سوریه پس از اسد

رقابت ایران، ترکیه و روسیه در دولت جولانی

۰۴ آبان ۱۴۰۴ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۵۸۳۸ اخبار اصلی خاورمیانه
فرهاد قادری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: شکل‌گیری دولت موسوم به «دولت نجات ملی» به رهبری ابو محمد الجولانی در ادلب، که اکنون با چراغ سبز ترکیه و پذیرش تلویحی روسیه به قدرت رسیده، توازن شکننده‌ای را میان سه بازیگر اصلی شکل داده است.
رقابت ایران، ترکیه و روسیه در دولت جولانی

نویسنده: فرهاد قادری، پژوهشگر روابط بین‌الملل

دیپلماسی ایرانی:

مقدمه 

تحولات سوریه پس از فروپاشی عملی ساختار قدرت بشار اسد در تابستان ۲۰۲۴، چهره‌ای متفاوت از خاورمیانه را آشکار کرده است؛ چهره‌ای که در آن نفوذ منطقه‌ای تهران، جاه‌طلبی آنکارا و مداخله‌گری مسکو در قالبی تازه به هم گره خورده‌اند. شکل‌گیری دولت موسوم به «دولت نجات ملی» به رهبری ابو محمد الجولانی در ادلب، که اکنون با چراغ سبز ترکیه و پذیرش تلویحی روسیه به قدرت رسیده، توازن شکننده‌ای را میان سه بازیگر اصلی شکل داده است؛ توازنی که سرنوشت نظم امنیتی سوریه و در سطحی وسیع‌تر، آینده محور مقاومت را تعیین خواهد کرد.

۱. سقوط آرام دمشق و ظهور ادلب به‌عنوان مرکز سیاسی جدید

بعدا از یک دهه جنگ داخلی، سقوط دمشق نه در قالب شورش گسترده بلکه از مسیر فرسایش تدریجی و خستگی اجتماعی انجام شد. آنچه در رسانه‌های عربی از آن با عنوان «انتقال کنترل» یاد می‌شود، در عمل پایان دوران خاندان اسد بود. این فروپاشی تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله تحریم‌های فلج‌کننده بین‌المللی، کم شدن تدریجی پشتیبانی مالی از سوی متحدان سنتی (به دلیل اولویت‌های اوکراین)، و تضعیف روحیه‌ی نیروهای نظامی دولتی انجام شد.

در این شرایط، ابومحمد الجولانی که پیش‌تر در ادلب چهره‌ای شبه‌سیاسی یافته بود، با حمایت نظامی محدود ترکیه و نوعی سکوت معطوف به موافقت روسیه توانست ساختار قدرت تازه‌ای را برپا کند. ترکیه با تمرکز بر تأمین امنیت مناطق مرزی خود و جلوگیری از هرگونه موج جدید پناهندگان، به صورت عملیاتی از دولت جولانی حمایت کرد؛ حمایتی که عمدتاً جنبه‌های لجستیکی و امنیتی داشت. منابع نزدیک به العربی الجدید گزارش داده‌اند که میانجی‌گری قطر و تعامل غیرمستقیم با سازمان ملل در شناسایی محدود دولت جولانی (به ویژه در حوزه کمک‌های بشردوستانه و بازگشایی معابر) بی‌تأثیر نبوده است.

در چنین فضایی، بحران مشروعیت جای خود را به بحران نفوذ داده است. ایران، ترکیه و روسیه – که سال‌ها با فرمول آستانه در کنار هم بودند – اکنون در زمین جدیدی ایستاده‌اند که در آن نه بشار اسد، بلکه محاسبه‌ی منافع فوری تعیین‌کننده نوع رابطه آنان با دمشقِ جدید است. این تغییر پارادایم، سوریه را از یک صحنه جنگ نیابتی به یک میدان بازی برای تثبیت منافع پس از جنگ تبدیل کرده است.

۲. ایران؛ از حفظ محور مقاومت تا بازتعریف نقش در غیاب دمشق کلاسیک

برای تهران، مهم‌ترین پیامد دوره پس از اسد، از دست رفتن عنصر مرکزی پیوند با حزب‌الله و جبهه مقاومت است. دمشق سنتی، ستون فقرات لجستیکی و سیاسی این محور محسوب می‌شد و از دست رفتن این مرکزیت، چالش‌های عظیمی را بر سر راه استراتژی منطقه‌ای ایران قرار داده است.

