آیا تغییرات حاکمیتی عربستان زمینهساز کودتاست؟
پروژه عبور از خاندان عبدالعزیز در ریاض
دیپلماسی ایرانی: پس از حمله عربستان به خاک یمن تحولات بزرگی در ساختار پادشاهی آل سعود با انتصاب محمد بن نایف به عنوان ولیعهد و محمدبن سلمان به عنوان نائب ولیعهد صورت گرفت. در عین حال این تغییرات نتوانسته شکاف عمیقی را که در ساختار سیاسی پادشاهی آن کشور ایجاد شده است را پر کند تا جایی که برخی پیش بینی بروز یک کودتا را دور از ذهن نمی دانند. در این باره با صباح زنگنه تحلیلگر مسایل خاورمیانه به گفت وگو پرداختیم:
عده ای بر این عقیده اند که هر نوع تغییر در ترکیب حاکمیتی عربستان به علت بکارگیری شیوه های سری در «دربار سعودی»، نوعی تغییرات مافیایی تلقی می شود؛ تغییراتی که با توجه به موقعیت اقتصادی و نظامی عربستان و پیوند های گسترده با غرب، با مافیای جهانی نفت و مافیای تسلیحاتی نیز ارتباط مستقیم دارد. این دیدگاه تا چه حد منطبق بر تغییرات و تحولات در ساختار حاکمیتی عربستان است؟
عربستان همواره در مظان این مساله قرار داشته که از زمان تشکیل حکومت آل سعود به لحاظ تولید، فروش و صنایع وابسته به نفت و همچنین خرید تسلیحات نظامی دارای چنین ارتباطاتی با غرب بوده است. البته ناگفته نماند که تولید انبوه نفت عربستان برای صنایع کشورهای غربی یک رابطه و وابستگی تنگانگی را میان نظام بین الملل و استقرار حکومت در عربستان به وجود آورده است. پس از سال 1967 هیچکدام از سران حکومت عربستان جرات برداشتن یک گام حتی به صورت سمبلیک علیه اسرائیل، آمریکا و غرب را نداشتند و اقدم روشنی چه از نظر اقتصادی، چه نفتی یا سیاسی انجام ندادند.
تا چه میزان عزل و نصب های جدید درعربستان کوششی برای ترمیم ساختار کهنه نظام پادشاهی محسوب می شود. آیا چنین دیدگاهی در ریاض وجود دارد که رژیم آل سعود با یک مهره چینی جدید، توان ازدست رفته اش را بازیابد؟
همواره فشار دموکرات های آمریکا بر عربستان در این راستا بوده تا اصلاحاتی گرچه صوری در عربستان شکل بگیرد تا از زیر فشار افکار عمومی منطقه و جهان بیرون بیایند، چراکه وجود یک حکومت خاندانی آن هم در یک کشور بزرگ نفتی با تحولات فراوان منطقه قابل توجیه نیست. اما فشارهای دموکرات ها هرگز منجر به شکل گیری تغییرات شوک آور نشد. آقای اوباما در سخنرانی یک ماه قبل خود به سعودی ها گفت خطری که شما را تهدی می کند، ایران نیست؛ بلکه خطرهای داخلی از جمله بیکاری جوانان، عدم مشارکت در امور سیاسی، عدم حضور موسسات مردم نهاد و ... در حاکمیت عربستان است. او خطر را یک خطر داخلی دانست. اما تغییر یک یا دو وزیر پاسخگوی چالش های طولانی مدت عربستان آن هم در کنار حضور جوانی مانند محمد بن سلمان که تجربه مدیریتی و اجرایی در طول سی و اندی سال زندگی ندارد، نخواهد بود. طبیعی است حضور چنین شخصی در تصمیم گیری برای خریدهای تسلیحاتی و انجام حمله نظامی علیه کشورهای همسایه از جمله یمن، حکایت از وابستگی بیشتر به آمریکا به دلیل خرید تسلیحات بیشتر و از طرف دیگر تلاش برای تثبیت موقعیت این جوان در راس هرم خانوادگی آل سعود دارد.
بنابر نظر برخی کارشناسان انتصاب مهره های جدید در حکومت عربستان، بدون تایید و یا کسب نظر لندن و واشنگتن صورت نمی گیرد. حال چگونه حضور یک فرد جوان و کم تجربه در جایگاه ولیعهدی از سوی انگلستان و آمریکا توجیه پذیر است؟
خواسته آمریکا و انگلستان حفظ وضع موجود با تغییرات اندک و با شیب ملایم است. اما اقدامات یک جوان، منطقه را به تلاطم می اندازد و باعث می شود پیامدهای سو زیادی هم برای یمن، هم برای عربستان وسایر کشورهای شبه جزیره عربستان به همراه داشته باشد. البته باید در یک بعد زمانی بلندتری هم دیده شود. به نظر می رسد با حضور چنین افرادی زمینه ورود به یک تغییرات جدی تر در ساختار حکومت منطقه ای فراهم شود و حتی این احتمال وجود دارد که شاهد کودتای جدی محمد بن سلمان علیه پسرعموی خود محمد بن نایف و تعجیل و تسریع برای به دست آوردن راس هرم حکومتی در عربستان باشیم. طبعا در این مسیر تحولات دیگری هم باید روی داده باشد. یکی از آن تحولات ادغام گارد ملی عربستان در وزارت دفاع خواهد بود. همچنین برکناری متعب بن عبدالله و تمرکز قدرت نظامی در دست محمد بن سلمان و عزل پدر و جانشین شدن که در نهایت موجب می شود چیزی از ساختارهای قبلی عربستان که به صورت سلسله وار حکومت باید به فرزندان عبدالعزیز برسد، باقی نماند و تغییرات غیرقابل پیش بینی لااقل برای مردم عربستان و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را شاهد باشیم.
تا چه میزان عزل و نصب ها می تواند به جبران فقدان مشروعیت قانونی و نبود مقبولیت مردمی در ساختار حکومتی عربستان کمک کند؟
جامعه عربستان جامعه یکدستی به حساب نمی آید. عدم یکدست بودن هم به لحاظ ترکیب جمعیتی، هم به لحاظ تعداد زیاد اتباع خارجی در این کشور و هم به لحاظ توزیع منابع گوناگون و گرایش های مذهبی و فکری است. بنابراین بروز اعتراضات یکدست و فراگیر قابل تصور نیست، اما وجود نارضایتی و اعتراض های منطقه ای و حتی در استان ریاض که مرکز حاکمیت خاندان آل سعود است، بعید نیست. در عین حال احتمال اعتراض های دیگری در سطوح مختلف در استان های غرب عربستان که بیشتر گرایش های لیبرالی یا مذاهب مالکی و شافعی در آن حضور دارند، بیشتر خواهد بود. همچنین در درون خانواده عموهای باقی مانده، پسرعموها و نوه های عبدالعزیز از این تغییرات رضایت ندارند. بنابراین در برابر یک منشور چند وجهی قرار داریم که هر کدام از این وجوه می تواند رنگ خاصی از نارضایتی، اعتراض و مخالفت را نشان دهد. حضور القاعده و داعش که زمانی عربستان مایل بود آنها را به خارج از منطقه خود صادر کند، و اکنون مانند بوم رنگ به خود عربستان بازگشته، نیز مزید بر تعدد وجود این منشور اعتراضات خواهد بود.
انتشار اولیه: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 / انتشار مجدد: شنبه 19 اردیبهشت 1394
نظر شما :