رقبای جدید با قدرت به میدان آمدهاند
پایان سلطه مطلق جهانی امریکا

دیپلماسی ایرانی: از زمان سخنرانی جورج هربرت واکر بوش در سال ۱۹۹۰ با عنوان «به سوی نظم نوین جهانی»، آمریکا وارد دورهای از سلطه تکقطبی (Unipolarity) شد که بر پایه قدرت نظامی، اقتصادی، تکنولوژیک و ایدئولوژیک مطلق شکل گرفته بود. پیروزی در جنگ سرد و شکست اتحاد جماهیر شوروی، همراه با پیروزی سریع در جنگ خلیج فارس، آمریکا را در موقعیتی بیسابقه قرار داد تا استانداردهای جهانی، از حقوق بشر گرفته تا قواعد سازمان ملل، را با نفوذ سخت و نرم خود تحمیل کند. در این دوره، نزدیک به تمام کشورهای موفق اقتصادی و سیاسی جهان، از جمله ژاپن و اعضای ناتو، به واشنگتن نگاه میکردند و آموزش و فرهنگ آمریکایی نفوذ خود را در نسلهای آینده رهبری جهان تثبیت کرده بود.
با این حال، ظهور اقتصادی و صنعتی چین از اواخر دهه ۱۹۷۰ و بازگشت روسیه به عرصه بینالملل به عنوان یک شریک راهبردی، چارچوب نظم تکقطبی آمریکا را به تدریج متزلزل کرده است. اقتصاد واقعی چین، با احتساب تولید واقعی و بدون بخش خدمات غیرقابل معامله، اکنون بیش از ۲۴.۳۰ تریلیون دلار برآورد میشود که بیش از سه برابر اقتصاد واقعی آمریکا (۷.۱۵ تریلیون دلار) است و حتی از مجموع اقتصادهای بلوک غرب شامل آمریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن و کشورهای آنگلوسفر فراتر رفته است. ترکیب اقتصاد واقعی هند و برزیل نیز حدود ۹.۵۰ تریلیون دلار است که از کل اتحادیه اروپا (۸.۷۰ تریلیون دلار) پیشی گرفته و نشاندهنده تغییر توزیع قدرت اقتصادی جهانی و کاهش سهم آمریکا در رقابت صنعتی و تکنولوژیک است.
سیاستهای اقتصادی و دیپلماسی تجاری ترامپ، از جمله اعمال تعرفههای سنگین و فشارهای یکجانبه، پیامدهای ناخواستهای داشت. هند و برزیل، که نقش کلیدی در گروه بریکس دارند، به دلیل تعرفههای آمریکا با فشار سنگینی مواجه شدند، در حالی که چین تعرفههای نسبتاً پایینی تجربه کرد. این اقدامات نه تنها امیدهای واشنگتن برای ایجاد ائتلاف ضدچینی را ناکام گذاشت، بلکه باعث شد این کشورها به سوی اتحاد با چین گرایش پیدا کنند. نخستوزیر هند، نارندرا مودی، حتی تماسهای مستقیم ترامپ را نپذیرفت و عمق نارضایتی سیاسی و اقتصادی خود را نشان داد.
در آسیای شرقی، کره جنوبی که پس از ژاپن مهمترین متحد آمریکا در منطقه است، نیز تحت تأثیر اقدامات مهاجرتی و فشارهای صنعتی قرار گرفت. بازداشت صدها کارگر کرهای در کارخانه هیوندای-الجی در ایالت جورجیا، موجی از خشم عمومی ایجاد کرد و احتمالاً موجب بازنگری سئول در تعاملات اقتصادی و صنعتی با واشنگتن خواهد شد. این رویدادها نشان میدهد که رفتارهای یکجانبه و تنشآفرین آمریکا میتواند اتحادهای سنتی را به شدت تضعیف کند و موجب تغییر جهت استراتژیک متحدان شود.
بر اساس تحلیل اقتصاد سنجی با تمرکز بر تولید واقعی، چین نه تنها بیش از سه برابر آمریکا تولید صنعتی دارد، بلکه از مجموع بلوک غرب نیز پیشی گرفته است. ترکیب اقتصاد واقعی هند و برزیل از کل اتحادیه اروپا فراتر رفته و این آمار نشان میدهد که نظم جهانی مبتنی بر رهبری مطلق آمریکا در حال تغییر است و چندقطبی شدن اقتصاد و ظهور بلوکهای رقیب منطقهای و جهانی، روند اجتنابناپذیری است.
در سطح ژئوپولیتیکی، اتحاد استراتژیک چین و روسیه، همراه با تعامل محدود با ایران و کره شمالی، یک بلوک قدرتمند ضدآمریکایی ایجاد کرده است. اقدامات ترامپ در فشار اقتصادی و دیپلماسی تحمیلی نه تنها موفق به تضعیف این بلوک نشد، بلکه عملاً کشورهای بیشتری، از هند گرفته تا برزیل و احتمالا دیگر قدرتهای منطقهای، را به سوی آن سوق داده است. این روند بازتاب نظریه موازنه قدرت و واکنش متحدان در روابط بینالملل است: هرگونه تلاش یکجانبه برای تحمیل سلطه، معمولاً باعث شکلگیری ائتلافهای مقابلهای میشود.
در نهایت، دادهها و روندهای جاری نشان میدهند که آمریکا دیگر قادر به حفظ سلطه مطلق جهانی نیست و برای جلوگیری از انزوای ژئوپولیتیکی بیشتر، باید مدلهای سنتی همکاری و ائتلافسازی را بازتعریف کند، توجه ویژهای به چندقطبی شدن اقتصاد جهانی داشته باشد و سیاستهای دیپلماسی متوازن و انعطافپذیر را جایگزین اقدامات تنشآفرین و یکجانبه کند.
نظر شما :