محور موسوم به مقاومت که زمانی با دمشق به‌عنوان گذرگاه استراتژیک تعریف می‌شد، اکنون ناچار به بازسازی مسیرهای جایگزین از طریق البوکمال و مسیرهای نزدیک لبنان است. این بازسازی پیچیده و پرهزینه بوده و در معرض دید و کنترل شدید ترکیه و روسیه قرار گرفته است. منابع نزدیک به المیادین گزارش داده‌اند که ایران در ماه‌های اخیر شبکه‌ای از گروه‌های محلی را با هدف ایجاد «کمربند امنیتی مستقل از دمشق» سازمان‌دهی کرده است؛ این گروه‌ها عمدتاً در مناطق جنوبی و نزدیک به مناطق تحت نفوذ ارتش دموکراتیک سوریه (قسد) فعال شده‌اند تا مسیرهای جایگزینی را برای تدارکات فراهم سازند.

اما چالش اصلی ایران نه نظامی، بلکه سیاسی است. حضور روسیه در فرآیندهای امنیتی ادلب و حضور فعال ترکیه در شمال، میدان مانور سیاسی تهران را تنگ کرده است. ایران اکنون در موقعیتی قرار گرفته که نمی‌تواند مانند گذشته از اهرم‌های دولتی دمشق برای اعمال نفوذ استفاده کند. سیاست رسمی ایران، همان‌طور که در اظهارات وزیر امور خارجه در تابستان ۲۰۲۵ منعکس شد، بر «حفظ تمامیت ارضی و گفت‌وگوی سوری – سوری» تأکید دارد؛ این اظهارات تلاشی برای حفظ ظاهر قانونی بین‌المللی و عدم تایید رسمی دولت جولانی است.

اما در عمل، ایران درگیر نوعی دیپلماسی دفاعی شده است که هدفش حفظ حداقل نفوذ در ساختار امنیتی نوپای جولانی است. این نفوذ عمدتاً از طریق کانال‌های غیررسمی اقتصادی و همچنین ایجاد توازن در برابر نفوذ ترکیه در مناطق سنی‌نشین شمال انجام می‌شود. ایران تلاش می‌کند با استفاده از اهرم‌های اقتصادی موجود خود (مانند شبکه‌های مالی کوچک)، دولت جولانی را متقاعد کند که وابستگی انحصاری به آنکارا، به نفع دمشق جدید نخواهد بود.

۳. ترکیه؛ از تهدید داعش تا فرصت ژئوپلیتیکی جدید

ترکیه برخلاف تهران، این تحولات را نه تهدید بلکه فرصتی برای تثبیت موقعیت خود در شمال سوریه می‌بیند. فروپاشی رژیم اسد، تهدید امنیتی مستقیم کردهای متحد با پ ک ک را کاهش نداده، اما فرصتی برای تثبیت نفوذ سیاسی – اداری فراهم آورده است. اردوغان که پس از انتخابات داخلی  ۲۰۲۳  تضعیف شده بود، با توسل به شعار «حفظ ثبات در مرزهای جنوبی» توانست حمایت ملی‌گرایان را بازگرداند و فضای مانور داخلی برای عملیات‌های فرامرزی خود ایجاد کند.

اکنون، نفوذ پنهان ترکیه از طریق نهادهای اداری و اقتصادی در ادلب تثبیت شده است. این نفوذ از طریق «دولت سایه» اعمال می‌شود که شامل سازمان‌های مدنی، بازسازی زیرساخت‌ها و نیروی پلیس محلی تحت حمایت ترکیه است. گزارش آنادولو نشان می‌دهد که ۷۰ درصد مبادلات کالایی مناطق تحت کنترل دولت جولانی به لیره ترکیه انجام می‌شود، که این امر عملاً اقتصاد این مناطق را به اقتصاد ترکیه وابسته کرده است.

در این میان، ترکیه از مهار گروه‌های افراطی نیز به‌عنوان ابزار مشروعیت بین‌المللی استفاده می‌کند. آنکارا تلاش دارد دولت جولانی را به عنوان نیروی مقابله با بازگشت افراط‌گرایی معرفی کند؛ استدلالی که تا حدی مورد پذیرش غرب و به ویژه آمریکا قرار گرفته است. درواقع، آنکارا در پی آن است که با القای نقش «میانجی نظم جدید» همزمان هم با روسیه وارد معامله شود و هم از تنش با ایران اجتناب کند. مدل ترکیه این است که کنترل جغرافیایی و اقتصادی را در دست بگیرد و اجازه دهد ایران بر روی نفوذ ایدئولوژیک و روسیه بر حفظ قواعد بازی کلان نظارت کند.

