آیا این کشور از جنگ با اسرائیل جان سالم به در خواهد برد؟
فردای لبنان
نویسنده: ماها یحیا Maha Yahya، مدیر مرکز خاورمیانه ای کارنِگی
دیپلماسی ایرانی: در هشتم اکتبر امسال، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، لبنانیها را در برابر انتخابی سخت قرار داد: یا علیه حزبالله قیام کنید یا خطر تبدیل شدن به غزه را بپذیرید. او گفت: «برخیزید و کشور خود را پس بگیرید، پیش از آنکه به ورطهی جنگی طولانی بیفتد که به ویرانی و رنجی همچون آنچه در غزه میبینیم منجر شود.»
کمی پیش از سخنان نتانیاهو، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، برای تقویت روحیه حزبالله به لبنان سفر کرده بود. در هفتهای که از آغاز حملهی کامل اسرائیل در اواخر سپتامبر گذشته بود، رهبری و نیروهای حزبالله زیرِ عملیات نظامی پیاپی به شدت تضعیف شده بودند. هزاران لبنانی کشته یا زخمی شده و بیش از یک میلیون نفر بر اثر بمباران شدید اسرائیل، حتی در خود بیروت، آواره شده بودند. سیاستمداران لبنانی به دنبال آتشبس بودند اما به نظر میرسید که سفر عراقچی این تلاشها را مختل کرده است. چند هفته بعد، محمد قالیباف، رئیس مجلس ایران، در مصاحبهای با رسانههای فرانسوی اعلام کرد که ایران به نمایندگی از لبنان با فرانسه برای آتشبس مذاکره خواهد کرد.
حزبالله تحت الحمایه ایران است و قدرتمندترین بازیگر در لبنان محسوب میشود؛ حتی قدرتمندتر از نیروهای مسلح لبنان.
سخنرانی نتانیاهو و سفر عراقچی نشان داد که لبنان تا چه اندازه به کانون جنگ نیابتی بین ایران و اسرائیل تبدیل شده است. این کشور نقطهای است که دو کشور آشکارا در آن بر سر نظم منطقهای خاورمیانه با یکدیگر درگیر هستند. نقش لبنان در این جنگ توجهات گستردهی بینالمللی را به خود جلب کرده است.
اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، تأثیری است که این درگیری بر آینده خود لبنان خواهد داشت. این جنگ شاید در بدترین زمان ممکن به این کشور رسیده باشد. لبنان درگیر یک بنبست سیاسی است که مانع از انتخاب رئیسجمهوری جدید شده است. نیروهای امنیت داخلی آنقدر تضعیف شدهاند که جوامع و افراد به خدمات حفاظتی خصوصی رو آوردهاند، که غالباً با احزاب سیاسی اصلی مرتبط هستند. دولت همچنان با پیامدهای انفجار بندر بیروت در سال ۲۰۲۰ دستوپنجه نرم میکند؛ انفجاری که توسط سازمانهای بینالمللی – از جمله دیدهبان حقوق بشر – یکی از قدرتمندترین انفجارهای غیرهستهای تاریخ تلقی شده است.
علاوه بر این، کشور در میانه یک بحران اقتصادی و مالی پنجساله قرار دارد که طبقه متوسط آن را از میان برده و نرخ فقر را به شدت افزایش داده است: از ۱۲ درصد در سال ۲۰۱۲ به ۴۴ درصد در سال ۲۰۲۲ (آخرین سالی که آمار آن در دسترس است).
در بنیان، نظام تقسیم قدرت که لبنان در چارچوب آن اداره میشود، موجب شده که این کشور به شدت در راستای خطوط فرقهای شکاف بردارد، به نحوی که احزاب سیاسی نماینده جوامع مختلف هستند. درگیری با اسرائیل این شکافها را تشدید میکند. ویرانی عظیم و رنج ناشی از آن میتواند در طول زمان جمعیتهای سنی و مسیحی لبنان را علیه شیعیان، که حدود یکسوم جمعیت کشور را تشکیل میدهند و پایگاه حمایت حزبالله هستند، بشوراند. این جنگ همچنین توازن سیاسی داخلی لبنان را برهم زده است. مردم و احزاب لبنانی که مدتهاست از سلطه حزبالله ناراضی بودهاند، اکنون فرصتی منحصربهفرد می بینند تا پویش سیاسی لبنان را به سود خود دگرش دهند.
