقتدار جمهوری اسلامی ایران حرکت کنیم. در این جا واجب است که ما در حوزه سیاست خارجی و دیگر ابعاد مهم سیاسی از رهبر معظم انقلاب اسلامی جلو نزنیم و نسبت به رهبر دلسوزتر و کاسه داغ تر از آش نشویم. به هر حال در قانون جمهوری اسلامی ایران ساختاری به نام شورای عالی امنیت ملی تعریف، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی، دولت و در نهایت رهبری تعریف شده است. هر کدام باید کار خود را انجام دهند. زمانی که رهبری مسئله نه جنگ و نه مذاکره را مطرح می کنند ما باید با تبعیت از آن به فکر ارتقاء توان داخلی باشیم. پس اگر حتی انتخابات آمریکا با پیروزی دونالد ترامپ همراه شود و در دولت دومش هم سیاستی به مراتب تندتر از دولت کنونی در قبال جمهوری اسلامی ایران در پیش بگیرد، قطعاً نمیتواند به منافع و اهداف خود در قبال انقلاب دست پیدا کند. پس اول ایجاد وحدت و انسجام داخلی، بعد حفظ اقتدار قوا و نظام و در راس آن پیروی از منویات رهبری در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و نگاه عقلانی می تواند راهگشا باشد. بله همان طور که شما اشاره کردید اکنون مشکلات و چالشهای مردم بسیار زیادی مطرح است و بار تحریم ها عملاً بر دوش مردم افتاده است، اما نمی توان با یک نگاه هیجانی و احساسی، تحلیل را به سمت تعیین کنندگی نتایج انتخابات آمریکا تقلیل دهیم. باز هم تاکید می کنم مسئله مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا در حیطه تصمیم گیری رهبری است. لذا اکنون نباید اینگونه القا کنیم که اکنون به واسطه این مشکلات ما در داخل به یک بنبست و انسداد رسیده ایم. همانگونه که اشاره کردم ظرفیتهای بسیار جدی در کشور وجود دارد. فقط کافیست که توجه لازم به آنها در دستور کار قرار گیرد. بنابراین تمام آن نهادهایی که به آن اشاره کردم باید در چارچوب مدیریت واحد رهبری یک سیاست خارجی درست، واقع بینانه و درعینحال منعطف را در قبال تحولات تعریف و تبیین کنند تا مصلحت و منفعت کشور را به دنبال داشته باشد.
اگرچه در راستای نکته شما مسائلی مانند مذاکره، جنگ، صلح و تعیین راهبردهای سیاست خارجی در حیطه اختیارات رهبری است و همچنین نباید از رهبری در این قبیل مسائل جلو بزنیم. اما به نظر می رسد بر خلاف موضع رهبر در خصوص راهبرد «نه جنگ و نه مذاکره با آمریکا، حداقل در دوره ترامپ، به نظر می رسد که جریان های سیاسی داخلی با محوریت اصولگرایان رادیکال با در اختیار گرفتن دو قوه مقننه و قضاییه همچنین نقش آفرینی در شورای نگهبان در چارچوب اقداماتی مانند تشدید نظارت استصوابی و یا طرح اصلاح قانون انتخابات به دنبال تشدید فضای قطبیت زده سیاسی – اجتماعی کشور به منظور کاهش مشارکت عمدی در انتخابات ۱۴۰۰ هستند. چرا که به هر میزان کاهش مشارکت در انتخابات پیشرو شکل گیرد، پیروزی گزینه اصولگرای رادیکال به عنوان هشمتمین رئیس جمهور در سیزدهمین دوره ریاست جمهوری بیشتر می شود. در اینجا پیروزی دونالد ترامپ هم کمک حال بسیار خوبی به این جریان خواهد بود. لذا مسئله «نه جنگ و نه مذاکره با آمریکا به سمت «نه مذاکره، بلکه جنگ با آمریکا» پیش خواهد رفت تا در نهایت شاهد قدرت گیری کاسبان تحریم و کاسبان جنگ در راستای استیلای برخی نهادهای نظامی بر کشور باشیم. شما تا چه انداه این گزاره را نزدیک به واقعیت می دانید؟
این سناریوی شما خیلی پیچیده و به دور از واقعیت است. باز هم تاکید می کنم که نظام جمهوری اسلامی ایران یک نظام کاملاً دقیق و منسجمی است که در آن واحدهای مختلف و متنوعی تعریف شده اند و تعیین شده است که هر کدام از این نهادها و قوا دارای چه حیطه اختیارات و قدرت قانونی باشند. بنابراین قدرت رئیس جمهور و قوه مجریه هم در راستای قانون اساسی کاملاً مشخص است و توان اجرایی بالاتر از قانون اساسی برای رئیس جمهور وجود ندارد، به خصوص در قبال تعیین راهبردهای سیاست خارجی ایران مانند جنگ، مذاکره، صلح و یا دیگر مسائل. در این رابطه مجموعه ای از نهادهای فرادولتی هستند که با بحثهای کارشناسی در نهایت پیرامون این قبیل مسائل تصمیمگیری میکنند. پس اینجا دیگر شورای نگهبان و یا مجلس به تنهایی نمی تواند نقش آفرین باشد که بخواهند با نظارت استصوابی و یا طرح اصلاح قانون انتخابات بخواهند برخی مسائل را مطرح کنند. مضافا که در حوزه سیاست خارجی و تحولاتی مانند جنگ و یا مذاکره با آمریکا باید ابزارها و مسیر منطقی را در دستور کار قرار دهیم. لذا اگر هشتمین رئیس جمهوری ایران فردی عاقل و دوراندیش باشد و حرف ها و مواضعش بر اساس منطق باشد میتواند به رشد و پویایی ایران در مناسبات جهانی و تقویت دیپلماسی کمک کند. در مقابل اگر ما با رئیس جمهوری رادیکال که تنها به دنبال شعارهای تو خالی باشد، مواجه باشیم تنها به انزوای ایران در جهان منجر خواهد شد، کما این که متاسفانه در دولت های نهم و دهم شاهد همین رویه بودیم. پس این که نظر شورای نگهبان و یا تاثیرگذاری طرح اصلاح قانون انتخابات تا چه اندازه اثر گذار است بستگی به نگاه رهبر دارد. اگر رهبر نظام تصمیمشان بر این باشد و قطعاً بر این است که اقتدار داخلی تقویت شود و در عین حال روابطی عاری از تنش و خصومت با همسایگان و کشورهای فرامنطقه ای در دولت آتی داشته باشیم اجازه نمی دهند که با برخی زمینه سازی ها و زمینه چینیها، فضای لازم برای روی کار آمدن افرادی تند و رادیکال در سمت های حساس و مهم به وجود آید تا در نهایت برای کشور هزینه های بسیار گزافی بتراشند. من امیدوارم که دولت سیزدهم دولتی عاقل و مقتدر باشد. هم چنان که دولت آقای روحانی انصافا و علیرغم تمام انتقادات وارده دولتی عاقل و منطقی است و به دنبال نگاهی تند و رادیکال در مناسبات جهانی نیست و همواره سعی کرده است کمترین تنش در مناسبات جهانی برای ایران شکل گیرد. امید است همین نگاه در دولت آتی هم پی گرفته شود.
نظر شما :