پرهیز از برساخت انتظارات حداکثری در روند مذاکرات ایران و آمریکا

دیپلماسی عمومی و خطر رویاپردازی دیپلماتیک در مذاکرات

۲۴ فروردین ۱۴۰۴ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۳۲۲۱۲ اخبار اصلی پرونده هسته ای
محسن عسگریان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در فرآیندهای دیپلماتیک پیچیده، به‌ویژه در مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، مدیریت انتظارات افکار عمومی و پرهیز از برساخت فضای غیرواقعی از نتایج احتمالی مذاکرات، اهمیتی بنیادین دارد. این یادداشت تحلیلی به‌صورت اجمالی با بهره‌گیری از مفاهیم نظریه‌های نوواقع‌گرایی، سازه‌انگاری و بازی دوسطحی پاتنام، به بررسی ضرورت بازنگری در راهبرد دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی در مواجهه با تاکتیک‌های غافلگیرکننده طرف آمریکایی، به‌ویژه در تجربه تعامل با دولت ترامپ، می‌پردازد. همچنین پیامدهای اجتماعی و اقتصادی «رویاپردازی دیپلماتیک» در نمونه‌ی برجام مورد تحلیل قرار گرفته است. در پایان، بر ضرورت اتخاذ رویکردی واقع‌گرایانه و تقویت گفتمان کارشناسی در سطح افکار عمومی تأکید می‌شود.
دیپلماسی عمومی و خطر رویاپردازی دیپلماتیک در مذاکرات

نویسنده: محسن عسگریان، پژوهشگر روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: یکی از چالش‌های اساسی در سیاست خارجی دولت‌ها، توازن میان اقناع افکار عمومی داخلی و چانه‌زنی مؤثر در سطح بین‌المللی است. در این میان، دیپلماسی عمومی به‌عنوان ابزاری برای مدیریت هم‌زمان این دو سطح، اهمیت روزافزونی یافته است. تجربه جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هسته‌ای، به‌ویژه پس از توافق برجام و تعامل با کشورهای اروپایی پس از خروج ترامپ از این توافق، نشانگر پیامدهای گاه پرهزینه‌ی عدم توازن در این حوزه است. این یادداشت، با اتکا به چارچوب نظری روابط بین‌الملل، به بررسی ابعاد این مسئله در بستر مذاکرات جاری فی مبین دولت ایران و ایالات متحده می‌پردازد.

1- چارچوب مفهومی:

مطابق نظریه «بازی دوسطحی»، مذاکره‌کننده در تعامل با دو سطح داخلی و بین‌المللی، باید هم‌زمان رضایت هر دو طرف را تأمین کند. در این راستا، مدیریت انتظارات داخلی به‌عنوان بخشی از راهبرد دیپلماسی عمومی، تعیین‌کننده ظرفیت مانور در سطح بین‌الملل است. همچنین نظریه‌های نوواقع‌گرایانه با تأکید بر ساختار نظام بین‌الملل و فشارهای ناشی از آن، و نیز تحلیل‌های سازه‌انگارانه با تمرکز بر ساخت اجتماعی ادراکات، نقش مهمی در فهم پویایی‌های مذاکرات ایفا می‌کنند.

2- تاکتیک‌های متغیر طرف آمریکایی:

تجربه‌ی تعامل برخی از دیگر کشورهای به اصطلاح تجدیدنظر طلب در جامعه جهانی با دولت دونالد ترامپ به‌ویژه در دوره پیشین، نشان داد که او از تکنیک‌هایی همچون ایجاد فضای مثبت اولیه، وعده‌های مبهم، و سپس تغییر ناگهانی مواضع با هدف تحمیل مطالبات جدید بهره می‌برد؛ الگویی که می‌توان آن را نوعی «سیاست متغیرِ مبتنی بر فشار تدریجی» نام نهاد. در این مدل رفتاری، ایجاد توقع توافق در افکار عمومی طرف مقابل، به ابزاری برای افزایش هزینه‌های عدم توافق تبدیل می‌شود؛ چراکه مخاطب، در شرایطی که امید به حل‌وفصل قریب‌الوقوع منازعه دارد، کمتر آمادگی پذیرش شکست مذاکره را دارد و در نتیجه، انعطاف‌پذیری بیشتری از خود نشان می‌دهد. در همین ارتباط، مطالعات موردی مربوط به رفتار دولت ترامپ در حوزه سیاست خارجی، نشان‌دهنده بهره‌گیری از الگویی خاص خود موسوم به «فشار هوشمند همراه با وعده‌های اولیه» است. ترامپ، همان گونه که تلویحا در کتاب هنر معامله خود به آن اشاره کرده، در ابتدا با نمایش حسن نیت اولیه، به ایجاد انتظارات مثبت در طرف مقابل می‌پرداخت و سپس با طرح مطالبات جدید، معادله مذاکره را دگرگون می‌ساخت. این تاکتیک، در صورت عدم هوشیاری طرف مقابل، می‌تواند به افزایش فشار داخلی برای پذیرش مطالبات یک‌جانبه منجر شود.

