اما و اگرهای جدی برای خروج آمریکا از سوریه و افغانستان وجود دارد
افزایش احتمال استیضاح ترامپ در صورت عملیاتی شدن مواضعش
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – در سایه مواضع اخیر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر خروج احتمالی ۲ هزار نفر از نیروهای نظامی این کشور از خاک سوریه و نیز ۵ هزار نفر از نیروهای نظامی ایالات متحده از افغانستان، موجی از انتقادات سیاسیون آمریکایی از هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات علیه ترامپ روانه شده است. این شرایط زمانی پیچیده تر شد که ذیل این مواضع نیز جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا استعفای خود را اعلام داشت. لذا در مجموع به نظر میرسد که ایالات متحده آمریکا در روزهای پایانی سال جاری میلادی و ورود به سال ۲۰۱۹، در حال پوست اندازی نظامی، امنیتی و دیپلماتیک در سطح منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا است. دیپلماسی ایرانی برای بررسی اهداف و نیز شرایط ایالات متحده آمریکا با توجه به مواضع اخیر ترامپ، گفت و گویی را با دکتر فواد ایزدی، کارشناس و پژوهشگر مسائل آمریکا ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
با توجه به مواضع اخیر ترامپ در خصوص خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و نیز مواضع دیروز رئیس جمهوری آمریکا در خصوص خروج ۵ تا ۷ هزار نیروی آمریکایی از افغانستان، آیا می توان گفت که ایالات متحده آمریکا در روزهای پایانی سال ۲۰۱۸ میلادی و ورود به سال جدید در حال پوست اندازی نظامی و امنیتی در سطحی کلان و راهبردی است؟
مسئله خروج نیروهای آمریکایی هم از سوریه و هم از افغانستان که اخیراً توسط دونالد ترامپ مطرح شده است، بیشتر از آن که تابعی از مناسبات منطقه باشد، باید در یک حوزه درون آمریکایی بررسی و تحلیل شود. اکنون رئیس جمهوری آمریکا خود را در شرایطی می بیند که بعد از دو سال به دنبال تحقق شعارهای انتخاباتی است که در سال ۲۰۱۶ میلادی آنان را مطرح کرده است. با توجه به این نکته که دونالد ترامپ سه شعار اصلی را برای خود در دوران ریاست جمهوری مطرح کرد؛ مسئله اول، رسیدگی به وضعیت مهاجران بود که در این راستا از همان روزهای اول آغاز به کار ترامپ بحث ممنوعیت ورود مهاجرین چند کشور از جمله ایران را مطرح کرد. اکنون هم مسئله دیوارکشی در مرزهای جنوبی با کشور مکزیک را به صورت جدی در دستور کار دارد. مسئله دیگر به تغییر در مناسبات تجاری و اقتصادی جهانی باز میگردد. در این راستا ترامپ جنگ تعرفه ای که با چین و برخی کشورهای اروپایی و حتی کانادا و مکزیک بر سر لغو پیمان نفتا به راه انداخته است که هوز هم ادامه دارد. مسئله سوم که میتوان گفت که مهمترین مسئله مدنظر دولت بود به هزینههای هنگفت و سرسام آور نظامی ایالت متحده در خاورمیانه و غرب آسیا باز می گردد و در این خصوص ترامپ در زمان تبلیغات انتخاباتیش نقد جدی به هدر رفت سرمایه های آمریکا در این مناطق بدون بازگشت سرمایه و کسب منافع داشت. اکنون که دولت دونالد ترامپ در آستانه ۲ سال پایانی خود قرار دارد، سعی کرده محور سوم تبلیغاتی خود را هم عملیاتی کند و در این راستا مواضعی را برای خروج نیروهای نظامی از سوریه و افغانستان مطرح کرده است.
با این شرایط به نظر شما دونالد ترامپ میتواند مواضع خود را عملیاتی کند؟
همان طور که اشاره کردم سخت ترین محور شعارهای تبلیغاتی که ترامپ بر روی آن تاکید داشت به مسئله خروج نظامیان آمریکایی باز می گردد، چرا که بعد از جنگ جهانی دوم ساختار سیاسی آمریکا بر نوع هژمونی و نظامی و امنیتی ایالات متحده و دیگر مناطق جهان از آسیای جنوب شرقی تا آفریقا، آمریکای لاتین، غرب آسیا و به خصوص خاورمیانه تاکید دارد. مهمتر از آن اکنون شرکتهای بزرگ اسلحهسازی در آمریکا به واسطه همین سیاستهای هژمونیک که کاخ سفید در طول این سال ها داشته به قدرت زیادی دست پیدا کرده اند، بهگونهای که در دوران انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات کنگره این شرکتها میتوانند تاثیر زیادی بر پیروزی کاندیدها داشته باشد. لذا با این نوع سیاست و مواضع ترامپ که عملاً در تضاد با منافع این شرکت های اسلحه سازی منافع قرار دارد، می توان گفت که تنش ترامپ، علاوه بر حوزه سیاسی به میدان اقتصادی هم کشیده می شود. لذا چه از نظر سیاسی، امنیتی، نظامی و بهخصوص اقتصادی مشکلات جدی برای عملیاتی شدن این طرح و شعار انتخاباتی دونالد ترامپ وجود دارد.