برای لبنان، این لحظه خطرناکی است. جناحهای این کشور سابقهای طولانی در حل اختلافات خود از طریق خشونت دارند، همانطور که جنگ داخلی وحشتناک ۱۵ ساله لبنان گواه آن است. اما لبنان میتواند از بروز مجدد ناآرامیهای داخلی جلوگیری کند، اگر جناحهای آن، از جمله حزبالله، گفتوگوی ملی را آغاز کنند که مسیری به سوی آینده و چشماندازی فراگیر برای کشور ترسیم کند. در بدترین حالت، این گروهها باید به اشتراک منافع در تثبیت نهادهای کشورشان توجه کنند. آنها همچنین به حمایت جامعه بینالمللی نیاز دارند؛ تا حدی برای متوقف کردن حملات وحشیانه اسرائیل.
طوفان کامل
پس از ۱۱ ماه، درگیری اسراییل و حزب الله، به یک جنگ تمامعیار تبدیل شد، زیرا قمار حزبالله در حفظ درگیری محدود، شکست خورد. این تغییر به سرعت اتفاق افتاد و با مجموعهای از عملیاتهای شوک آور در ۱۷ سپتامبر آغاز شد که با ترور رهبران ارشد نظامی حزبالله به اوج رسید. در ۲۷ سپتامبر، حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، مورد هدف اسرائیل قرار گرفت. (چند روز بعد، اسرائیل جانشین احتمالی او، هاشم صفیالدین را نیز هدف قرار داد.) اسرائیل کارزاری گسترده از بمبارانهای هوایی سراسری به راه انداخت، نیروهایی به مرز شمالی خود اعزام کرد و در اول اکتبر، تهاجم زمینی به خاک لبنان را آغاز کرد.
حملات اسرائیل پیامدهای ویرانگری داشته است. طی ماه گذشته، محلههای پرجمعیت و عمدتاً شیعهنشین در حومه جنوبی بیروت به طور مکرر بمباران شدهاند. حدود ۱۰۰ هزار واحد مسکونی به طور جزئی یا کامل تخریب شدهاند و برآورد میشود ۳۷ شهر و روستا در جنوب لبنان در اثر بمبارانهای مداوم، به تلی از خاک تبدیل شده باشند. اسرائیل از فسفر سفید، یک ماده شیمیایی بسیار آتشزا که در تماس با اکسیژن شعلهور میشود، استفاده کرده؛ عملی که نقض قوانین بینالمللی است و محیطزیست و زمینهای کشاورزی منطقه را به شدت تخریب کرده است.
اتاق بازرگانی بیروت تخمین زده که تولید ناخالص داخلی لبنان امسال حدود ۹ درصد کاهش خواهد یافت و بانک جهانی نیز خسارات اقتصادی مستقیم کشور (از جمله هزینه خسارات فیزیکی) را ۸.۵ میلیارد دلار برآورد کرده است. حدود ۱۶۶ هزار نفر شغل خود را از دست دادهاند. تا ۱۸ نوامبر، حدود ۳۴۸۱ نفر کشته و ۱۴۷۸۶ نفر زخمی شدهاند. تقریباً ۱.۲ میلیون نفر، معادل ۲۰ درصد جمعیت لبنان، در عرض چهار روز آواره شدند و بحران انسانی گستردهای رقم خورد. تنها ۱۹ درصد از این آوارگان در پناهگاههای دولتی اسکان داده شدهاند. بقیه یا اجارهنشین هستند، یا نزد خانواده و دوستان زندگی میکنند، یا با حمایت سازمانهای غیردولتی سر میکنند، یا در خیابانها به سر میبرند. با توجه به وسعت تخریبها، بیشتر این افراد در پایان درگیریها نمیتوانند به خانههایشان بازگردند و احتمالاً سالها در وضعیت بلاتکلیفی باقی خواهند ماند که فشار بیشتری بر زیرساختها، جوامع میزبان و منابع کلی لبنان وارد خواهد کرد.