۴. روسیه؛ بازیگر بی‌طرف ظاهری اما معمار نظم جدید

در ظاهر، مسکو از مرحله پس از اسد با احتیاط سخن می‌گوید، زیرا تلاش می‌کند مشروعیت بین‌المللی خود را که بر حفظ دولت اسد بنا شده بود، به شکلی نرم و تدریجی تعدیل کند. اما واقعیت میدانی نشان می‌دهد که روس‌ها نه‌تنها از تغییر رژیم جلوگیری نکردند، بلکه در مذاکرات غیررسمی ژنو۲۴ و تماس‌های امنیتی با ترکیه، طرحی برای انتقال تدریجی قدرت تدوین کردند.

هدف اصلی روسیه حفظ پایگاه هوایی حمیمیم و دسترسی به بندر طرطوس بود که در توافقات جولای ۲۰۲۴ تثبیت شد. این توافقات تضمین کردند که حتی در صورت عدم وجود دولت مرکزی وفادار، دسترسی روسیه به زیرساخت‌های حیاتی نظامی خود در سوریه تضمین شود.

به گزارش ایزوستیا، روسیه با عقب‌نشینی کنترل‌شده از برخی جبهه‌ها (به ویژه مناطقی که پتانسیل درگیری مستقیم با ترکیه را داشتند)، عملاً هزینه حضور بلندمدت خود را کاهش داده و در عوض، نقش ناظر بر روند آشتی داخلی سوریه را پذیرفته است. این دقیقا همان جایگاهی است که امکان همکاری هم‌زمان با ایران و ترکیه را فراهم می‌کند، بدون آنکه درگیر منازعات فرقه‌ای یا ایدئولوژیک شود. روسیه خود را به عنوان داور نهایی ( ( Final Arbiter) در اختلافات فی مابین تهران و آنکارا معرفی کرده است، که این امر عمق نفوذ استراتژیک مسکو در این کشور را دوچندان می‌کند.

۵. سه‌ضلعی رقابت در نظم شکننده پس از دمشق

توازن میان سه قدرت حاضر در سوریه نوین اساساً بر «رقابت مهار‌شده» ( ( Controlled Competition) استوار است. هر سه بازیگر از درگیری مستقیم پرهیز دارند، زیرا تحمیل هزینه اقتصادی و نظامی در شرایط دشوار داخلی‌شان غیرقابل تحمل است.

تحلیل سه‌جانبه رقابت: بازیگر /هدف کلیدی/ اهرم فشار /آسیب‌پذیری اصلی

ایران: حفظ عمق استراتژیک و مسیرهای مقاومت گروه‌های نیابتی، نفوذ اقتصادی در دمشق قدیم، انزوای سیاسی، قطع شدن مسیرهای لجستیکی

ترکیه: تثبیت منطقه حائل امنیتی و اقتصادی در شمال حضور نظامی گسترده، کنترل زیرساخت‌های اقتصادی حساسیت‌های بین‌المللی و واکنش احتمالی دمشق جدید

روسیه: تضمین دسترسی نظامی و نقش داوری حق وتوی بین‌المللی، روابط دوجانبه با تمام طرفین فشار غرب و نیاز به تمرکز منابع در اوکراین

از منظر نظریه موازنه قوا، آنچه اکنون در سوریه روی داده، مثالی از competitive coexistence یا همزیستی رقابتی است؛ وضعیتی که در آن بازیگران بدون دستیابی به همکاری پایدار، همچنان از درگیری تمام‌عیار خودداری می‌کنند.

در این صحنه، هیچ‌کدام قدرت هژمون نیستند. ایران نفوذ ایدئولوژیک خود را از دست داده، ترکیه نفوذ ساختاری‌اش را در معرض واکنش‌های عربی می‌بیند، و روسیه نیز درگیر اولویت‌های جبهه اوکراین شده است. در نتیجه، سوریه جدید به میدان موازنه‌سازی تاکتیکی بدل شده؛ جایی که دولت جولانی با مهارت، از رقابت این سه قدرت برای تحکیم جایگاه خود استفاده می‌کند. این دولت عمداً سیاست «جذب متوازن» را در پیش گرفته تا هیچ‌کدام از قدرت‌ها احساس نکنند که دیگری از آنها پیشی گرفته است.