در راستای نکات مد نظر شما اکنون چند پارامتر در دو سال اخیر در تناقض با مواضع ترامپ قرار دارد؛ ابتدا به ساکن تصویب بودجه دفاعی بیسابقه تاریخ ایالات متحده آمریکا از طرف دولت دونالد ترامپ برای سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ میلادی بود. مسئله دوم به مواضع دونالد ترامپ در خصوص حمایت قاطع و صریح از اسرائیل باز میگردد و سومین نکته به نوع استراتژی دونالد ترامپ برای افغانستان باز میگردد. آیا این اقدامات در تضاد با مواضع اخیر دونالد ترامپ قرار ندارد؟
بگذارید از مسئله حمایت صریح از اسرائیل شروع کنیم. اگرچه دونالد ترامپ و دامادش جارد کوشنر برنامه های جدی برای حمایت از اسرائیل داشته و دارند و در این راستا بخشی از آن را مانند انتقال سفارت از تل آویو به بیت المقدس و یا زمینه سازی برای انجام معامله بزرگ قرن عملیاتی کرده اند، اما باید عنوان داشت که همزمان با این حمایت از رژیم صهیونیستی، رئیس جمهوری آمریکا سعی دارد تا جایی که امکان دارد هزینه ها و بودجه کشور را در این خصوص کاهش دهد. به بیان دیگر ترامپ به طور همزمان سعی دارد هم حمایتهای خود را از اسرائیل داشته باشد و هم تا جای ممکن هزینههای دونالد ترامپ آمریکا را کاهش دهد. لذا اگرچه در ظاهر مسئله خروج نیروها از سوریه با امنیت رژیم صهیونیستی گره خورده است، اما در عمل ترامپ نوعی موازنه را بین این دو مسئله ایجاد خواهد کرد. چرا که این دو مسئله خروج نیروهای آمریکا از خاورمیانه و حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی دو مسئله مورد علاقه دونالد ترامپ است که سعی دارد هر دو را به صورت همزمان پیگیری کند.
در خصوص مسئله دیگر یعنی تعیین بودجه نظامی کلان در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ نیز باید گفت که دونالد ترامپ اساساً بودجههای کلان دفاعی را نه به منظور گسیل نیرو به مناطق جهان مانند خاورمیانه و افغانستان بسته است، بلکه برای ارتقاء توان نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا، هم از لحاظ سخت افزاری و هم از لحاظ نرم افزاری به کار گرفته است. چرا که دونالد ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی بارها عنوان کرده است که به دلیل بودجه های سرسام آور کاخ سفید در اعزام این نیروها و دخالت در مناطق جهان سبب شده تا هم توان نظامی آمریکا از نظر سخت افزاری و نرم افزاری کاهش پیدا کند و هم میزان بودجه نظامی آمریکا صرف هزینههای بی بازگشت شود. لذا در این دو سال اخیر دونالد ترامپ سعی کرده است بودجه ها را صرف ارتقاء توان نظامی و امنیتی کشور در داخل خود آمریکا با تولید و ساخت سلاح های پیشرفته کند. مضافا این که ترامپ بخشی از بودجه نظامی را صرف مستحکم کردن و نیز سر و سامان دادن به وضعیت نیروهای انسانی و نظامی ارتش ایالات متحده آمریکا کرده است. پس افزایش بودجه دفاعی ایالات متحده آمریکا در این دو سال به معنای پر رنگ شدن سیاستهای جنگطلبانه آمریکا از دیدگاه ترامپ نیست.
در خصوص نکته سوم یعنی تعیین استراتژی برای افغانستان نیز باید گفت که این مسئله و نیز تعیین استراتژی مشابهی مانند افغانستان برای سوریه به دلیل سایه سنگین ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا بر سر دونالد ترامپ بوده است. به عبارت دیگر در این دو سال دونالد ترامپ سعی کرده با کمترین تنش با این ساختار، سیاست های مد نظر آنها را پیش ببرد. اما اکنون که تقریباً نیمی از عمر ریاست جمهوری او سپری شده است، ترامپ سعی می کند که محور سوم شعارهای تبلیغاتی خود را عملی کند.
