مجله هفته/ نگاه خريدارانه به مطبوعات

۲۷ اسفند ۱۳۸۹ | ۱۸:۰۴ کد : ۱۰۷۳۰ اخبار اصلی
در صفحه \\"نگاه خريدارانه به مطبوعات\\" که جمعه ها پيش رويتان قرار مى گيرد، مقالات و يادداشت هاى مهم روزنامه هاى کشورمان را که در طول هفته منتشر شده است از نظر مى گذرانيم.

مردم به حکم قرآن، سلطه کفار را در سرزمين‌هاى خود نمى‌پذيرند

روزنامه رسالت در سرمقاله 21 اسفند خود با عنوان "آينده تحولات منطقه" به قلم محمد کاظم انبارلويى، به نقش ايران در الگوسازى و تاثيرگذارى بر کشورهاى منطقه مى پردازد و مى نويسد: ايران پس از فتنه همانند پهلوانى است که توانسته پشت حريف خود را با دادن کمترين امتياز به خاک بمالد و دوستان انقلاب را در سراسر جهان شاد و دشمنان نظام را مايوس نمايد.

اين نويسنده يکى از اصلى‌ترين مطالبات مردم را در کشورهاى به پاخاسته در خاورميانه، استقرار يک نظام الهى مانند آنچه در جمهورى اسلامى ايران مستقر شده، دانسته و افزوده است: غرب مى‌خواهد حرکت مردم در خاورميانه را يک حرکت سکولار با مطالبات اقتصادى معرفى کند و در اين نمايش هم واقعا ناشيانه عمل مى‌کند گاهى با اين حرکت‌ها همراهى‌ نشان مى‌دهد و گاهى با چنگ و دندان و توپ و تفنگ مى‌خواهند آن را سرکوب کنند. در ليبى سياست مشت آهنين در پيش گرفته‌اند. مى‌خواهند بگويند اگر از خطوط قرمز بخواهيد عبور کنيد قتل عام مردم اجتناب‌ناپذير است. يکى از اصلى‌ترين خطوط قرمز غرب در منطقه، منافع اقتصادى آنها بويژه روان‌سازى تداوم صدور نفت و عدم اخلال در نظامات اقتصادى غرب در حوزه انرژى است.

اين روزنامه تاکيد مى کند: تصاويرى که جهان از مصر، تونس، الجزاير، ليبى، بحرين،‌ مراکش،‌ اردن،‌ يمن و ... دريافت مى‌کند نشان مى‌دهد که يک خودآگاهى اسلامى در امت عرب و جهان اسلام پديد آمده است. مردم به دنبال عزت و شرف از دست رفته خود هستند که آن زير پاى سربازان ارتش صهيونيستى طى نيم قرن اخير لگدمال شده است. مردم به حکم قرآن سلطه کفار بويژه يهود و نصارى را در سرزمين‌هاى خود نمى‌توانند بپذيرند. مردم ديگر دوستى رهبران کشورهاى خود را با آمريکاى جهانخوار و رژيم خونخوار صهيونيستى تحمل نمى‌کنند. مردم...

طرحى براى تحريم المپيک لندن

روزنامه جمهورى اسلامى در سرمقاله 21 اسفند به نخست وزير بريتانيا تاخته و ذيل مطلبى با عنوان "کامرون، دلال رژيم صهيونيستى" به پاسخ توهين آميز او به اعتراض کميته ملى امپيک ايران پرداخته است. ديويد کامرون در پاسخ به اعتراض مسئولان ورزشى جمهورى اسلامى ايران به آرم مسابقات المپيک لندن که آن را ماخوذ از عنوان صهيون دانسته بودند، گفت: اگر ايرانى‌ها به عنوان اعتراض به اين آرم نمى‌خواهند به المپيک بيايند، نيايند، ما دلمان برايشان تنگ نمى‌شود.

جمهورى اسلامى در واکنش به اين اظهارنظر نوشته است: ديويد کامرون نشان داد که او فقط يک يهودى نيست بلکه يک صهيونيست است و رسيدن او به مقام نخست وزيرى انگليس نتيجه برنامه ريزى صهيونيست‌ها بوده و اکنون رژيم صهيونيستى از حضور او در کاخ نخست وزيرى انگليس حداکثر بهره‌بردارى را به عمل مى‌آورد. البته چنين رويدادى در انگليس چندان غيرعادى نيست، زيرا انگليس از اوائل قرن حاضر در تدارک تأسيس رژيم صهيونيستى بود و در واقع خاستگاه اين رژيم اشغالگر و غاصب است. از جنگ جهانى دوم تاکنون، قوى‌ترين گروه‌هاى پشت پرده در سياست آفرينى‌هاى باب طبع صهيونيست‌ها در جهت حمايت رژيم صهيونيستى و ايجاد جنگ و دعوا در ميان ملت‌هاى مسلمان و استعمار آنها در انگليس مستقر بوده و هم اکنون نيز هستند کما اينکه سرمايه‌داران بزرگ صهيونيست و شرکت‌هاى حامى اسرائيل نيز در انگليس مستقرند.

