ایران نباید قربانی تنش آمریکا و چین شود
علیرغم حضور نفتکش های ایرانی در ونزوئلا، واشنگتن اجازه افزایش نفوذ تهران در آمریکای لاتین را نمی دهد
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بررسیها نشان میدهد نفتکش Clavel در تاریخ 9 اردیبهشتماه، نفتکش Forest در تاریخ 12 فروردینماه، نفتکش Petunia در تاریخ 7 اردیبهشتماه و نفتکش Fortune در تاریخ 23 اسفندماه به ترتیب از بنادر عباس، ماهشهر، عباس و شهید رجایی به سمت ونزوئلا حرکت کردهاند. از زمان حرکت نفتکش Faxon اطلاعاتی در دست نیست، اما آنطور که پیداست از بندر عسلویه حرکت خود را شروع کرده است. اما تا اینجای کار دو نفتکش «Fortune» و «Forest» توانستند سالم به مقصد برسند. مضافا این که سومین نفتکش ایران به نام «Faxon» نیز روز چهارشنبه هفته جاری 27 می حدود ساعت 14:00 به وقت محلی (22:30 به وقت تهران) به موقعیت اسکورت خواهد رسید. در این راستا روزهای آتی نیز دو نفتکش باقی مانده «Petunia» و «Clavel» نیز به موقعیت اسکورت ارتش ونزوئلا خواهند رسید. با وجود آنکه آمریکایی ها از اقدامات احتمالی برای جلوگیری از ورود این نفتکش ها به ونزوئلا سخن گفتند، اما تاکنون شاهد انفعال کاخ سفید در این خصوص هستیم؛ حال سوال اینجاست که چرا واشنگتن نتوانست دست به اقدامی در برابر ورود نفتکش های ایرانی به ونزوئلا بزند؟ آیا ورود این پنج نفتکش، تنش تهران - واشنگتن را به خارج از منطقه خاورمیانه کشانده است؟ آیا در آینده می توان شاهد تداوم این اقدامات و حضور بیشتر نفتکش های ایرانی در ونزوئلا و دیگر کشورهای آمریکای لاتین باشیم؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، گفتوگویی را با علی بیگدلی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، کارشناس و پژوهشگر مسائل آمریکا و تحلیلگر حوزه بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
پس از آن که ساعات ابتدایی صبح دیروز دوشنبه نفتکش «Fortune» به عنوان اولین نفتکش از پنج نفتکش ایرانی عازم وئزوئلا در جایگاه "برث ۲" در مجاورت پالایشگاه «ال پالیتو» ونزوئلا، در غرب کاراکاس لنگر انداخت و در حال تخلیه محموله ۴۳ میلیون لیتر بنزین در این پالایشگاه است، شاهد آن هستیم که دومین نفتکش ایرانی به نام «Forest» ساعات ابتدایی دیشب، دوشنبه وارد آب های این کشور شد. مضافا این که سومین نفتکش ایران به نام «Faxon» نیز روز چهارشنبه هفته جاری 27 می حدود ساعت 14:00 به وقت محلی (22:30 به وقت تهران) به موقعیت اسکورت خواهد رسید. در این راستا روزهای آتی نیز دو نفتکش باقی مانده «Petunia» و «Clavel» نیز به موقعیت اسکورت ارتش ونزوئلا خواهند رسید، آن هم در شرایطی که هفته گذشته آمریکا 4 ناو جنگی به همراه هواپیمای بوئینگ «پی ۸ پوسایدون » Boeing P-۸ Poseidon از اسکادران VP-۲۶ را به منطقه کارائیب برای جلوگیری از حضور این نفتکش های ایرانی در ونزوئلا اعزام کرده بود و این انتظار وجود داشت که واشنگتن دست به توقیف این نفتکش ها و یا حداقل اجبار در تغییر مسیر آنها بزند که تا کنون با انفعال ایالات متحده نفتکش های ایرانی یکی پس از دیگری وارد آبهای ونزوئلا می شوند. این در حالی است که در آن سوی داستان طی اخبار و شواهد واصله چهار نفتکش دیگر ایرانی با درخواست رسمی چین و با پرچم ایران در حال حرکت به سمت این کشور (چین) هستند و به موازات آن دو نفتکش غول پیکر ۳۳۳ متری و نفتکش کوچکتر دیگر در آبهای چین و در نزدیکی بندر شانگهای حضور دارند. در سایه این نکات آیا ایران از این پس به جای دور زدن تحریم هاعلنا به جنگ آنها خواهد رفت؟
