ارزیابی ۱۳ سال در قدرت بودن دشی جین‌پینگ

چین علیه چین (بخش اول)

۰۴ آبان ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰ کد : ۲۰۳۵۸۶۰ اخبار اصلی آسیا و آفریقا
وقتی شی ناگهان به کنترل‌های سختگیرانه همه‌گیری چین پایان داد و کشور را در اواخر سال ۲۰۲۲ بازگشایی کرد، وال استریت بحثی در مورد اینکه آیا اقتصاد چین دوباره رونق خواهد گرفت یا خیر، مطرح نکرد، بلکه در مورد اینکه نمودار مسیر صعودی بهبود اقتصادی شبیه کدام حرف الفبا - V یا W - خواهد بود، بحث کرد. وقتی اقتصاد دچار رکود شد، برخی در واشینگتن به این نتیجه رسیدند که نقطه مقابل این است: چین به اوج خود رسیده، ساختار حاکمیتی آن شکست خورده است و نسبت به ایالات متحده شروع به افول خواهد کرد.
چین علیه چین (بخش اول)

نویسنده: جاناتان ای. ژین

دیپلماسی ایرانی: سیزده سال پس از صعود شی جین پینگ به صدر سلسله مراتب رهبری چین، ناظران در واشینگتن همچنان در مورد چگونگی ارزیابی حکومت او عمیقاً سردرگم هستند. از نظر برخی، شی دومین مائو است که تقریباً تمام قدرت را به دست آورده و دولت را مطیع اراده خود کرده است؛ از نظر برخی دیگر، قدرت شی آنقدر ضعیف است که او دائماً در معرض خطر برکناری توسط نخبگان ناراضی در یک کودتا است. چینِ شی یا رقیبی قدرتمند با قصد، منابع و توانایی‌های تکنولوژیکی برای پیشی گرفتن از ایالات متحده است یا یک سبد اقتصادیِ در آستانه فروپاشی. بسته به اینکه از چه کسی سوال شود، مدل رشد چین یا پویاست یا رو به زوال، بی‌وقفه نوآورانه است یا ناامیدانه در گذشته گیر کرده است.

تلاش‌ها برای تحلیل پروژه شی در پی بهبودی آهسته چین از بیماری همه‌گیر کووید-۱۹، پیچیده‌تر هم شده است. وقتی شی ناگهان به کنترل‌های سختگیرانه همه‌گیری چین پایان داد و کشور را در اواخر سال ۲۰۲۲ بازگشایی کرد، وال استریت بحثی در مورد اینکه آیا اقتصاد چین دوباره رونق خواهد گرفت یا خیر، مطرح نکرد، بلکه در مورد اینکه نمودار مسیر صعودی بهبود اقتصادی شبیه کدام حرف الفبا - V یا W - خواهد بود، بحث کرد. وقتی اقتصاد دچار رکود شد، برخی در واشینگتن به این نتیجه رسیدند که نقطه مقابل این است: چین به اوج خود رسیده، ساختار حاکمیتی آن شکست خورده است و نسبت به ایالات متحده شروع به افول خواهد کرد.

این سردرگمی تحلیلی، سیاست ایالات متحده در قبال چین را شکل داده است. در آغاز دولت دوم ترامپ، مقامات ادعا می‌کردند که چین بزرگترین تهدید برای ایالات متحده است، اما به نظر می‌رسید که معتقد بودند فشارهای اقتصادی چین آنقدر شدید است که بلافاصله در یک جنگ تجاری تسلیم خواهد شد – دیدگاهی که یادآور اعلامیه معروف مائو مبنی بر اینکه ایالات متحده یک "ببر کاغذی" است که به نظر تهدیدآمیز می‌رسد اما در واقع ضعیف و شکننده است. تلاش برای تحت فشار قرار دادن چین با تعرفه‌ها شکست خورد. پکن در آوریل ۲۰۲۵ با اعمال عوارض تلافی‌جویانه و قطع عرضه آهنرباهای خاکی کمیاب به ایالات متحده، به تشدید تجارت واشینگتن پاسخ داد. توانایی اقتصاد چین در تحمل شوک‌های تجاری، اعتماد به نفس تازه‌ای به پکن بخشید.

