نشستی که بر اساس یک برنامه استراتژیک طراحی شده است
کریدور شمال - جنوب برگ برنده تهران در نشست سه جانبه
عبدالرحمن فتح الهی – تحولات و روندهایی که در منطقه قفقاز جنوبی و در عرصه بین المللی پس از نشست باکو صورت گرفته است، نشان داد که مثلث جمهوری آذربایجان – ایران – روسیه یک مدل همکاری ضروری و موثر، یک گام موفقیت آمیز ژئوپلیتیکی بوده است. هشتم اوت سال گذشته میلادی (۲۰۱۶) روسای جمهور سه کشور همسایه ایران، روسیه و جمهوری آذربایجان در باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان، یک طرح جدید ژئوپولتیکی را راه اندازی کردند و پایه یک فرمت همکاری منطقه ای جدید را فراهم کردند. همانطور که در آن زمان ذکر شد، این یک رویداد تاریخی بود که به معنای باز کردن یک صفحه جدید در همکاری سه کشور است. دور دوم این نشست سه جانبه چهارشنبه هفته گذشته (۱ نوامبر ۲۰۱۷) در تهران با حضور الهام علی اف، ولادیمیر پوتین و حسن روحانی برگزار شد. این خود نشانگر آن است که فرمت مذکور گامی تاکتیکی نبوده است و سران هر سه کشور برای ادامه و توسعه این فرمت که از اهمیت بین المللی و پتانسیل بزرگ برخوردار است، دارای اراده سیاسی برای به ثمر رسیدن اهدافی چون ایجاد کریدور شمال – جنوب، مسائل حقوقی، اقتصادی و همچنین زیست محیطی دریای خرز، مباحث سیاسی – امنیتی و غیره هستند. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای تحلیل ایجاد چنینی نشستی و بررسی نتایج و آثار آن در تهران گفت و گویی را با نعمت الله ایزدی، آخرین سفیر ایران در اتحاد جماهیر شوروی و اولین سفیر در روسیه ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
مرداد سال گذشته اولین دور از نشست سه جانبه آذربایجان، روسیه و ایران در باکو برگزار شد و دور دوم آن نیز چهارشنبه هفته پیش در تهران برگزار شد؛ از یک نگاه کلی تاثیر چنین نشست های چندجانبه را در شرایط و مناسبات منطقه ای چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید زمانی که دو، سه یا چند کشور در سطح سران ارتباظات خود را گسترش می دهند و تصمیماتی که در این نشست ها اتخاذ می شود و به تضمین و تایید امضای روسای جمهور کشورها می رسد، بدین معناست که اراده قوی برای ارتباط میان این کشورها و به موازات آن جدیت در پیگیری اهداف آن نشست وجود دارد و تلاش های همه جانبه ای پشت تعهداتی است که در سایه این نشست ها تصویب می شود. کمتر اتفاق می افتد که سران چند کشور در یک نشست به توافقاتی سازنده دست یابند؛ لذا از این حیث این نشست سه جانبه که دور دوم آن در تهران برگزار شد بسیار مثبت ارزیابی می شود و در همین راستا نیزمی تواند موجب رشد و ترقی همه جانبه کشورهای حاضر در نشست باشد. بنابراین با توجه به عملکرد و نگاهی به توافقات دور گذشته این نشست در باکو و این دور در تهران، نشانه ها حکایت از این دارد که این تصمیمات برای برگزاری چنین نشست هایی آنی و مقطعی نبوده و حاصل برنامه ریزی و تدوین استراتژی است و امید که توافقات این دو دور گذشته در آینده به مرحله عملیاتی هم برسد تا ما شاهد بازدهی مفید این نشست ها باشیم.