چند نکته مهم در پاسخ به این سوال شما باید به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. نکته اول این است که ما باید اساساً اعزام ۵ نفتکش ایرانی حامل سوخت به ونزوئلا را از پرونده اعزام نفتکشهای ایرانی به چین کاملاً جدا قلمداد کنیم. چرا که اقتضائات این دو مسئله به شدت متفاوت از همدیگر است. در این راستا اگرچه بر اساس قوانین و حقوق بین المللی هیچ ممنوعیت و یا مانعی برای فروش کالاهای مد نظر ایران به ونزوئلا و یا هر کشور دیگری وجود ندارد، اما اساساً این میزان از حساسیت و حواشی که برای اعزام این ۵ نفتکش ایرانی به سمت ونزوئلا شکل گرفته است به این دلیل بوده که هم ایران و هم وئزوئلا تحت شدیدترین تحریم های ایالات متحده آمریکا هستند. حال نکته اینجا است که تهران و کاراکاس ایران به این تصمیم رسیده اند که بدون در نظر گرفتن تبعات سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی امنیتی نادیده گرفتن تحریمهای آمریکا به صورت کاملا آشکار دست به مراودات تجاری بزنند و این میتواند یک رویه را برای تقابل دیگر کشورها به منظور مقابله با تحریمهای ایالات متحده آمریکا ایجاد کند. هر چند که این نکته مهم را هم نباید فراموش کنیم که اساساً به نظر نمی رسد کشور دیگری مانند ونزوئلا بخواهد حداقل به صورت علنی به سمت گسترش مناسبات تجاری با ایران و نادیده گرفتن تحریمهای ایالات متحده آمریکا برود. پس بنابراین نباید ما رفتار چین را با رفتار ونزوئلا در یک چارچوب بررسی کنیم.
نکته دوم به انفعال ایالات متحده آمریکا بازمیگردد. اگرچه از زمان اعزام این پنج نفتکش ایرانی به مقصد ونزوئلا شاهد برخی جنجالآفرین های سیاسی و دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا و اتخاذ مواضعی در خصوص تلاش کاخ سفید برای ممانعت از ورود نفتکش های ایرانی را به مقصد ونزوئلا داشتیم و حتی واشنگتن بر اساس نکاتی که شما در سوالتان مطرح کردید دست به اعزام ناوهای جنگی به منطقه دریای کارائیب زده بود، اما به نظر می رسد که ارزیابی و تحلیل نهایی ایالات متحده این بوده است که در صورت هرگونه مداخله در ورود نفتکش های ایرانی به مقصد ونزوئلا، آمریکا هم از نظر حقوقی باید پاسخ گوی افکار عمومی در سطح جهانی باشد و هم اقدامات احتمالی و دزدی دریایی این کشور میتواند عواقب جدی دیپلماتیک و امنیتی برای ایالات متحده آمریکا داشته باشد، به خصوص که با پررنگ تر شدن احتمال مداخله آمریکا برای ممانعت از ورود این نفتکشها سران و مقامات جمهوری اسلامی ایران صراحتا عنوان کردند در صورت هرگونه اقدام آمریکا در این راستا قطعاً پاسخ متناسب از سوی تهران داده خواهد شد و این می توانست دایره تنش ها در منطقه خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان بالاتر ببرد و پرونده ای نظیر پرونده توقیف نفتکش آدریان دریا که بین انگلستان و ایران شکل گرفت را این بار بین تهران و واشنگتن به وجود آورد، از این رو ایالات متحده آمریکا تقریباً به این باور و نتیجه رسیده است که «نمیتواند» و یا بهتر بگویم «مصلحت» نمی داند که به صورت مستقیم و آشکار دست به اقدامی برای ممانعت از ورود این نفتکش های ایرانی به ونزوئلا بزند. از این رو ما شاهد آن بودیم که ایالات متحده آمریکا علیرغم تمام تهدیدات خود در قبال دو نفتکش «Fortune» و «Forest» دست به هیچ گونه اقدامی برای ممانعت از ورود آن آبهای ونزوئلا و یا تغییر مسیر اجباری این نفتکش ها نزده است و به نظر نمیرسد که در خصوص سه نقش باقیمانده هم دست به اقدامی بزند.
