تنش نظامی مورد ادعای ترامپ و اجرای سناریوی کره شمالی

ژست جنگ علیه ایران، بازی امریکاست

۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ | ۱۵:۰۰ کد : ۱۹۸۳۳۸۳ خاورمیانه انتخاب سردبیر
احمد بخشایش اردستانی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی پیرامون احتمال وقوع تنش ایران و ایالات متحده آمریکا بر این باور است: در سایه تحرکات اخیر نیروهای نظامی، جابه جایی و انتقال ادوات و نیز از فحوای کلام سران و مقامات آمریکایی در خصوص احتمال تنش نظامی با ایران به روشنی می‌توان دریافت که تمام این اقدامات و تحرکات در راستای همان یک سال تحریم و فشارهای اقتصادی ایالات متحده آمریکاست. یعنی اکنون واشنگتن به دنبال نمایش حمله نظامی به ایران است تا بتواند از این اهرم در کنار فشارهای اقتصادی به هدف غایی خود یعنی مذاکره برسد.
ژست جنگ علیه ایران، بازی امریکاست

گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی 

دیپلماسی ایرانی – در سایه تحولات و تحرکات نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه و نیز مواضع سران و مقامات کاخ سفید در خصوص احتمال وقوع تنش نظامی با ایران، برخی تحلیل ها سایه جنگ را میان ایران و آمریکا بیش از هر زمان دیگری محتمل می دانند. اما آیا به واقع کاخ سفید حاضر به تنش نظامی با جمهوری اسلامی ایران خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مهم، گفت و گویی را با احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه "نیو ساوت ولز" استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:

با توجه به تحرکات اخیر نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه خلیج فارس و نیز مواضع سران و مقامات کاخ سفید در خصوص احتمال وقوع تنش نظامی با ایران که سایه جنگ را برای تهران پررنگ تر کرده است، آیا می توان احتمال وقوع آن را در آینده نزدیک داد؟

تحلیل مسائل امنیتی و نظامی بر اساس متغیر و داده ها انجام می شود. بگذارید صراحتاً عنوان کنم که در سایه تحرکات اخیر نیروهای نظامی، جابه جایی و انتقال ادوات و نیز از فحوای کلام سران و مقامات آمریکایی در خصوص احتمال تنش نظامی با ایران به روشنی می‌توان دریافت که تمام این اقدامات و تحرکات در راستای همان یک سال تحریم و فشارهای اقتصادی ایالات متحده آمریکاست. یعنی اکنون واشنگتن به دنبال نمایش حمله نظامی به ایران است تا بتواند از این اهرم در کنار فشارهای اقتصادی به هدف غایی خود یعنی مذاکره برسد. به عبارت دیگر آمریکا به دنبال بازی کردن با جنگ علیه ایران است.
البته من منکر این واقعیت نیستم که این تحرکات و حضور ناو ها و بمب افکن ها در منطقه خاورمیانه اقتضائات امنیتی و نظامی غرب آسیا را دچار تحولات جدی خواهد کرد، اما این تحولات به جنگ نظامی میان ایران با ایالات متحده آمریکا نخواهد انجامید. هرگاه ایالات متحده ترامپ مانند دوران بوش پسر که برای حمله به عراق یکصد و شصت هزار نیروی نظامی در خاورمیانه پیاده کرد، دست به انتقال این تعداد از نیرو زد آن گاه  می توان احتمال داد که سایه جنگ میان ایران و آمریکا افزایش پیدا کرده است، آن هم برای عراقی که در آن سال ها درگیر تنش های داخلی بود و قدرت بعث بر کل خاک عراق وجود نداشت. پس یقیناً در مقام قیاس برای تنش با ایران به بیش از ۲۰۰ هزار نفر نیرو نیاز است. 