۶. تحلیل ساختاری: نظریه دومینویی و دکترین جولانی

دولت نوپای محمد الجولانی در تلاش است تا یک دکترین سیاسی-امنیتی مبتنی بر «بی‌طرفی استراتژیک فعال» پیاده‌سازی کند. این دکترین بر این فرض استوار است که بقای دولت وابسته به عدم وابستگی انحصاری به یک قدرت خارجی است.  (آنچه نگارنده از آن تحت عنوان ((دکترین جولانی)) یاد میکند به منزله  چارچوب مفهومی ابداعی است که نگارنده برای توصیف مجموعه ای از رویکردها و الگوهای رفتاری رهبر تحریر الشام در مرحله گذار پسا اسد معرفی می‌کند. این اصطلاح تا زمان نگارش حاضر در ادبیات تحلیلی موجود، مسبوق به سابقه نبوده است.)

دکترین جولانی در عمل

دولت جولانی، در مقایسه با رژیم اسد، درک بهتری از نحوه بازی در فضای رقابتی قدرت‌های بزرگ دارد. اگر اسد تکیه‌گاه اصلی خود را بر روسیه قرار داده بود و ایران را به عنوان مکمل امنیتی می‌دید، جولانی می‌داند که برای جذب کمک‌های بازسازی و کاهش فشار اقتصادی، باید با همه تعامل کند. این امر باعث می‌شود که پروژه‌های اقتصادی در حلب تحت نظارت ترکیه، و پروژه‌های زیرساختی با سرمایه‌گذاری محدود از سوی شرکت‌های نزدیک به ایران، همزمان پیش بروند، بدون اینکه یکی بر دیگری غلبه کند.

از منظر اقتصادی، دولت جولانی تلاش می‌کند وابستگی خود به یک منبع واحد را کاهش دهد. این امر به ویژه در مورد نفت و انرژی صادق است، جایی که هرگونه وابستگی کامل به ایران (تحت فشار تحریم) یا ترکیه (وابستگی کامل اقتصادی) ریسک بقا را افزایش می‌دهد.

نظریه دومینوی امنیتی (Security Domino Theory) 

در این ساختار، خروج یا ضعف یک بازیگر موجب سقوط دومینویی ساختار قدرت کنونی می‌شود و ثبات کوتاه‌مدت حفظ شده توسط موازنه را از بین می‌برد:

خروج ترکیه: اگر آنکارا به دلیل فشارهای داخلی یا تغییر استراتژی منطقه‌ای، حمایت نظامی و اداری خود را از شمال کاهش دهد، این امر می‌تواند منجر به افزایش نفوذ شبه‌نظامیان کرد، فعال شدن مجدد داعشی‌ها در مناطق مرزی و فشار مستقیم ایران بر مناطق شمالی شود؛ جایی که ایران می‌تواند از گروه‌های محلی برای پر کردن خلاء قدرت استفاده کند.

خروج ایران: به معنای از دست رفتن حمایت‌های لجستیکی ایران در برخی مسیرهای حساس (مانند دسترسی به جنوب سوریه) و تضعیف محور مقاومت، که آنکارا را به اتخاذ سیاست تهاجمی‌تری در برابر نیروهای باقیمانده نزدیک به ایران تحریک می‌کند و توازن منطقه را به نفع آنکارا بر هم می‌زند.

تضعیف روسیه: اگر فشارهای اقتصادی و نظامی غرب در اوکراین به قدری افزایش یابد که مسکو مجبور به کاهش تعهدات خود در مدیترانه شود، این خلاء فوراً توسط ایران و ترکیه پر خواهد شد که این امر، خود، منجر به یک رقابت پرخطر میان تهران و آنکارا خواهد شد، زیرا داور بی‌طرف اصلی از صحنه خارج شده است.

بنابراین، منافع سه‌جانبه در حفظ وضعیت «نه جنگ، نه صلح» است که اجازه می‌دهد هر بازیگر بدون به خطر انداختن کلیت نظم، اهداف محدودی را محقق سازد.

