لزوم بازتعریف مجدد سیاستها
ایران، حمله اسرائیل و ضرورت بازنگری در استراتژی ملی

نویسنده: دکتر سهراب انعامی علمداری، تحلیلگر حوزه راهبردی
دیپلماسی ایرانی: جنگ 12 روزه، حمله آمریکا و اسرائیل، و پاسخ موشکی جمهوری اسلامی ایران واجد ویژگی هایی بود که بار دیگر نشان داد خاورمیانه در وضعیت «آشوب سیستمی» قرار دارد؛ خاورمیانه ای که ما در آن ما شاهد افزایش کنش های نظامی، تعدد بازیگران مداخله گر و پویایی های راهبردی و تاکتیکی هستیم. در قالب این شرایط جدید، ژئوپلیتیک ایرانی و محیط امنیت منطقه ای با واقعیت های جدیدی روبه رو شده است که در قالب واقعیت های جدید، جمهوری اسلامی ایران براساس مقدورات ملی، در شرایط محذورات ملی و منطقه ای و با توجه به دگرش های راهبردی نظام بین المللی و منطقه ای، باید تغییراتی بنیادین در استراتژی ملی ایجاد کند.
جمهوری اسلامی ایران برای چند دهه در حوزه راهبردی و در چهار سطح امنیتی – دفاعی، سیاست خارجی، اقتصادی و اجتماعی بر یک رویکرد دفاع ملی «همهجانبه» تکیه داشته که این رویکرد در حوزه امنیتی – دفاعی، طیفی از بازدارندگی دفاعی تا تهاجمی؛ در سیاست خارجی، طیفی از موازنه گرایی راهبردی تا تاکتیکی؛ در حوزه اقتصادی، طیفی از اقتصاد بازار تا اقتصاد مردم محور؛ و در حوزه اجتماعی نیز انسجام ملی برآمده از مولفه های اسلامیت، ایرانیت و جمهوریت تعریف شده است.
در جهان کنونی و خاورمیانه آشوب زده به ویژه پس از حمله آمریکا و اسرائیل به ایران ما با جهانی جدید و محیط جدید امنیت منطقه ای روبهرو هستیم؛ محیطی که دیگر بازدارندگی و موازنه ایرانی با آسیب پذیری های مواجه شده، اقتصاد متمرکز دولتی کارکرد خود را از دست داده و نیز سازماندهی پیشین انسجام اجتماعی، آسیب پذیری های خود را نشان داده است. در چنین محیطی، دیگر راهبردهای گذشته پاسخگوی شرایط جدید نخواهد بود و ایران باید در چارچوب دینامیک و پویایی مقدورات و محذورات ملی، راهبردهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف و منافع ملی تازه تعریف شده در نظر بگیرد.
حمله آمریکا و اسرائیل در حوزه امنیتی – دفاعی، آموزه هایی بسیاری داشت؛ در این قالب، مسیر دفاع و بازدارندگی (تدافعی و تهاجمی) تنها از ایجاد عمق راهبردی، موازنه تهدید و کنش متقابل و «ضربه دوم» (Second Strike) عبور نمی کند، در شرایط جدید، موازنه راهبردی باید همزمان از طریق هوشمندسازی ابزاری و «دفاع ملی هوشمند» انجام گیرد و به تبع آن نیز جنگ 12 روزه، نشانه هایی از این روند جدید را برای امنیت ملی و محیط امنیت منطقه ای نشان داد.