اين روزنامه، سازمان المپيک را يک نهاد بين‌المللى مانند سازمان ملل و آژانس انرژى اتمى و سازمان عفو بين الملل و ساير مجامع جهانى تحت نفوذ قدرت‌هاى سلطه گر و صهيونيسم خوانده و افزوده است: اگر براى مقابله با تخلف آشکار دولت انگليس از منشور المپيک کارى انجام شود فقط از عهده کشورها و ملت‌هاى مسلمان بر مى‌آيد. مسلمانان که مى‌دانند اسرائيل، غده سرطانى کاشته شده در قلب جهان اسلام توسط انگليس است بايد با جمهورى اسلامى ايران همراهى کنند و با اعتراض به آرم "صهيون" دولت انگليس را وادار به تغيير آن نمايند و اگر لجاجت نخست‌وزير انگليس ادامه پيدا کرد، المپيک لندن را تحريم نمايند. اين اقدام در شرايط کنونى که جهان عرب و بخش عمده‌اى از جهان اسلام درحال انقلاب است و احساسات ضد صهيونيستى نيز بشدت بالا گرفته با موفقيت همراه خواهد بود.

هتاکى و افراط‌گرايى از زمان مختار تا امروز

روزنامه ابتکار در سرمقاله يکشنبه اش با عنوان "افراط‌گرايى از مختار تا امروز!" به قلم جاماسب محمدى بختيارى، برخى مضامين مطرح شده در مجموعه تلويزيونى مختارنامه را با شرايط حال حاضر ايران شبيه دانسته و نوشته است:‏ "در اين قسمت از سريال تاريخى، پديده‌اى به نام «طرفداران افراطى» خودنمايى مى‌کرد. اين گروه از امير خود مى‌خواهند که اجازه دهند چنين و چنان کنند. وقتى مختار جلوى افراط‌ گرايى آنها مى‌ايستد، متهم به سازش‌کارى و... مى‌شود. جملاتى بدين مضمون به آنها گفته که ممکن است راهگشاى ما شود: «خطر افراط گرايى و کج‌انديشى از خطر اردوگاه دشمن کمتر نيست.» حال با ذکر اين مقدمه، به مسائل رخدادهاى جارى جامعه خود مى‌پردازيم...

نويسنده اين موضوع را پيوند مى زند به فيلمى که دو هفته پيش روى اينترنت قرار گرفت و در آن عده‌اى از افراطيون به فائزه هاشمى رفسنجانى هتاکى کردند. به زعم نويسنده، دامنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اين هتاکى و هنجارشکنى به اندازه‌اى بود که علاوه بر اعتراض و واکنش بسيارى از مراجع تقليد، هشدار بالاترين رده نظام سياسى يعنى مقام معظم رهبرى را در پى داشت. با مشاهده اين فيلم و غور و جستجو در تاريخ مى‌توان دريافت که پديده موسوم به طرفداران افراطى پديده‌اى بديع و نو نيست و گويا پايانى براى آن متصور نيست اما مهار و کنترل آن مهم است.

آيا واقعا فرايند برگزارى انتخابات در ايران، اين همه غيرقابل اعتماد بود؟

روزنامه رسالت روز يکشنبه يادداشتى منتشر کرد با عنوان "صورت‌بندى اعتراضات جديد" که با ادبيات سابق اين روزنامه تا اندازه اى متفاوت بود. محمد مصطفوى در اين سرمقاله به نظرات مک‌اينتاير - متفکر اجتماع‌گراى معاصر – درباب عاطفه گرايى اشاره کرده و نوشته است: عاطفه‌گرايى يعنى عمل‌کردن صرفا بر اساس احساسات و عواطف شخصى و درونى و در نتيجه، ملتزم نبودن به منطقى بيروني. عاطفه‌گرايى حاصل شرايطى است که در آن هر کس صرفا بر اساس سليقه‌ خود عمل مى‌کند.

