منظومه فکری ترامپ چه تصویری از آینده تصویر می کند؟
از آن مرد دیوانه تا این مرد دیوانه
نویسنده: دکتر علی ودایع، دکترای روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: «دونالد ترامپ» به قدرت بازگشته است. در آمریکا می گویند ؛ روسای جمهوری هنگام ترک کاخ سفید تغییرات زیادی می کنند. ترامپ پس از شکست در انتخابال الکترال 2020 ناچار به ترک واشنگتن شد و حالا دوباره به «خانه» بازگشته است.
ترامپ در دور اول با الگوریتم «مرد دیوانه» MAD THE MAN) راهبردهایش را تعریف می کرد. رویکردهای چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده یادآورد سیاست های «ریچارد نیکسون » بود. در دنیای پرمخاطره سیاست بینالملل، گاهی اوقات غیرمنطقی جلوه دادن میتواند یک حرکت حساب شده باشد.
مفهوم مرد دیوانه در فرهنگ سیاسی آمریکا به عنوان یک ابزار تحلیلی میتواند به درک بهتر رفتارهای سیاسی و اجتماعی کمک کند. با استفاده از چارچوبهای نظری مختلف، میتوان به تحلیل عمیقتری از این مفهوم و تأثیرات آن بر سیاستهای ایالات متحده پرداخت.
چارچوب فکری دیوانه
مفهوم «مرد دیوانه» (Madman Theory) که در سیاست خارجی بهکار میرود، به استراتژیای اشاره دارد که یک رهبر میتواند خود را بهگونهای نشان دهد که غیرقابل پیشبینی و فراتر از کنترل باشد. نیکسون از این مفهوم برای ترساندن ، چانه زنی و تفاهم با دشمنان ایالات متحده استفاده می کرد. تئوری مرد دیوانه بر این فرض استوار است که رهبری که رفتاری غیرعادی و غیرقابل پیشبینی از خود نشان دهد، میتواند دیگر بازیگران جهانی را به دادن امتیازاتی وادار کند که در شرایط عادی حاضر به ارائه آنها نیستند. اگرچه نیکسون بعداً انکار کرد که چنین رویکردی را پیش گرفته باشد، اما مفهوم «مرد دیوانه» ریشه در اندیشههای «نیکولو ماکیاولی» دارد. ماکیاولی در کتاب «گفتارهایی درباره لیوی» پیشنهاد میدهد: «گاهی وانمود کردن به دیوانگی، کاری بسیار خردمندانه است.»
در سالهای نخست جنگ سرد، استراتژیستهایی مانند «دنیل السبرگ» و «توماس شلینگ» نیز به مزایای احتمالی ایجاد شهرت به «دیوانگی» در شرایط مذاکره اجباری اندیشیدند. شلینگ در کتاب استراتژی تعارض نوشت: «در شرایط تعارض، همیشه به نفع فرد نیست که کاملاً و آشکارا منطقی به نظر برسد.» منطق این استراتژی روشن است: اگر دیگران باور کنند که یک «مرد دیوانه» ممکن است در صورت عدم تحقق خواستههایش دست به هر کاری بزند، تهدید به تشدید تنشها باورپذیرتر خواهد شد. در چنین شرایطی، طرف مقابل ممکن است برای جلوگیری از افزایش تنشها، حاضر به ارائه امتیازات بیشتری شود.
نه دنیل السبرگ و نه توماس شلینگ هرگز توصیه نکردند که رئیسجمهور ایالات متحده باید بهگونهای رفتار کند که گویی «مرد دیوانه» است. در واقع، هیچیک از آنها به تأثیر بلندمدت این تاکتیک اعتقادی نداشتند. پژوهشهای علمی نیز تا همین اواخر به موفقیت چنین رویکردی بدبین بودند. مشخصه ها تئوری مرد دیوانه شامل:
1- غیرقابل پیشبینی بودن: رهبر (مانند نیکسون یا ترامپ) باید خود را بهگونهای نشان دهد که دشمنانش نتوانند رفتارهای او را پیشبینی کنند. این عدم قطعیت میتواند موجب ترس و احتیاط در طرف مقابل شود.
2- استفاده از تهدید: نشان دادن قابلیتهای نظامی و تهدید به استفاده از آنها به منظور وادار کردن دیگر کشورها به انجام تعاملات یا توافقات مورد نظر.