یعنی تمام تحرکات از تهدید آمریکا به بستن تنگه هرمز، اعزام ناو گروه یو اس اس جان استینز در 21 دسامبر سال گذشته میلادی به خلیج فارس، خروج بخشی از نیروهای نظامی آمریکایی حاضر در سوریه و اعزام آن در خاک عراق، حضور ۴ بمب افکن بی - ۵۲ استراتوفورترس در پایگاه العدید قطر، دستور پاتریک شاناهان، سرپرست وزارت دفاع برای استقرار بیشتر سامانه موشکی پاتریوت در منطقه، اقدام برای اعزام ناو گروهی به رهبری ناو هواپیمابر یو اس اس آبراهام لینکلن به خلیج فارس در کنار قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروه های تروریستی و نیز اقدام متقابل تهران برای تروریستی اعلام کردن نیروهای سنتکام می تواند ژنوم ژئو استراتژیک و امنیتی منطقه غرب آسیا را برای ایجاد یک تنش نظامی، حال به صورت کوتاه مدت و یا طولانی میان ایالات متحده آمریکا و ایران را شکل دهد؟ 

 ببینید در سایه تمامی مصداق هایی که گفتید می توان چنین برداشت کرد تمام این پروسه که از یکی دو هفته اخیر شده است مانند پروسه دیپلماسی در نقطه جوش برای کره شمالی است. در آن مقطع دونالد ترامپ حتی احتمال جنگ اتمی و هسته ای را با پیونگ یانگ مطرح کرد، اما سرانجام مسئله به مذاکره ختم شد. پس می بینید که کاخ سفید به امتداد یک سال تحریم اقتصادی و فشارهای معیشتی به دنبال ایجاد سایه روشنی از جنگ و تهدید امنیتی بر جامعه ایران است تا به واسطه ایجاد فضای دو قطبی در جامعه هر چه سریعتر تهران پای میز مذاکره بنشیند. اتفاقاً حرکت مسخره‌ای که دونالد ترامپ در خصوص انتظار برای تماس از ایران را مطرح کرد نشان می دهد که تمام این اقدامات تنها برای مسئله مذاکره است، آن هم با توجه به شکستی که ترامپ در پرونده ونزوئلا و کره شمالی خورده است، نیاز مبرمی دارد که حداقل در پرونده ایران به نتیجه برسد. چون ناکامی در هر سه پرونده به معنای این است که دونالد ترامپ برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا، حداقل در حوزه سیاست خارجی با دستان خالی روبه روست. به عبارت دیگر اگر تیم  جمهوری خواهان روی گزینه دونالد ترامپ ائتلاف کنند و از آن سو وی تا آن زمان نتواند در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی دستاورد روشن و ملموسی را ارائه کند، مطمئن باشید حداقل در این حوزه (دیپلماسی) با سرخوردگی از دموکرات ها روبه رو خواهند شد. چون اکنون مسئله خروج از برجام بعد از یک سال هنوز دستاورد روشنی برای کاخ سفید نداشته است که بتواند آن را به عنوان پیروزی در میان افکار عمومی تبیین کند. 

ولی آیا در سایه تحریم های یک ساله گذشته ایالات متحده آمریکا که چالش‌های بسیار جدی اقتصادی و معیشتی را برای دولت و جامعه شکل داده، به گونه‌ای که حتی بر بودجه نظامی، امنیتی دفاعی ما تبعات و آثار سویی را بر جای گذاشته و از آن سو به واسطه برخی مقولات مانند فساد و تبعیض گسترده که به نابودی سرمایه اجتماعی انجامیده است، می توان انتظار داشت که توان داخلی برای وقوع یک تنش نظامی حتی به صورت کوتاه مدت و موقت با آمریکا وجود داشته باشد؟