سپس با اين تعاريف به اختلافات دو سال اخير در صحنه سياسى ايران مى پردازد و مى پرسد: چرا دو طرف درگير در ماجرا نتوانسته‌اند به منطقى مشترک و گفتگويى سازنده برسند؟ اين در حالى است که فضاى اين مناقشات اعتراضى چنان از حدود اخلاقى خارج شده است که رهبر انقلاب در سخنرانى اخير خود مؤکدا و به شدت هرگونه هتک حرمت و ناسزاگويى و بى‌اخلاقى در گفتگوها و مباحثات سياسى را نهى کرده‌اند. اين شايد گواه روشنى باشد براى بى‌اخلاقى روزافزونى که فضاى سياسى ايران را فرا مى‌گيرد، و حال بايد به سوالاتمان، اين را نيز بيفزاييم که چرا اعتراضات بدون فرجام دو ساله‌ اخير با چنين حجم بالايى از انزجار همراه بوده است؟

نويسنده در ادامه به سخن مک‌اينتاير بازمى گردد و مى افزايد: مناقشات اعتراضى در جوامع امروزى به جايى نمى‌رسند، چون هيچ کدام از دو طرف درگير، در هيچ حالتى شکست خود را نمى‌پذيرند. واضح‌ترين مصداق اين سخن، نپذيرفتن نتيجه‌ انتخابات توسط کانديداى شکست‌‌خورده و جمعى از طرفداران او بود. چه چيز موجب مى‌شد تا براى اين گروه، نتيجه‌ انتخابات غيرقابل پذيرش باشد؟ آيا واقعا فرايند برگزارى انتخابات در ايران، اين همه غيرقابل اعتماد بوده است يا مشکل را بايد در همان چيزى يافت که مک‌اينتاير نام "عاطفه‌گرايى" بر آن گذارده است؟ به گمان من مورد دوم مى‌تواند راهنماى بهترى براى فهم شرايط امروز ايران باشد.

مصطفوى، عاطفه‌گرايى را مشکل بزرگ اخلاقى فضاى سياسى امروز ايران مى داند؛ چيزى که موجب شده است تا گفتگو و گفتمان و مناظره و روزنامه و مقاله و وبلاگ و سايت و سخنرانى و... به ناسزاگويى‌ و تخريب از روى انزجار بينجامد و امکان گفتگوى انتقادى را از ما سلب کند.

مهم ترين دستاورد هدفمندى يارانه ها

«دستاوردهاى ناگفته هدفمندى يارانه ها» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد سعيد احديان در روز سه شنبه بود. اين مقاله که تلاش مى کند دستاوردهاى هدفمندى يارانه ها را از منظر سياست داخلى و سياست خارجى بررسى کند، مهم ترين دستاورد اين طرح را نمايش اقتدار حکومت در بين مردم دانسته و مى نويسد: هرگز نبايد فراموش کرد که اجراى هدفمندى يارانه ها در شرايط سياسى اجرا شد که نظام بعد از انتخابات 88 با چالشى بزرگ روبرو شده بود و به شدت اين ادعا درباره نظام جمهورى اسلامى مطرح مى شد که نظام پايگاه افکارعمومى خود را از دست داده است اما مى توان گفت همکارى بى نظير مردم با دولت در اجراى هدفمندى يارانه ها، به وضوح نشان از استحکام پايه هاى نظام در بين توده هاى مردم داشت چرا که تجربه هاى پيشينى در ديگر کشورهاى جهان که باعث اعتراضات اجتماعى در شرايط عادى شده بود، در ايران که دنباله فضاهاى سياسى بعد از انتخابات هنوز ادامه داشت گمانه هاى اعتراضات اجتماعى بسيار زياد را تقويت کرده بود و روشن است که اگر حکومتى ميان مردم از پايگاه ضعيفى برخوردار باشد اجراى چنين طرحى مى تواند پيامدهاى سياسى غيرقابل کنترلى را به دنبال داشته باشد- مانند برخى کشورها از جمله تونس- اما همراهى مردم با مسئولان نظام جمهورى اسلامى به گونه اى بود که تلاش براى ايجاد نافرمانى مدنى حتى توسط رسانه هاى خارجى نيز چندروزى بيشتر ادامه پيدا نکرد و آنها که پيش از اين حساب ويژه اى را براى "بعد از هدفمندى يارانه ها" باز کرده بودند، نااميدانه دوباره به جريان سازى هاى سياسى خود برگشتند لذا مى توان نمايش اقتدار سياسى حکومت ايران در بين مردم را مهم ترين دستاورد سياسى هدفمندى يارانه ها دانست دستاوردى که دشمن آگاهانه و ما از سر غفلت به آن کم توجهيم.