با توجه به عدم اجرای مناسب برجام توسط کشورهای غربی، تهران تلاش می کند در چارچوب شرایط به دست آمده، برنامه های کلان اقتصادی خود را با تاکید بر محور همسایگان تعریف کند. در رابطه با کشورهای همسایه شمالی و آذربایجان، تهران ایجاد هر رژیم یا برنامه همکاری در حوزه خزر را در دستور کار خود قرار داده است. از آنجا که مخالفت های باکو در سال های گذشته در رابطه با ایجاد رژیم حقوقی دریای خزر، به نتیجه رسیدن آن را با مشکل مواجه کرده بود، حالا طرف ها می توانند با تدوین برنامه ای مطابق با واقعیت روز و عملگرا، عرصه همکاری در چارچوب خزر را گسترش دهند. چه بسا که با افزایش دیدگاه مثبت در مناسبات، پیشنهاد ایران مبنی بر تشکیل "سازمان همکاری کشورهای ساحلی خزر" به مرحله عملیاتی برسد که مسلماً به نفع هر 5 کشور ساحلی خواهد بود؛ برگزاری نشست سه جانبه که اتفاقا تهران در دور دوم آن بر روی شکل گیری چنین مناسبات حقوقی – اقتصادی دریای خزر تاکید داشت را چگونه برآورد می کنید؟
نشستهای بیش از دوجانبه طبیعتا موضوعاتی را در بر می گیرد که در سطح کلان تر از دو کشور باشد و گاهی چند جانبه حل و فصل مسائل منطقه ای را در دستور کا قرار می دهد. لذا توافق نهایی بین این کشورها به واسطه تعدد بازیگران و به موازات آن تعدد اهداف و منافع چندان آسان نیست. از همین رو ما نباید انتظار نتایج مثبت سریع و آنی از چنین نشست هایی داشته باشیم؛ همان طور که شما اشاره کردید روسیه، آذربایجان و ایران بر سر موضوع مشترکی به نام دریای خزر در قالب نشست سه جانبه رایزنی های خود را دارند که یکی از این مسائل می تواند مسایل سیاسی، اقتصادی، حقوقی و ... منطقه دریای خزر باشد. نکته اینجاست که قطعا نظرات این سه کشور در خصوص این مسایل یکسان نیست و این مساله ایجاد چنین نشست هایی را ایجاب می کند تا با رایزنی بیشتر البته در سایه تفاهم به راه حل های مشترک دست یابند که این مساله در راستای پذیرش یک بازی برد – برد صورت می گیرد؛ چرا که این بازی برد – برد لزوما همه خواسته های طرفین را به صورت قطعی تامین نمی کند، ولی یقینا به شکلی جدی می تواند تضمین کننده منافع نسبی برای همه باشد. پس تاثیر این نشست برای شکل دهی به یک نظام حقوقی – اقتصادی مشترک در دریای خزر که قطعا هم هزینه بر و هم زمان بر است، با چنین نگرشی قابل دست یابی و این نشست سه جانبه در حکم تسهیل کننده مسیر حصول آن است؛ به خصوص آن که چنانی که گفتم تعهدات این نشست ها توسط بالاترین مقامات این سه کشور، یعنی روسای جمهور تضمین شده است.
