مسکو به دنبال انجماد در بحران قره باغ است
دیدبان روسیه: منطقۀ قره باغ از هنگام امضای پروتکل بیشکک در ماه می سال 1994 تا امروز، بارها شاهد موارد نقض آتش بس بوده است. مرگبارترین این موارد در روزهای اخیر رخ داد. شدت گرفتن تبادل آتش در نواحی مورد مناقشه پس از مدتها بحران قره باغ را که هرگز به اندازه سایر منازعه های در همسایگی اش (چچن، اوستیا و اوکراین) مورد توجه رسانه ها نبود، در صدر اخبار منطقه قرار داد. در روز دوم آوریل در حالی که روسای جمهور ارمنستان و آذربایجان در واشنگتن به سر می بردند، خشونت به شکل گسترده ای از سرگرفته شد. وزرای دفاع هر دو کشور یکدیگر را به نقض آتش بس و انجام عملیات جنگی در امتداد خطوط تماس متهم کردند. تحلیل های اولیه حاکی از این بودند که به دلیل شدت بالای تنش در مرزها، یک اقدام تحریک آمیز کوچک، شرایط را از کنترل خارج کرده است. در روزهای بعد نقض گستردۀ آتش بس و ادعاهای متناقض دو طرف ادامه یافت.
مناقشۀ قره باغ، بحرانی است با پویش ها و ویژگیهای خاص خود و البته با ابعاد انسانی فاجعه آمیز که معمولاً مورد غفلت قرار می گیرند. در این نوشتار صرف نظر از این که ماجراجویی کدام طرف آغازگر وخامت بیشتر اوضاع در چند روز اخیر بوده است و صرف نظر از این که دور جدید افزایش تنش ها چه پیامدها و نتایجی خواهد داشت، به نقش یکی از بازیگرانی می پردازیم که تصور می شود در تداوم و منجمد شدن منازعه نقشی کلیدی ایفا می کند و می تواند در پایان دادن به آن بسیار مؤثر باشد.
معمولاً بازیگران خارجی- مهمتر از همه روسای گروه مینسک یعنی روسیه و فرانسه و آمریکا- متهمین طبیعی عدم وقوع هر گونه پیشرفت ملموس در مذاکرات صلح تلقی می شوند و استدلال می شود که منافع ژئواستراتژیکی آنها از مهمترین دلایل پدید آمدن بن بست کنونی است. از این منظر روسیه ذی نفع ترین این بازیگران است و بیشترین سود را از این وضعیت می برد. بسیاری از کارشناسان و ناظران از باکو تا ایروان و از واشنگتن تا بروکسل بر این باور هستند که روسیه تمام تلاش ها برای حل منازعه را خنثی و از حفظ وضع موجود حمایت می کند تا بتواند منطقه را در چنگال خودش حفظ کند.
بررسی انگیزه ها و اقدامات روسیه در کانون اغلب تحلیل ها از منازعات قفقاز جنوبی قرار دارد. بر اساس برخی تحلیل ها روسیه منازعات در قفقاز جنوبی را تحریک و کنترل می کند. ناکارآمدی گروه مینسک هم تا اندازه ای به رقابت میان غرب و روسیه و انعکاس آن در مناقشه های منطقه ای نسبت داده می شود. با وجود این، باید یادآور شویم بحران های قفقاز جنوبی و به ویژه بحران قره باغ برای هیچ کدام از قدرت های جهانی به اندازۀ روسیه اولویت و اهمیت ندارند. بی تفاوتی غرب در مقابل این بحران تا اندازه ای از شناسایی ضمنی منافع و جایگاه ویژۀ روسیه در حل و فصل آن ناشی می شود. ضمن این که آنها به تدریج دریافته اند که روسیه ابزارهای ارزشمندتری برای سوق دادن ارمنستان و جمهوری آذربایجان به سمت حل مساله در اختیار دارد.
موضع مسکو در قبال مسالۀ قره باغ از هنگام آغاز بحران در سال 1988 بدون تغییر نمانده و به مرور زمان منسجم تر و مدعیانه تر شده است. رویکرد مسکو در این مورد بخشی از رویکرد گسترده تر آن در قبال قفقاز جنوبی و حوزۀ پساشوروی بوده است. تا پیش از فروپاشی، بحران قره باغ برای حکومت اتحاد شوروی مساله ای داخلی تلقی می شد. مقامات شوروی که نگران سرایت این مناقشۀ قومی به سایر مناطق امپراتوری بودند با سرکوب جنبش قره باغ و اقدامات تنبیهی به خصومتها و کینه توزی ها دامن زدند و سرانجام شرایطی را پدید آوردند که به جنگ تمام عیار میان ارامنه و آذریها منجر شد.
پس از فروپاشی، روسیه به استفادۀ ابزاری از منازعه به منظور کسب منافع سیاسی و اقتصادی روی آورد. با وجود نابسامانی در سیاست خارجی در نخستین سال های حکومت یلتسین، روسیه به سرعت منازعه را فرصتی برای اعمال کنترل بر منطقه و اهرمی برای فشار بر هر دو طرف درگیر یافت. روس ها به سرعت مشغول تأمین سلاح برای هر دو طرف و حمایت لجستیکی از هر دو شدند. مسکو در طول منازعه به اقتضای اهداف گسترده تر راهبردی اش گاهی با یک طرف و گاهی با هر دو همراهی می کرد.
