در دوره پس از ترور سردار سلیمانی
ایران با حفظ مدیریت اوضاع، تغییر تاکتیک داده است
نویسنده: جو معکرون
دیپلماسی ایرانی: پس از قتل ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، به دست آمریکا در ماه ژانویه، ایران به تدریج در منطقه شامات به یک راهبرد ساخت سفارشی چرخش کرده که این راهبرد شامل ترکیبی از تاکتیکهای نظامی و سیاسی در لبنان، سوریه و عراق است. این رویکرد در سال بحرانی مشکلات اقتصادی ایران- ناشی از تحریمها و شیوع کرونا ویروس- هم یک بدهی معوقه و هم یک سرمایهگذاری سودمند به شمار میرود.
دولت دونالد ترامپ به این راهبرد نوظهور ایران (به جز در سوریه) پاسخ مثبت نشان داده است، راهبردی که به نظر میرسد به رغم داشتن مدار و تاکتیکهای مشابه در لبنان، عراق و سوریه، به گونهای سازماندهی شده است که با شرایط هر یک از این کشورها سازگاری و تناسب داشته باشد.
ایران در لبنان به سازگاری روی آورده است. حزبالله همچنان تلاش میکند در مدیریت روابط پیچیده با طبقه سیاسی این کشور نقش تعیین کننده داشته باشد. به رغم مخالفت حزب الله با استفاده از ابزاری مانند کمکهای صندوق بینالمللی پول در طرح احیای اقتصادی 5 ساله، حسان دیاب، نخست وزیر جدید لبنان، گفت وگوهای رسمی با نمایندگان این صندوق را آغاز کرده است.
این مصالحه حزبالله نه تنها بر پایه رویکرد تازه ایران انجام شده بلکه نگرانیهای داخلی نیز در آن دخالت داشته است، چرا که متحدانی مانند میشل عون، رئیس جمهوری و نبیه بری، رئیس مجلس، کابینه لبنان را به این مسیر هدایت کردهاند. علاوه بر این، متحدان آمریکا مانند سمیر جعجع، رهبر نیروهای لبنانی و ولید جنبلاط، رهبر دروزیان این کشور، از طرح اقتصادی نخست وزیر حمایت کردهاند. به رغم مخالفت سعد حریری با این اتحادهای تازه در داخل، به نظر نمیرسدکه دستکم در آینده نزدیک مخالفتی جدی با دولت حسان دیاب یا حزبالله پدیدار شود.
همچنین، ریاض سلامه، رئیس بانک مرکزی لبنان که در اجرای تحریمها علیه حزب الله همکاری نزدیکی با واشنگتن داشت به دلیل فشار ناشی از سقوط ارزش پول ملی لبنان به شدت برای استفعا تحت فشار سیاسی قرار گرفت، پس از حمایت آمریکا و فرانسه از سلامه، فشارها برای برکناری او کاهش یافت. ایالات متحده به حمایت از دولت دیاب ادامه میدهد، دولتی که همزمان با ایجاد توازن بین روابطش با ایران و حزب الله، منافع آمریکا در لبنان را هم تسهیل کرده است.
در جبهه دیپلماتیک، دولت اسرائیل با حمایت دولت ترامپ، خواهان برخی اصلاحات در اختیارات نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان (یونیفیل) شده که این تغییرات شامل دسترسی نیروها به تمام اماکن و با آزادی کامل رفت و آمد است. این درخواست بارها از سوی روسیه و چین در شورای امنیت وتو شده است. این مناقشه دیپلماتیک تاثیری بر تمایل اسرائیل و حزبالله برای پرهیز از جنگ ندارد.
شدیدترین خلائی که پس از ترور ژنرال سلیمانی برای حکومت ایران به وجود آمده در عراق است، جایی که تهران در آن روابط پیچیدهای با شبهنظامیان عراقی دارد. سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، پس از ترور ژنرال سلیمانی تلاش کرد تا متحدان ایران را پیرامون هدف انتقام از خون او گردهم آورد. به همین دلیل، حزبالله نشستهایی با رهبران گروه های مسلح عراق برگزار کرد تا پیوستگی آنها با مدار ایرانی را حفظ کند. در این راستا به نظر میرسد که محمد کوثرانی، یک فرمانده نظامی ارشد حزبالله، پا جای پای سلیمانی در عراق گذاشته است.
