تهدیدها و فرصتها
شگفتانه شناختی بهمثابه ابزار راهبردی در جنگ شناختی

نویسنده: وحید افراسیابان، دانشجوی دکتری رشته مطالعات منطقهای در دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: شگفتانه شناختی را میتوان لحظهای دانست که ذهن فرد یا جمعی ناگهان با تصویری، پیامی یا تجربهای خلاف انتظار روبهرو میشود؛ رخدادی که نهتنها حیرت میآفریند، بلکه میتواند مسیر اندیشه، باور یا تصمیم را دگرگون سازد. در بستر جنگ شناختی، این شگفتی دیگر صرفاً تجربهای زیباییشناختی یا علمی نیست، بلکه به ابزاری راهبردی بدل میشود؛ ابزاری که با طراحی و مهندسی دقیق، برای هدایت ادراک و شکلدهی به رفتارهای اجتماعی به کار گرفته میشود. ریشه این مفهوم همچنان در «حیرت» و «نقض انتظار» نهفته است، اما در این میدان، حیرت بهگونهای هدفمند و حسابشده برانگیخته میشود.
از منظر روانشناسی، شگفتانهها همانند جرقههاییاند که سوگیریهای ذهنی را فعال میکنند و میتوانند مسیر تصمیمگیری را بهناگاه تغییر دهند. انتشار ناگهانی اطلاعات متناقض، نمونهای روشن است که اعتماد عمومی را متزلزل میسازد. در فلسفه ذهن، این پدیده پرده از شکنندگی آگاهی برمیدارد و مرز میان شناخت آزاد و شناخت دستکاریشده را آشکار میکند. علوم اعصاب نیز نشان دادهاند که چنین لحظههایی با تحریک مراکز پاداش و هیجان در مغز همراه است؛ جایی که اطلاعرسانی ساده به مهندسی واکنش بدل میشود. در زبانشناسی، شگفتانهها از رهگذر استعارههای تازه، روایتهای غیرمنتظره یا طنز و کنایه رخ مینمایند و چارچوبهای ذهنی مخاطب را بازتعریف میکنند.
این پدیده در زندگی روزمره نیز رخ میدهد. خبر یا تصویری خلاف انتظار میتواند اعتماد عمومی را دگرگون کند. در هنر و رسانه، تصاویر تکاندهنده یا روایتهای سینمایی، احساسات جمعی را به حرکت درمیآورند. در آموزش، شگفتانه میتواند ابزاری برای پرورش «مقاومت شناختی» باشد؛ یعنی توانایی تشخیص دستکاریهای ذهنی و در عرصه سیاست و اجتماع، عملیات روانی با دادههای غیرمنتظره، افکار عمومی را به لرزه میاندازد.
پیوند شگفتانه با خلاقیت و شهود نیز چشمگیر است. طراحی خلاقانه پیامها، ذهن را از مسیر عادی بیرون میکشد و امکان تأثیرگذاری میآفریند. در برابر، شهود گاه به فرد هشدار میدهد که «چیزی درست نیست» و همین میتواند نقطهای برای مقاومت باشد. بسیاری از شگفتانهها بر خطاهای ذهنی سوار میشوند.
در جمعبندی میتوان گفت شگفتانه شناختی در جنگ شناختی هم تهدید و هم فرصت است. تهدید است، زیرا میتواند آگاهی فردی و جمعی را به بازی گیرد و مسیر تصمیمها را منحرف سازد. و فرصت است، زیرا شناخت سازوکار آن امکان آموزش و پرورش مقاومت شناختی را فراهم میآورد. در سطح فردی، آگاهی از این پدیده ما را در برابر دستکاریهای رسانهای هوشیارتر میسازد. در آموزش، معلمان میتوانند با بهرهگیری از شگفتانههای مثبت، تفکر انتقادی را تقویت کنند. و در سطح ملی، مدیریت این پدیده بخشی از دفاع در برابر عملیات روانی و اطلاعاتی است. در نهایت، شگفتانه شناختی یادآور آن است که ذهن انسان نه عرصهای خاموش، بلکه میدان نبردی زنده و پرتحرک است؛ جایی که هر لحظه حیرت میتواند یا دام دستکاری یا دریچهای به سوی آگاهی و مقاومت تازه باشد.
دو نمونه شاخص از شگفتانههای شناختی در ایران که به ایالات متحده یا اسرائیل نسبت داده شدهاند، یکی ترورهای هدفمند دانشمندان هستهای و دیگری عملیات سایبری استاکسنت است. هر دو رخداد نهتنها بُعد امنیتی داشتند، بلکه در سطح ادراک عمومی و جنگ شناختی نیز پیامدهای عمیقی برجای گذاشتند.
عملیات سایبری استاکسنت (۲۰۱۰)
ویروس استاکسنت که بهطور گسترده به آمریکا و اسرائیل نسبت داده شد، با هدف تخریب سانتریفیوژهای نطنز طراحی شده بود. این حمله سایبری نهتنها زیرساخت فنی را هدف گرفت، بلکه شگفتانهای شناختی در سطح ملی و بینالمللی ایجاد کرد. افکار عمومی ایران با این واقعیت مواجه شد که جنگ دیگر صرفاً در میدان نظامی رخ نمیدهد، بلکه در لایههای نامرئی فضای سایبری نیز جریان دارد. این تجربه، درک تازهای از «آسیبپذیری دیجیتال» به جامعه منتقل کرد. این عملیات با ایجاد حس غافلگیری و نمایش توان تکنولوژیک دشمن، میخواست اعتماد به پیشرفتهای هستهای ایران را متزلزل کند. اما در مقابل، به آگاهی عمومی درباره اهمیت امنیت سایبری و ضرورت بومیسازی فناوریها دامن زد.