با پیروزی اوراسیاگراها در مسکو، مداخلۀ روسیه در منازعه افزایش یافت و نقش روسیه به عنوان ضامن طبیعی امنیت و ثبات در منطقه غیرقابل مناقشه شد. توافق آتش بس در سال 1994 در نتیجۀ مداخلۀ مسکو حاصل شد. مسکو می خواست مانع ظهور رقبایی شود که قصد پر کردن خلأ پس از شوروی را داشتند. این گرایش ادامه یافت و در دوران پوتینِ خواهان احیای نقش روسیه به عنوان قدرت بزرگ، بیشتر رونق گرفت. پوتین حل و فصل منازعات قفقاز جنوبی را حق ویژۀ روسیه می داند. قره باغ کماکان ابزار حفظ نفوذ روسیه در منطقه است. هرچند روس ها سعی می کنند خود را واسطۀ بی طرف منازعه ای نشان دهند که با یک طرف آن اتحاد نزدیک نظامی و اقتصادی دارند و با طرف دیگر شراکتی عملگرایانه، اما بدیهی است که چراغ راهنمای سیاست خارجی آنها، نیات خیرخواهانه نیست.
روسیه از تداوم بحران به شکل کنترل شده سود می برد. این منازعۀ منجمد، جمهوری آذربایجان و بیش از آن ارمنستان را به گروگان روسیه تبدیل کرده است. پایان بحران و احتمالاٌ پایان شکاف بین ارمنستان و ترکیه و آذربایجان در پی آن، منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی روسیه را در منطقه به نحو منفی تحت تأثیر قرار می دهد. نقطه ضعف امنیتی ناشی از بحران قره باغ پاشنه آشیلی است که انتخاب های ارمنستان را در عرصه سیاست خارجی محدود کرده و این کشور را در آغوش روسیه رها کرده است. روسیه مایل است ارمنستان را از کشورهای غربی و از ایران دور کند و حاکمیت این کشور را محدود سازد.
ارمنستان در نتیجۀ همین فشارها در سال 2013 اتحاد گمرکی با روسیه را به توافق با اتحادیه اروپا ترجیح داد. هرچند تن دادن به خواسته های مسکو هر چه بیشتر با منافع ارمنستان مغایر می شود، اما دولت ضعیف این کشور معمولاً یارای مقاومت در برابر آنها را ندارد. هواداران روسیه دستگاه های امنیتی و وزارت خارجۀ ارمنستان را کنترل می کنند و کشورشان را از مسیر غربی توسعه منحرف می کنند. جمهوری آذربایجان هم هرچند از ظرفیت های اقتصادی خود برای در پیش گرفتن یک سیاست خارجی مستقل استفاده کرده است، اما به هیچ وجه حاضر به پرداخت بهای واگرایی از مسکو در مناقشۀ قره باغ نیست.
نگرانی این کشور بالاخص پس از وقوع جنگ پنج روزه در اوت 2008 افزایش یافته است. حوادث گرجستان مقامات باکو را نگران این مساله کرد که مبادا رعایت نکردن توازن در سیاست خارجی و هرگونه چرخش رادیکال به سمت غرب شانس بازپس گیری مناطق اشغال شده یعنی حدود بیست درصد از خاک کشورشان را برای همیشه از بین ببرد. مسکو دائماً با فروختن سلاح های جدید به جمهوری آذربایجان و حمایت از نوسازی ارتش این کشور به ارعاب ارمنستان می پردازد. روسیه تلاش می کند نشان دهد برای آذربایجان یک دوست و شریک قابل اعتماد است. بدیهی است که جمهوری آذربایجان ارزش راهبردی بیشتری برای روسیه دارد و باید به سمت انتخاب مسیرهای روسی انتقال انرژی سوق داده شود. حتی برخی تحلیل ها حاکی از این هستند که روسیه به زودی ارامنه را ناچار به بازپس دادن مناطق اشغالی می کند تا جمهوری آذربایجان را در جهت پیوستن به اتحاد اوراسیایی تطمیع کند.
با تداوم بحران قره باغ به شکل منجمد شده، مسکو در قفقاز در رقابت ژئوپلیتیکی با غرب بازنده نمی شود. از سوی دیگر، مسکو به هیچ وجه مایل به خارج شدن منازعه از حالت انجماد با شدت یافتن درگیری ها و جنگ گرم هم نیست. مسکو نمی تواند در چنین جنگی هزینۀ حمایت از یک طرف را بپردازد. چون هر یک از طرف های درگیر به نوبۀ خود برای روسیه اهمیت زیادی دارند و این کشور نمی خواند دوستان قفقازی اش را از دست بدهد. با شدت گرفتن درگیری ها در این روزها نیز مقامات روسیه طرفین را به خویشتن داری دعوت کرده و تاکید کرده اند که مناقشۀ قره باغ راه حل نظامی ندارد. با این حال، نباید فراموش کنیم که اگرچه روسیه از حل نشدن بحران قره باغ و بن بست کنونی سود می برد و سعی در تدوام بخشیدن به این وضعیت دارد، اما نمی توان روسیه را تنها مانع صلح و تنها بازیگر قابل سرزنش دانست. در واقع، طرفهای درگیر در منازعۀ قره باغ حاضر به دست زدن به ابتدایی ترین اقدامات اعتمادساز نیستند و مواضعشان به قدری انعطاف ناپذیر و دور از یکدیگر است که ناخواسته آب به آسیاب مسکو می ریزند. رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان هم چگونگی استفادۀ ابزاری از بحران قره باغ را در سطح داخلی و نیز در عرصۀ سیاست خارجی آموخته اند. علاوه بر اینها، گره خوردن بحران قره باغ به مسائل هویتی ارامنه و آذری ها به درجات مختلف، مقاومت ها را در برابر حل مساله افزایش داده و هر گونه مذاکره و مصالحه را به غایت دشوار کرده است.
نویسنده: شیوا علیزاده، دانشجوی دکتری آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه تهران؛
نظر شما :