لزوم توجه به اولویت بندی ها

چرا مذاکرات به جایی نمی رسد؟

۰۱ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۶:۰۰ کد : ۱۹۸۵۷۳۰ نگاه ایرانی خاورمیانه
نویسنده خبر: محمود سریع القلم
محمود سریع القلم در یادداشتی می نویسد: ثبات سازی در ذهنِ شهروندان و آینده ای که منتظر آنهاست، مهمترین جهت‌گیری سیاست خارجی است. مذاکرات، برای اصلاحِ سیاستِ خارجی آمریکا و یا اقناعِ اروپایی‌ها نیست، بلکه باید به منظور ثبات سازی زندگی شهروندان در داخلِ کشور طراحی و مدیریت شوند. شاید مفید باشد به جایِ اقناع دیگران، قدری برای افزایش سطح دانش و تنظیم اولویت‌ها، کتاب و Textbookبخوانیم.
چرا مذاکرات به جایی نمی رسد؟

دیپلماسی ایرانی: مذاکراتِ یک کشور وقتی به جایی می رسد که جهت گیری های سیاستِ خارجی آن، ریشه در توافق ها و تشکل های اجتماعی داشته باشد. به عنوان مثال، آلمان و فرانسه در جنگِ آمریکا علیهِ صدام مشارکت نداشتند. این تصمیم صدر اعظم آلمان یا رئیس جمهوری فرانسه نبود بلکه احزاب و افکارِ عمومی آنها موافق نبودند. مرکز افکار سنجی دفتر خانم مرکل در مطالعه ای که از آراء مردم آلمان انجام داد، ۸۲ درصد مردم این کشور را موافق پذیرش سوری ها دانست و بنابراین دولت آلمان یک میلیون پناهجوی سوری را پذیرفت.

در سال ۱۳۱۰، پهلوی اول خواست قرارداد دارسی را لغو و چارچوب جدیدی را بردرآمدهای نفت مقرر کند. ولی نتوانست چون طرفِ خارجی‌ها شخص شاه بود و نه احزاب، تشکل ها و جریان های اجتماعی داخلی. اگر طرفِ شرکتِ نفتِ ایران و انگلیس در سال 1330، طیفی از تشکل‌ها، احزاب و جامعه مدنی بود و نه شخصِ نخست ‌وزیر، احتمالاً نتایج اقتصادی و سیاسی آن متفاوت می بود. اگر قرار باشد آینده دریای خزر و سهم کشور از آن تابع زنده ماندن وزیر امور خارجه یک کشور باشد چنین سیاستی تابع فرد است و نه توافق اجتماعی و بنیانهای جامعه مدنی. سیاست خارجی مبتنی بر پوپولیسم و پروپاگاندای دولتها، دوام نخواهد داشت.

چرا ترامپ به راحتی از برجام خارج شد؟ چون برجام مانند توافقات آمریکا با چین (1972) یا شوروی (1987)، توافقِ با حاکمیتِ آمریکا نبود و خروج از آن به جز اعتراضِ چند نماینده کنگره و سناتور، جریانی ایجاد نکرد. به لحاظ حقوقی و سیاستِ داخلی آمریکا، برجام پایه های سستی دارد و شکنندگی آن برای آمریکا شناسان پر واضح بود. برجام همچنین مسائلِ اصلی میان ایران و آمریکا در جامعه سیاسی، مدنی و تشکل های حزبی را با دقت مورد خطاب قرار نمی‌دهد. اگر طرفِ اصلی برجام، چین، روسیه و اروپا بود، قاعدتاً آنها باید تاکنون برای اجرایی کردن آن اقدامات لازم را انجام داده بودند. برجام برای چین یک کارتِ بازی با آمریکا، برای روسیه حفظِ فاصله میان ایران و غرب، و برای اروپا جلوگیری از جنگ و حفظ امنیتِ جغرافیایی است. اما برجام برای آمریکا، یک موضوع حاکمیتی است و نه تعداد سانتریفیوژها و درصد غنی سازی. ما چه موافق باشیم یا مخالف، چه خوشمان بیاید یا نیاید، جامعه یهودی، جزئی از حاکمیت آمریکاست و صرفاً نوعی ارتباط با رئیس جمهوری آمریکا یا کاخِ سفید نیست.