در ۲۹ اکتبر، ارتش اسرائیل اعلام کرد که به اهداف نظامی خود در لبنان دست یافته است. با این حال، هنوز نیروهای خود را خارج نکرده، زیرا به نظر میرسد اهداف جنگی اسرائیل تغییر کردهاند. دلیل اصلی حمله اسرائیل به لبنان، فراهم کردن شرایط برای بازگشت شهروندان آواره اسرائیلی به خانههایشان بود. اما اکنون، به جای صرفاً بازگرداندن ساکنان، نتانیاهو وعده یک نظم منطقهای جدید را داده است: تغییر "واقعیت راهبردی در خاورمیانه"، همانطور که در پایان اکتبر بیان کرد. برای این منظور، اسرائیل در تلاش است تا شبکه متحدان و نیروهای نیابتی ایران – محور مقاومت که حزبالله یکی از اجزای کانونی آن است – را از بین ببرد. این بدان معناست که در غیاب فشار خارجی و توافق آتشبس، اسرائیل ممکن است حداقل در آینده نزدیک به جنگ در لبنان ادامه دهد.
حملات اسرائیل فراتر از خسارات انسانی و اقتصادی عمل میکند؛ این حملات شکافهای فرقهای را نیز تشدید کردهاند. هرچند نمایشهایی از همبستگی میان جوامع مذهبی لبنان دیده شده – از جمله دعای جمعی رهبران مذهبی این کشور برای قربانیان حمله وحشتناک به شهر شمالی عایتو Aito – تنشها میان جمعیتهای آواره و جوامع میزبان در حال افزایش است. بیشتر لبنانیها از کشیده شدن به جنگی که در آن هیچ دخالتی نداشته و نمیخواستند درگیر آن شوند، ناراضیاند.
حملات اسرائیل به مناطقی که بسیاری از لبنانیها آنها را نسبتاً امن میدانستند – به دلیل ترکیب فرقهای متنوع و نبود ارتباط با حزبالله – این تنشها را تشدید کرده است. در این مناطق، موشکهای اسرائیل ساختمانهای مسکونی کامل را با این ادعا که هدف، کشتن یک فرد خاص است، تخریب کردهاند. به عنوان مثال، عایتو، منطقهای عمدتاً مسیحینشین است که در آن اسرائیل ساختمانی را بمباران کرد که محل سکونت دو خانواده آواره بود. این حمله ظاهراً برای کشتن یک مقام حزبالله انجام شد که مسئول توزیع کمکهای مالی به آوارگان بود. این حمله به کشته شدن ۲۴ نفر از جمله ۱۴ زن و کودک منجر شد.
چنین حملات بیرویهای کاملاً غیرضروریاند: همانطور که ترورهای هدفمند در سال گذشته نشان دادهاند، اسرائیل توانسته است افراد خاصی را با حداقل خسارات جانبی از بین ببرد. اما این امر مانع نیروهای اسرائیل نشده است. تهدید حملات بیشتر از این دست باعث شده بسیاری از لبنانیها از میزبانی آوارگان شیعه واهمه داشته باشند.
لحظهای برای فرصت
اسرائیل تنها نیرویی نیست که به افزایش تنشها میان گروههای مذهبی لبنان دامن میزند. حزبالله نیز مسئولیت بزرگی در این زمینه دارد. این سازمان با نفوذ فراوان خود در لبنان، نارضایتیهایی را به دلیل نقش فزایندهاش در درگیریهای منطقهای، بهویژه در سوریه، برانگیخته است. حزبالله همچنین به دلیل تمایلش به استفاده از قدرت نظامی و نفوذ سیاسی در داخل کشور برای حفظ منافع خود و تثبیت وضعیت موجود، با خشم گستردهای روبهرو شده است. قدرت این گروه مدتهاست که به مسئلهای بحثبرانگیز تبدیل شده است. پس از خروج اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، جایی که به مدت ۲۲ سال اشغال کرده بود، بسیاری از لبنانیها امیدوار بودند که حزبالله خلع سلاح شود. اما حزبالله از این کار شانه خالی کرد و گفت که برای مقاومت در برابر اسرائیل به سلاحهای خود نیاز دارد. (مهمتر اینکه، ایران و سوریه نیز نمیخواستند این گروه خلع سلاح شود.) از آن زمان، حزبالله از این زرادخانه برای جنگ با اسرائیل، از جمله در یک جنگ خونین در سال ۲۰۰۶، استفاده کرده است. با این حال، این گروه همچنین از قدرت نظامی خود برای ارعاب دیگر گروهها و حتی دولت لبنان بهره برده است.