شما در این سوال چند نکته بسیار مهم را عنوان کردید که تک تک آنها می تواند تبیین کننده نکات قبلی من باشد؛ اول اینکه یقیناً مسئله جنگ نظامی ایران و ایالات متحده آمریکا کوتاه مدت و موقتی نخواهد بود. یا جنگ با ایران از سوی آمریکا رخ خواهد داد که تقابلی تمام عیار است یا این که اساسا جنگی روی نخواهد داد. چرا که ایران آنقدر دارای توان نظامی است که کوچکترین تجاوز آمریکا را با تندترین و سخت‌ترین پاسخ خود همراه کند. ایران سوریه و یمن نیست که بتوان با یک موشک پرانی از یک ناو آمریکایی از آن امتیاز خود را گرفت. ایران قدرت بلامنازع امنیتی و نظامی غرب آسیا است. پس جنگ با ایران، جنگ کوتاه مدت و موقتی نخواهد بود. یعنی اگر آمریکا دست به ماشه ببرد و تنش را آغاز کند دیگر این کاخ سفید نیست که پایان دهنده جنگ در منطقه خواهد بود. 
نکته دوم این است که یقیناً وقوع جنگ نظامی بیش از آنکه به سود آمریکا باشد، به سود ایران است. چون از یکسو ایجاد تنش و جنگ نظامی با ایران به اتحاد و انسجام داخلی، چه در سطح جامعه و چه در میان سیاسیون خواهد انجامید و دیگر آن مسائل پیش پا افتاده حزبی و جناحی فراموش خواهد شد و یقینا دونالد ترامپ با اشراف بر این مسئله سعی می کند نه از طریق جنگ نظامی، بلکه نمایش جنگ نظامی و در کنارش با جنگ روانی، رسانه‌ای، اقتصادی و تحریمی فضای تنش، آشوب، هراس و تهدید از جنگ را به موازات مشکلات معیشتی ایجاد کند تا با دو یا چند قطبی کردن کشور، ایران را پای میز مذاکره بنشاند. سومین و مهمترین نکته من هم در راستای مسئله بسیار درست شما قرار دارد. من هم بر این واقعیت تلخ معترفم که متاسفانه در طول سال‌های گذشته به واسطه فساد و تبعیض گسترده دولت ها از گذشته تا به اکنون سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم نسبت به دولت و حتی تا اندازه‌ای حاکمیت از بین رفته، اما نکته آنجا است که یقیناً مسئله تنش نظامی با ایران می تواند مهمترین ابزار را برای انحراف در افکار عمومی به مسئولین بدهد. یعنی دیگر دغدغه جامعه رانت و فساد نخواهد بود، بلکه چالش امنیتی و سایه جنگ و دیپلماسی تمامی این انتقادات به حق مردم را به حاشیه خواهد برد. حال  تمام این نکات را با مطالب قبلی در کنار هم بگذارید و خود نتیجه گیری کنید که آیا آمریکا دست به ماشه خواهد برد یا خیر؟
افزون بر آن مسئله توان موشکی و دفاعی کشور منفک از مسئله تحریم‌های اقتصادی و معیشتی است. اگر چه بودجه دفاعی کشور کاهش پیدا کرده، اما این مسئله بیشتر خود در مقوله حقوق کارمندان و مقامات نظامی نشان می دهد. مصداق آن هم تحولات فلسطین است. در حوزه موشکی و دفاعی شما همین چند روز اخیر شاهد بودید که در کمتر از ۲۴ ساعت به اعتراف خود اسرائیل ۶۰۰ موشک و راکت از غزه پرتاب شد و اسرائیل برای دومین بار پیاپی در جنگ با غزه کمتر از چهل و هشت ساعت در برابر یک باریکه ۴۵ کیلومتری دستان تسلیم و مذاکره را بالا برد. قطعاً این توان فقط گوشه ای از حمایت های ایران در منطقه است. حال خود حساب کنید که توان داخلی کشور برای دفاع و پاسداری از آب و خاکمان چقدر است.

در طول سه سال گذشته برخی اقدامات یک طیف خاص تبعاتی جدی برای حیات برجام ایجاد کرد و به موازاتش در یک سال گذشته همان طیف منتقدین برجام مدام بر این مسئله اصرار داشتند که جامعه نمی تواند از یک سو تحریم‌ها و فشارهای ایالات متحده آمریکا و تعلل و بدعهدی های اروپا را تحمل کند و از سوی دیگر خود را متعهد به برجام بداند. در سایه این فشارها دولت روحانی چهارشنبه هفته گذشته اقدام به توقف فروش اورانیوم غنی شده و آب سنگین کرد تا رویه سه سال گذشته تغییر پیدا کند؛ اما سوال بسیار مهمتر و اساسی تر اینجاست که جامعه تا کجا و تا چه زمانی باید این تنش فرسایشی ایدئولوژیک ایران و آمریکا را تحمل کند. اساساً جامعه در این بحران آونگی واشنگتن و تهران تا به کجا باید نقش پیچ و مهره های این تنش را بازی کند؟