اندونزی یکی از کشورهایِ قابلِ مطالعه نظام بین الملل است. این کشور که از بنیانگذاران نهضتِ عدمِ تعهد است، در نهایت به این نتیجه رسید که به واسطه جغرافیایی که دارد، باید با تمامی قدرت ها اعم از چین، استرالیا، ژاپن، آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا ارتباط داشته باشد. این کشور به هیچ کدام، وابستگی سیاسی یا نظامی و یا حتی اقتصادی ندارد و از سیاست متنوع سازی بدون وابستگی (Diversification) بسیار بهره برده است. اندونزی با جمعیت ۲۶۴ میلیون نفر با اتکا به خواستِ عامه مردم، بر رشد و توسعه اقتصادی، متمرکز شده و بدون وابستگی به کشور یا قطب خاصی، روز به روز از وضعیت بهتری برخوردار می شود.

عدمِ موفقیتِ مذاکرات و برجام، ریشه در نارسایی های تئوریک و شناختی دارد: فقدانِ تئوری در این که چگونه یک کشور می تواند ثبات و آینده داشته باشد؟ در رابطه با ثبات سازی، نزدیک به ده هزار Textbook اقتصادی، مالی، اجتماعی، سیاسی و روان‌شناختی نوشته شده است. ثبات سازی (Stabilization)، مهم ترین اصل در حکمرانی و حسگر (Sensor) در تنظیم سیاست ‌گذاری هاست. اگر تئوری ثبات سازی بود، حتما استفاده از منابعِ عظیمِ مالی و سیاسی عربستان در سیاستِ خارجی و اقتصادی، به بولیوی اولویت پیدا می کرد. اگر تئوری ثبات سازی بود، حفظ ارزشِ پولِ ملی بر ایجاد اختلافِ تخیلی میان بولتون و ترامپ اولویت پیدا می کرد. اگر تئوری ثبات سازی بود، جلوگیری از مهاجرتِ فارغ التحصیلان دانشگاه ها نسبت به روابطِ خوب با ونزوئلا اولویت پیدا می کرد. مذاکرات وقتی به نتیجه می رسد که اولویت های داخلی دقیق تر و روشن تر شوند. میان اولویت های داخلی و خارجی توازن برقرار گردد و اولویت های اول، دوم و سوم کشور به صورتِ توافقِ عمومی و قرارداد اجتماعی متبلور شوند. تازه در این شرایط، سیاست خارجی متولد می شود، جهت پیدا می‌کند و پروپاگاندا خود به خود تعطیل می شود.

اگر بخواهیم به مسائلِ موجود، غیر سیاسی نگاه کنیم که شاید از منظر آکادمیک لازم باشد، ما به شدت 1) مشکل اولویت‌بندی داریم، 2) مشکلِ کمبود شناخت و دانش از واقعیاتِ اقتصادی، سیاسی و فناوری جهان داریم.

ثبات سازی در ذهنِ شهروندان و آینده ای که منتظر آنهاست، مهمترین جهت‌گیری سیاست خارجی است. مذاکرات، برای اصلاحِ سیاستِ خارجی آمریکا و یا اقناعِ اروپایی‌ها نیست، بلکه باید به منظور ثبات سازی زندگی شهروندان در داخلِ کشور طراحی و مدیریت شوند. شاید مفید باشد به جایِ اقناع دیگران، قدری برای افزایش سطح دانش و تنظیم اولویت‌ها، کتاب و Textbookبخوانیم.

