حمایت واشنگتن از ریاض مستلزم باج جدید است
وضعیت سخت محمد بن سلمان با حمله انصارالله به پالایشگاههای نفت عربستان
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی - بامداد روز شنبه ۲۳ شهریور رسانههای خبری عربستان از وقوع آتش سوزی در دو پالایشگاه شرکت نفت آرامکو در شهرهای "بقیق" و "هجره حُریص" در شرق این کشور خبر دادند؛ آتش سوزی که در نهایت معلوم شد ناشی از حمله پهپادهای انصارالله یمن در پاسخ به تجاوزات چند سال اخیر عربستان بوده است. اما اکنون با هدف قرار گرفتن تاسیسات نفتی آرامکو به عنوان غول نفتی سعودی و نبض اقتصاد ریاض در ظهران و کاهش تولید نفت عربستان تا نصف چه آینده ای برای ریاض و محمد بن سملان رقم می خورد؟ از طرف دیگر در جریان این حملات برخی از سران و مقامات آمریکایی ایران را مسئول مستقیم اتفاق عنوان کردهاند و حتی در مواضعی خواستار پاسخ تلافیجویانه به تاسیسات نفتی ایران شدند. دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با صباح زنگنه، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه صورت داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
بعد از حمله پهپادی انصارالله یمن به تاسیسات نفتی آرامکو در بقیق عربستان سعودی که نقطه عطفی در این حملات به واسطه کاهش صادرات نفت عربستان تا ۵۰%، سبب شده است تا غرب با محوریت آمریکا انگشت اتهام را کما فی السابق به سمت جمهوری اسلامی ایران نشانه رود. در این خصوص مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا ایران را عامل این حملات معرفی کرد و حتی در یک گام رو به جلو سناتور لیندسی گراهام خواستار پاسخ متقابل در حمله به تاسیسات نفتی ایران شد. اساساً در پس این دست مواضع سران و مقامات آمریکایی چه سناریوهایی وجود دارد؛ آیا فضاسازی سیاسی در دستور کار است و یا شرایط برای درگیر کردن ایران نیز محتمل است؟
اگرچه حمله پهپادی گسترده انصارالله یمن به تاسیسات نفتی عربستان سعودی نققطه عطفی در این حملات به شمار میرود، اما انصارالله یمن از روزها و هفتههای پیش وعده این حمله را داده بود، حال این که عربستان سعودی و نیروهای حامی آنها نتوانستند با سامانههای موشکی و ضد هوایی خود مانع از این حملات گسترده و موفقیت آن شوند، نمی تواند باعث شود که ریاض و واشنگتن عدم کارایی توان دفاعی خود را گردن یک کشور ثالثی بیندازند و یا بازیگر دیگری را چون ایران مقصر ناتوانی های خود جلوه بدهند.
از طرف دیگر نکته بسیار مهمی که نباید فراموش کرد این است که هنوز با گذشت چند روز از حمله انصارالله یمن تاسیسات نفتی عربستان سعودی و نیز تقبل رسمی این حملات و ارائه اسناد و مدارک آن از طرف انصارالله سناریوهای متعددی در خصوص این انفجارها وجود دارد. در این رابطه برخی معتقدند تمام این انفجارها در داخل پالایشگاه صورت گرفته است. برخی هم بر این باورند که این حملات از جانب کشور عراق انجام شده است. و عده ای دیگری سناریوهای دیگری را مطرح میکنند. یعنی حتی برای خود آمریکاییها و عربستانیها این مسئله چندان روشن نیست. لذا نمی توانند به سادگی جمهوری اسلامی ایران را متهم به انجام چنین حملاتی بکنند. یعنی بدون هیچ گونه تحقیق و شواهدی نمیتوان تهران را عامل این انفجار ها در تاسیسات نفتی عربستان دانست. پس باید پذیرفت که این دست مواضع امریکایی ها بیشتر فرار رو به جلو و درگیر کردن ایران در این پرونده است.
