سیاستی که کاخ سفید دنبال می کند
استفاده ترامپ از پنجره اورتون

نویسنده: دکتر محمد دورقی، کارشناس جامعه شناسی سیاسی و فعال حوزه مدیریت و توسعه
دیپلماسی ایرانی: هنگامی که خط مشیهای رادیکال و سیاستها و ایدههای غیرقابل قبول و افراطی از جانب سیاستمداران یا رسانهها اعلام میشود مردم باید بدانند که قرار است بزودی همان سیاستها و ایدهها البته با درجه پایینتری از افراط و رادیکالیسمی مصوب شوند و ملاک عمل قرار گیرند (Overton Window).
یک مفهوم در علوم سیاسی و ارتباطات است که چارچوبی را برای درک این موضوع فراهم میکند که چگونه ایدهها، سیاستها و گفتمانهای عمومی در یک جامعه یا بین جوامع در طول زمان تغییر میکنند و از وضعیت غیرقابلقبول به قابلقبول و سپس به سیاستهای رسمی تبدیل میشوند. این نظریه را جوزف اوورتون، پژوهشگر موسسه مرکز سیاستهای عمومی مَکیناک در دهه 1990 مطرح کرد. او بر این عقیده بود که ایدهها و سیاستها در یک طیف قرار میگیرند که از کاملاً غیرقابلقبول تا سیاستهای رسمی و رایج را در بر میگیرد.
بهنظر میرسد دونالد ترامپ در تحمیل سیاستهای آمریکا به دیگر کشورها و بهرهبرداری حداکثری از تعاملات امریکا با دیگران از مفهوم پنجره اورتون استفاده میکند. دونالد ترامپ، بهعنوان یک مذاکره کنندهی نامتعارف، همواره از تهدیدهای حداکثری بهعنوان ابزاری برای مهندسی افکار عمومی و تغییر معادلات قدرت استفاده کرده است. در مواجهه با ایران، این تهدیدها – از حمله نظامی تا تحریمهای فلجکننده – را میتوان در چارچوب پنجره اورتون تحلیل کرد، مفهومی که نشان میدهد چگونه سیاستهای غیرقابلتصور را میتوان با تکنیکهای خاص به گزینههای قابل پذیرش تبدیل کرد.
ترامپ با طرح سناریوهای افراطی، دو هدف عمده را دنبال میکند: اول، بازتعریف حدود گفتمان سیاسی در داخل و خارج از آمریکا، و دوم، افزایش اضطراب در طرف مقابل بهگونهای که پذیرش توافقی تحمیلی، در قیاس با گزینههای رادیکالتر، منطقی و حتی ضروری جلوه کند. این تکنیک که در روانشناسی اجتماعی به "اثر تطبیق شناختی" مشهور است، موجب میشود جامعه بینالملل و حتی افکار عمومی ایران، در برابر فشارهای جدید حساسیتزدایی شوند.
این استراتژی نهتنها محصول الگوی چانهزنی حداکثری ترامپ است، بلکه با ساختار قدرت در آمریکا و رقابتهای جناحی داخلی نیز پیوند دارد. تهدیدهای او علیه ایران، علاوه بر ایجاد فشار خارجی، نوعی مدیریت انتظارات داخلی نیز محسوب میشود تا افکار عمومی آمریکا را برای هرگونه اقدام – از جنگ گرفته تا یک توافق جدید – آماده کند.
با این حال، پرسش کلیدی این است که آیا این تهدیدها واقعیاند یا صرفاً بلوفهایی برای کسب امتیاز؟ پاسخ را میتوان در شکاف میان گفتمان و کنش یافت. تجربه نشان داده است که ترامپ اغلب در لحظات حساس، بهجای اجرای تهدیداتش، به بازتعریف شرایط مذاکره و امتیازگیری از موقعیت ایجادشده روی میآورد. از این منظر، تهدیدهای او علیه ایران را میتوان نهفقط یک ابزار فشار، بلکه تلاشی آگاهانه برای تغییر چارچوب پذیرش سیاستها در سطح بینالمللی دانست؛ تاکتیکی که در نهایت، میزان موفقیت آن به واکنش ایران و سایر بازیگران بستگی دارد.
نظر شما :