موضوع مهم دیگر که به صورت بسیار جدی در دستور کار این نشست سه جانبه مطرح است، به منافع مشترک سه کشور از طرح "کریدور شمال - جنوب" باز می گردد، به گونه ای که در نشست مرداد ماه سال 95، تاکید بر اجرای طرح مذکور و ایجاد زیرساخت های آن از مسائل اصلی بود و در بیانیه نشست پایانی دور دوم در تهران هم بر لزوم بسترسازی و ایجاد زمینه برای ادامه کریدور شمال - جنوب تاکید شد. روسیه و آذربایجان در راستای سیاست عمل گرایانه خود تلاش می کنند که به قطب پیوند دهنده شرق و غرب تبدیل شوند و کریدور شمال - جنوب که اتصال کشورهای حاشیه خلیج فارس و شبه قاره از طریق ایران به آذربایجان و از این کشور به روسیه، شمال و شرق اروپا را ممکن می سازد، نقش محوری در زمینه بازرگانی و ترانزیت به جمهوری آذربایجان دارد. به همین دلیل تکمیل زیرساخت ها و ایجاد مناطق آزاد برای تکمیل طرح شمال - جنوب برای دولت باکو، تهران و مسکو بسیار اهمیت دارد. آیا توان تشکیل چنین کریدوری در اشل این نشست تعریف می شود؟
این مساله به شرایط کشورهای شرق، جنوب شرق، جنوب و غرب آسیا و همین طور کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بستگی دارد. مثلا در جنوب و غرب آسیا با نگاهی به کشورهایی مانند هند و پاکستان و به ویژه هند که اکنون در شرایط ایده آل اقتصادی به سر می برد، می تواند مشوق خوبی برای شرکت و حضور پرنگ دهلی نو در این کریدور باشد. زیرا از یک سو هند دارای محصولات و کالاهایی است که به شدت تمایل به عرضه آن در بازارهای جهانی دارد و هم به دنبال مسیری است که بتواند با صرف کمترین هزینه نیز واردات خود را داشته باشد؛ لذا بزرگ ترین ویژگی کریدور شمال – جنوب کوتاه کردن زمان حمل و نقل کالاها است، به گونه ای که شاید در ابتدای این طرح شکل گیری آن مستلزم صرف هزینه های مالی و متعاقب آن بار اقتصادی برای این سه کشور باشد، اما با توجه به مسیر استراتژیک این کریدور و کوتاه کردن فاصله زمانی حمل ونقل کالا که حتی می توان تا نصف کاهش یابد، به ویژه برای کالاهایی که به ناچار باید مسیر طولانی را در دریا طی کنند، چنین فرصتی برای کشورهای جنوب غربی، غرب، شرق و جنوب شرقی، چه به لحاظ واردات کالا و چه به لحاظ صادرات آن بسیار مناسب است. فلذا برنامه ریزی ای که در طی دو نشست صورت گرفته حاکی از آن است که کالاهایی که باید با سرعت بیشتری به دست مصرف کننده برسد در اولویت انتقال این کریدور قرار گرفته است که در این راستا و طی دو نشست گذشته برخی از زیرساخت های آن مهیا شده و بخشی دیگر از آن نیاز به فرصت برای تکمیل دارد. پس اگر در آینده جدیت سه کشور در سایه نشست سه جانبه منجر به ایجاد کریدور شمال – جنوب شود، می تواند برگ برنده ای برای تهران به عنوان عامل واسط و نقطه عطف این کریدور در مسایل سیاسی و اقتصادی منطقه ای باشد؛ زیرا این کریدور فرصت های متعدد مالی و سیاسی را در مناسبات بین المللی برای تهران ایجاد خواهد کرد.
موضع مهم دیگری که در دستور کار این دور از نشست تهران بود به مسائل زیست محیطی و آلودگی دریای خزر مربوط می شد. با توجه به استخراج نفت توسط جمهوری آذربایجان و دیگر کشورهای ساحلی مانند ترکمنستان، این عملیات با استفاده از تجهیزات پیشرفته دنیا انجام نمی شود و موجب آلودگی این پهنه آبی شده است. این مشکل می تواند با توجه به علاقه شرکت های نفتی روسیه برای حضور در این عرصه و تجربیات متخصصان شرکت نفت ایران حل و فصل شود؛ خروجی این دور از نشست تهران در این خصوص را چگونه می بینید؟