نان و آزادى و ايران

«نان و آزادى و ايران» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار نوشته غلامرضا کمالى پناه در روز سه شنبه 24 اسفند است. نويسنده به کلماتى از دکتر على شريعتى درباره مکتب‌هاى سياسى و فکرى پرداخته و مى نويسد: «دموکراسى مى‌گويد: رفيق، حرفت را خودت بزن و نانت را من مى‌خورم. مارکسيسم مى‌گويد: نانت را خودت بخور، حرفت را من مى‌زنم. فاشيسم مى‌گويد: نانت را من مى‌خورم و حرفت را هم من مى‌زنم و تو براى من کف بزن. اسلام دروغى مى‌گويد: نانت را به من بده تا قسمتى از آن‌ را پيش تو بيندازم و البته حق حرف‌زدن هم ندارى؛ زيرا من بايد تو را ارشاد کنم. اسلام حقيقى مى‌گويد: نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من ياور تو دراين‌باره هستم.»

کمالى پناه مى افزايد: بى‌گمان اين سخن دکتر شريعتى در ظرف زمان خودش اهميت داشته و اکنون مى‌توان انگشت روى پاره‌اى از واژه‌هاى وى گذاشت و درباره آنها تأمّل کرد. با اين ‌همه نمى‌توان انکار کرد که دو مقوله نان و آزادى همواره از دغدغه‌هاى بشر بوده است و در ايران از حدود صد سال پيش به اين ‌طرف، ايده يا عقده آزادى‌خواهى همپاى نان و نواطلبى به ‌تدريج اذهان وجان‌هاى بخش‌هاى وسيع‌ترى از مردم ايران را درگير خود کرده است. اکنون سؤالى که پيش مى‌آيد، اين است که «نان مهم‌تر است يا آزادى؟»

دو مولود سياسى ايران در سال 89

روزنامه ابتکار درسرمقاله روز چهارشنبه خود با عنوان "نگاهى به فراز و نشيب‌هاى سياسى ايران در دهه هشتاد؛ از آبادگران اصولگرا تا اصولگرايان ملى گرا" به قلم سيد على محقق، ضمن گزارشى از روند تغييرات سياسى در ايران طى دهه گذشته و روى کار آمدن جريان اصولگراى جديد در کشور، به ترسيم فضاى احتمالى عرصه سياست ايران در سال آينده مى پردازد و مى نويسد: اگر فقط اخراج رسمى اصلاح‌طلبان از قدرت و شکل‌گيرى نصف و نيمه‌ گرايش مکتب ايرانى از دل جريان اصولگرايى را تنها مولود سياسى سال 89 تلقى نماييم، مى‌توان سهم اين سال از عرصه‌ سياست را به‌مثابه سال‌هايى مانند 80،82،84 و 88 پربار و درخور توجه و درعين‌حال تأمل‌برانگيز دانست.

به نوشته اين روزنامه، تا چند ماه ديگر انتخابات نهم مجلس شوراى اسلامى به‌عنوان اولين رقابت سياسى سال و دهه جديد نود برگزار مى‌شود. اخراج و غيبت قطعى اصلاح‌طلبان و پوست‌اندازى و انشعاب تازه در جريان اصولگريى، همه‌ قابليت‌هاى لازم براى شکل‌گيرى يک انتخابات متمايز از گذشته را با خود به همراه دارد. در صورت تداوم حرکت رو به جلوى جريان مکتب ايرانى، عرصه‌ انتخابات آتى مجلس و حتى رياست‌جمهورى يازدهم مى‌تواند به عرصه رقابت جريان سنتى اصولگرا با طرفداران و مبدعان مکتب ايرانى مبدل گردد چراکه درصورت گذر از فيلترهاى نظارتى موجود، اين جريان با داشتن رگه‌هاى ملى‌گرايى و آزادى طلبانه جاذبه‌هاى لازم براى در اختيارگرفتن بخشى از آراى خاموش و سبد آراى مردد را دارا بوده و مى‌تواند وضعيت را براى شکل‌گيرى رقابتى داغ و تازه و چيزى شبيه رقابت چپ ها و راست‌ها در دهه‌ شصت و اصولگريان و اصلاح‌طلبان در دهه‌هاى هفتاد و هشتاد فراهم کند.


نظر شما :