اما مواضع اخیر ترامپ سبب شده تا جیمز متیس، وزیر دفاع از سمت خود استعفا دهد. در سایه این مسائل موجی از انتقادات شدید کنگره به خصوص مجلس سنا با صبغه جمهوری خواهی می تواند چه آینده ای را برای دونالد ترامپ در این دو سال پایانی ریاست جمهوری اش رقم بزند؟
اکنون مسئله استیضاح دونالد ترامپ میتواند قدرت پیدا کند. چرا که پیش از این اگر مجلس نمایندگان با ۵۱ درصد آرای مثبت به استیضاح ترامپ رای میدادند، امکان داشت در این مجلس سنا که دو سوم آراء را برای تأیید این استیضاح نیاز دارد، رد شود. اما اکنون با موج انتقادات پررنگ نمایندگان جمهوری خواه مجلس سنا در خصوص خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و افغنستان ونیر استعفای جیمز متیس، وزیر دفاع، استیضاح دونالد ترامپ از طرف سنا و مجلس نمایندگان به عنوان یک اهرم فشار مطرح شود. به خصوص که اکنون مسئله تعطیلی احتمالی دولت دونالد ترامپ به دلیل جنگ دولت و کنگره بر سر بودجه دیوارکشی در مرز مکزیک و آمریکا نیز دایره تنش ها را به شدت افزایش داده است.
در این میان یک سناریوی دیگر نیز مطرح است که بر این واقعیت تاکی دارد که با پررنگ شدن احتمال استیضاح دونالد ترامپ، کاخ سفید و به خصوص شخص ترامپ با این مواضع اخیر خود در خصوص خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و افغانستان سعی کرده از یکسو افکار عمومی و ساختار سیاسی را به انحراف بکشاند و از طرف دیگر از این سخنان به عنوان یک اهرم فشار برای عدم تصویب استیضاحش استفاده کند، حال این که این سناریو و تحلیل تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است جای سوال دارد! اما در کل اکنون با شرایطی که، هم در کابینه دونالد ترامپ و هم در اعضای کاخ سفید شکل گرفته است موجب شده تا دو کلمه در خصوص دولت ایالات متحده آمریکا بسیار کاربرد پیدا کند؛ یکی، "هرج مرج" و دیگری "بحران". به عبارت دیگر در سایه حجم زیادی از تغییر و تحول ها از وزراء تا اعضای کاخ سفید و نیز اختلاف نظر بسیار جدی میان ترامپ و ساختار سیاسی آمریکا، هرج مرج و بحران جدی در ایالات متحده شکل گیرد.
در سایه این هرج و مرج و بحران و نیز در صورت عملیاتی شدن مواضع ترامپ در خصوص خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و افغانستان، آینده خاورمیانه، منطقه غرب آسیا و جنوب آسیا به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
در سطح کلان می توان دو مسئله مهم را در خصوص آینده خاورمیانه در صورت خروج نیروهای امریکا عنوان کرد؛ اول، رشد چشمگیر قدرت محور مقاومت که سبب شده تا ایالات متحده آمریکا در سطح کلان، راهبردی و استراتژیک دست به تغییر رفتار بزند که مشابه آن در دهه ۸۰ میلادی نیز در لبنان دیده شد. آن زمان هم ایالات متحده آمریکا نیروهای زیادی را در لبنان مستقر کرد که با شکلگیری حزبالله، کاخ سفید مجبور به عقبنشینی و بازگرداندن نیروهای خود شد. البته همین چند سال پیش هم ما شاهد خروج نیروهای آمریکایی از عراق بودیم. مسئله دیگر نیز به عدم اطمینان نیروهای حاضر در خاورمیانه و جنوب آسیا به آمریکا بازمیگردد. مصداق بارز این سخن من با کردها به خصوص کردهای سوریه باز می گردد، چراکه کردهای سوریه حساب جدی را روی حمایت و پشتیبانی ایالات متحده آمریکا باز کرده بودند. لذا مواضع ترامپ در خصوص خروج نظامیان آمریکا از سوریه نشان از این واقعیت دارد که کردهای سوریه، دیگر نیروها و برخی از کشورهای منطقه نمیتوانند به طور جدی روی حمایت آمریکا حساب کنند. البته باز تاکید میکنم در خصوص اجرایی شدن برنامه ترامپ برای خارج شدن نیروهای نظامی از سوریه و آمریکا از سوریه و افغانستان حرف و حدیثها، اما و اگرها و موانع جدی وجود دارد. لذا باید دید این حرفها و مواضع رئیس جمهوری آمریکا تا چه اندازه روی واقعیت به خود خواهد گرفت تا بتوان در خصوص آینده تحولات غرب آسیا و خاورمیانه و نیز جنوب آسیا تحلیل دقیقی ارائه کرد.
نظر شما :