درسهایی برای خاورمیانه در حال گذار
بحران سوریه: آیینه تمامنمای تحولات راهبردی غرب آسیا
نویسنده: نوید کمالی، کارشناس ارشد مسائل راهبردی و سیاست خارجی
دیپلماسی ایرانی: بحران سوریه به عنوان یکی از پیچیدهترین منازعات غرب آسیا در طول دو دهه گذشته، درسهای راهبردی ارزشمندی را پیش روی تحلیلگران و سیاستگذاران منطقهای و خاصه سیاستگذاران کشورمان قرار داده است. این بحران به مثابه یک آزمایشگاه ژئوپلیتیک، نشان داد که چگونه الگوهای رفتاری در غرب آسیا از قاعدهمندیهای خاصی پیروی میکنند که فهم آنها برای درک پویاییهای منطقه و اتخاذ راهبردهای مناسب ضروری است. تحولات سوریه همچون آینهای تمامنما، پیچیدگیهای ساختاری و کارکردی نظام منطقهای غرب آسیا را منعکس کرده و درسهای ارزشمندی را برای آینده منطقه به همراه داشته است.
در وهله نخست، بحران سوریه به وضوح نشان داد که پیروزیها و شکستها در غرب آسیا ماهیتی گذرا و موقت دارند. آنچه در ابتدای بحران به عنوان پیروزی قطعی مخالفان اسد تلقی میشد، با گذشت زمان و ورود بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، به صحنهای پیچیده از توازن قوا تبدیل شد. اما در پی گذشت زمان و تغییر معادلات منطقهای و جهانی، سرانجام طی فرایندی بهتآفرین و با سقوط برقآسای حکومت اسد، سرنوشت جدیدی پیش روی سوریه و آینده ژئوپلیتیکی منطقه قرار گرفت. این تحولات تأییدی است بر این اصل که در منطقه غرب آسیا، هیچ پیروزی یا شکستی نمیتواند بیش از یک دهه پایدار بماند و همواره باید منتظر تغییر در معادلات قدرت بود. این واقعیت برای سیاستگذاران منطقهای این پیام مهم را دارد که نباید به موفقیتهای مقطعی دل بست و همواره باید برای مواجهه با تغییرات ناگهانی در معادلات قدرت آماده بود.
نکته قابل تأمل دیگر، ماهیت سیال اتحادها و ائتلافها در منطقه است که در بحران سوریه به خوبی نمایان شد. این بحران نشان داد چگونه دشمنان دیروز میتوانند به متحدان امروز تبدیل شوند و برعکس. تغییر مواضع ترکیه، عادیسازی روابط سوریه با کشورهای عربی و تحول در روابط ایران و عربستان، همگی نشاندهنده این پویایی پیچیده روابط است. در این میان، رقابت به عنوان زیربنای اصلی رفتار دولتها عمل میکند و حتی همکاریهای منطقهای نیز در نهایت در چارچوب رقابتهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک شکل میگیرند. این الگوی رفتاری نشان میدهد که کشورهای منطقه باید در عین حفظ منافع ملی خود، انعطافپذیری لازم را در روابط خود با سایر بازیگران داشته باشند.
تجربه سوریه همچنین ثابت کرد که هیچ بازیگری، چه منطقهای و چه فرامنطقهای، نمیتواند به تنهایی هژمونی خود را بر منطقه تحمیل و تثبیت کند. حضور همزمان روسیه، آمریکا و قدرتهای اروپایی در کنار بازیگران منطقهای نشان داد که نظم منطقهای همچنان تا حد زیادی از سیاستهای قدرتهای بزرگ فرامنطقهای متأثر است. با این حال، نقش تعیینکننده بازیگران منطقهای و جوامع محلی را نیز نمیتوان نادیده گرفت. این واقعیت نشان میدهد که موفقیت در منطقه مستلزم ایجاد توازن میان منافع بازیگران مختلف و درک صحیح از محدودیتهای قدرت است.
عامل جغرافیا و تاریخ نیز در بحران سوریه نقشی کلیدی داشته است. موقعیت استراتژیک سوریه در منطقه و پیوندهای تاریخی آن با همسایگان، به شکلگیری الگوهای خاصی از مداخله و نفوذ منجر شده است. این مسئله نشان میدهد که چگونه عوامل ژئوپلیتیک و تاریخی میتوانند بر سیاست خارجی و رفتار دولتها تأثیرگذار باشند و سرنوشت آنها را رقم بزنند. درک این واقعیت برای سیاستگذاران منطقهای از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا نشان میدهد که هر راهبرد منطقهای باید با در نظر گرفتن واقعیتهای جغرافیایی و تاریخی تدوین شود.
بحران سوریه همچنین نشان داد که مسائل داخلی و خارجی در منطقه غرب آسیا به شدت به هم پیوسته هستند. ناآرامیهای داخلی میتواند به سرعت به بحرانهای منطقهای تبدیل شود و برعکس، تحولات منطقهای میتواند تأثیر عمیقی بر ثبات داخلی کشورها داشته باشد. این درهمتنیدگی ایجاب میکند که سیاستگذاران در تدوین راهبردهای خود، همزمان به ابعاد داخلی و خارجی مسائل توجه داشته باشند.
بحران سوریه این واقعیت را آشکار ساخت که در غرب آسیا هیچ مرزی غیرقابل تغییر نیست و امنیت منطقهای به شدت به هم پیوسته است. این درس مهم نشان میدهد که کشورهای منطقه باید ضمن حفظ هوشیاری نسبت به تحولات پیرامونی، به دنبال راهکارهایی برای مدیریت مشترک چالشهای امنیتی و تعمیق روابط و پیوندهای اقتصادی با یکدیگر باشند. تجربه سوریه همچنین تأکید میکند که روندهای امنیتی و نظامی نمیتوانند جدا از ملاحظات دموکراتیک و توسعه اقتصادی – اجتماعی پیگیری شوند.
در پایان، درسهای مورد اشاره باید به شکل جدی مورد توجه سیاستگذاران کشور ما قرار گیرد. آنها باید درک کنند که موفقیت در سیاست خارجی منطقهای مستلزم انعطافپذیری راهبردی، توجه به پویاییهای متغیر منطقهای، و ایجاد توازن میان اهداف امنیتی و توسعهای است. همچنین، ضروری است که سیاستهای منطقهای با در نظر گرفتن ماهیت موقتی پیروزیها و شکستها، و با هدف ایجاد ثبات پایدار طراحی و اجرا شوند. در نهایت، تجربه سوریه نشان میدهد که موفقیت در منطقه مستلزم درک عمیق از پویاییهای منطقهای و اتخاذ رویکردی جامع و چندبعدی است که همزمان به ابعاد امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توجه دارد.
نظر شما :