حلقه بسته قدرت در تل‌آویو

منطق تداوم تنش در چهار جبهه

۲۸ آذر ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۶۷۳۲ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: فاطمه خادم شیرازی
فاطمه خادم شیرازی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: سیاست خارجی بر پایه ارزیابی‌های منعطف شکل نمی‌گیرد، بلکه بر برداشت‌های جزم‌گرایانه از بقا و ضرورت برخورد استوار می‌شود. رفتار بنیامین نتانیاهو را تنها در این چارچوب می‌توان فهمید.
منطق تداوم تنش در چهار جبهه

دیپلماسی ایرانی: در الگوی ذهنی ایدئولوژیک سخت، جهان نه مجموعه‌ای از رقابت‌های قابل مدیریت، بلکه صحنه نبردی دائمی میان خودی و دشمن دیده می‌شود. در چنین ذهنیتی، تهدید فقط یک خطر بیرونی نیست؛ به محور هویت سیاسی، انسجام داخلی و توجیه قدرت تبدیل می‌شود. سیاست خارجی بر پایه ارزیابی‌های منعطف شکل نمی‌گیرد، بلکه بر برداشت‌های جزم‌گرایانه از بقا و ضرورت برخورد استوار می‌شود. رفتار بنیامین نتانیاهو را تنها در این چارچوب می‌توان فهمید؛ چارچوبی که غزه، لبنان، سوریه و ایران را به چهار صحنه متفاوت یک نبرد واحد تبدیل می‌کند.

در قبال غزه، این ذهنیت دشمن را بازیگری قابل مذاکره نمی‌بیند، بلکه تجسم خطری وجودی تلقی می‌کند. هر انعطاف در این نگاه به معنای عقب‌نشینی از دیوارهای بقاست. به همین دلیل، چه در عملیات نظامی گسترده و چه در فشارهای مستمر، هدف اصلی بازتولید روایت محاصره و خطر دائمی است. بحران در این چارچوب پایان‌پذیر نیست؛ باید ادامه یابد تا ایده نبرد و ضرورت رهبری همواره زنده بماند.

در لبنان نیز همین منطق استمرار پیدا می‌کند. حزب‌الله یک بازیگر سیاسی – اجتماعی تلقی نمی‌شود، بلکه نماد تهدیدی است که باید همواره در سطح بالا نگه داشته شود. تنش‌ها نه صرفاً اقدامی امنیتی، بلکه بخشی از سازوکار معنا‌بخشی سیاسی هستند. هر درگیری جدید فرصتی برای بازتولید روایت بقا فراهم می‌کند و تقابل را در قالب نبردی بی‌پایان تثبیت می‌سازد.

در سوریه، این ذهنیت در قالب جلوگیری از تثبیت هر قدرتی که امتداد دشمن تصور می‌شود تجسم پیدا می‌کند. حملات مکرر به مواضع نظامی در سوریه ریشه در همین نگاه دارد. واقعیت‌های پیچیده صحنه سوریه به یک معادله ساده فروکاسته می‌شود: جلوگیری از تقویت دشمن. در این برداشت، حضور بازیگران هم‌پیمان ایران نه یک واقعیت قابل مدیریت، بلکه تهدیدی بنیادین تلقی می‌شود.

در مورد ایران، شدت این الگو به اوج خود می‌رسد. ایران نه رقیبی منطقه‌ای، بلکه دشمنی وجودی است که باید در بالاترین سطح خطر بازنمایی شود. در این دستگاه ذهنی، مذاکره و تعدیل جایگاهی ندارند. تهدید ایران ستون اصلی مشروعیت سیاسی نتانیاهو است؛ ستونی که به کمک آن انسجام داخلی و همراهی برخی بازیگران خارجی تقویت می‌شود. حتی پیشرفت‌های غیرنظامی ایران نیز به‌مثابه نشانه‌ای از نزدیک شدن به خط مرگ بقا تفسیر می‌شود. در نتیجه، سیاست فشار دائمی، عملیات پنهان، حملات محدود و روایت‌سازی مستمر از خطر، عناصر ثابت رفتار او باقی می‌مانند.

وجه مشترک رفتار نتانیاهو در این چهار جبهه، تکیه بر جهان‌بینی جمع‌صفر است؛ جهانی که موفقیت دیگری را کاهش امکان بقا تعبیر می‌کند. در این ساختار ذهنی، بحران ابزار تولید قدرت است و دشمن بخشی از سازوکار ایدئولوژیک. امنیت نه فرآیندی قابل مذاکره، بلکه امری مطلق و غیرقابل بازگشت تلقی می‌شود.

این الگوی ذهنی، رفتار نتانیاهو را در چرخه‌ای از تقابل سخت و تولید مستمر بحران نگه می‌دارد؛ چرخه‌ای که نه مصالحه واقعی را ممکن می‌سازد، نه نقد داخلی را مجال بروز می‌دهد و نه فرصت‌های منطقه‌ای را قابل رؤیت می‌کند. نتیجه، راهبردی است که بر تداوم تهدید بنا شده و تنش را محور اصلی مشروعیت قرار می‌دهد؛ راهبردی سخت، بسته و بالقوه خطرناک.

فاطمه خادم شیرازی

نویسنده خبر

کلید واژه ها: بنیامین نتانیاهو اسرائیل دولت اسرائیل جنگ غزه ایران و اسرائیل اسرائیل و فلسطین اسرائیل و لبنان فاطمه خادم شیرازی


نظر شما :