گرچه (آیتالله) سید علی خامنهای، رهبر عالی ایران، اعلام کرد که نیروی قدس در مقایسه با زمان سیلمانی هیچ دگرشی نخواهد داشت اما به نظر میرسد که اسماعیل قاآنی، فرمانده تازه این نیرو، از قدرت و نفوذی مشابه قدرت و نفوذ سلیمانی برخوردار نیست که میتوانست با مهارت در سیاستهای عراق مانور دهد.
در سفر قاآنی به بغداد در اوایل سال جاری، او با آیتالله سید علی سیستانی دیدار نکرد؛ مقتدی صدر نیز دیدار برنامهریزیشدهاش با قاآنی را لغو کرد اما قاآنی با سید عمار حکیم، رئیس جریان حکمت ملی عراق دیدار کرد. به رغم این که دستاوردهای سیاسی سفر قاآنی به بغداد محدود بود، اما این سفر پیامدهای نظامی چشمگیری داشت و باعث شد که نیروهای آمریکایی در عراق برای خروج از این کشور تحت فشار حملات موشکی روزانه قرار بگیرند. ایران برای تهدید نیروهای آمریکایی با تشکیل نیروهای ناشناختهای مانند "گروه انقلابیون" به تاکتیکهای تازهای در عراق رو آورده است.
در پهنه سیاسی، پس از پنج ماه خلاء دولت در عراق، سرانجام مصطفی الکاظمی به نخستوزیری منصوب و کابینه تشکیل شد و از مجلس رای اعتماد گرفت که البته هنوز مناصب کلیدی مانند وزیر نفت و وزیر امور خارجه به دلیل اهمیتی که هم برای تهران و هم برای واشنگتن دارند، بدون متصدی باقی ماندهاند.
دولت دونالد ترامپ در ماه آوریل معافیتهای این کشور در رابطه با واردات برق از ایران را تمدید کرد. واشنگتن از این تمدید معافیت به عنوان اهرمی علیه عراق استفاده میکند و هر بار بغداد را به این فکر میاندازد که وابستگیاش به منابع انرژی ایران را کاهش دهد.
نخست وزیر تازه عراق با اعلام این که کشورش پهنه جنگهای نیابتی نخواهد بود به اقدامی توازنی روی آورده و تلاش کرده است ضمن تاکید بر قواعد مشارکت نیروهای آمریکایی در عراق، پیامدهای هدف قرار گرفتن ژنرال قاسم سلیمانی در خاک کشورش را تا حدی سبک کند. وی از سوی دیگر ژنرال عبدالوهاب الساعدی، رهبر سرویس ضدتروریسم عراق را که به پنتاگون نزدیک و مورد انتقاد گروه های مسلح وابسته به ایران بود و سال گذشته از کار برکنار شده بود بار دیگر به این سمت منصوب کرد.
هدف دولت ترامپ برای این که بتواند از دولت کاظمی برای محدود یا کنترل کردن حملات مداوم علیه داراییهای آمریکا در عراق استفاده کند، چه بسا عملی نباشد. هم الفتح- ائتلاف سیاسی تحت حمایت ایران- و هم نیروهای بسیج مردمی (الحشد الشعبی) درباره فشار یا عدم فشار بر نیروهای آمریکایی در عراق بر مبنای راهبرد پساسلیمانی ایران دچار شکاف شدهاند و این شکاف میتواند اهرم تهران برای تحت فشار گذاشتن ایالات متحده در عراق را تضعیف کند. باید منتظر ماند و دید آیا الکاظمی میتواند رضایت و خشنودی ائتلاف شیعه تحت حمایت ایران را به دست آورد، ائتلافی که رسیدن او به قدرت را تصویب کردند. تا کنون تصمیمهای تازه کابینه منعکس کننده تمایل تهران و واشنگتن به مصالحه است.
ایران در سوریه تحت فشار روسیه و اسرائیل قرار دارد. بحران شدید اقتصادی و شیوع کروناویروس در سوریه، رقابت تهران با مسکو و دست آزاد اسرائیل در ایجاد بازدارندگی در برابر ایران را تقویت کرده است. انتشار مجموعهای از مقالات انتقادی علیه بشار اسد در رسانههای روسی این گمانهزنی را به وجود آورده که "روسیه با ایران و اسد به دشمنی برمیخیزد". گرچه این سخنان بزرگنمایی پویشهای کنونی است اما روشن است که تحریمهای آمریکا و نبود درآمد باعث شده که مسکو و تهران رقابتشان برای تحت فشار گذاشتن حکومت اسد را گسترش بدهند. اما این لزوما به معنای شکست ائتلاف آنها در سوریه و یا پایان حمایت آنها از اسد نیست.