این تنشها در درگیریهای مسلحانه محلی با جوامع سنی، دروزی و مسیحی نمایان شد.
با وجود این آشوبها، حزبالله قدرت خود را حفظ کرد اما نبرد این گروه با اسرائیل آن را تضعیف کرده است. اگرچه حزبالله و حامی آن، ایران، هنوز به دنبال بهبود موقعیت خود در میدان نبرد در جنوب لبنان هستند، این سازمان ساختار فرماندهی و کنترل خود، از جمله تمام فرماندهان ارشد، هزاران جنگجو، و طبق ادعای نیروهای دفاعی اسرائیل، حدود ۸۰ درصد از زرادخانه نظامی ذخیرهشده در شعاع ۴۰ کیلومتری مرز لبنان با اسرائیل را از دست داده است.
هدف قرار گرفت سید حسن نصرالله ضربهای بهویژه بزرگ بود: او نهتنها دبیرکل حزبالله بلکه بازیگری منطقهای بود که بر تحولات عراق، سوریه و یمن تأثیر میگذاشت و همچنین یکی از افراد معتمد ایران بود. با مرگ او، ایران نقش مستقیمتری در هدایت فعالیتهای نظامی حزبالله و مدیریت موقعیت سیاسی آن بر عهده گرفته است. بازسازی نظامی حزبالله در سالهای آینده بسیار دشوار خواهد بود، بهویژه با توجه به ادامه حملات اسرائیل به خطوط تدارکاتی این گروه در سوریه.
حزبالله موفق شده است که موقعیت خود را تثبیت کند
امروز، احزاب مختلف سیاسی لبنان، بهویژه احزاب مسیحی عمدتاً مارونی، در تلاشند تا از ضعیف شدن ظاهری حزبالله بهرهبرداری و نقشه سیاسی لبنان را بازتعریف کنند. سمیر جعجع، رهبر نیروهای لبنانی – حزب عمدتاً مسیحی مارونی و کاندیدای ریاستجمهوری – در تاریخ ۶ نوامبر اعلام کرد که گروهش آماده است بدون مشارکت جامعه شیعه، رئیسجمهور جدیدی انتخاب کند. او و دیگر نمایندگان پارلمان دوباره خواسته دیرینه لبنانیها برای خلع سلاح حزبالله را مطرح کردهاند.
حزبالله بهخوبی آگاه است که هرچه جنگش با اسرائیل طولانیتر شود، فشار بیشتری از سوی لبنانیها، از جمله هزاران نفر از پیروان خود که همهچیزشان را از دست دادهاند، به آن وارد خواهد شد. این گروه حتی پیش از ترور دبیرکل خود، با اسرائیل بر سر آتشبس توافق کرده بود. این کار را در حالی انجام داد که در غزه آتشبسی برقرار نبود، چیزی که قبلاً آن را پیششرطی برای آتشبس میدانست. متحدان حزبالله، از جمله نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان، گفتهاند که این حزب نیز آماده است تا قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل را، که جنگ ۲۰۰۶ لبنان و اسرائیل را پایان داد، اجرا کند. این قطعنامه از هر دو طرف میخواهد که مرز اسرائیل و لبنان را محترم بشمارند، اسرائیل پروازهای نظامی خود را بر فراز لبنان متوقف کند (چیزی که اسرائیل بهطور قاطع از انجام آن خودداری کرده است) و حزبالله از مرز و از رودخانه لیتانی در جنوب لبنان عقبنشینی کند. همچنین از دولت لبنان خواسته شده است که توافقنامه طائف – توافق ۱۹۹۰ که جنگ داخلی لبنان را به پایان رساند – و دو قطعنامه قبلی سازمان ملل، ۱۵۵۹ و ۱۶۰۸، را که خواستار خلع سلاح حزبالله هستند، اجرا کند.