نکته سوم به اعزام همزمان چهار نفتکش ایرانی به سمت چین باز می گردد. در این راستا باید دو مسئله را مد نظر قرار داد؛ مسئله اول اینکه با توجه به تاثیر تداوم شیوع کرونا بر بازارهای جهانی نفت و سقوط شدید بهای طلای سیاه به واسطه کاهش شدید تقاضا اکنون ایران ناچار به ذخیره نفت های استخراج شده در تانکر های ذخیره خود در دیگر نقاط جهان است. از این رو به نظر می رسد بخشی از این نفت برای ذخیره در این تانکرها عازم بندر شانگهای شده باشد. از طرف دیگر من بر این باورم که اکنون این فرصت بسیار مغتنمی هم برای چینیها به واسطه افت شدید بهای نفت شکل گرفته و چون کشور چین بزرگترین متقاضی واردات نفت خام جهان است، لذا پکن سعی دارد در این وضعیت و تا زمانی که قیمت ها در پایین ترین حد خود قرار دارد خریدهای زیادی را صورت دهد تا بتواند ذخایر استراتژیکش را پر کند. این تلاش پکن زمانی اهمیت دارد که ما بدانیم اقتصاد چین هم به واسطه شیوع کرونا تا اندازهای آسیب دیده است. از این رو این خریدهای ارزان میتواند پکن را در مسیر بازسازی و احیای اقتصادش با صرف هزینه کمتر یاری رساند.
افزون بر آن چون به دلیل آنکه ایران تحت تحریمهای نفتی ایالات متحده آمریکا قرار دارد، تهران ناچار است که برای فروش نفت خام قیمت هایی به مراتب پایین تر از قیمت های جهانی را برای مشتریان خود مانند چین در نظر بگیرد و این یک فرصت طلایی است تا چینیها بخواهند دست به خرید نفتی از ایران بزند. بنابراین نمی توان عنوان کرد که رفتار چین برای خرید نفت از ایران در چارچوب واکنش دولت ونزوئلا قرار دارد. زیرا به هرحال چین به دلیل مناسبات سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک خود با ایالات متحده آمریکا سعی می کند ضمن حفظ روابط تجاری خود با برخی از کشورها مانند ایران، به گونهای عمل کند که تحریم های ایالات متحده آمریکا نیز نادیده گرفته نشود تا مناسبات تجاری دو کشور که تا مرز ۷۵۰ میلیارد دلار نیز تخمین زده می شود و حدود ۴۰۰ میلیارد دلار آن به صادرات کالاهای چینی تعلق دارد، دچار آسیب و خدشه نشود.