3- تجربه برجام و پیامدهای انتظارات غیرواقعی:

توافق برجام که در سال ۱۳۹۴ میان ایران و گروه ۱+۵ منعقد شد، به اذعان بسیاری از تحلیلگران و متخصصین روابط بین‌الملل و سیاست خارجی نقطه عطفی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تلقی شد. با این حال، نحوه بازنمایی این توافق در سطح افکار عمومی داخلی، با چالش‌هایی بنیادین همراه بود. دولت وقت، با هدف مشروعیت‌سازی برای سیاست تنش‌زدایی و پاسخ‌گویی به مطالبات اقتصادی جامعه، بر جنبه‌های مثبت و فوری برجام تمرکز بیش از حد نشان داد و از طریق رسانه‌های دولتی و تریبون‌های رسمی، تصویری از توافق ترسیم کرد که حاکی از گشایش‌های سریع و همه‌جانبه در حوزه‌های اقتصادی، مالی، تجاری و حتی اجتماعی بود. این در حالی بود که بسیاری از این دستاوردها به تحقق فرآیندهای بلندمدت، بازسازی اعتماد، رفع موانع ساختاری و همچنین تضمین پایبندی طرف مقابل نیازمند بودند. در همان زمان، نهادهای اقتصادی و نخبگان مستقل بارها نسبت به مبالغه در دستاوردهای احتمالی برجام هشدار داده بودند، اما رویکرد غالب تبلیغاتی، انتظارات عمومی را به سطحی فراتر از واقعیت‌های میدانی ارتقا داد. به‌طور مشخص، وعده‌هایی نظیر؛ لغو فوری تمامی تحریم‌ها، گشایش بی‌سابقه در سرمایه‌گذاری خارجی، بهبود ملموس در معیشت مردم در کوتاه‌مدت و شعارهایی مانند صبح بدون تحریم، انتظارات جامعه را به سمت نتایجی سوق داد که ساختار اقتصاد ایران، حتی در شرایط عادی، آمادگی جذب و هضم آن‌ها را نداشت.

در چنین فضای رویاپردازانه شده ای، پس از خروج ایالات متحده از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ و بازگشت تحریم‌ها، جامعه با واقعیتی روبه‌رو شد که به‌شدت با انتظارات شکل‌گرفته در سال‌های ابتدایی توافق در تضاد بود. این تضاد به شکل‌گیری نوعی «شوک انتظاراتی» منجر شد؛ مفهومی که در اقتصاد سیاسی به معنای فاصله معنادار میان انتظارات القاشده و واقعیت‌های عینی است. این شوک به‌طور مستقیم افزایش سرخوردگی اجتماعی، تضعیف اعتماد عمومی به نهادهای دولتی و نیز کاهش شدید سرمایه اجتماعی حاکمیت را موجب شد. از منظر راهبردی نیز، این وضعیت به اختلال در محاسبات نخبگان سیاسی انجامید؛ چرا که فشار افکار عمومی، به‌ویژه در زمان شکل‌گیری دوباره مذاکرات، ظرفیت مانور تصمیم‌گیران را کاهش داده و مقاومت در برابر مطالبات یک‌جانبه طرف مقابل را هزینه‌برتر کرده است. در واقع، سرمایه روانی بیش‌برآوردشده در کوتاه‌مدت ممکن است کارآمدی سیاسی ایجاد کند، اما در میان‌مدت و بلندمدت به شکنندگی ساختار اعتماد سیاسی منجر می‌شود.