شهادت فرماندهان سپاه شگفتانه جنگ دوازده روزه
شهادت همزمان چند فرمانده ارشد سپاه در همان ساعات آغازین جنگ، از منظر جنگ شناختی یک «شگفتانه شناختی» محسوب میشود. زیرا این رخداد شوک روانی و رسانهای آفرید و تلاش داشت ادراک عمومی و محاسبات راهبردی ایران را تحتتأثیر قرار دهد. شهادت فرماندهان میتوانست احساس آسیبپذیری و نگرانی ایجاد کند. اما همزمان، بهعنوان «خون شهید» در گفتمان مقاومت، به انسجام و خشم جمعی نیز دامن زد. دشمن تلاش داشت این رخداد را بهعنوان نمایش قدرت اطلاعاتی و عملیاتی خود برجسته کند. در سطح نخبگان و نیروهای نظامی پیام اصلی این بود که حتی عالیترین سطوح فرماندهی نیز در تیررس قرار دارند؛ این خود نوعی مهندسی ادراک است. از منظر جنگ شناختی هدف دشمن، ایجاد اختلال در فرماندهی و القای حس «بیپناهی» در میان نیروها بود. اما ساختار نظامی کشور ظرف چند ساعت از شوک اولیه خارج شد و پاسخ موشکی گستردهای شکل گرفت. این نشان میدهد که شگفتانه طراحیشده، هرچند در کوتاهمدت اثر روانی داشت، اما در بلندمدت به انسجام و بازتعریف روایت مقاومت منجر شد. پس بطور خلاصه باید گفت شهادت فرماندهان در روز نخست جنگ را میتوان نمونهای کلاسیک از شگفتانه شناختی دانست. رخدادی که با ایجاد شوک، کوشید معادلات ذهنی و سیاسی را تغییر دهد.
سهگانه شگفتانه، شگفتیسازی و شگفتیسازان در میدان جنگ شناختی
در میدان جنگ شناختی، «شگفتانه» همان ضربه ناگهانی و پیشبینیناپذیری است که ذهن فرد یا جامعه را در لحظهای کوتاه از تعادل بیرون میبرد. «شگفتیسازی» هنر و فن مهندسی این ضربههاست، و «شگفتیسازان» بازیگرانیاند که با بهرهگیری از این هنر، صحنه را به سود خود میآرایند. تمایز میان این سه مفهوم، دریچهای تازه برای تحلیل میگشاید. اگر تنها به رخدادها بسنده کنیم، فهم ما سطحی خواهد ماند. اما با درک فرایندها و شناخت بازیگران، میتوانیم هم در تحلیل عملیات دشمن ژرفتر شویم و هم در طراحی راهبردهای دفاعی و آموزشی، از سطح حادثه به لایههای پنهانتر و بنیادینتر ارتقا یابیم. شگفتانه، در سادهترین تعریف، رخدادی است که خلاف انتظار و بهطور ناگهانی بر ذهن تحمیل میشود. ویژگی بنیادین آن «غافلگیری» و «شکستن الگوهای ذهنی» است. همان لحظهای که مخاطب درمییابد آنچه بدیهی میپنداشت، دیگر بدیهی نیست. کارکرد چنین رخدادهایی، ایجاد شوک، برانگیختن تردید و حتی بازتعریف واقعیت در ذهن مخاطب است. اما شگفتیسازی، خود فرایندی چندلایه است. این فرایند با گردآوری اطلاعات آغاز میشود، سپس با تحلیل روانشناختی مخاطب ادامه مییابد و در نهایت با انتخاب زمان و مکان مناسب و بستهبندی رسانهای به اوج میرسد. هدف آن خلق رخدادهایی است که بیشترین اختلال را در ادراک و تصمیمگیری ایجاد کنند. رخدادهایی که نهتنها ذهن را غافلگیر، بلکه مسیر اندیشه و کنش را نیز منحرف سازند.
در این میان، شگفتیسازان همان کارگردانان پنهان صحنهاند. آنان میتوانند دولتها یا سرویسهای اطلاعاتی، اتاقهای فکر رسانهای یا حتی گروههای غیردولتی باشند. نقششان همانند کارگردانی است که با ترکیب دادهها، روایتها و عملیات روانی، صحنهای میآفریند که تماشاگر یعنی مخاطب در برابر آن چارهای جز حیرت و واکنش ندارد. آنان با مهارت، واقعیت را بازچینش میکنند و از دل آن تصویری تازه میسازند؛ تصویری که بیش از آنکه بازتاب جهان بیرون باشد، بازتاب اراده و طراحی آنان است.
مفهوم |
ماهیت |
نقش در جنگ شناختی |
مثال |
شگفتانه |
رخداد یا پیامد ناگهانی |
محصول نهایی که ذهن را شوکه میکند |
انتشار یک ویدئوی غیرمنتظره از عملیات |
شگفتیسازی |
فرایند طراحی و اجرا |
مهندسی شرایط برای خلق شگفتانه |
برنامهریزی رسانهای و اطلاعاتی برای افشای ناگهانی |
شگفتیسازها |
بازیگران و طراحان |
عاملان تولید و پخش شگفتانهها |
سرویسهای اطلاعاتی، رسانهها، اتاقهای فکر |
نظر شما :