نکات بسیار زیادی لا به لای تحلیل های شما وجود داشت که باید تک به تک مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد؛ از نکته آخر شما در خصوص رفتار چین آغاز می کنیم. شما بر این باورید که مناسبات گسترده اقتصادی و تجاری پکن و واشنگتن مانع از تغییر رفتار چین در برابر آمریکا می شود، این در حالی است که بسیاری از کارشناسان معتقدند ایالات متحده آمریکا بعد از شیوع کرونا به طور گسترده اقداماتی در جهت افزایش گسل با پکن برداشته است که مهمترین آن به تصویب لایحه تحریم چین در سنای آمریکا با محوریت سناتورهای جمهوری خواه و شخص سناتور لیندسی گراهام در ۲۴ اردیبهشت/ ۱۳ می باز می گردد. در این رابطه تحت این لایحه، ترامپ ملزم است ظرف ۶۰ روز از زمان تصویب این لایحه پایبندی چین به همکاری کامل در هرگونه تحقیقی را که به رهبری آمریکا، متحدان واشنگتن و نهادهای وابسته به سازمان ملل ازجمله سازمان بهداشت جهانی، پیرامون بیماری کرونا انجام میگیرد را به کنگره اعلام کند و در صورت عدم ارائه چنین تائیدیهای از سوی ترامپ، وی مجاز به اعمال دستکم دو فقره از تحریمهایی نظیر توقیف اموال، ممنوعیت سفر، لغو روادید، منع سازمانهای مالی آمریکا به داد و ستد با چین و ممانعت از سهیم شدن شرکتهای چینی در بازار بورس آمریکا است. البته به فاصله دو روز بعد مجلس سنای آمریکا به اتفاق آراء لایحه تحریم چین به خاطر نقض حقوق اقلیت مسلمان اویغور در این کشور را این بار با محوریت سناتور «مارکو روبیو» تصویب کرد. به موازات آن جمعه گذشته اخباری هم در خصوص تلاش سناتور «پت تومی»، سناتور جمهوریخواه ایالت پنسیلوانیا و «کریس فان هولن»، سناتور دموکرات ایالت مریلند مطرح شد؛ تلاشی که در راستای آن قرار است لایحه تحریم چین به سنا به دلیل پیشنهاد یک قانون امنیتی جدید در مورد هنگ کنگ ارائه شود. اینها علاوه بر آن است که کاخ سفید تلاش جدی هم برای حضور تایوان به عنوان یک کشور و عضو مستقل در سازمان بهداشت جهانی داشت که یکی از نقاط حساس چین به شمار می رود که نهایتا با شکست تلاش های واشنگتن همراه شد. حال مجموعه این شرایط باعث نمیشود که چین بخواهد به رفتاری متفاوت از رویه چند ده سال گذشته خود بعد از جنگ جهانی دوم در قبال آمریکا بزند، خصوصاً که واشنگتن روی نقطه حساس پکن یعنی «چین واحد» دست گذاشته است؟ اساسا مگر کشوری مانند چین تحریم شدنی است؟
تک تک نکاتی که شما به آن اشاره کردید اتفاقاً در راستای تایید و تبیین هرچه بیشتر تحلیل من قرار دارد. ابتدا به ساکن من هم معتقدم که کشوری مانند چین نمی تواند از سوی ایالات متحده آمریکا و یا هر کشور دیگری مورد تحریم قرار بگیرد. چون چین تحریم شدنی نیست، کما این که چین هم نمیتواند ایالات متحده آمریکا را از ساختار سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک و به خصوص اقتصادی و تجاری خود حذف کند. البته این چالش به شکل پررنگ تری برای واشنگتن هم صادق است. چرا که اگر آمریکا بخواهد چین را از مناسبات اقتصادی و تجاری خود حذف کند مطمئنا بزرگترین متقاضی کالاهای کشاورزی و دامداری آمریکا که بیشترین اشتغال را در ایالت های جنوبی این کشور را به خود اختصاص داده است از دست می دهد و در آن صورت ترامپ با چالش بسیار عظیمی روبه رو خواهد شد. چون همان گونه که گفتم چین بزرگترین متقاضی گوشت گاو و خوک و دیگر اقلام کشاورزی مانند گندم، جو، سویا و ذرت آمریکا است. بنابراین ترامپ در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا دست به اقدامی نمیزند که این مشتری عمده خود را از دست بدهد، خصوصا اکنون که به واسطه تداوم شیوع کرونا ما با موج گسترده بیکاری در ایالات متحده آمریکا روبه رو هستیم. بنابراین کاخسفید به هیچ وجه به دنبال اتخاذ تصمیماتی نیست که موج بیکاری ها را گسترده تر کند.