4- بازتعریف دیپلماسی عمومی بر مبنای واقع‌گرایی استراتژیک:

برای اجتناب از تکرار خطاهای راهبردی مشابه، دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی به بازتعریفی هوشمندانه و به دور از ذوق زدگی بر مبنای اصول واقع‌گرایی استراتژیک نیازمند است؛ یعنی رویکردی که به‌جای بهره‌گیری از تاکتیک‌های کوتاه‌مدت اقناعی و وعده‌محور، بر صداقت نسبی، اعتدال در پیام‌رسانی، و پرهیز از بزرگ‌نمایی متمرکز باشد. این رویکرد، با الهام از آموزه‌های نوواقع‌گرایی، بر این نکته تأکید دارد که فضای دیپلماسی بین‌المللی عرصه بازی قدرت است و نباید با تصورات خوش‌بینانه یا اعتماد بیش از حد به نیت‌های طرف مقابل تفسیر شود. در دیپلماسی عمومی واقع‌گرا، هدف اصلی نه ایجاد سرخوشی کاذب عمومی، بلکه افزایش آگاهی، تاب‌آوری و همراه‌سازی افکار عمومی با واقعیات صحنه بین‌المللی است. این امر مستلزم آن است که نهادهای مسئول اطلاع‌رسانی به جامعه، از روایت‌های یک‌سویه و تبلیغات‌محور فاصله گرفته و به‌جای وعده‌سازی، به تبیین فرآیندها، الزامات، محدودیت‌ها و منطق تصمیم‌سازی سیاست خارجی بپردازند.

در این مسیر، استفاده از ظرفیت نهادهای علمی و دانشگاهی، مراکز مطالعات راهبردی، و تحلیل‌گران مستقل می‌تواند منجر به تقویت «گفتمان کارشناسانه» در سطح افکار عمومی شود؛ گفتمانی که به‌جای هیجان، بر تحلیل و به‌جای انتظارات غیرواقعی، بر شناخت عقلانی شرایط تمرکز دارد. این بازتعریف، همچنین به بازنگری در ساختار رسانه‌های رسمی، ارتقاء سطح سواد رسانه‌ای جامعه، و ایجاد کانال‌های مؤثر برای گفت‌وگوی صادقانه با مردم نیازمند است. در نهایت، دیپلماسی عمومی موفق، نه در کاهش هزینه‌های یک توافق خاص، بلکه در افزایش تاب‌آوری و انسجام ملی در مواجهه با پیچیدگی‌های جهانی معنا پیدا می‌کند. چنین رویکردی، توان مقاومت راهبردی کشور را افزایش می‌دهد و از هزینه‌های اجتماعی – روانی در شرایط بازگشت بحران جلوگیری می‌کند.

نتیجه‌گیری:

بررسی روندهای گذشته و جاری در دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در تعامل با ایالات متحده، نشان می‌دهد که کارویژه دیپلماسی عمومی، صرفاً به اقناع افکار عمومی یا تبلیغ موفقیت‌های مذاکراتی محدود نیست؛ بلکه بخشی اساسی از معماری سیاست خارجی و بُعد نرم‌افزاری قدرت ملی است. هرگونه بزرگ‌نمایی انتظارات از روندهای مذاکره، به‌ویژه در جوامعی که با بحران اعتماد عمومی یا آسیب‌پذیری‌های اقتصادی مواجه‌اند، می‌تواند به تولید نوعی سرمایه روانی ناپایدار منجر شود که در بزنگاه‌های راهبردی، به تهدیدی برای ثبات سیاسی، اجتماعی و حتی امنیتی کشور تبدیل می‌شود.

در تجربه توافق برجام، این گزاره به‌روشنی قابل مشاهده بود: در حالی‌که از منظر حقوقی و دیپلماتیک، توافق مزبور موفقیتی نسبی تلقی می‌شد، اما در ذهنیت عمومی، به دلیل شکل‌گیری انتظارات فزاینده و غیرواقع‌گرایانه، به‌عنوان توافقی نسبتا «ناموفق و شکست خورده» درک شده است. این شکاف میان واقعیت فنی و برداشت اجتماعی، پیامد مستقیم ضعف در دیپلماسی عمومی و ناتوانی در مدیریت روایت‌ها و انتظارات بود؛ وضعیتی که پس از خروج آمریکا از برجام، خود را در قالب تزلزل سرمایه اجتماعی، بحران روانی بازار و تعمیق شکاف دولت – ملت نشان داد.