ریچارد نیکسون، معمار این استراتژی، به رئیس ستاد خود اعلام کرد: «من می خواهم ویتنام شمالی باور کنند که به نقطه ای رسیده ام که ممکن است برای متوقف کردن جنگ دست به هر کاری بزنم.» این بیانیه ی هولناک هسته نظریه دیوانه را در بر می گیرد - تا دشمنان را به این باور برسانند که شما به اندازه کافی غیرقابل پیش بینی هستید تا اقدامات افراطی انجام دهید.
رفتار نیکسون مبتنی بر دیوانگی و نوعی قدرت طلبی بدون مرز بود. او به بمب افکن های B-52 مجهز به سلاح هسته ای دستور داد تا به مدت سه روز متوالی در نزدیکی حریم هوایی شوروی پرواز کنند، حرکتی که برای ناآرام کردن کرملین و سوق دادن آنها به سمت تحت فشار قرار دادن ویتنام شمالی برای مذاکره طراحی شده است.
3- ایجاد فشار روانی: با به کارگیری این استراتژی، رهبر میتواند فشار روانی بر رقبایش ایجاد کند تا آنها را وادار به پذیرش شرایط مورد نظر خود کند.
4- استفاده در دیپلماسی: استفاده از این تاکتیک میتواند به عنوان ابزاری در دیپلماسی به کار رود، به طوریکه طرف مقابل احساس کند که در صورت عدم همکاری با خطرات جدی مواجه خواهد شد. برخی افراد دفتر ترامپ می گویند گرچه ممکن است او «غیرمنطقی» به نظر برسد، اما رویکردی کاملاً حسابشده و منطقی در پشت این رفتار نهفته است.
برخی در واشنگتن معتقد همواره تاکید می کنند که ترامپ واقعاً مانند یک «مرد دیوانه» عمل میکند. این برداشت آنچنان در دور اول رایج بود که «جیم شوتر» خبرنگار شبکه سیانان، کتابی با عنوان «تئوری مرد دیوانه» درباره سیاست خارجی ترامپ نوشت. به گفته «باب وودوارد» در کتاب «ترس«، «راب پورتر»، دبیر کارکنان کاخ سفید، حدود یکسوم وقت خود را صرف منصرف کردن ترامپ از اجرای ایدههای شتابزده و تصمیمات ناگهانیاش میکرد. وودوارد در نهایت نتیجه گرفت که ایالات متحده تحت رهبری فردی قرار داشت که بیش از حد احساسی، غیرقابل پیشبینی و بیثبات بود.
تغییرات گسترده در خانه
فارغ از مسائلی که در حوزه سیاست خارجی آمریکا مطرح می شود ؛ بازگشت ترامپ نتیجه یک نارضایتی بزرگ در ایالات متحده از عملکرد «جوبایدن» رئیس جمهوری پیشین ، «کامالا هریس» معاون اول پیشین و دموکرات ها بود. آمریکایی ها نمی خواهند بیش از این در جنگ های بزرگ و بیهوده هزینه کنند. رئیس جمهوری آمریکا و مشخصا جمهوری خواهان می خواهند خواسته های رای دهندگان را تامین کنند. ناگفته نماند امتداد وضعیت سیاست داخلی آمریکا به سیاست خارجی واشنگتن هم کشیده می شود.
در سال 2016، ترامپ بر روی کاهش مالیاتها و ایجاد مشاغل جدید تمرکز داشت. او وعده داده بود که با کاهش مالیاتها و مقررات، رشد اقتصادی را تسریع کند. اما در سال 2025، با توجه به شرایط اقتصادی و ذخایر ارزی کشور، کارشناسان معتقدند که ترامپ ممکن است به سیاستهای جدیدی نیاز داشته باشد که به ثبات اقتصادی و کنترل تورم کمک کند .او می خواهد تعرفه های تجارت خارجی را افزایش دهد و در عین حال تولید را به داخل منتقل کند تا سطح تراکنش داخلی را افزایش دهد.
ترامپ در سال 2016 به شدت بر روی مسائل اجتماعی و فرهنگی مانند مهاجرت و امنیت مرزی تأکید داشت. او وعده داده بود که دیواری در مرز مکزیک بسازد و سیاستهای سختگیرانهتری را در قبال مهاجرت اتخاذ کند. در سال 2025، این رویکرد به سمت ایجاد «بزرگترین برنامه اخراج جمعی در تاریخ» تغییر کرده است، که نشاندهنده یک تغییر در استراتژیهای مهاجرتی اوست .
