باید چارهای اندیشید
جهان حامی قلدرها شده است
نویسنده: دکتر محمد مهدی، مظاهری استاد دانشگاه
دیپلماسی ایرانی: «چالشهای سلسله وار در سیاست خارجی و داخلی» شاید عنوانی مناسب برای توصیف شرایط سیاسی ایران در هفته های اخیر باشد. بعد از ترور مزبوحانه سردار قاسم سلیمانی توسط دولت آمریکا و بالا گرفتن تنش بین دو کشور مجموعه ای از اتفاقات ناخواسته و دردناک شکل گرفت که آرامش و ثبات سیاسی کشور را بر هم زد. هر چند تقریبا سران همه کشورها در جایگاه اعلام موضع، تصمیم آمریکا در ترور سردار سلیمانی را اقدامی تنش زا و غیر ضروری در شرایط کنونی ارزیابی کردند، اما آنچه این مقامات در عمل انجام دادند تا حد زیادی متفاوت بود. تروئیکای اروپایی از ترس تعرفههای تنبیهی آمریکا «مکانسیم ماشه» در برجام را به کار انداخت، برخی گروههای عراقی به ویژه کردها از لزوم باقی ماندن نیروهای آمریکایی در عراق بر خلاف مصوبه مجلس این کشور سخن گفتند و حتی کنفدراسیون فوتبال آسیا که تحت نظر رئیسی بحرینی اداره میشود، نیز در یک جنگ روانی برای نا امن جلوه دادن کشورمان، تصمیم گرفت برگزاری بازیهای لیگ قهرمانان آسیا در ایران را منع کند.
بنابراین می توان گفت اگر چه در گفتار و سیاست اعلامی بسیاری از کشورها و سازمانها در برابر اقدام آمریکا علیه ایران سکوت و یا حداقل از تأیید و همراهی با آن پرهیز کردند، اما در سیاست اعمالی با این قدرت زورگو و یا به تعبیر وزیر امور خارجه کشورمان «قلدر مدرسه» همراهی کردند و هر یک به طریقی کوشیدند حجم فشارها بر ایران را افزایش دهند و از این نمد کلاهی برای خود برگیرند. انگلیس در این زمینه از بقیه کشورها جلوتر بود و نه تنها به خاطر اقدامات خارج از عرف دیپلماتیک سفیرش در ایران عذرخواهی نکرد، بلکه نخست وزیر این کشور نخستین عضو غیر آمریکایی برجام بود که از لزوم جایگزینی این توافق بین المللی مورد تأیید شورای امنیت با طرح مورد نظر رییس جمهور آمریکا سخن گفت!
هر چند مواجهه با چنین رویکردهای سودجویانه و خصمانه ای برای ملت و مقامات ایران سنگین است، اما باید پذیرفت که در روابط بین الملل کنونی به ویژه بعد از روی کار آمدن ترامپ، جهان هر چه بیشتر به سمت سیاستهای ماکیاولیستی سوق پیدا کرده که در آن کفه ترازو به سمت قدرتهای بی اخلاق که برای دست یابی به اهداف، استفاده از هر ابزار و راهکاری را مجاز می دانند، سنگینی می کند و متأسفانه توافقات حقوقی بین المللی نیز دستمایه خواسته ها و امیال فرصت طلبانه مقامات کشورها قرار می گیرد.
امروز دیگر حکومت ها برای نیل به قدرت، ازدیاد، حفظ و بقای آن به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب دست می زنند و هر گونه شیوهای حتی منافی اخلاق، شرف و عدالت را برای رسیدن به اهداف خود روا میدارند. در بخشی از کتاب شهریار ماکیاولی آمده است: «... پادشاه باید پیمان خود را نگه دارد، اما اگر ضروری دید آن را زیر پا بگذارد. بر این اساس، سلطان باید برای جلوگیری از اثر بدی که ممکن است بد عهدی اش به جا بگذارد، بیشتر بر فریب تکیه کند... پادشاه باید در عین نمایان ساختن صفات انسانی، صفات حیوانی را به کار اندازد» و عمل به این توصیه های ماکیاولی مشق امروز سیاستمداران آمریکایی و اروپایی شده است.
حال در چنین شرایطی که بی اخلاقی، نقض عهد، فریب و جنگ رسانه ای به برنامه نخست سران کشورهای قدرتمند تبدیل شده، جمهوری اسلامی ایران چه می تواند بکند؟ به نظر می رسد تنها و تنها راه ممکن تقویت انسجام ملی و اتحاد داخلی و تکیه به نیروی پر قدرت «ملت» است. متأسفانه در کنار بحرانهای خارجی که در هفته های اخیر بر کشور تحمیل شد، برخی بی تدبیری ها، عدم صداقت ها و غریبه انگاشتن مردم در مواردی سبب شد تا روحیه وحدت ملی که به دنبال شهادت سردار سلیمانی ایجاد شده بود تا حدی تضعیف شود و در برخی موارد جای خود را به انشقاق و اختلاف بخشها و طیفهای مختلف جامعه بدهد. این در حالی است که کشور در حال حاضر به انسجام و یکپارچگی برای مقابله با دشمن نیاز دارد و راهکار این انسجام نه ایجاد مرز بین شهروندان و دسته بندی آنها به خودی و غیر خودی، بلکه عذر خواهی به خاطر اشتباهات صورت گرفته، دلجویی از آنها و نشان دادن صداقت و یک رویی با ایجاد شفافیت است. ایران امروز بیش از هر مقطعی از دوران انقلاب در معرض فشار و تهدید قرار دارد و عبور از این شرایط مستلزم فروتنی، صداقت، درایت و اخلاق گرایی مسئولان و البته صبوری بیشتر و همراهی و همدلی مردم است.
نظر شما :