۷. ملاحظات اقتصادی و نفوذ انرژی

اقتصاد سوریه، به ویژه پس از فروپاشی، به شدت به حمایت‌های خارجی وابسته است. این وابستگی، بُعد جدیدی به رقابت سه‌جانبه داده است و تبدیل به ابزاری برای اعمال نفوذ شده است.

الف) حوزه نفوذ ایران: انرژی و تجارت غیررسمی

ایران همچنان نقش مهمی در تأمین سوخت و مواد غذایی یارانه‌ای برای مناطقی که هنوز با دمشق قدیم ارتباط دارند یا تحت نفوذ گروه‌های متحد ایران هستند، ایفا می‌کند. شبکه بانکی و حواله‌های مالی ایران، هرچند تحت تحریم‌های شدید قرار دارند، اما همچنان مسیرهای فرعی برای حفظ چرخه اقتصادی در بخش‌هایی از سوریه فراهم می‌سازند. قیمت‌گذاری انرژی در بازارهای محلی، به طور غیرمستقیم تحت تأثیر پویایی‌های بین ایران و دولت مرکزی (جولانی) قرار دارد.

نفوذ ایران در این حوزه از طریق شبکه‌های قدیمی‌تر و نهادینه‌شده‌تر در شهرهای بزرگ‌تر که هنوز ارتباطات مبهمی با دمشق سابق دارند، حفظ شده است.

ب) حوزه نفوذ ترکیه: تجارت و زیرساخت‌ها

ترکیه کنترل مستقیم بر منابع مالی و تجاری در مناطق مرزی دارد. پروژه‌های بازسازی، به ویژه در حوزه مسکن و جاده‌ها در شمال سوریه، عملاً تحت نفوذ مستقیم شرکت‌های ترک مدیریت می‌شوند. این حضور اقتصادی، نفوذ سیاسی آنکارا را تثبیت کرده و آن را از صرفاً یک بازیگر نظامی به یک بازیگر توسعه‌دهنده تبدیل می‌کند.

تحلیلگران اقتصادی معتقدند که ترکیه با کنترل مبادلات تجاری (صادرات محصولات کشاورزی و واردات کالاهای مصرفی)، توانسته است پول رایج محلی را به سمت لیر بکشد. این امر، به لحاظ استراتژیک، یک وابستگی ساختاری طولانی‌مدت برای شمال سوریه ایجاد کرده است.

ج) نقش روسیه: مدیریت منابع و نفوذ مالی بین‌المللی

روسیه در تلاش است تا با استفاده از نفوذ خود در ساختارهای مالی بین‌المللی (مانند برخی بانک‌های چینی و هندی که تمایلی به تعامل مستقیم با ایران ندارند)، به عنوان یک واسطه مشروع برای جذب سرمایه در سوریه عمل کند. روسیه بر بخش‌های کلیدی مانند معادن و انرژی‌های استخراج شده کنترل نظامی دارد، اما در توزیع کالاهای مصرفی، نفوذ کمتری نسبت به دو رقیب منطقه‌ای خود دارد.

مدل روسی بر این است که با کنترل نظامی منابع استراتژیک (مانند سدها و میادین نفتی در شرق)، به طور غیرمستقیم بر دولت جولانی فشار وارد کند تا در برابر ترکیه موضعی محتاطانه اتخاذ کند.

۸. چشم‌انداز بلندمدت و چالش‌های پیش روی تهران

سیاست خارجی ایران در قبال سوریه، باید تغییر پارادایم دهد: از تمرکز بر «حفظ دولت» (که دیگر مسئله اصلی نیست) به «حفظ نفوذ در یک دولت تکه‌تکه شده» (Fragmented State) این نیازمند پذیرش واقعیت‌های ژئوپلیتیکی جدید است که در آن، محور مقاومت دیگر تنها بازیگر فعال در ساختار حکومتی نیست.

چالش‌های اساسی ایران:

کاهش اهمیت ایدئولوژیک: دولت جولانی به شدت از ایدئولوژی‌های فرقه‌ای فاصله گرفته و بیشتر بر مدیریت و بقای اقتصادی متمرکز است. این امر، محور ایران را که بر مبنای خطوط اعتقادی قوی شکل گرفته، تضعیف می‌کند و کارایی ابزارهای نرم ایران را کاهش می‌دهد.