محمود سریع القلم

نویسنده خبر

عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: برجام مذاکره ایران و اروپا ایران و امریکا


( ۱۷ )

نظر شما :

کدام جنگ کدام حمله همش بلوف امریکا است ۰۱ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۶:۲۶
من میتوانم جوابتان را بدهم چرا مذاکرات به نتیجه نمیرسد؟علتش این است آمریکا حتی در زمان اوباما دروغ میگفت نیت دارند مذاکرات کنند! همش نقشه و تله بود که ایران را خلع سلاح کنند و همانند عراق آماده اش کنند برای حمله و سرنگون کردن حکومت آن و حتی در آخر تجزیه کشور و متأسفانه تا اندازه ای هم موفق شدن بخاطر ساده انگاری دستگاه دیپلماسی کشور! ولی خوشبختانه مسئولین به خود آمدن و نگذاشتن آخرین مرحله یعنی خلع سلاح موشکی و لو دادن اطلاعات سری نظامی اتفاق بیافتد!کدام مذاکرات میتواند به نتیجه برسد وقتی طرفهای مذاکره کننده دشمن خونی هم هستند و عقایدشان بطور کلی از پایه ضد هم است.ما داریم فرزند نا خلف آمریکا یعنی اسرائیل را تهدید میکنیم به حذف از روی نقشه جهانی حالا باید انتظار داشته باشیم زورگو و ظالم جهان خواری چون آمریکا برای ایران فرش قرمز پهن کند؟!
ممقانی ۰۱ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۹:۳۰
ندیم بادنجان سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد، گفت: «بادنجان، طعامی است خوش.» ندیمی مدح بادنجان، فصلی پرداخت. چون سیر شد گفت: «بادنجان سخت مضر چیزی است.» ندیم باز در مضرت بادنجان، مبالغتی تمام کرد، سلطان گفت: «ای مردک! نه این زمان مدحش می گفتی؟» ندیم گفت: «من ندیم توام، نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را.» به قول عبید مردک نه که تابه حال مدحش می کردید شما ندیم که هستید
محمد حسین ۰۳ شهریور ۱۳۹۸ | ۲۰:۱۲
به حقیقت سبب شگفتی فراوان است که دو ابراز نظر در اینجا نوشته شده است ولی برای رضای خدا هم که شده است ول هیچ یک نتوانسته اند مستدل و بر اساس منطق قابل دفاع این مقاله را رد کنند! در ابراز نظر نخست که با «کدام جنگ جدام حمله همش بلوف آریکاست» آغاز می شود مبنای تلقی نویسنده بر بنیانی غلط استوار است و زیرا باور دارندگان چنین دیدگاهی این است که باید به آمریکا اعتماد کرد! این تلقی می گوید مذاکره به‌معنای اعتماد است! این از اساس غلط است چرا که در مفاهیم کلیدی روابط بین‌الملل هرچه جست‌وجو می‌کنیم مفهومی به این معنا که مذاکره به‌معنای اعتماد است وجود خارجی ندارد! درست برعکس این تصور غلط می شود نمونه آورد که در حقیقت کار کشورهایی که به هم بی‌اعتمادند و دعوا دارند ناچار و مجبور به مذاکره می‌شوند تا جنگ نکنند! مگر روسیه به آمریکا و یا چین به آمریکا اعتماد دارد که با آمریکا مذاکره می‌کنند؟! حداکثر ممکن بی‌اعتمادی در تمامی سطوح روابط چین و آمریکا حاکم است برای همین هم مذاکره می‌کنند! یا مگر کره‌شمالی به آمریکا اعتماد دارد که مذاکره می‌کند؟! پس اینکه در درون کشورمان برخی که البته دسترسی فراوانی به رسانه های فراگیر هم دارند تلاش می کنند به همه بقبولانند که هرکسی با آمریکا مذاکره کند یعنی اعتماد کرده است پس خائن است از اساس بر بنیانی غلط استوار بوده و البته از عجایب روزگار است! بنابرهمین فضا سازی است که کسی جرات نمی‌کند ایده‌ای برای گفت‌وگو مطرح کند، چون با پرپگاندا اصل مذاکره مساوی شده است با اصل اعتماد و هرکس به