بازدارندگی دغدغه اروپاست (بخش دوم)
مشکل فرانسه و انگلیس با ترامپ برسر ناتو

نویسنده: لارنس فریدمن، استاد بازنشسته مطالعات جنگ در کینگز کالج لندن
دیپلماسی ایرانی: در دولت ترامپ، ردپای ایالات متحده در اروپا در سالهای آینده به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت. سوال این است که چقدر؟ دونالد ترامپ، رئیس جمهور، در دوره اول ریاست جمهوری خود به ترک کامل ناتو فکر کرده است. با وجود انکار اینکه این قصد فعلی اوست، این موضوع اعتماد به نفس ایالات متحده به عنوان یک متحد در مواقع اضطراری را متزلزل کرده است. او در یک کنفرانس مطبوعاتی در فوریه ۲۰۲۵ با نخست وزیر بریتانیا، کییر استارمر، گفت که از ماده ۵ ناتو حمایت میکند و افزود: «فکر نمیکنم دلیلی برای آن داشته باشیم». کشورهای اروپایی ترجیح دادهاند چنین اظهاراتی را به معنای واقعی کلمه بپذیرند، اگرچه نمیتوانند واقعاً احساس راحتی کنند، زیرا این اظهارات راهنمایی کمی ارائه میدهند در مورد اینکه ترامپ در صورت مواجهه با لحظهای از حقیقت چه خواهد کرد. اروپاییها خواهان جدایی کامل از ایالات متحده نیستند و مایلند ناتو را به عنوان یک نگرانی فعال حفظ کنند.
با این حال، هر چقدر هم که ادعا کنند مطمئن هستند، میدانند که ترامپ اشتیاقی به اتحاد ندارد و از آنها انتظار دارد که مسئولیت بیشتری برای امنیت خود بر عهده بگیرند. پیشرفتهایی در افزایش بودجه حاصل شده و در اصل هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا کشورهای اروپایی با گذشت زمان نمیتوانند با قابلیتهای متعارف روسیه برابری کنند و از آن پیشی بگیرند، به خصوص با توجه به خساراتی که روسیه از فوریه ۲۰۲۲ متحمل شده و جنگ آن با اوکراین هنوز به پایان نرسیده است. چالشهای مالی و سازمانی که برای رسیدن به این موقعیت باید برطرف شوند، کاملاً شناخته شده و قابل توجه هستند، اما غیرقابل عبور نیستند. یکی از حوزههایی که جایگزینی ایالات متحده در آن دشوارتر است، ارائه ضمانت هستهای است. این امر توجه را به فرانسه و بریتانیا به عنوان دو قدرت هستهای اروپا جلب میکند. هیچکدام ایده جایگزینی ایالات متحده را نپذیرفتهاند، اما باید بپذیرند که داراییهای آنها اکنون ممکن است مهمتر از آنچه باشد که در گذشته تصور میشد.
جنگ روسیه و اوکراین این موضوع را برجسته کرده است. در فوریه ۲۰۲۵، به نظر میرسید که رئیس جمهور ترامپ آماده است تا برای حل و فصل جنگ، معاملهای سریع با پوتین انجام دهد و به عنوان بخشی از این معامله، اوکراین از دسترسی آینده به ناتو محروم شود. در این صورت، در صورت تجدید تجاوز روسیه، اوکراین به طور بالقوه بدون حمایت باقی خواهد ماند. تجربه اوکراین در زمینه تضمینهای امنیتی، از تفاهمنامه بوداپست گرفته تا توافقنامههای مینسک، دلگرمکننده نبوده است. با آگاهی از این موضوع، بریتانیا و فرانسه به دنبال ایجاد یک ترتیب جایگزین شامل «ائتلاف کشورهای داوطلب» بودند که متعهد به حمایت از اوکراین با نیروهای مستقر باشد. برای اعتبار بخشیدن به این امر، آنها از دولت ترامپ درخواست «پشتیبانی» کردند. ماهیت این مکانیسم هرگز مشخص نشد، اما فرض بر این بود که این اصطلاح به تضمین هستهای اشاره دارد. ترامپ موضوع را منحرف کرد. در نهایت، عدم پیشرفت در یک معامله به این معنی بود که موضوع نامشخص باقی مانده است.
تردیدها در مورد اینکه آیا ایالات متحده به دنبال اجرای توافقی است که خود واسطه آن بوده است، با تردیدهای گستردهتر در مورد اینکه آیا ایالات متحده در صورت تجاوز روسیه علیه کشورهای ناتو به تعهدات خود طبق ماده ۵ عمل خواهد کرد یا خیر، ترکیب شد. همانطور که فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، اظهار داشت، حتی با وجود امید به عدم خروج ایالات متحده، به صحبت در مورد اشتراکگذاری هستهای با شرکای اروپایی نیاز وجود داشت: «ما باید همیشه با هر دو کشور [فرانسه و بریتانیا] صحبت کنیم، و علاوه بر این، از منظر تکمیل سپر هستهای آمریکا، که البته میخواهیم حفظ شود.»
با گذشت زمان، موضع دولت ترامپ در مورد اوکراین ملایمتر شد و به نظر میرسید که بیشتر تمایل دارد مسکو را به خاطر شکست دیپلماسی صلح خود سرزنش کند. پیچ و خمهای سیاست اوکراین توضیح میدهد که چرا پاریس و لندن دلایلی برای فکر کردن به جلوگیری از قطع همکاری ایالات متحده با ناتو و در عین حال اجتناب از پیشگوییهای خودکامبخش دارند. بنابراین، مسئله نقش نیروهای هستهای فرانسه و بریتانیا مربوط به یک احتمال آینده یا یک هدف سیاسی جدید نیست که دستیابی به آن زمان میبرد. این موضوع در مورد تأکید بر استقلال اروپا نیست. این موضوع در مورد استراتژی فعلی است.
منبع: موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
ادامه دارد...
نظر شما :