در سال 2016، ترامپ بر روی استقلال انرژی و احیای صنعت زغالسنگ تأکید داشت. اما در سال 2025، با توجه به تغییرات اقلیمی و فشارهای جهانی، ممکن است او به سمت سیاستهای جدیدی در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش انتشار گازهای گلخانهای حرکت کند .
این تفاوتها نشاندهنده تغییرات عمیق در رویکردهای ترامپ و شرایط جهانی است که بر سیاستهای او تأثیر گذاشته است.
تفاوت دیپلماسی از 2016 تا 2025
ترامپ همواره در تعامل با شرکای غربی و دشمنان شرقی از الگوریتم مرد دیوانه تبعیت کرده است. توئیتهای غیرمنتظره و اتخاذ تصمیمات غیرمعمول در سیاست خارجی، به ویژه در حوزههایی مثل کره شمالی و ایران، به عنوان بخشی از این استراتژی مورد بررسی قرار میگیرد. از دیدار ظاهرا دوستانه با «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه و «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی تا خروج از ائتلاف های سنتی غرب نظیر نفتا و فشار به اروپایی ها در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) همگی متاثر از مرد دیوانه هستند که در راستای تامین منافع آمریکا به شکل نامتعارف رفتار می کند.
کارنامه اول ترامپ می تواند یک منظومه رفتاری قابل پیش بینی را برای چهل و هفتمین رئیس جمهوری آمریکا تصویر کند اما از این مرد دیوانه تا آن مرد دیوانه فاصله است. رئیس جمهوری امروز آمریکا در بی سابقه ترین سطح نارسیسم و لمس قدرت در واشنگتن قرار دارد. در نگاه ترامپ یک چشم انداز بی مرز مشخص است.
ترامپ در سال 2016 بر روی شعار «آمریکا اول» تأکید داشت و سیاستهای ملیگرایانهای را دنبال میکرد. او به دنبال کاهش وابستگی به دیگر کشورها و تقویت صنایع داخلی بود. در مقابل، در سال 2025، ترامپ به گفتمان جدیدی در سیاست خارجی آمریکا نمایندگی میکند که شامل رویکردهای تهاجمیتر و تمرکز بر تسلط بر مسیرهای استراتژیک جهانی است. این تغییرات به ویژه در زمینه روابط با چین و روسیه مشهود است، جایی که ترامپ به دنبال تقویت موقعیت آمریکا در برابر این کشورهاست
در حالی که استراتژی دیوانه اساساً یک ابزار سیاست خارجی است، اجرای آن تأثیرات عمیقی بر سیاست داخلی دارد. ماهیت غیرقابل پیش بینی ترامپ هم متحدان و هم دشمنان را در خطر نگه داشت، اما افکار عمومی آمریکا را نیز دو قطبی کرد.
حامیان او رهبری را می دیدند که مایل بود وضعیت موجود را متزلزل کند، در حالی که منتقدان نگران احتمال اشتباهات خطرناک محاسباتی بودند. این شکاف داخلی تفاوت کلیدی بین رویکردهای نیکسون و ترامپ را برجسته می کند .در حالی که استراتژی نیکسون تا حد زیادی از دید عموم پنهان بود اما ترامپ خیلی رک و صریح اعلام موضع می کند.
یکی از تفاوت های قابل پیش بینی درباره ترامپ نسبت به دور اول این است که او به موازات دستگاه دیپلماسی و اطلاعاتی آمریکا (که مشغول پاکسازی است) از گزینه هایی نظیر «ایلان ماسک» برای چانه زنی های پنهان و آشکار استفاده خواهد کرد. او در گذشته تلاش می کرد نظر «مایک پمپئو» وزیرامورخارجه سابق را هم لحاظ کند اما حالا تحمل هیچ حرف مخالفی را ندارد و تنها نتیجه می خواهد.
فرصت و تهدید
ترامپ با اتخاذ سیاستهای یکجانبه و انزواگرایی، به طور قابل توجهی رویکردهای دیپلماتیک را تغییر داد. این سیاستها میتواند به تضعیف نهادهای بینالمللی و توافقات چندجانبه منجر شود، که خود باعث افزایش تنشها و عدم ثبات در روابط بینالملل خواهد شد.