علیرغم این نکات آیا این دست مواضع آمریکایی ها در حد جریانسازی سیاسی باقی خواهد ماند و یا می تواند حداقل از طریق حقوقی پرونده ای برای ایران در شورای امنیت به منظور صدور قطعنامه علیه تهران را شکل دهد، کما این که در گذشته مواردی از این دست را شاهد بودیم که تا مرز صدور قطعنامه علیه ایران نیز پیش رفته است؟
این که امکان دارد ایالات متحده آمریکا از تمام ظرفیت سیاسی و حقوقی خود برای حمایت از عربستان سعودی استفاده کند، بسیار محتمل است، اما یقینا این مسئله مستلزم دریافت باج های جدید و دلارهای نفتی عربستان به خزانه ایالات متحده آمریکا است. چون دونالد ترامپ برای برداشتن این گام بزرگ نیاز دارد که دوباره عربستان سر کیسه را شل کند. اما نکته اینجا است که به نظر میرسد دیگر عربستان سعودی توان پرداخت این باج را نداشته باشد. به خصوص که در سایه حملات انصارالله یمن به تاسیسات نفتی عربستان سعودی و کاهش صادرات نفت این کشور تا ۵۰ درصد دیگر ریاض توان پرداخت هیچ باجی به آمریکا را ندارد. مضافاً اگر توان صادرات نفت عربستان سعودی تا نصف کاهش پیدا کند دیگر حمایت از سیاست های غلط محمد بن سلمان در رابطه با جنگ یمن یقینا در ایالات متحده آمریکا نیز مورد بازبینی و تجدید نظر قرار خواهد گرفت.
البته با تمام این تفاسیر این کشورها سعی خواهند کرد با یک جریان سازی رسانهای از دیگر بازیگران و کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای بخواهند که موضع جدی در برابر ایران داشته باشد. پیرو این نکته این احتمال وجود دارد که عربستان سعودی با حمایت برخی از متحدین خود مانند بحرین و امارات متحده عربی بخواهند در اتحادیه عرب و نظایر آن قطعنامه هایی و یا بیانیه های شدیداللحنی علیه جمهوری اسلامی ایران صادر کنند و یا این که این احتمال وجود دارد ریاض از برخی از کشورها و متحدین دیگر فرامنطقه ای خود بخواهد واکنش های تندی نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشته باشند.
این در حالی است که به نظر می رسد که کشورهای اروپایی دیگر حاضر به حمایت جدی و گسترده است از عربستان سعودی در خصوص سیاستهای تجاوزکارانه به یمن و به تبع آن حمایت از آمریکا نیستند. لذا کاخ سفید ریسک اعتباری مطرح کردن این پرونده را در شورای امنیت نخواهد پذیرفت. چون آمریکایی که در موارد قبلی هم نتوانست یک توافق و اجماع جهانی در شورای امنیت سازمان ملل برای صدور قطعنامه علیه نقش ایران در جنگ یمن پیدا کند، یقینا این بار هم نمی تواند موفق باشد. چرا که این مسئله نیاز به تحقیقات گسترده و وسیعی در این خصوص دارد. این در حالی است که انصارالله یمن رسما مسئولیت این حملات را پذیرفته و اسناد و مدارک کافی هم برای این ادعای خود ارائه کرده است.
به وضعیت عربستان سعودی بعد از این حملات بپردازیم. امروز دوشنبه با گشایش بازارهای نفت جهان شاهد یک شوک قیمتی در سایه این اتفاق بودیم. اگرچه ایالات متحده آمریکا این تضمین را داده است که ظرفیت خالی صادرات نفت عربستان را پر میکند، اما این اداع نتوانست مانع از ایجاد این شوک بزرگ قیمت ها شد؛ فعلا تا اینجای کار معاملات آتی نفت خام برنت در بازار سنگاپور در آغاز معاملات امروز دوشنبه با 19 درصد افزایش به 71 دلار و 95 سنت افزایش یافته است. این در حالی است که به نقل از خبرگزاری اویل پرایس، قیمت نفت برنت تا فردا سه شنبه به بشکه ای ۸۰ دلار خواهد رسید و احتمال اینکه افزایش قیمت آن ادامه پیدا کند، بالا است. البته برخی معتقدند به موازات آن قیمت نفت WTI نیز تا فردا سه شنبه به بشکه ای ۷۵ دلار خواهد رسید و این افزایش قیمت ها به احتمال زیاد تا بشکه ای ۱۰۰ دلار ادامه پیدا خواهد کرد. در سایه این مسئله آینده عربستان سعودی آبستن چه تحولاتی خواهد بود؛ آیا این مسئله به سمت پررنگ کردن واکنش ریاض در تجاوز به یمن خواهد انجامید و یا به تعدیل اقدامات سعودی ها منجر خواهد شد؟