بدیهی است که دشمنی اسد با رامی مخلوف که از دیرباز ثروت و اقتصاد حکومت را کنترل کرده، نمایانگر فشاری است که حکومت سوریه آن را تجربه میکند. علاوه بر این، ماهر اسد، برادر بشار، که گارد جمهوری و تیپ زرهی پنجم ارتش را فرماندهی می کند نیز با اعمال تعرفههای گمرکی بر قاچاقهای صورت گرفته در مرز سوریه – عراق از منطقه البوکمال، تنشهایی بین نیروهای حکومت سوریه و نیروهای بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) که مورد حمایت ایران هستند، ایجاد کرده است. با این حال، تهران همچنان به پشتیبانی از حکومت اسد ادامه می دهد. حکومت بشار اسد نیز هفته گذشته برای اکتشاف نفت در منطقه البوکمال در بخش شرقی دیرالزور قراردادهایی را با شرکتهای ایرانی منعقد کرد. این تحولات پس از سفر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران به دمشق در ماه آوریل به جود آمده است.
در هفتههای گذشته شدت حملات اسرائیل علیه منافع ایران و متحدانش در سوریه افزایش یافته است. نفتالی بنت، وزیر دفاع پیشین اسرائیل در این باره گفت: "ما از مسدود کردن سنگربندی ایران در سوریه به مجبور کردن ایران از خروج از سوریه رسیده ایم و متوقف نخواهیم شد." مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا، نیز تاکید کرده است که نیروهای ایرانی "نه تنها باید منطقه جنوب غربی سوریه را ترک کنند بلکه باید به طور کلی از این کشور خارج شوند."
مقامات امنیتی اسرائیل باور دارند که ایران با پایان دادن به سرمایهگذاریهای نظامیاش در سوریه نقش خود در این کشور را بازسنجی می کند. گرچه وجود برخی ملاحظات بودجهای در تهران امکانپذیر است اما به نظر نمیرسد که در رویکرد کلی ایران در سوریه چرخش چشمگیری روی دهد.
ترکیبی از عوامل، ایران را (از موضع تهاجمی) به موضع تدافعی سوق داده است: بحرانهای اقتصادی در شامات، تحریمهای آمریکا، تاثیر شیوع کروناویروس و کاهش قیمتهای جهانی نفت از جمله این عوامل هستند. حکومت ایران که به دنبال گسترش درآمدهایش است نه میتواند تنگنای اقتصادی در شامات را مدیریت کند و نه میتواند به تامین سرمایه متحدانش در سطوح قبلی ادامه دهد. این رویکرد به خوبی در تشکیل دولتهای تازه در عراق و لبنان مشهود است.
تحت فشار روسیه و اسرائیل، ایران به رغم برخی عقبنشینیها در هفتههای اخیر، همچنان به گسترش فزاینده اهرمسازی در سوریه ادامه میدهد. آیت الله علی خامنهای، رهبر معظم ایران، در 17 مه گفت که "آمریکایی ها در عراق و سوریه نخواهند ماند و اخراج خواهند شد." با این وجود، تهران فعلا در راستای تحقق این هدف تلاش فعالانه ای ندارد و به جای آن به یک بازی طولانی روی آورده است. گرچه ایران خسارتها و زیانهایش در شامات را پذیرفته و تا حدی عقب نشینی کرده اما اشتباه است که دولت ترامپ و متحدانش چنین اقداماتی را نشانه ضعف تهران بدانند. درست است که اکنون تهران با آسیبپذیری روبه روست، اما ایران همچنان "در صندلی راننده قرار دارد" و هنوز کنترل اوضاع را در دست آن است. در حقیقت، اینها امتیازاتی است که در چارچوب پارامترهای تداوم پیشروی این کشور در منطقه، دستکم در عراق و لبنان، به دست آمده است.
منبع: ریسپانسیبل استیت کرافت / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :