پیشنهادهایی که احتمال رد شدنشان بالاست

آمریکا، ترامپ و روسیه شکست خورده

۲۶ دی ۱۴۰۳ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۰۵۵۸ اخبار اصلی اروپا
علیرضا مکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: در یک نگاه کلی پیشنهادهای ترامپ برای پایان جنگ اوکراین بدون توجه به نتیجه این پیشنهادها در مسکو و کیف طراحی شده است. پیشنهاد زمین در برابر صلح و ادامه کمک های امنیتی امریکا به اوکراین و نیز استقرار یک نیروی حائل میان دو طرف از میان کشورهای اروپایی تفاوتی با استقرار ناتو در مرزهای روسیه نخواهد داشت. این مسئله می تواند به یک آبروریزی بزرگ برای شخص پوتین و کلیت ساختار فرماندهی ملی این کشور تبدیل شود. از سوی دیگر پیشنهاد ترامپ متضمن حفظ نیروهای اوکراینی در قلب روسیه است که به معنی اشغال بخشی از خاک روسیه به عنوان یک ابرقدرت اتمی در قالب یک تعهد چند جانبه توسط یک قدرت درجه سوم اروپایی تعریف می شود.
آمریکا، ترامپ و روسیه شکست خورده

نویسنده: علیرضا مکی، دانشجوی مطالعات استراتژیک 

دیپلماسی ایرانی: روسیه سه سال است که در نبرد اوکراین گیر کرده است. نبردی که کمتر کسی گمان می‌برد این مقدار به طول بینجامد. در عموم تحلیل های ژورنالیستی اوکراین از پیش بازنده این نبرد بود و روسیه با تصرف حداقل کل بخش شرقی و مرکزی این کشور در عرض یک هفته کیف را ناچار به تشکیل دولتی در تبعید می کرد. روسیه نیز علی‌رغم واکنش های اولیه و غیر مؤثر غرب در نهایت دوباره به جامعه جهانی برگردانده می‌شد و مسکو کنترل خود را بر کیف مستحکم و سایه ترس را در اروپای شرقی به پرواز در می آورد. اما از آن زمان تا کنون نزدیک به سه سال می‌گذرد. روسیه نه تنها کیف را تصرف نکرده بلکه اندک دستاوردهای ارضی مسکو نیز با این واقعیت که اکنون نیروهای اوکراینی بیش از شش ماه است که  در خاک روسیه اردو زده اند، کم‌رنگ می‌شود.

وضعیت از آنجایی بغرنج تر می‌شود که روس ها در طی این مدت نه تنها دست به عقب نشینی های متعددی زده اند بلکه تا کنون بیش از هزاران نیروی روس از جمله بخش عمده ای از نیروهای نخبه روس در این نبرد بی حاصل از دست رفته اند. به این آمار باید تعداد بیش از 15 ژنرال ارش روس ها نیز اضافه کرد که در حملات دقیق نیرو های اوکراینی خنثی شده اند. 

در این میان اوکراین نیز در این جنگ تقریبا بخش بزرگی از پایگاه اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده است. تلفات بیش از 400 هزار نفری اوکراین نیز بر آینده جمعیتی این کشور تاثیرات ویران کننده ای خواهد گذاشت. اما بر خلاف روس ها اوکراینی ها تا کنون حتی یک ژنرال ارشد را از دست نداده اند. این در حالی است که مقایسه قدرت نظامی روسیه و اوکراین روی کاغذ پیش از شروع جنگ خبر از وقوع یک نبرد سهمگین دیگر میان یک ابرقدرت نظامی و یک دولت تقریبا خلع سلاح شده را پیش بینی می‌کرد. حتی کمک های غرب به اوکراین نیز گمان نمی‌رفت کفاف یک هفته مقاومت این کشور در برابر ارتش سهمگین زرهی روسیه را بدهد. 

اما از همان ابتدای کار مشخص بود که یک اشتباه محاسباتی در محاسبات پوتین رخ داده است. پوتین که تا پیش از این به  عنوان یک ابرقدرت نظامی هم در حوزه تسلیحات متعارف و هم در حوزه تسلیحات استراتژیک شناخته می‌شد طی این جنگ نمایش مضحکی از عملکرد نیروهای نظامی متعارف خود را به نمایش گذاشت. قدرت اطلاعاتی روسیه نیز که تا پیش از این تن به آسمان افسانه ها می‌زد یک بار دیگر ناکارامدی مطلق خود را در برابر نیروی رقیب به نمایش گذاشت که توضیح و توصیف وضعیت آن از حوصله این بحث خارج است. اما همین قدر به خاطر داشته باشیم که اگر جامعه اطلاعاتی روسیه در سطوح مختلف و سازمان های مختلف کار خود را به درستی انجام می‌دادند اولا پوتین را از افتادن به دام پهن شده اوکراین منع می‌کردند و در ثانی در صورت عدم توفیق حداقل می توانستند جلوی بخشی از خسارات وارده مخصوصا در حوزه حفاظت از مقامات ارشد نظامی را بگیرند. به هر ترتیب جامعه اطلاعاتی روسیه به شناسایی و گزارش این خطر ها موفق نشد و نتیجه آن تا کنون نه تنها شکست نظامی روسیه در سطح تاکتیکی در نبرد بر سر اوکراین بوده بلکه در سطح استراتژیک نیز در رقابت بر سر اروپا به طور مطلق شکست خورده است. فقط کافی است نگاهی داشته باشیم به بازار انرژی اروپا در فوریه سال 2022 و فوریه پیش روی سال 2025 تا وضعیت روسیه در اروپا بیشتر مشخص شود. 

این در حالی بود که پوتین همواره بر آلمان و فرانسه به عنوان قطب های قدرت اقتصادی سیاسی و امنیتی مرکز اروپا به عنوان ستون های نفوذ روسیه در اروپا در برابر امریکا حساب می‌کرد و مهمترین عامل نفوذ روسیه تجارت و مخصوصا قلب تپنده تجارت یعنی انرژی بود. این در حالی است که روس ها در این حوزه آن مابه التفاوتی که انتظارش را داشتند نیز نتوانتسند از چین به عنوان شریک راهبردی خود به دست آورند. 

کوتاه سخن آن که گزافه نیست که بگوییم که روسیه امروز از تمام دارایی های رنگارنگ راهبردی خود که از آن شمایل یک ابرقدرت را می‌ساخت زائل شده و تنها خط میان روسیه و سقوط به دنیای بازیگران متوسط، حضور آن در شورای امنیت و نیز در اختیار داشتن زرادخانه ای عظیم از  تسلیحات هسته ای است. امروز با هر نتیجه ای که در نهیت از جنگ اوکراین به دست بیاید روسیه نه یک ابرقدرت راهبردی بلکه یک قدرت منطقه ای خواهد بود و این همان معمای غرب و شخص ترامپ خواهد بود. توجه داشته باشیم که روسیه در چنین حالتی با یک پارادوکس عمیق استراتژیک رو به رو خواهد شد. چرا که المان های ژئوپلیتیک این کشور از جنبه های مختلف از روسیه در سطح یک ابرقدرت سطح جهانی نشان می‌دهد اما المان های قدرت جهانی این بازیگر به سطح یک بازیگر درجه متوسط سقوط کرده است و به نظر می‌رسد که این سقوط ادامه خواهد داشت. به عبارت دیگر روسیه نیز با از دست دادن کنترل خود در رخدادهای خارجی در محیط امنیتی خود موسوم به خارج نزدیک که از سال 2020 و نبرد قره باغ شروع شده و در اوکراین امتداد یافته توانایی تطبیق سریع و به موقع خود با تحولات پیش رو را از دست داده است. 

در چنین وضعیتی المان های ژئوپلیتیک این کشور به ناهم‌خوانی با المان های قدرت این کشور دچار شده و کشور را در وضعیتی پارادوکسیکال درگیر خواهد کرد که نتیجه آن فرسایش هر چه بیشتر ژئوپلیتیک این کشور و در نتیجه افزایش احتمال فروریزش بنیان های ساخت سیاسی روسیه خواهد بود. همان مسئله ای که پیش از این در نمونه های مختلف تاریخ از جمله در اتحاد جماهیر شوروی شاهد بوده ایم.

با این وضعیت ترامپ در اوکراین به دنبال چه چیزی خواهد بود؟ شکست کامل و سنگین روسیه؟ که در این صورت ما شاهد فروریزش تقریبا بی شبهه بنیان های سیاسی و امنیتی روسیه در فاصله ای بسیار کوتاه خواهیم بود. از سوی دیگر چنین احتمالی می تواند سطح بی ثباتی را در سایر نقاط جهان به شدت افزایش دهد. 

از طرف دیگر امریکا برقراری توازن میان روسیه و اروپا در سطوحی را خواهان است که نه روس‌ها توانایی سلطه بر اروپا را داشته باشند و نه اروپا توانایی و داعیه استقلال استراتژیک از امریکا را در سر بپروراند. از این رو جنگ اوکراین بهترین ایده و مکان برای مهار دو جانبه مسکو و بروکسل تلقی می شود.

به نظر می رسد که اروپا نیز در این جنگ چیزهای زیادی را از دست داده است که تکلیف ساختار راهبردی آن را برای چند دهه آینده یک سره مشخص می سازد. در نتیجه این جنگ، با هر نتیجه متصوری که در نظر داشته باشیم، اروپا نه تنها نمی تواند به شانیت استقلال و یکپارچگی راهبردی دست یابد بلکه وابستگی اقتصادی و امنیتی خود را به امریکا عمیق‌تر و غیرقابل مقاومت تر می یابد. اروپا در نتیجه این جنگ نه تنها تجارت گاز ارزان با روسیه را از دست داد بلکه با از دست رفتن تجارت انرژی با مسکو به عنوان سنگ بنای روابط مسکو – بروکسل آرزوهای اروپایی برای مهار امریکا با استفاده از کارت مسکو و در نهایت ظهور اروپا به عنوان رهبر فکری و معنوی غرب از میان رفت. در نتیجه اروپا یا باید مطابق لیست دستورات واشینگتن در گستره متنوعی از موضوعات، از افزایش هزینه های دفاعی گرفته تا خرید گرینلند عمل کند یا باید با تبعات خشم ایالات متحده و احتمال فروپاشی اتحادیه و جدایی دولت های بدبین شرق اروپا از این اتحادیه باشد. در این میان رشد نیرو های راست گرای افراطی در اروپا نیز وضعیت را مشکل تر و حاد تر می کند. دیری نیست که هایکو ماس، وزیر امور خارجه اسبق آلمان در مجمع عمومی سازمان ملل به صحبت های ترامپ در مورد وابستگی اروپا به مسکو می‌خندید اما خیلی زود مشخص شد که این صحبت های ترامپ نه هشدار های سطحی بلکه هشدار هایی بودند که از اعماق راهروهای قدرت در واشینگتن شنیده می‌شدند. بنابراین فرسایش ژئوپلیتیک اروپا نیز گرچه نه با شدت و سرعت روسیه بلکه در ابعادی خفیف تر اما تاثیرات عمیق تر در حال رخ دادن است. 

در این میان ترامپ حتی پیش از انتخابات ریاست جهوری امریکا قول داده بود که نبرد اوکراین را به سرعت به پایان برساند. توجه داشته باشیم که امریکا یک بازیگر نظم ساز است و در طلیعه شروع نبرد سرد جدید میان چین و امریکا، این کشور به بازسازی نظم غربی در تمام حوزه های نفوذ خود نیازمند است. در این میان برخی تصمیمات باید گرفته شوند که هر کسی از نظر شخصیتی به اجرای آن قادر نخواهد بود. اما ترامپ همان مرد دیوانه ای است که قادر و مایل است نقش گاو خشمگین را بازی کند و با نیروی قدرت خود ساختارهای نظم غربی را مطابق لیست نیازهای غرب در جنگ سرد جدید باز تعریف کند. یکی از این ساختارها نظم اروپایی است که اتافقا هر چقدر نبرد اوکراین بیشتر طول بکشد نیروی ویران کننده آن بیشتر و بیشتر ساختارهای امنیتی نظامی اقتصادی و انرژی و نیز ساخت های اجتماعی اروپایی را برای باز تعریف نسل جدید ساختارهای حکمرانی آماده و جهت‌دهی خواهد کرد. ساختارهای حکمرانی که افرادی نظیر ایلان ماسک، مشاور ترامپ، ایده‌پرداز و راهنمای آن خواهند بود. 

در یک نگاه کلی پیشنهادهای ترامپ برای پایان جنگ اوکراین بدون توجه به نتیجه این پیشنهادها در مسکو و کیف طراحی شده است. پیشنهاد زمین در برابر صلح و ادامه کمک های امنیتی امریکا به اوکراین و نیز استقرار یک نیروی حائل میان دو طرف از میان کشورهای اروپایی تفاوتی با استقرار ناتو در مرزهای روسیه نخواهد داشت. این مسئله می تواند به یک آبروریزی بزرگ برای شخص پوتین و کلیت ساختار فرماندهی ملی این کشور تبدیل شود. از سوی دیگر پیشنهاد ترامپ متضمن حفظ نیروهای اوکراینی در قلب روسیه است که به معنی اشغال بخشی از خاک روسیه به عنوان یک ابرقدرت اتمی در قالب یک تعهد چند جانبه توسط یک قدرت درجه سوم اروپایی تعریف می شود. اوکراین نیز در این میان با قبول تمامی خسارات باید قید نزدیک به 17 درصد زمین های خود را بزند و بخشی از توان اقتصادی خود را نادیده بگیرد. مشخصا چنین ایده ای در این پایتخت ها با رضایت مواجه نخواهد شد و قابل پیش بینی خواهد بود که این طرح با مقاومت هایی در مسکو و کیف و سایر پایتخت اروپایی مواجه شود. اما شخصیت ترامپ بر خلاف اعتقاد شخص ترامپ شخصیت معامله گری نیست که به دنبال بهترین یا قوی ترین توافق ممکن باشد بلکه شخصیت یک مدیر متکبر است که با دیگران مذاکره نمی‌کند بلکه دستورالعمل های کاری بازیگران را مشخص میکند. در نتیحه احتمال رد این پیشنهادها از سوی مسکو و کیف بسیار بالا ارزیابی می شود و احتمالا ترامپ نیز مترصد همین موضوع است تا آتش درگیری را در منطقه افزایش دهد تا ساختار امنیتی اروپایی را به وضعیتی شبه لزج به منظور شکل دهی دوباره به آن در بیارود. 

کلید واژه ها: روسیه امریکا روسیه و امریکا دونالد ترامپ اوکراین روسیه و اوکراین جنگ اوکراین روسیه و امریکا و اوکراین روسیه و اروپا روسیه و اروپا و اوکراین ولادیمیر پوتین علیرضا مکی


( ۴ )

نظر شما :