با این وصف سوالی که بیشتر ذهن را درگیر می کند این است که اگر تحلیل شما را درست بدانیم دلیل یا دلایل تلاش های مستمر سنای آمریکا برای تصویب لوایح تحریم چین به دلایل متعدد کرونایی، حقوق بشری و امنیتی چیست؟
در این میان نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد ناظر بر این واقعیت است که تمام تلاش سناتورهای اکثراً جمهوری خواه در سال انتخابات به منظور تحریم چین برای حمایت از دونالد ترامپ است. به عبارت دیگر اکنون سنای آمریکا با اکثریت جمهوری خواهان برای حمایت از نامزد منتسب به جریان خود (جمهوری خواه) در تلاش است با فرافکنی و انداختن توپ ناکارآمدی دولت ترامپ به واسطه کنترل و مدیریت بیماری کرونا به زمین کشور چین، پکن را مقصر شرایط کنونی در آمریکا قلمداد کند. بنابراین سنای آمریکا به صورت نمادین و دیپلماتیک سعی می کند در قبال مسئله کرونا و دیگر مسائل سیاسی اجتماعی و امنیتی مردم چین از هنگ کنگ گرفته تا تایوان و مسلمانان اویغور اقداماتی را صورت دهد تا بتواند در افکار عمومی داخلی ایالات متحده آمریکا به خصوص در ماههای منتهی به انتخابات یک انحراف جدید ایجاد کند. مضافاً اینکه باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که اگر بخواهد بیش از این برای چین مزاحمت ایجاد کند قطعاً پکن از اهرم فشار خود یعنی کرهشمالی و تهدیدات امنیتی هسته ای پیونگ یانگ علیه ژاپن، کره جنوبی، تایوان و دیگر متحدین ایالات متحده آمریکا در منطقه شرق آسیا استفاده خواهد کرد. بنابراین تمام تلاش های نمادین سنای آمریکا برای تحریم چین و تنش کرونایی که بین دو کشور شکل گرفته است در ماههای پیش رو تعدیل خواهد شد و قطعاً پس از پایان انتخابات فروکش خواهد کرد. باز هم بر این نکته تاکید دارم دونالد ترامپی که اکنون ذیل تداوم شیوع کرونا با موج گسترده ای از چالش ها و مشکلات اقتصادی، معیشتی و بیکاری شدید در آمریکا مواجه است نمی تواند مشتری بزرگ مانند چین را با این حجم بالا از تراز تجاری رها کند، همانگونه که چین هم نمیتواند مشتری بزرگی مانند ایالات متحده آمریکا را حذف کند. لذا هر دو کشور به هم دیگر نیازمند هستند. مضاف بر اینکه قطعاً دو ابرقدرت که از نظر ایدئولوژیک دارای دو دیدگاه کاملاً متفاوت، متناقض و حتی متضاد هستند، نمی توانند بدون تنش روابط را ادامه دهند. لذا در طول تمام این سال ها همواره شاهد سطحی از تنش، حال با شدت و ضعف بین آمریکا و چین بودهایم که نهایتاً با مدیریت دو طرف کنترل شده است.