فضای امروز روابط بین الملل با گذشته تغییرات زیادی کرده است. جامعه جهانی ظرف حداقل 4 سال گذشته با سرعت سرسآم آوری به سمت شکل گیری ائتلاف ها و چندجانبه گرایی شرقی در مقابل بلوک غرب حرکت کرده است. بازنویسی جنگ سرد که از حوالی سال 2010 آغاز شده بود ؛ پس از شکل گیری جنگ اوکراین ، تنش های تایوان و صف بندی های ژئوپولیتیکی قطب شمال معادلات جدیدی تعریف کرده است. ماجرای هفتم اکتبر، جنگ غزه، خروج ایران و اسرائیل از جنگ در منطقه خاکستری، سقوط رژیم بعث سوریه و کلاف سردرگم خاورمیانه وضعیت پیچیده ای ایجاد کرده است.
نظام و ساختار نظام بین الملل شاهد یک وزن کشی جدید است که پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد سابقه ندارد. اکونومیست می نویسد ؛ «رفتار ترامپ نسبت به گذشته پر دردسرتر خواهد بود. در روشهای غیرمتعارف او، انباشت و استفاده فرصتطلبانه از نفوذ ایالاتمتحده و اعتقاد او به اینکه قدرت به تنهایی صلح را ایجاد میکند، نهفته است. صحنه خاورمیانه، نبوغ و استعداد او را برای غیرقابلپیشبینی بودن به خوبی به نمایش میگذارد.»
استراتژی مرد دیوانه به تقویت احساسات ملیگرایی در کشورهای مختلف کمک کرده است. کشورهای دیگر ممکن است به دنبال تقویت هویت ملی خود و کاهش وابستگی به همکاریهای بینالمللی باشند، که این امر میتواند به بروز تنشهای جدید منجر شود. آنچه که در مراسم تحلیف ترامپ و لیست بلند راست گراهای اروپایی ، مداخله ماسک در انتخابات آلمان و وضعیت سیاسی بریتانیا مشاهده می کنیم ؛ نشان دهنده جان گرفتن دوباره ناسیونالسیم در اروپا است. ناگفته نماند که جنگ اوکراین هم زمینه ساز اقبال این وضعیت است.
مکانیسم مرد دیوانه ترامپ اگرچه دچار تغییرات شده اما او قابل پیش بینی تر از گذشته شده است. « دانیل درزنر » در «فارن پالیسی» می نویسد: «روش «مرد دیوانه» ترامپ با متحدان ایالات متحده بهتر از دشمنانش عمل کرد. کشورهای متحد که از تهدیدهای ترامپ مبنی بر خروج از ائتلافها و توافقنامههای تجاری بلندمدت نگران بودند، دستکم ظاهری از وفاداری نشان دادند. اما در مواجهه با دشمنان، ترامپ فرصت زیادی برای اعمال این استراتژی پیدا نکرد، چرا که بیشتر درگیر جلب نظر حاکمان اقتدارگرای چین و روسیه بود. در قبال ایران نیز نتایج متناقض بود.»
نوع رفتار بازیگران کلان بلوک غرب و بلوک شرق یا حتی بازیگران میانی و قدرت های منطقه ای همگی متاثر از فضای گذشته است. آنچه که در کناره گیری «جاستین ترودو» نخست وزیر کانادا یا حتی پذیرش آتش بس توسط «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل مشاهده کردیم ، نوعی اضطرار در رفتار متحدین آمریکا است. البته در دل این وضعیت ، ائتلاف های جدیدی هم در اروپا برای «مقابله لطیف» با دیکته مرد دیوانه شکل می گیرد.
مشکل امروز ترامپ اینجاست که او عنصر غافلگیری را ماننده گذشته ندارد. اگر رئیس جمهوری آمریکا نتواند دیگران را متقاعد کند که واقعاً «مرد دیوانه» است، تنها راه اثبات این ادعا این است که به تهدیدهای عجیب و غریب خود عمل کند. مکانیسم رفتار مرد دیوانه در چارچوب مولفه هایی که تشریح شد با یک الگوریتم قابلیت پیش بینی پذیری دارد. ترامپ می خواهد «معامله گر قرن» باشد ؛ او در این مسیر به هر میزانی که به خواسته هایش نزدیک شود ، امتیاز می دهد و هرچقدر که دور شود ، بحرانی تر می شود.
تصویر پیش روی روابط بین الملل ، یک بی نظمی بزرگ مبتنی بر نظم است.جهان در حال تغییر وزن کشی های قدرت است و آمریکا می خواهد هژمونی واشنگتن را به هر قیمتی حفظ کند.
نظر شما :