نکته مهم در سایه سوال شما که نباید از نظر دور بماند این است که مضرات آلودگی دریای خزر، چه از طرف آذربایجان و ترکمنستان و چه از جانب هر کشور دیگری تنها متوجه این کشورها نخواهد بود، بلکه تمام کشورهایی که در مجاورت دریای خزر قرار دارند از این آلودگی متاثر خواهند شد. منتهی تا زمانی که کشورها احساس کنند به تنهایی، یا قادرند یا علاقه مندند منافع خود را به دست آورند ممکن است که موجب نادیده گرفتن منافع مشترک با سایر کشورها شوند. لذا تفاهم و ارتباط بین این کشورها و تبیین موضوعات مهم مشترک در سایه چنین نشست های چند جانبه ای می تواند راه گشای معضلاتی مانند آلودگی دریای خزر باشد. از همین رو احتمال دارد کشورهایی که در گذشته به نوعی به تک روی علاقه مند بودند در سایه تاثیرات مثبت این تعاملات از حرکت های انفرادی با محوریت منافع مطلق به سمت همکاری بین المللی البته با هدف دست بابی به منافع مشترک تعرف شده سوق پیدا کنند؛ زیرا نشست های چند جانبه، کشورها را به درک و شناخت بیشتر از فضای مشترک با سایر کشورها و تبیین اهداف و منافع مشترک وا می دارد. لذا کشورها از حالت مطلق گرایانه که در سایه تک روی به دست می آید به حالت حضور مشترک و حالت نسبی اما حداکثری که می تواند برای کل منطقه و جهان هم مفید باشد تبدیل شوند؛ به شرطی که به حقوق و منافع دیگران تعدی نشود. لذا این نشست سه جانبه و ارتباط در سطح سران این حسن را در بر دارد که تصمیمات حاصل از مذاکره ضمانت اجرایی پیدا می کنند. لذا با این مکانیزم می توان کشوری مانند آذربایجان را بیش از پیش متعهد به رعایت اصول زیست محیطی دریای خزر کرد و نه تنها در خصوص بحث آلودگی استخراج نفتی که حتی نسبت به سایر آیتم های زیست محیطی دریای خزر، چه شامل منابع زیرسطحی و رو سطحی آلودگی هم باکو و حتی ایروان و عشق آباد را مقید کرد، کما این که در گذشته در سایه عدم وجود این نشست های سه جانبه و علیرغم وجود ارتباطات دو جانبه کشورها با هم هر کدام از بازیگران منطقه به دنبال اهداف و منافع خود از دریای خزر بوده اند که نهایتا موجب شرایط کنونی اسف بار زیست محیطی دریای خزر شده است. اما این نشست ها تمایل و علاقه این سه کشور را برای حل و فصل مشکلات زیست محیطی دریای خزر ایجاد کرده است؛ لذا در سایه دو دور برگزاری این نشست تقریبا خروجی مناسبی برای مساله زیست محیطی دریای خزر شکل گرفته است که امید در آینده به مرحله اجرایی برسند.
نکته مهم دیگر در خصوص این نشست ها به حضور روسیه باز می گردد. راهبرد چند جانبه گرایی مسکو پس از تحریم های غرب به واسطه حوادث سال 2014 و مسئله شبه جزیره کریمه از دیگر مسائل مهم است. در این خصوص روسیه تلاش می کند که ارتباط خوبی با کشورهای حوزه قفقاز جنوبی و خاورمیانه برقرار کند. به عبارت دیگر آن چه امروز در سیاست خارجی مسکو مبنی بر قابلیت حضور هم زمان در چندین جبهه را می دهد، تا حدودی برگرفته از همین استراتژی چند جانبه گرایی مسکو و تاکید بر گفت وگو در چارچوب قوانین بین المللی می باشد. البته دیگر اهداف سیاسی روسیه که در قالب طرح های اقتصادی مانند اتحادیه اقتصادی اوراسیا دنبال می شود. البته در همین راستا مسکو یقینا از طرقی مانند توسعه کشتیرانی تجاری و گردشگری، عمده معادلات اقتصادی و تکمیل کریدور شمال – جنوب از طریق "آستاراخان" و مسائل مربوط به پهنه آبی خزر نیز به دنبال منافع کلان اقتصادی است. فلذا در این زمینه روسیه بر نقش فعال شرکت های خصوصی تاکید کرده است. اما این رفتار روسیه می تواند در آینده اهداف نشست را تحت الشعاع قرار دهد؟
