نقطه درخشان ایران وجود رهبری معظم انقلاب است
نبرد آینده با رژیم؛ کی و کجا

نویسنده: علی منصوری، دکتری جامعه شناسی تاریخی و عضو هیات علمی
دیپلماسی ایرانی: نبرد ایران و رژیم که برای مدتها با شتاب کم و در خفا ادامه داشت با جنگ تحمیلی دوازده روزه به نقطه بیبازگشتی رسید. از این رو شاید جامعه ایرانی برای نخستین بار در نیم قرن اخیر در جنگ اخیر، دچار گسست امنیتی شد. این احساس باعث شد آنان با وجود دلخوری از رفتارها و کردارهای مسئولین در رویکرد مدیریتی (توزیع درآمدها، حیف و میل بیت المال، فساد و...) از ایجاد امنیت دست نکشند. جامعه ایرانی با خودآگاهی تاریخی، گسستهای امنیتی به وجود آمده در طول نبرد را ترمیم کردند. آنان هر چیز مشکوک اعم از ورود پرندهها و جنگندهها به کشور تا ترددهای غیرمتعارف را باوجود خرابی سوالبرانگیز پیامگیرهای 110،113 و 114 در طول نبرد به روشهای مختلف گزارش و پیگیری کردند.
در سوی دیگر نظام مدیریت کشور مثل گذشته این امنیت مردم پایه را که عامل اصلی تداوم و حفظ کشور است قدر ندانست. چند روزی از جنگ نگذشته بود که شاهد افزایش قیمت نان و دیگر اقلام خوراکی اعم از برنج، لوبیا و... و گسترش قطعی برق، آب و... بودیم؛ امری که تعجب هر کنشگر منصفی را برمی¬انگیزد. رویکرد کنونی مدیریت کشور، مناسب زمان صلح نیز نیست چه برسد به جنگ آنهم با رژیم. علت پیروزی و شکست در جنگ¬ها در طول تاریخ به دو دلیل عمده داخلی و خارجی بوده است. نبرد ما و رژیم نیز خارج از این قاعده نخواهد بود و نیست. در سقوط اصفهان در عصر صفوی بیش از 300هزار نفر در داخل شهر برای مدت مدیدی توسط کمتر از بیست هزار نفر افغان، محاصره شده بودند؛ امری که تعجب هر انسانی را برمی¬انگیزد. سقوط اصفهان بیش از هر عامل خارجی نتیجه مدیریت ناکارآمد داخلی بود. مدیریت ناکارآمد داخلی زمینه تحقق سیطره افغانها را بر اصفهان و ایران زمین فراهم کرد. گرچه مردم در طول محاصره و قبل از آن اقدام به اعتراض به مدیران نالایق به روشهای مختلف کردند اما همیشه دلسوزان به حاشیه رانده و افرادی که دنبال رانت و فساد و در حلقه حرمسرا و دربار بودند قدرت را قبضه و حتی اجازه کنشگری مردم را سلب کردند.
نقطه درخشان و متفاوت کشور ما با دوره صفویه علیرغم مشابهات بسیار، وجود رهبری معظم انقلاب است. دشمن در طول سالیان گذشته با رویکرد نرم و با ابزارهای مختلف رسانه، هنر و ... با استفاده از سلبریتی و امثال آن سعی در فاصله اندازی بین رهبری و بدنه اجتماعی بود و این در بزنگاههایی که توسط مدیران ناکارآمد داخلی پیوند می¬خورد دستگاه شناختی جامعه ایرانی را دچار انحراف میکرد. این جنگ علی¬رغم خسارتهای بسیار، روشن شدن حقیقت حداقل برای طیفی از جامعه که دچار مرض شناختی نیستند را باعث شد. آنان رهبری را دیدند که از جنگ نهراسید و در طول جنگ باصلابت و با ایمان هرچه تمام جامعه ایرانی را هدایت و رهبری کرد. رهبران را باید در بحران شناخت. مدیریت بحران نشانگر اندازه رهبری مدیران است. این نبرد و بحران نتیجه تلاش غرب و آمریکا به لحاظ تکنولوژی، رسانهای و... علیه کشورمان بود. مدیریت این بحران عظیم، پدیده بزرگی است که هرچه از آن گفته شود مقصود را نمی¬رساند. این که حضرت امام (ره) فرمودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد در حد عالی آن را در جنگ تحمیلی دوازده روزه شاهد بودیم.