من این احتمال را میدهم که در سایه تبعات منفی گسترده و غیرقابل انکار این حملات اخیر به تاسیسات نفتی عربستان بخشی از خاندان سلطنتی سعودی فشارهای جدی خود را به ملک سلمان برای کاهش و یا تعدیل سیاست های محمد بن سلمان به کار خواهند بست. چون تا قبل از این حملات هرگونه اقدام نظامی انصارالله یمن در عربستان سعودی چندان خاندان سعودی را درگیر نمی کرد و از این بابت احساس تهدید وناامنی نداشتند. یعنی حمله پهپادی و موشکی به فرودگاه ها، مراکز نظامی و امنیتی و حتی حضور انصارالله یمن در خاک عربستان سعودی و درگیر شدن در استانهایی مانند نجران و جیزان هم فقط مردم آن مناطق از عربستان را درگیر کرده بود. اما حملات اخیر رسماً رگ حیات اقتصادی عربستان یعنی صنعت نفت این کشور را نشانه رفته و شیشه عمر سعودیها را شکسته است. لذا این بار دیگر خاندان سلطنتی اجازه تداوم سیاستهای غلط محمد بن سلمان را نخواهند داد. چرا که یقیناً این طیف از مخالفان سیاست های محمد بن سلمان او را مقصر شرایط کنونی در عربستان می دانند.
از طرف دیگر هم اکنون خود محمد بن سلمان نیز در سایه پنج سال درگیر کردن تمام ظرفیت های سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی، اقتصادی عربستان در حمله و تجاوز به یمن به این نتیجه رسیده این صرف هزینه ها موفقیتی برای وی نداشته که هیچ، اکنون ناامنیهای گسترده در کل عربستان سعودی و شوک ۵۰ درصدی کاهش صادرات نفت عربستان را هم به وجود آورده است. این در حالی است که نباید مسئله کسری بودجه و نظایر آن را هم از نظر دور داشت. به هر حال تبعات اقتصادی و نظامی گسترده پنج سال تجاوز بی امان به یمن چالش های جدی برای خود عربستانی ها در پی داشته است. لذا حتی اگر محمد بن سلمان در سایه مشکلات باز هم به تعدیل سیاست های خود در تجاوز به یمن دست نزند، قطعاً با تداوم این شرایط و پررنگ تر مشکلات ناشی از سیاست های ولیعهد سعودی، این خاندان آل سعود و مردم عربستان خواهند بود که اعتراضات گسترده خود را شروع خواهند کرد.
در سایه این نکات آیا احتمال انجام یک کودتای داخلی و درونی در خاندان سلطنتی آلسعود برای برکنار کردن، نه تنها محمد بن سلمان بلکه کل خاندان ملک سلمان وجود دارد؟
یقیناً شرایط اکنون در ساختار سیاسی آل سعود به شدت متفاوت از چند سال گذشته است و به واسطه احتمال هرگونه اقدامی وجود دارد. اما محتمل تر آن است که موج جدیدی از فشارهای معترضین و مخالفین سیاست های محمد بن سلمان در درون خاندان سلتنطی به پادشاه سعودی سبب شود که ملک سلمان خود مستقیم وارد این مسئله شود و دستور پایان جنگ یمن و یا عقبنشینی عربستان در این خصوص را بدهد و ابتکار عمل را از محمد بن سلمان بگیرد. البته این مسئله در زمان ملک فیصل هم سابقه داشته است. چون ملک فیصل هم زمانی که هزینه های اقتصادی جنگ یمن را بسیار بالاتر از آن چیزی که تصور می کرد، دید دستور به قطع تجاوز به این کشور گرفت. پس این احتمال وجود دارد که عقلای باقی مانده در خاندان سلطنتی آل سعود این مسئله را به ملک سلمان گوشزد کنند و پادشاه سعودی هم پیش از آنکه به طور کامل از کار بیفتد و ناتوان از اداره امور شود، دست به یک اقدام عاقلانه و منطقی بزند تا کشور عربستان را از این مخمصه نجات دهد.