تا در حوزه تنش پکن – واشنگتن قرار داریم این سوال را هم بپرسم که سید عباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران یکشنبه هفته جاری بیان داشت که ایران با تاکید بر اهمیت احترام به اصل «چین واحد»، هرگونه مداخلات خارجی در امور داخلی جمهوری خلق چین و خدشه به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی این کشور را محکوم و بر اجرای قانون و حفظ نظم در جهت ثبات، رفاه و امنیت مردم هنگ کنگ اصرار دارد. از نگاه شما تهران با مانور بر روی نقطه حساس پکن یعنی مسئله جدایی طلبی و مخالفت با هرگونه تلاش برای خدشه وارد کردن در چین واحد میتواند مناسبات خود را ذیل افزایش تنش آمریکا با چینیها به واسطه کرونا و دیگر مسائل پی بگیرد؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید به نظر من در این میان برخی بازی های سیاسی وزارت امور خارجه برای حمایت از چین در قبال مسئله مسلمانان اویغور، تایوان، هنگ کنگ و نظایر آن بیش از آن که مثمر ثمر و در بردارند منافع ملی کشور باشد تنها تبعات گسترده منفی برای ایران به همراه خواهد داشت. به هر حال ایران به عنوان یک کشور اسلامی در طول چهل سال گذشته خود را حامی مستضعفین جهان معرفی کرده است . لذا تهران نمیتواند در قبال برخی اقدامات و تبعیض های دولت به پکن در قبال مسلمانان اویغور سیاست حمایتی از دولت چین را در پیش بگیرد، کما این که این مسئله در خصوص هنگ کنگ نیز صادق است. بنابراین ایران باید با یک هوشمندی سیاسی مواضع دیپلماتیکی اتخاذ کند که ضمن عدمم خدشه در روابط تهران و پکن به گونهای رفتار کند که پرچسب چهل ساله حمایت از مستضعفین جهان هم از نظر افکار عمومی و حقوق بشری با چالش مواجه نشود. از همه اینها مهمتر باید این نکته را همواره مدنظر قرار داشته باشیم که به واسطه حجم گسترده ای از مناسبات تجاری ایالات متحده آمریکا با چین قطعاً پکن، نه می تواند و نه می خواهد که تحریم های ایالات متحده آمریکا در قبال ایران را نادیده بگیرد، همانگونه که گفتم اکنون به واسطه کاهش شدید بهای نفت، چین در یک سوء استفاده به دنبال خرید ارزان قیمت نفت از ایران است و این مسئله به جای این که نشان از صداقت چین داشته باشد نشان از فرصتطلبی چینی ها دارد. پس نباید به گونه ای رفتار کنیم که تهران در تنش واشنگتن - پکن قربانی شود.
قربانی! اما ما همین حالا هم با فشارهای بی امان و تحریم های گسترده ایالات متحده آمریکا رو به رو هستیم، مضافا این که بدعهدی اروپایی ها نیز چالش های کشور را دو چندان کرده است. اینها علاوه بر معضلات اقتصادی ناشی از تداوم شیوع کرونا است. بنابراین چه دلیلی وجود دارد که ما به سمت چین گرایش پیدا نکنیم؟
نکته شما زمانی صحت داشت که چین در قبال ایران صادقانه برخورد میکرد. من در مصاحبه های پیشین با شما بارها بر این نکته تاکید کرده ام که چین به واسطه تجربه برجام به این یقین رسیده که جمهوری اسلامی ایران سیاست نگاه به شرق و گسترش مناسبات تجاری با چین را به عنوان یک سیاستی در نظر گرفته که به واسطه ناچاری مجبور به پیگیری آن است و اگر هر فرصتی مانند برجام شکل گیرد تهران مناسبات تجاری و اقتصادی خود را به سمت اروپا و غرب خواهد برد. بنابراین چین هم آن گونه که باید به دنبال گسترش مناسبات اقتصادی با ایران، حداقل به نحوی که روابطش با آمریکا دچار خدشه شود، نیست. پس دلیلی ندارد که ما هم برای حفظ چین خود را به آب و آتش بزنیم.