در حوزه سیاست خارجی، فرایندهای جدید نشانه هایی از فشار و تقابل راهبردی آمریکا و اروپا و بازتعریف شرایط تقابلی جدید را نشان می دهد. در این قالب، ادارک راهبردی در سیاست خارجی ایران مبتنی بر کنش های کم دامنه و تاکتیکی بوده است. جنگ 12 روزه و کنش تقابلی آن نشان داد که رویکرد موازنه و کنش های کم دامنه در سیاست خارجی ایران تاثیرگذاری نتیجه محور خود را از دست داده است. باوجود چنین شرایطی، دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی دفاعی نیز تاثیرگذاری چندانی بر فضای کنش راهبردی و تاکتیکی ایران نخواهد گذاشت. بر این مبنا، ساختار تصمیم ساز در سیاست خارجی و نه لزوما دستگاه دیپلماتیک باید در مسیر رویکرد احیا و ترمیم، تنش زدایی و تعامل متوازن حرکت کند و انباشت چالش های راهبردی را گام به گام به کمترین میزان خود برساند.
در حوزه اجتماعی، هدف و منافع ساختاری اگرچه تاکنون بر قوام و انسجام اجتماعی متمرکز بوده اما طی دو دهه اخیر به دلیل رقابت ها و گروه گرایی های منافع محور، جامعه در مسیر قطبی شدن بسیط قرار گرفته و با وجود اقتصاد تورمی، این فضا تشدید شده است. از دیگر سو، در عرصه اجتماعی، کنش های ساختاری باید در مسیری قرار گیرد که سه حوزه اسلامیت، ایرانیت و جمهوریت در یک مسیر راهبری شود. ترجمان چنین گزاره و راهبردی به این معنا خواهد بود که ساختار «کلان تصمیم ساز» در جمهوری اسلامی ایران باید مسیری را برای حداکثرسازی انسجام ملی برگزیند که در خطوط اسلامیت، ایرانیت و جمهوریت به صورت توامان و همزمان قرار گیرد.
حوزه اقتصادی را می توان به عنوان نماد کارآمدی ساختاری و محور پیوند دهنده و قوام بخش حوزه های دیگر تحلیل کرد. اقتصاد در «خاورمیانه درحال تغییر» و «خاورمیانه توسعه گرا» نقش محوری در استراتژی ملی همه کشورهای این منطقه و به ویژه ایران بازی خواهد کرد؛ به نحوی که مولفه اقتصادی همزمان و همسان با امنیت به عنوان عامل «بقا» (Sirvival) تعریف خواهد شد. در این قالب، جمهوری اسلامی ایران باید با تغییر نگرش در استراتژی ملی، یعنی تمرکز بر «استراتژی امنیت محور» به تمرکز بر «استراتژی اقتصاد محور»، و ساخت یک دولت توسعه گرا بر حوزه های دیگر راهبردی یعنی امنیت و دفاع، سیاست خارجی، جامعه و انسجام ملی تاثیرگذاری بسیط داشته باشد.
راهبرد ملی کشورها همواره به عنوان یکی از ضرورت ها، الزامات و مولفه های بنیادین تحرک راهبردی مطرح و نقش کلیدی در ساخت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن جامعه بازی می کند.
در جهان کنونی و به ویژه خاورمیانه آشوب زده، روندها، فرایندها و راهبردها دیگر در یک چارچوب خطی و بلندمدت تعریف نمی شود بلکه راهبردهای ملی نیز به تبع روندهای غیرخطی باید به صورت کوتاه مدت، ژلاتینی و انعطافپذیر تعریف و اجرایی شود.
روندهایی که پیش از این در خاورمیانه آغاز شده بود، اکنون با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا تسریع شده و این روندها الزامات جدید را بر استراتژی ملی (امنیت ملی، اقتصاد و اجتماع) تحمیل کرده است. در این قالب، به نظر می رسد که با افزونش مولفه حمله آمریکا و اسرائیل به ایران، این الزام تغییر یا ترمیم استراتژی ملی دیگر به امری بنیادین و فراگیر برای ژئوپلیتیک ایرانی تبدیل شده باشد و جمهوری اسلامی ایران باید در چارچوب عقلانیت و منطق راهبردی جدید با ایجاد تغییرات در استراتژی ملی، فضای جدید را برای کاهش آسیب پذیری ها و پیگیری منافع ملی ایجاد کند.
نظر شما :