سوالی که مطرح میشود این است رژیم در جنگ آینده کجا را مورد ضربه قرار خواهد داد؟ طبیعی است نقاط قوت را. نقاط ضعف (مدیریت ناکارآمد) که مطلوب رژیم است. رژیم در طول نبرد دوازده روزه، مراکز و مجامعی را مورد ضربه قرار داد که نقاط قوت بودند. مراکز و سازمانهایی که مورد ضربه قرار نگرفتند باید به کارکرد خود با دیده شک بنگرند. سناریوی رژیم برای کشور ما سناریوی سوریه و لیبی است. یعنی سقوط نظام و به لبه پرتگاه کشاندن کشور و تجزیه آن. آنان برای این امر باید نقاط قوت را زیر ضربه ببرند؛ نقاط قوت کشور ما در جنگ دوازده روزه یکی رهبری الهی فرمانده کل قوا و دیگری امنیت مردم پایه بود. اگر چه تسلیحات آفندی نیز جزء نقاط قوت ما بود که در این نبرد در حد توان زیر ضربه قرار گرفت؛ اما برای تحقق سناریوی رژیم یعنی تجزیه نهایی کشور باید نظام را ساقط شود؛ امری که جنگ دوازده روزه بر پایه آن بنا شده بود. پس برمی¬گردم به سوال ابتدایی این مطلب کی و کجا نبرد آینده با رژیم آغاز خواهد شد. روشن است زمانی که آنان بتوانند مردم را از نظام جدا و سپس در مقابل آن قرار دهند. از این رو نقش مخرب بعضی از کنشگران و احزاب را می¬بینیم. آنان پیادهنظام رژیم در حوزه داخلی هستند به لحاظ مدیریتی (افزایش تورم و فشار بر مستضعفان/کم¬درآمدان به عنوان اصلی¬ترین حامی نظام، معلق نگه داشتن مراکز تولید قدرت (هسته ای و.. در مواجهه با رژیم) و احزاب (ایجاد چند دستگی و تفرقه در دستگاه شناختی مردم و علامت سوال جهت رویکرد هسته¬ای). توصیه به اتحاد مقدس مهم¬ترین توصیه رهبری انقلاب در آخرین سخنرانی نیز ناظر به همین امر است.
به لحاظ اجتماعی زمانی که شرایط برای حمله رژیم فراهم شود این حمله صورت خواهد گرفت. بازگشت اسنپ¬بک می¬تواند موتور محرکه این جریان باشد. در زمینه نقطه قوت دیگر ایران یعنی وجود رهبری، دسترسی اطلاعاتی به ایشان هر زمانی که صورت پذیرد در حمله به آن درنگ نخواهند شد. همچنانکه دسترسی اطلاعاتی به سید حسن نصرالله باعث عملیات و شهادت ایشان شد.
نقطه قوت رژیم که کارگزار غرب و آمریکاست در اطلاعات و تکنولوژی است. چرا رژیم و آمریکا علی-رغم حملات متعدد به یمن موفق نمی¬شوند؛ زیرا جامعه یک¬دست یمن، امکان نفوذ به آن را سخت می¬کند؛ از این غالب عملیات¬های رژیم در یمن شکست خورده است. این امر در آینده حتمی نیست. تا زمانی که دسترسی به اطلاعات برای رژیم امکان¬پذیر نباشد به شکست در عملیات دچار خواهد شد. اگر چه حمله بهترین دفاع است اما باید برای زمان طولانی بعد از حمله نیز سناریو داشت تا دچار آنچه حماس شد نشویم. با این حال در انتظار حمله دشمن ماندن، نیز امری پسندیده نیست. به نظر می رسد برای برگرداندن ورق، رویکرد تدافعی و صبر استراتژیک نتیجه عکسی خواهد داشت. با شروع اسنپ بک، دلیلی برای پایبند ماندن به قواعد بازی خطی و قابل پیش بینی که هزینه های بسیاری از ۷ اکتبر داشته وجود ندارد. کنشگری فعال در حوزه سوریه می تواند قواعد بازی را برگرداند. سوریه، همچنان آینده محور مقاومت را می¬تواند تغییر دهد. استفاده از ابزارهایی که مدتها به بهانه وقوع جنگ، در غلاف قرار گرفته امری منطقی نیست. یمن به عنوان بازوی اصلی محور مقاومت می تواند به آخرین فناوری های موشکی و پهپادی مجهز باشد تا امکان تغییرات سریع نباشد. اگر دولتمردان ما به لحاظ استفاده از ابزارهای اصلی دچار تردیدند یمن چنین محدودیتی ندارد و می تواند تعیین کننده آینده باشد.