به سوال بسیار مهم، بنیادی و در عین حال بسیار چالشی اشاره داشتید. در پاسخ به سوال اساسی شما دو نکته را باید یادآور شد؛ اول این که مسئله تنش جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا از اساس، نه به واسطه نفس تنش، بلکه به واسطه نوع عملکرد تهران در طول دولت‌های پیشین سبب انتقادات گسترده در جامعه شده و این برآورد غلط شکل گرفته که به واسطه فشارها و تنش های جمهوری اسلامی ایران با آمریکا است که اکنون ما شاهد چالش های متعدد اقتصادی و معیشتی هستیم. شما فرض کنید که امروز ما با آمریکا تمام مشکلات خود را در سایه دیپلماسی حل کردیم و تمام تحریم ها برداشته شد. مادامی که مسئله فساد، رانت و تبعیض به صورت گسترده در جامعه وجود داشته باشد باز هم ما شاهد همین انتقادات گسترده خواهیم بود. یعنی در این میان به واقع این مردم و جامعه هستند که بهای این تنش با آمریکا را پرداخت می کنند و مسئولین هم تنها شعار، شعار و شعار سر می دهند. بله این وضعیت است که سبب انتقادات جدی می شود. من معتقدم که جمهوری اسلامی ایران باید ریل گذاری خود را برای برآورده کردن خواسته مردم تغییر دهد. پس مشکل تنش با آمریکا نیست. 
نکته دوم این است که متاسفانه راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با ایالات متحده آمریکا یک رویه ثابت و مستقل را نداشته است که اگر داشت این میزان از انتقاد را با خود به همراه نداشت. با آمد و رفت دولت‌ها و تغییر نگاه دیپلماتیک به قول شما تنش ما با واشنگتن حالت آونگی پیدا کرده است و هیچ گاه نتوانستیم به یک رویه درست در طول این ۴۰ سال دست پیدا کنیم. اگرچه ما هنوز شعار ضد آمریکایی را سر می‌دهیم، اما هنوز نتوانستیم معیار و چارچوب درستی را تعریف کنیم. برعکس آمریکا که برای تک تک اقدامات خود علیه ایران لایحه، طرح و قانون دارد. ما فقط در چارچوب شعار حرف می زنیم. در دولت آقای خاتمی مسئله گفت وگوی تمدن ها مطرح می شود. در دولت آقای احمدی نژاد نگاه مقابل با آن به وجود می آید و در دوره حسن روحانی هم مسئله مذاکره با کدخدا یعنی خود آمریکا به وقوع می پیوندد. اکنون هم بعد از 6 سال برجام برجام کردن دولت روحانی، جشن، پایکوبی، امید به آینده اقتصادی و گشایش معیشتی مردم با اقدام هفته گذشته در خصوص توقف فروش آب سنگین و اورانیوم دوباره یعنی نقطه سر خط. و به معنای بازگشت به وضعیت دولت نهم و دهم است. حال خود قضاوت کنید که آیا در این موج سینوسی شدید دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران می‌تواند یک رویه ثابت را برای تقابل با آمریکا پیدا کند؟ اگر همان رویه ای که مثلا در دوره دولت‌های نهم و دهم پی گرفته می‌شد و به سرانجام می‌رسید اکنون تکلیف ایران با آمریکا یکسره شده بود؛ یا آمریکا تسلیم محض شده بود و به این یقین رسیده بود که تحریم‌ها نمی‌تواند در ایران کارگر باشد و یا اینکه یکباره ایران پای میز مذاکره می نشست و همه مسائل خود را حل می‌کرد. ولی اکنون همه چیز به صورت نصفه و نیمه حرکت می کند و این مسئله خود باعث انتقادات جدی مردم شده است؛ انتقاداتی که نوعی دوپارگی را در جامعه نسبت به فرسایشی شدن تقابل با امریکا را شکل داده است که برخی با این سیاست تقابلی همراه و برخی با آن به شدت مخالفند.

کلید واژه ها: احمد بخشایش اردستانی برجام ایران آمریکا خلیج فارس خاورمیانه جنگ ایران و آمریکا دونالد ترامپ


( ۸ )

نظر شما :