طبیعتا چنین نشست هایی می تواند خلاء های ناشی از تحریم های اتحادیه اروپا و امریکا را در خصوص روسیه بر سر مساله شبه جزیره کریمه تعدیل کند. از سوی دیگر در مقاطعی هر کشوری ممکن است دچار بحران هایی در مناسبات دیپلماتیکی شود. از همین رو طبیعی است که این کشورها به دنبال راه حل هایی برای خروج از این بحران ها باشند. اما من بسیار بعید می دانم که روابط ناشی از نشست سه جانبه ایران، آذربایجان و روسیه در این چارچوب و بر این مبنا استوار باشد؛ چرا که اگر بر این قالب این روابط سه جانبه را تعرف کنیم، بدین معناست که روسیه به محض فروکش کردن اختلافات خود با اتحادیه اروپا به سمت افزایش مناسبات خود با این اتحادیه رفته و ارتباط خود با تهران و باکو را رها خواهد کرد. لذا برای جلوگیری از چنین اتفاقی که دور از ذهن هم نخواهد بود باید به سمت موضوعاتی پیش رفت که اصالت، اهمیت و در نهایت منافع بیشتری را برای همه در پی داشته باشد تا اهداف این سه کشور در درازمدت تامین کند. در غیر این صورت اگر قرار باشد روسیه درحال حاضر به واسطه مشکلات خود با اروپا و آمریکا بر سر مساله شبه جزیره کریمه به فکر پرکردن این خلاء با افزایش همکاری با آذربایجان و ایران باشد، اما زمانی که مشکلات حل شد از این روابط استنکاف کند، قطعا به مصلحت هیچ کشور به خصوص ایران نخواهد بود.
در این رابطه باید تاکید کنیم که هدف ایران و البته روسیه از برگزاری نشست سه جانبه تعمیق مناسبات است و علیه هیچ کشور دیگری نیست. اما جمهوری آذربایجان از آنجا که فدراسیون روسیه از ارمنستان حمایت می کند و این پشتیبانی تاثیر بسیار زیادی بر تعیین نتیجه در مناقشه قره باغ دارد، تلاش کرده از طریق ارتباط با کشورهای غربی خلاء نبود حامی قدرتمند را پر کند. حال شرایط منطقه قفقاز جنوبی به گونه ای رقم می خورد که روسیه درصدد احیا و گسترش روابط با کشورهای منطقه به ویژه آذربایجان است، باکو نیز از طریق توسعه همکاری ها با مسکو، جلب حمایت سیاسی روسیه و کاهش فشار از سوی آنها را دنبال می کند. از سوی دیگر یقینا ادامه اختلافات باکو و ایروان بر سر مسئله قره باغ، به معنای وجود ناامنی در نزدیکی مرزهای ایران تلقی می شود و جمهوری اسلامی ایران همواره بر حل مسئله و احیای روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان تاکید کرده است. بنابراین ایجاد سازوکار و رویکرد میانجی گرانه برای حل بهتر و سریعتر مسئله قره باغ و به دنبال آن منفعت هر دو طرف مسئله قره باغ، از اهداف اصلی ایران در رابطه با منطقه قفقاز جنوبی است. در این راستا نشست سه جانبه چه کمکی به حل و فصل مناقشه 29 ساله قره باغ می تواند داشته باشد؟ آیا این نشست ها می تواند در دراز مدت به حل نهایی این بحران منطقه ای که هر لحظه امکان سرباز کردن آن مانند درگیری اول آوریل 2016 وجود دارد، بینجامد؟
حتما چنین خواهد بود زمانی که شما مسیر گفت و گو را پیدا کنید و با حفظ عزت و در عین حال تعامل بیشتر به سمت جلب اعتماد سایر کشورها پیش روید، می توان موضوعات و چالش های بیشتری را برای حل ان در دستور کار نشست قرار داد. به هر حال این سه کشور در مساله و مناقشه قره باغ، هم نظر دارند و هم همان طور که شما اشاره کردید مانند روسیه حتی جانب داری هم داشته اند. لذا اگر این کشورها در سایه نشست دور هم بنشینند و به فکر حل اساسی و ریشه ای مشکلات باشند و با تبیین سود و زیان بحران های منطقه در صدد رفع آن برآیند می توانند کاهش اختلافات را در چشم انداز اهداف خود داشته باشند. ببینید ارتباط بین کشورها ارتباط بین انسان ها است، لذا تا زمانی که انسان ها در سایه مذاکره دور هم ننشینند و به بحث و تبادل نظر نپردازند، نمی توانند به منافع تعریف شده و درعین حال حفظ حقوق و حریم دیگران دست پیداکنند. این مساله می تواند با تحلیل بیشتر چالش و بحران قره باغ و حتی وارد کردن ارمنستان به این نشست و شنیده شدن نظرات دو کشور درگیر در این منطقه، نظرات و راه حل های مختلف را به بحث گذاشته و با همکاری ایران و روسیه به فکر حل این بحران چند ساله بود.