محاصره لجستیکی: اگر ترکیه و روسیه بتوانند بر سر خطوط اصلی انتقال کالا و انرژی به توافق کامل برسند (به ویژه در خصوص مسیرهای شمالی-جنوبی)، مسیرهای حیاتی ایران از طریق عراق و سوریه می‌تواند تحت ریسک قرار گیرد. حفظ امنیت این مسیرها تبدیل به چالش امنیتی شماره یک تهران شده است.

هزینه – فایده حضور: ادامه حضور نیروهای ایرانی و متحدانش در سوریه، در سایه حمایت نظامی روسیه از مواضع ترکیه، هزینه‌های سنگینی را به تهران تحمیل می‌کند بدون آنکه تضمینی برای منافع سیاسی بلندمدت وجود داشته باشد.

سیاست توصیه شده برای ایران:

ایران باید از فرصت رقابت سه‌جانبه برای «تثبیت حضور» به جای «گسترش نفوذ» استفاده کند. این امر مستلزم اقدامات زیر است:

مذاکره مستقیم با آنکارا (به میانجیگری مسکو): پذیرش محدودیت‌های نفوذ ترکیه در شمال در ازای تضمین امنیت کریدورهای حیاتی به غرب و جنوب سوریه. این گفتگوها باید بر سر مناطق نفوذ اقتصادی و نه صرفاً نظامی باشد.

مشارکت هوشمند در بازسازی: تلاش برای وارد کردن شرکت‌های ایرانی به پروژه‌هایی که روسیه یا ترکیه به آنها علاقه‌مند نیستند (مانند پروژه‌های مربوط به انرژی‌های تجدیدپذیر یا بازسازی بخش‌های آسیب‌دیده شهری که تحت نظارت مستقیم ترکیه نیستند)، به جای تلاش برای جایگزینی کامل آنها.

تقویت دولت جولانی در مقابل فشارهای خارجی: نمایش این واقعیت به دمشق جدید که ایران یک لنگرگاه امنیتی در برابر فشار شدید ترکیه یا روسیه است، می‌تواند نفوذ غیرمستقیم تهران را حفظ کند. این امر با حفظ روابط در سطح معاونت‌ها و سطوح پایین‌تر مدیریتی محقق می‌شود.

در نهایت، ثبات سوریه پس از اسد، محصول یک تعادل ناپایدار نیروها است که در آن، هر سه بازیگر به شدت از فروپاشی کامل سیستم هراس دارند. این هراس مشترک، قوی‌ترین ضامن برای تداوم حضور نسبی ایران در ساختار جدید ژئوپلیتیک خاورمیانه خواهد بود، مشروط بر آنکه تهران واقعیت‌های میدانی را بپذیرد و از اقدامات حداکثری پرهیز کند.

۹. جمع‌بندی راهبردی:

فروپاشی نظام اسد نه‌تنها پایان یک دوره بلکه آغاز فصلی است که در آن قدرت از دولت‌های مرکزی به بازیگران ترکیبی و شبکه‌ای منتقل شده است. خاورمیانه از بغداد تا بیروت در حال گذار از الگوی نفوذ مبتنی بر ائتلاف‌های ایدئولوژیک به سمت نظم‌های محلیِ رقابتی است.

در این چارچوب، سوریه پس از اسد دیگر «دارایی راهبردی» یک قدرت منفرد نیست، بلکه عرصه‌ای از رقابت چندسطحی است که در آن سیاست‌ورزی منعطف و منطقه‌گرایی هوشمند حرف اول را می‌زند. برای ایران، معنا و پیام اصلی این تحولات، ضرورت بازنگری در مفهوم «عمق استراتژیک» و حرکت از مداخله مستقیم به سمت دیپلماسی شبکه‌ای است — دیپلماسی‌ای که بتواند در معماری جدید امنیتی خاورمیانه حضور مؤثر، ولی کم‌هزینه و تطبیق‌پذیر داشته باشد. موفقیت ایران منوط به آن است که بتواند با حفظ بقای خود در سوریه، به روسیه و ترکیه اثبات کند که حذف کامل تهران از فرآیند بازسازی و حکمرانی، نه تنها به نفع هیچ‌یک نیست، بلکه منجر به فعال شدن عناصر بی‌ثبات‌کننده دیگر خواهد شد.

کلید واژه ها: سوریه ایران ایران و سوریه روسیه ترکیه روسیه و سوریه ترکیه و سوریه ابومحمد الجولانی سقوط بشار اسد


( ۴ )

نظر شما :