به سراغ نکات دیگر شما در پاسخ به سوال آغازین برویم. در تحلیل ابتدایی تان بر این نکته تاکید داشتید که ایالات متحده آمریکا به این ارزیابی و جمعبندی رسیده است که مصلحت نمی داند اقدام مستقیمی در خصوص ممانعت از ورود پنج نفتکش ایرانی حامل سوخت به ونزوئلا داشته باشد. در این راستا یکشنبه هفته جاری وال استریت ژورنال به نقل از مقامات آمریکایی عنوان کرد که ایالات متحده با توجه به احتمال تشدید تنش ها، برنامه ای برای متوقف کردن تانکرهای ایرانی به سمت ونزوئلا با توسل به زور ندارد. آیا اکنون که ما شاهد این انفعال آمریکایی ها، حداقل در قبال ورود دو نفتکش «Fortune» و «Forest» هستیم، میتوان عنوان کرد که اکنون موازنه قوا بین تهران و واشنگتن به خارج از حوزه ژئوپلیتیکی تنگه هرمز، دریای عمان و خلیج فارس کشیده شده و دامنه آن به کنار مرزهای ایالات متحده آمریکا در حوزه دریایی کارائیب رسیده است؟
ایالات متحده آمریکا از سال ۱۸۲۳ میلادی و از زمان ریاست جمهوری جیمز مونرو آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود قلمداد کرد و بر روی آن حساسیت جدی داشته و دارد و بعد از آن تلاش های جدی برای کاهش نفوذ اروپایی ها در کشورهای حوزه آمریکای مرکزی و آمریکای لاتین صورت گرفت. بنابراین حساسیت آمریکا روی این حوزه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک به گونه ای است که قطعاً اجازه مانور به هیچ کشوری به خصوص کشوری مانند اسپانیا که نفوذ جدی فرهنگی و زبانی روی کشورهای حوزه آمریکای لاتین دارد، نمی دهد. بنابراین به طریق اولی ایران نمیتواند به واسطه اعزام پنج نفتکش حامل سوخت به سمت ونزوئلا که تا اکنون با انفعال و سکوت آمریکاییها روبهرو بوده است به این فرض برسد که حوزه تنش خود را به کنار مرزهای ایالات متحده آمریکا و منطقه حساسی مانند آمریکای لاتین که حیاط خلوت ایالات متحده به شمار می رود کشانده است. چون من معتقدم تداوم این رفتارها از سوی جمهوری اسلامی ایران می تواند با پاسخهای گسترده و قاطعی از طرف ایالات متحده آمریکا روبه رو باشد. به هر حال نمیتوان این واقعیت را کتمان کرد که آمریکا حتی با نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه به شدت مخالف است، چه رسد به اینکه ایران بخواهد نفوذی در منطقه آمریکای لاتین داشته باشد. اگرچه که باز هم بر این نکته تاکید دارم مناسبات تجاری بین ایران با هر کشور دیگری در راستای قوانین و حقوق بینالملل صورت گرفته است. از این رو ایالات متحده نمیتواند خللی در آن ایجاد کند و به همین واسطه بود که آمریکا نتوانست دخالت مستقیمی در ورود نفتکش های ایرانی به سواحل ونزوئلا داشته باشد. پس میتوان تا حدودی حضور این ۵ نفتکش را یک نمایش قدرت از جانب ایران در نظر گرفت، اما قطعاً این نمایش قدرت در همین جا تمام خواهد شد. چون در صورت تکرار این اقدامات از سوی ایران و احساس خطر آمریکا به واسطه نفوذ تهران در آمریکای لاتین، کاخ سفید رفتاری متفاوت از سکوت و انفعال کنونی خود نشان خواهد داد.
ضمن اینکه باید این واقعیت را هم در نظر بگیریم که به واسطه انبوهی از چالشها و مشکلات کرونایی دونالد ترامپ در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری، کاخ سفید سعی نکرد دست به اقدامی بزند که خود را در مخالفت جدی با افکار عمومی منطقه ای و جهانی قرار دهد. همین اقتضائات دونالد ترامپ و ضرورت او برای حفظ وجهه در بین افکار عمومی بین المللی و داخلی در ایالات متحده سبب شد که از دست زدن به برخی اقدامات تنشزا با ایران که می توانست دایره مشکلات ترامپ را در دوران کرونا بیشتر کند، پرهیز داشته باشد. اما اگر دونالد ترامپ و یا حتی جو بایدن پیروز انتخابات آمریکا شوند در آینده مانع از تداوم گسترش نفوذ ایران در آمریکای لاتین خواهد شد. این یک مسئله فراحزبی است.