آمریکا اعتماد کند پس خیانتکار است! البته در اینکه مبلغین اصلی این نظر غلط درعمل به منافع ملی ایران خدمتی نمی کنند هیچ جای شکی نیست و روشن است که ترویج این نگاه غلط منتهی به آن شده است که تنها ایران عزیزمان گرفتار در کمند جدل در روابط بین الملل بماند و فرصت های دست نیافتنی برای توسعه و رشد و شکل گیری مولفه های حقیقی قدرت پایدار و استوار بی اضطرار حاکمت از کف برود و بی هیچ شکی تنها منافع دشمنان منطقه ای ایران همچون اسراییل و عربستان و امارات و البته کشورهایی همچون چین و روسیه را تامین می کند که همگی این کشورها با دلایل خودشان به هیچ روی نمی خواهند که هیچگاه ایران و غرب در مسالمت کامل به سر ببرند! در نظر دوم به جای اینکه استدلالی مطرح بشود تنها با مدد گییری از روایتی کهن در ادبیات به تئوری توطعه رسیده است! این برخورد به خوبی نشان می دهد ه نگارنده دچار گرفتار مفرط به تئوری توطعه است، در جایی که باید بتواند مبتنی بر دال و مدلول این گزاره ها را رد کند! 1) «چرا ترامپ توانست به سادگی از برجام خارج شود؟ چون برجام مانند توافقات آمریکا با چین (1972) یا شوروی (1987)، توافقِ با حاکمیتِ آمریکا نبود». 2) از چه روی پایه های برجام سست بود؟! در برابراین استدلال که بر این مبنا برجام دچار پایه های سستی بود زیرا برجام همچون تمامی مسائلِ اصلی میان ایران و آمریکا در جامعه سیاسی، مدنی و تشکل های حزبی را با دقت مورد خطاب قرار نمی‌دهد! چه دال و مدلولی می تواند مطرح کنند که این استدلال را رد کنند و دلیل سستی برجام را هر چیزی به جز این مبنا بتوانند معرفی کنند!3) به جای ابراز نظر متکی افراطی بر طرح توطعه در برابر این گزاره ها که در حاکمیت مشکل اولویت‌بندی و نیز مشکلِ کمبود شناخت و دانش از واقعیاتِ اقتصادی، سیاسی و فناوری جهان وجود دارد چه استدلالی میی تواند داشته باشد؟!
Ali ۰۷ شهریور ۱۳۹۸ | ۰۲:۲۴
سریع القلم یکی از حامیان پرو پا قرص رابطه با امریکاست و نهایت برسمیت شناختن اسراییل و از سخنان او بر میآید که چون یهودیها در حکومت امریکا قدرت دارند ایران باید برای خشنودی آنها اسراییل را برسمیت بشناسد و نکته ای که او خیلی از آن دم میزند منافع ملی میباشد. ولی منافع ملی که بر اساس اطاعت از امریکا باشد و اولویت آن تامین منافع امریکا باشد ذلت است.کشورهایی که رابطه خیلی خوبی با امریکا دارند حتی اروپاییها نمیتوانند منافع امریکا را نادیده بگیرند و منافع خودشان را بر امریکاییها ترجیع دهند.متاسفانه جناب سریع القلم با مشورتهای مغرضانه به دولت باعث فلاکت مملکت شده است و اگر اغراق نباشد این مملکت را به سوی سرسپردگی سوق میدهد و مطرح کردن منافع ملی در اذهان عمومی گمراه کردن ملت است و فریبی بیش نیست.
در جواب فدوی ۰۷ شهریور ۱۳۹۸ | ۱۹:۲۸
چرا خبری از فدوی و نظرات گهربارش نیست؟؟؟؟
Ali ۰۸ شهریور ۱۳۹۸ | ۰۱:۴۰
بهتر است جناب محمد حسین در نظراتشان بفرمایند ما در باره چه موضوعی برای منافع ملی مملکتمان با امریکا مذاکره کنیم.چیزهایی که امریکا بدنبال آن است جزو اهداف راهبری و امنیتی کشور است که مهمترین آنها قطع نفوذ منطقه ای ایران و از بین بردن موشکهای بالستیک ایران و در آخر به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر اسراییل است و سرسپردگی امریکا.خوب حالا به نظر ایشان ایران باید با امریکا مذاکره کند یا نه.این به آگاهی ایشان برمیگردد.