نتیجهگیری:
تمدنها با جنگ زاده شدهٔاند. اگر ما داعیهدار ایجاد تمدن نوین اسلامی هستیم از جنگ گریزی نیست؛ این امر زمانی¬که رژیم داعیه تشکیل اسرائیل بزرگ را دارد دو چندان است؛ لذا باید برای آن تدبیر کرد. صحنه جنگ، زمان کاربست-پذیری تدابیر زمان صلح است. جنگ آینده با رژیم، جنگ حیات و ممات است و این جنگ راه حل میانه¬ای ندارد. از این رو رژیم در حال تدارکات گسترده برای این نبرد است. رواست سازمانها و نهادهای امنیتی که کارکرد اصلی آنان حفظ نظام است خود را برای این نبرد آماده کنند. سنگ بنای رژیم در جنگ آینده، همچون جنگ دوازده روزه، براندازی است؛ لذا عوامل براندازی و زمینه های آن (ناکارآمدی مدیریتی و...) باید مورد مراقبت امنیتی قرار گیرند. احتمالاً جنگ آینده نیز با ترور فرماندهان بالادست مانند قبل آغاز خواهد شد اما این زمانی شروع خواهد شد که بسترهای اجتماعی شورش فراهم شده باشد و در طول این مدت، حلقه¬های مقاومت مورد ضربه قرار گرفته باشند. همه این موارد در صورتی امکان¬پذیر است که رژیم از ابزارهای متعارف استفاده کند. رژیم در هیچ جایی چنین تعهدی بر استفاده سلاح غیرمتعارف را نداده است؛ پس امر حتمی برای بقای ایران زمین، دست یابی به سلاحهای غیرمتعارف هم تراز با رژیم است که امکان هرگونه فکر پلیدی را از رژیم بگیرد. این امر قبل از وقوع جنگ آینده می¬تواند تعیین کننده و بازدارنده باشد. نگاه رژیم به جنگ آینده به عنوان آخرین جنگ است که در آن سرنوشت خاورمیانه تعیین تکلیف می-شود؛ از این رو علاج واقعه را قبل از وقوع آن باید تدبیر کرد. در صورت استفاده رژیم از سلاح غیرمتعارف، در میانه جنگ امکان تولید سلاح غیرمتعارف برای ما وجود نخواهد داشت؛ همچنانکه در جنگ جهانی دوم به ژاپن نیز این اجازه داده نشد – به عبارتی زمان استفاده از سلاح غیرمتعارف تا تسلیم کشور مورد اصابت، زمان طولانی نیست.
منابع و مآخذ:
1- سفرنامه کروسینسکی، مترجم ساسان طهماسبی، انتشارات امیرکبیر، 1402.
2- مجمع التواریخ، محمدخلیل مرعشی صفوی، تصحیح عباس اقبال، تهران: کتابخانه سینائی، 1362.
3- بیانات رهبر معظم انقلاب در دوم شهریورماه 1404 در دیدار با مردم به آدرس Khamenei.ir
4- شناخت اجتماعی، زیوا کاندا، ترجمه حسین کاویانی، تهران، مهرکاویان، 1384.
5- تغییر ذهن ها، هوارد گارنر، ترجمه کمال خرازی، تهران: نشر نی، 1393.
نظر شما :