از زمانی که وزن یک سیستم بسته و غیرلیبرال، اتحاد جماهیر شوروی را به زیر کشید، ایالات متحده بخش زیادی از تاب‌آوری خود را به توانایی سیستم سیاسی خود در تشخیص مشکلات، ارائه راه‌حل‌ها و اصلاح مسیر نسبت داده است. طنز دردناک برای ایالات متحده این است که تحت رهبری شی، سیاست مبهم چین، که در آن مقامات انگیزه زیادی برای پنهان‌کاری به جای پذیرش اشتباهات دارند، در اذعان صریح به بسیاری از نقاط ضعف خود و انجام اقداماتی برای رفع آنها مهارت یافته است – مسلماً حتی ماهرتر از سیستم آمریکایی که ظاهراً انعطاف‌پذیر و سازگار است. ظهور چین تحت رهبری شی نه تنها قدرت آمریکا، بلکه یک اصل اساسی جامعه باز آمریکا را به چالش می‌کشد – اینکه گشودگی به بحث و تحقیق، پایه و اساس یک سیستم خود-اصلاح‌گر است.

برای شی، آشکارترین نقاط ضعف چین، عوارض جانبی چهار دهه اصلاحات اقتصادی است. رشد سریع، ثروت و قدرت را به همراه داشته، اما همچنین بی‌تصمیمی، فساد و وابستگی به کشورهای دیگر را نیز به همراه داشته است. صرف نظر از ارزیابی رهبری او، شی بسیاری از آسیب‌پذیری‌های چین را شناسایی کرده و منابع را برای تلاش جهت مقاوم‌تر کردن کشور، سازماندهی کرده است. موفقیت پکن در دفع جنگ تجاری واشینگتن نشان می‌دهد که استراتژی شی مؤثر بوده است.

اصلاحات معکوس

هنگامی که شی در سال ۲۰۱۲ زمام حزب کمونیست چین را به دست گرفت، بسیاری از ناظران در داخل و خارج از چین از اصلاحات متوقف شده سلف او، هو جینتائو، ناامید شدند. آنها شی را به عنوان یک ناجی بالقوه که می‌تواند پروژه بیمارگونه «اصلاحات و گشایش» حزب کمونیست چین را که دنگ شیائوپینگ در اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز کرده بود، نجات دهد، پذیرفتند. این ناظران، که عمدتاً دارای غرایز لیبرال‌تری بودند، امیدوار بودند که شی سیاست‌های بازارمحور را ترویج کند، مداخله دولت در اقتصاد را بیشتر کاهش دهد و حتی به طور بالقوه رقابت سیاسی بیشتری را اجازه بدهد. شی شرایط یک اصلاح‌طلب را واجد بود: او در سه استان ساحلی مرفه چین، که از جمله ذینفعان اصلی تغییر به سمت بازار بودند، در مناصب رهبری خدمت کرده بود. بسیاری تصور می‌کردند که شی، فرزند یک انقلابی مورد احترام و طرفدار اصلاحات اقتصادی، نفوذ و اراده لازم برای ایجاد تغییر را خواهد داشت، چیزی که سلف او فاقد آن بود.