در نهایت از دید شما پتانسیل سیاسی و اقتصادی متطقه قفقاز به خصوص قفقاز جنوبی برای آینده دیپلماتیکی ایران می تواند در بردارنده چه منافعی باشد؟ آیا این دست از نشست ها می تواند در حکم صفحه ای تازه و سرآغاز روابط جدید با این منطقه تلقی شود؟
قطعا این نشست ها می تواند پل ارتباطی خوبی برای ارتباط تهران با منطقه قفقاز باشد و نیز یقینا می تواند در حکم نقطه عطف این روابط خود را نشان دهد. من اشاره کردم که سه کشور در منطقه حرف های مهمی برای گفتن دارند که بعضا اهدافی را برای خود ترسیم کرده اند و اگر منفعتی را برای خود تعریف نکرده اند قطعا از تعریف دیگران نهایت استفاده برده اند. بنابراین دخالت در این نوع مباحث و طرح نظرات و دیدگاه های آنان می تواند در حل مسایل و ایجاد آینده بهتر منطقه کمک کند، به شرط این که دیدگاه ها از یک سو منطقی بوده و از سوی دیگر منطبق بر واقعیات منطقه شکل بگیرد و درعین حال از زیاده خواهی به دور باشد. لذا در سایه چنین همکاری، منطقه قفقاز می تواند برای تهران سرشار از منافع مالی و سیاسی باشد. البته باید گفت که چاره ای هم جز ارتباط وجود ندارد. شما به روابط سال های گذشته این کشور ها در منطقه نگاه کنید. از دوری و فاصله دیپلماتیک میان کشورهای منطقه هیچ جیزی در قالب سود و منفعت نصیب این کشورها نشده است و این مساله، نه درخصوص آذربایجان و منطقه خزر و قفقاز جنوبی که در مورد هر کشور و منطقه دیگری روی دهد، نمی تواند تضمین کننده منافع جمهوری اسلامی ایران باشد. ارتباطات و مناسبات دیپلماتیک تنها از طریق رسانه صورت نمی گیرد یا نمی توان به ارتباطات و مناسبات دیپلماتیک به واسطه عناصر ثالث دل بست، چرا که طبیعتا آن آثاری که گفت و گوها و روابط رو در روی دو جانبه یا چندجانبه می تواند داشته باشد، یقینا بیشتر خواهد بود. بنابراین منطقی است که ما باید انتظار داشته باشیم در نشست سه جانبه که بالاترین سطح مدیران کشور در آن حضور دارند با ماکسیمایز کردن اهداف و منافعشان و در عین حال جلوگیری از زیاده خواهی بتوانند به یک فهم مشترک و تفاهم در منافع دست یابند.
انتشار اولیه: شنبه 13 آبان 1396 / انتشار مجدد: چهارشنبه 17 آبان 1396
نظر شما :