از این منظر، دیپلماسی عمومی باید به‌مثابه یک سازوکار پیشگیرانه و آینده‌نگرانه در سیاست خارجی بازتعریف شود؛ ابزاری که نه‌تنها مسئول شکل‌دهی به ادراک مخاطبان خارجی، بلکه مسئول کنترل سطح هیجانات، امیدها و نگرانی‌های جامعه داخلی نیز هست. در جهان پیچیده و چندوجهی امروز، توان یک کشور در صحنه بین‌المللی تنها وابسته به مؤلفه‌های سخت‌افزاری قدرت نیست، بلکه به ظرفیت آن در «کنترل روایت» و «هدایت افکار عمومی» نیز وابسته است. در این راستا، پیوند مؤثر میان نهادهای دانشگاهی، رسانه‌های مسئول، اندیشکده‌های مستقل و نهادهای تصمیم‌ساز می‌تواند به تقویت رویکردی واقع‌گرا، شفاف و مقاوم در حوزه دیپلماسی عمومی بینجامد.

در نهایت، حفظ انسجام اجتماعی، افزایش تاب‌آوری ملی، و صیانت از استقلال راهبردی کشور، در گرو آن است که دیپلماسی عمومی نه در خدمت «فروش رویا»، بلکه در خدمت «ارتقای عقلانیت عمومی» و «مدیریت انتظارات آگاهانه» قرار گیرد. آینده مذاکرات، نه با وعده‌های زودگذر، بلکه با واقع‌گرایی مسئولانه و اقناع هوشمندانه جامعه رقم خواهد خورد. از این رو، بازتعریف دیپلماسی عمومی، ضرورتی است که نه صرفاً از منظر تبلیغاتی، بلکه به‌مثابه بخشی از زیرساخت امنیت ملی باید مورد توجه سیاستگزاران و تصمیم سازان سیاست خاوجی کشور، به ویژه وزارت امور خارجه قرار گیرد. در این مسیر، بهره‌گیری از دانش نظری، تجربه عملی و مشارکت نهادهای علمی می‌تواند نقش بسزایی در پایداری و هوشمندی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ایفا کند.

پی‌نوشت‌ها و منابع:

1. Waltz, K. N. (1979). Theory of International Politics. McGraw-Hill.

2. Putnam, R. D. (1988). Diplomacy and Domestic Politics: The Logic of Two-Level Games. International Organization, 42(3), 427-460.

3. Nye, J. S. (2004). Soft Power: The Means to Success in World Politics. Public Affairs.

4. Allison, G., & Zelikow, P. (1999). Essence of Decision: Explaining the Cuban Missile Crisis. Longman.

5. North, D. C. (1990). Institutions, Institutional Change and Economic Performance. Cambridge University Press.

6. Jervis, R. (1976). Perception and Misperception in International Politics. Princeton University Press.

کلید واژه ها: مذاکرات مذاکرات هسته ای مذاکرات ایران و امریکا ایران و امریکا محسن عسگریان عمومی دیپلماسی عمومی افکار عمومی دیپلماسی انتظارات توافق توافق برجام سیاست سیاست خارجی


( ۴ )

نظر شما :

محمد ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ | ۱۸:۳۴
رویاپردازی ؟ نفس مذاکره مستقیم با امریکا ، آن هم بعد از ضرباتی که به گروههای مقاومت وارد شد و اینکه طرف مذاکره همان ترامپ است که گفته بودند با او مذاکره نمی کنندو از همه مهمتر مذاکره مستقیم و بدون واسطه ، همانطور که حسن روحانی آرزو داشت که با کدخدا مذاکره کنیم و البته نوسان گیری دلار که با علم توافق ، تا انجا که می شد قیمت دلار را بالا بردند و بر سر مردم خالی کردند . همه و همه نشان از تحول عظیمی می دهد که می تواند تا عادی سازی و برقراری مجدد روابط دو کشور منجر شود . ما نه تنها به مذاکره خوشبین هستیم بلکه معتقدیم که در کمتر از یک سال می توان هم سفارت خانه ها را بازگشایی کرد و هم شاهد هجوم شرکت های امریکایی به ایران خواهیم بود.
Poya ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ | ۰۰:۱۰
دقیقا خطی که مذاکرات اخبر رو تهدید میکنه همین رویافروشیه...همونطور که طی ۲۴ ساعت دلار ۱۵ تومن ربخت، اگر انتظارات واقعی نشه، طی همبن مدت میتونه ۳۰ تومن بره بالا.
Iran ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ | ۱۴:۵۱
خیلی نباید دلخوش به مذاکرات بود، ترامپ روزهای آینده با یک توییت یا سخنرانی همه رشته ها رو پنبه میکنه...اقایون زیادی ذوق نکنید