با این حال، در واقعیت، لحظه به قدرت رسیدن شی، آغاز پایان دوران اصلاحات بود. آنچه شی هنگام بازگشت به پکن در سال ۲۰۰۷ به عنوان وارث هو مشاهده کرد، نه رفاه بی‌پایان و یک ساختار رهبری پایدار، بلکه اختلال عمیق ریشه‌دار بود. هو با تمکین به بزرگان حزب و ترویج رهبری جمعی به قدرت رسید، که مانع از اقدام قاطع او و دیگران می‌شد. حتی اگر هو می‌خواست خود را اثبات کند، سلف او، جیانگ زمین، با احاطه کردن او توسط دوستان وفادار به جیانگ، او را در تنگنا قرار داده بود. بدون کنترل کامل بسیاری از گره‌های کلیدی قدرت حزب، تلاش‌های هو برای تغییر جهت سیاست – ازجمله تلاش‌ها برای رسیدگی به نابرابری‌های آشکاری که او در پی مدرنیزاسیون چین می‌دید – تا حد زیادی نتوانست توجه‌ها را به خود جلب کند. در همین حال، فساد فراگیر شد و حتی در پلیس و ارتش که قرار بود سنگر قدرت حزب باشند، نفوذ کرد.

از دیدگاه شی، مدل رهبری جمعی سستی که دنگ به ارث گذاشت، منشأ بسیاری از بیماری‌های حزب بود. با پراکندگی قدرت در میان رهبران ارشد و متحدان آنها در بوروکراسی، انضباط حزبی سست شد. به نظر می‌رسد شی بیشتر بر این باور بوده که رفاه چین، کادرهای حزب را سست کرده است. گشودن درها به روی جهان خارج، اقتصاد چین را به پیش رانده بود، اما در عین حال آسیب‌پذیری‌هایی را در قالب ارزش‌های لیبرال ایجاد کرده بود که باورهای اصلی کمونیستی را تهدید می‌کرد. چین همچنین به طور فزاینده‌ای به اقتصادهای دیگر، به ویژه اقتصاد ایالات متحده، وابسته بود که تشدید محدودیت‌های تجاری آن بر بسیاری از کالاهای چینی از سال ۲۰۱۸، خطرات واقعی وابستگی متقابل اقتصادی را برای شی آشکار کرد.

در پاسخ، شی نه تنها سعی کرده به علائم مشکلاتی که در دوران اصلاحات و گشایش جوانه زده بودند، بپردازد، بلکه سعی کرده است با معکوس کردن کامل آزادسازی، آنچه را که بیماری اساسی می‌داند، درمان کند. دوران تصدی شی را می‌توان چیزی توصیف کرد که محقق، کارل مینزنر، آن را یک ضد اصلاحات می‌نامد – حزب را به هسته لنینیستی کنترل سیاسی و اجتماعی خود تقلیل می‌دهد و آن را نه برای انقلاب و نه برای اصلاحات، بلکه برای یک حرکت منظم به سمت قدرت تکنولوژیکی-صنعتی و نظامی برای ارتقای موقعیت ژئوپلیتیکی چین، بازسازی می‌کند.

برای اکثر ناظران خارجی، این ضد اصلاحات خطرناک است زیرا دستورالعمل‌های امتحان شده و واقعی را که چین را از فقر به قدرت رسانده بود، کنار می‌گذارد و خطرات سیاسی جدیدی را از جانب حکومت قدرتمندان معرفی می‌کند. اما اقدامات شی ریشه در شناخت او از مهم‌ترین نقاط ضعفی دارد که رهبران حزب آن را تهدیدی برای چین می‌دانند – به‌ویژه فساد داخلی و نقش ناخوشایند رقیب اصلی چین، ایالات متحده، در حمایت از رفاه چین. شی به جای تلاش برای گشایش اقتصادی بیشتر، قدرت و منابع سیاسی قابل توجه خود را بر افزایش تاب‌آوری چین در برابر تهدیدهایی که تا حدی از اصلاحات گذشته ناشی شده‌اند، متمرکز کرده است. شی این مشکلات عمیقاً ریشه‌دار را مانع پیشرفت چین در رسیدن به ایالات متحده می‌داند، نه مداخله بیش از حد دولت یا سیاست‌های اقتدارگرایانه.

منبع: فارن افرز / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

ادامه دارد...

کلید واژه ها: چین شی جین پینگ فارن افرز قدرت اقتصادی چین قدرت چین دونالد ترامپ امریکا چین و امریکا امریکا و چین


نظر شما :