اما ملکسلمان اخیراً فرزند خود عبدالعزیز بنسلمان را به جای خالد الفالح به عنوان وزیر نفت عربستان سعودی منصوب کرد؛ اقدامی که اگرچه بی سابقه نیست، اما بسیار کم سابقه است و نشان از این دارد که ملک سلمان به دنبال استیلای کامل فرزندان خود بر قدرت در عربستان است. آیا این مسئله این ظن را شکل نمی دهد که ملک سلمان به دنبال متوقف کردن برنامه های فرزندش محمد بن سلمان در قبال تجاوز به یمن نخواهد بود؟ به موازات آن حتی اگر بپذیریم که در یک شرایط خوشبینانه ملک سلمان به طور مستقیم وارد پرونده جنگ یمن شود و دستور قطع تجاوزات و عقب نشینی عربستان را صادر کند، آیا ایالات متحده آمریکا و شخص دونالد ترامپ که در سایه این تجاوزات سودهای کلانی را بابت فروش تسلیحات به عربستان کسب کرده است، اجازه پایان جنگ را خواهد داد؟
در پاسخ به قسمت ابتدایی سوال شما باید گفت که اکنون بودجه عربستان سعودی دیگر تحمل و توان تداوم شرایط کنونی را ندارد. چون اکنون چالش های اقتصادی، نه میتواند پاسخ گوی شرایط کنونی داخلی عربستان باشد و نه میتواند به باج خواهی های ترامپ جواب مثبت بدهد. لذا مسئله انتصاب عبدالعزیز بن سلمان به وزارت نفت از طرف ملک سلمان اتفاقا نشان از این دارد که اکنون پادشاه سعودی به دنبال یک تغییر منطقی در ساختار سلطنتی است. چون عبدالعزیز بن سلمان در میان فرزندان ملک سلمان به اتخاذ سیاست های منطقی، هوشمندانه و نیز داشتن نگرش های تکنوکرات شهرت دارد و پیش از این هم وی قائم مقام وزارت نفت بوده است و این مسئله نشان می دهد که ملک سلمان به دنبال حضور طیف منطقی از فرزندانش مانند عبدالعزیز بن سلمان است تا کسانی چون محمد بن سلمان؛ به هرحال مسئله نفت و اقتصاد نیاز به حضور افرادی کاردان، با هوش و منطقی دارد تا حیات اقتصادی و نفتی عربستان سعودی خشک و قطع نشود. لذا به نظر میرسد اگر قرار است که شرایط به شکسته شدن شیشه عمر خاندان آل سعود، یعنی نابودی صنعت نفت کشیده شود، دیگر ملک سلمان در یک اولویت بندی قطعا شرایط را برای محدود کردن برخی از سیاست های محمد بن سلمان در دستور کار قرار خواهد داد و در این راستا نیز فشار خاندان سلطنتی بر ملک سلمان بیشتر خواهد شد، کما اینکه ملک بن سلمان اخیرا هم چند اقدام محمد بن سلمان را، هم در مورد معامله قرن و هم در جنگ یمن عملا ناکام گذاشت. بنابراین ملک سلمان پتانسیل توقف سیاست های غلط محمد بن سلمان را دارد تا از متلاشی شدن خاندان آل سعود جلوگیری کند.
از طرف دیگر نباید شرایط کنونی دونالدترامپ را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا را نادیده گرفت. چون شرایط کنونی رئیس جمهوری امریکا به شدت متفاوت از سال ۲۰۱۷ است. اکنون دیگر رئیس جمهوری آمریکا ریسک حمایت از سیاست های تنش زای محمد بن سلمان را نخواهد پذیرفت. به عبارت دیگر اکنون برنامههای انتخاباتی دونالد ترامپ به شدت مهمتر از آن است که حیات سیاسی خود را به ماجراجویی های یک جوان به شدت نا آگاه از شرایط منطقه گره بزند. لذا حتی اگر ایالات متحده آمریکا بخواهد این شرایط را ادامه دهد، احتمالاً با تداوم و گسترش حملات پهپادی و موشکی انصارالله، شرایط کل جنگ یمن و منطقه از دست کاخ سفید خارج خواهد شد. پس دونالد ترامپ در ماه های منتهی به انتخابات ترجیح می دهد که قربانی به نام محمد بن سلمان را برای کنترل شرایط بدهد تا این که خود را به ناشی گری های ولیعهد جوان گره بزند.
نظر شما :