اما ذیل گفته شما ایران بنا به خوانش حقوقی می تواند این رفتار را تکرار کند و آمریکا هم نمی تواند دست به اقدامی علیه ایران در اعزام مجدد نفتکش به ونزوئلا و یا هر کشور دیگری بزند. چون مواد ۹۷ و ۸۷ کنوانسیون حقوق دریاها و قواعد عرفی حقوق بینالملل صراحتاً میگوید همه کشورها از حق آزادی کشتیرانی در دریای آزاد برخوردارند، این یعنی همان کاری که پنج نفتکش ایرانی در حال انجامش هستند. کما این که پیشتر ماده ۱۷ کنوانسیون حقوق دریاها بیان می دارد که حق عبور بیضرر یک حق بنیادین شناخته شده در آبهای سرزمینی است، مبنای این حق عبور از دریاهای سرزمینی و آزادی دریانوردی است، زیرا راهکاری ضروری برای آزادی تجارت محسوب میشود. مضافا بند یک ماده ۱۹ کنوانسیون حقوق دریاها میگوید عبور کشتی ها تاجایی بیضرر است که مخل صلح، نظم عمومی یا امنیت دولت ساحلی نباشد. همچنین ماده ۳۰۱ کنوانسیون حقوق دریاها تعهدی شفاف در رابطه با استفاده صلحآمیز از دریاها، مثل عبور کشتیهای تجاری ارائه میدهد. پس ایران می تواند با استفاده از مبنای قانونی و حقوقی از حق برخورداری از رابط تجاری با ونزوئلا و هر کشور دیگری در جهت منافع ملی خود استفاده کند، بدون آن که امریکا بتواند دخالتی داشته باشد؟
بگذارید برای پاسخ دقیق به این سوال شما باز هم به همان تحلیل ابتدایی بازگردم. تمام حواشی و حساسیت آمریکا برای ورود این پنج نفتکش به آبهای ونزوئلا ناظر بر این واقعیت است که هم ایران و هم کشور ونزوئلا تحت شدیدترین تحریم های ایالات متحده آمریکا قرار دارند. بنابراین کاخ سفید، هم برای حفظ قدرت خود و پیشبرد سیاست فشار حداکثری بر تهران و کاراکاس و نیز برای عدم نفوذ بیشتر ایران در منطقه حساسی مانند آمریکای لاتین دیگر سیاست سکوت و انفعال را پی نخواهد گرفت. مطمئن باشید که بعد از انتخابات ریاست جمهوری، چه در صورت پیروزی دونالد ترامپ و چه در صورت پیروزی جو بایدن، جمهوری اسلامی ایران نمی تواند با فراغ بال و مانند این چند روز دست به اعزام نفتکش به ونزوئلا و یا کشور دیگری بزند. البته مسئله سوء استفاده از خوانش حقوقی آمریکا از قوانین بین المللی هم مطرح است. بنابراین آمریکا با یک شانتاژ رسانهای و دیپلماتیک میتواند اتهاماتی را علیه نفتکشهای ایرانی در آینده مطرح کند، کما اینکه در خصوص نفتکش آدریان دریا نیز همین اتهامات وارد شد و شاهد تنش لندن و تهران بودیم. هم چنان که ما شاهد خوانش حقوقی سلیقهای آمریکا از برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران هستیم. از این رو قطعاً سناریوی برخورد سلیقهای آمریکا با حقوق بین الملل در آبهای آزاد می تواند یکی از ابزارهای کاخ سفید برای توقیف احتمالی کشتی های ایرانی در آینده باشد. خصوصا که عدم رعایت جزئیترین قوانین آبهای سرزمینی دولتها، میتواند منجر به هزینه برای توقیف هر یک از نفتکشها پیش از رسیدن به منطقه انحصاری - اقتصادی (۲۰۰ مایلی سواحل) ونزوئلا باشد و از آنجا که ماده ۲۹۱ کنوانسیون ۱۹۸۲ و نیز ماده ۲۰ اساسنامه دیوان بینالملل حقوق دریاها تصویب نکرده است که در صورت توقیف نفتکشهایش، صلاحیت اقامه دعوا در دیوان بینالملل دریاها را نخواهد داشت، این موضوع را برای ایران پیچیدهتر میکند. مضافا ماده ۲۳ کنوانسیون دریای آزاد و ماده ۱۱۱ کنوانسیون حقوق دریاها در خصوص تعقیب فوری کشتی های دیگر کشورها به دلیل نقض حقوق دولت تعقیبکننده در قلمرو دریایی تحت صلاحیتش هم می تواند محل سوء استفاده آمریکایی ها واقع شود.
نظر شما :