اما این بدان معنی نیست که حزبالله تسلیم خواهد شد. این گروه ممکن است شمار زیادی از پرسنل نظامی و ذخایر تسلیحاتی خود و همچنین برخی از زیرساختهای مالیاش را از دست داده باشد، اما آنها از نقطه قدرتمندی شروع کرده بودند. همان طور که برت هولمگرن Brett Holmgren، سرپرست مرکز مبارزه با تروریسم ملی، می گوید، حزبالله «در حال حاضر تضعیف شده اما هنوز به طور کامل از بین نرفته است». در حقیقت، این گروه توانسته موقعیت خود را تثبیت کند. در جبهه نظامی، حمله زمینی اسرائیل حتی به حزبالله این فرصت را داده است که روایت مقاومت خود را دوباره تثبیت کند. این گروه هنوز حضور سیاسی قابل توجهی دارد، از جمله ۱۳ عضو از پارلمان لبنان و شبکهای از سازمانهای غیردولتی که طیف وسیعی از خدمات اجتماعی را به حامیان خود ارائه میدهند.
همچنین، حزبالله نسل جدیدی از رهبران جوانتر دارد که با تجربیات خود در سوریه، به نوعی، سختکوشتر و ایدئولوژیکتر از نسل قبلی هستند. تجربیات بنیادی این نسل کاملاً در مفهوم «جامعه مقاومت» که حزبالله تبلیغ کرده است ریشه دارد. اعضای این نسل در مدارس سازمان تحصیل کردهاند، به گروههای پیشگام پیوستهاند و اخبار حزبالله را دنبال کردهاند. رسانههای وابسته به حزبالله نیز در حال حاضر در تلاشند تا موقعیت گروه را حفظ کنند. این رسانهها به تمام کسانی که نقش حزبالله در درگیری با اسرائیل را نقد میکنند، به عنوان خیانتکار حمله میکنند و در تلاشند هویت حزبالله را به عنوان نماینده اصلی شیعیان لبنان تقویت کنند. وحشیگری اسرائیل و کارزارهای ویرانگر آن به نفع حزبالله عمل میکند. نارضایتی از رفتار اسرائیل در میان جوامع مختلف لبنانی رو به افزایش است، از جمله در میان دشمنان سرسخت داخلی حزبالله.
برای ساختن آیندهای بهتر برای لبنان، چالشهای بسیاری وجود دارد
بیشتر رهبران کنونی کشور، که از جنگ داخلی لبنان در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ آسیب دیدهاند، با دقت بیشتری تلاش میکنند تا از شدت یافتن قطببندیهای مذهبی جلوگیری کنند تا از تکرار اشتباهات گذشته پرهیز شود. اما برخی از این رهبران به وضوح این لحظه را فرصتی برای بازسازی توازن سیاسی کشور میبینند و شاید بخواهند نابرابریهای سیاسی بین جوامع مختلف لبنان را اصلاح کنند. انتخاب رئیسجمهوری بدون موافقت حزبالله به شکل مؤثری موجب خواهد شد که جامعه شیعه آسیبدیده احساس کند که بیشتر از سیستم سیاسی جدید لبنان طرد و حاشیهنشین شده است. پیامدش میتواند بروز اشکال گوناگونی از درگیریها و ناآرامیها باشد. کشور ممکن است به دوران ترور سیاسی بازگردد یا حتی به هرج و مرج و آدمرباییهای دهه ۱۹۸۰.
برای جلوگیری از تبدیل خشونتها در جبهه اسرائیل – لبنان به بحران داخلی، احزاب لبنان باید با یکدیگر همکاری و نقشه راهی برای بازگرداندن کشور به مسیر درست تدوین کنند. آنها باید فوراً رئیسجمهور را انتخاب کنند، نخستوزیر جدیدی منصوب کنند و یک دولت اضطراری تشکیل دهند؛ دولتی که برای آغاز گفتوگوهای سیاسی جامع و فراگیر در مورد آینده لبنان و بازسازی نهادهای دولتی و مناطق ویرانشده از جنگ طراحی شده باشد. این گفتوگو باید اعضای کلیدی شبکههای مدنی سیاسی لبنان و همچنین فعالان برجسته کشور را شامل شود که جریانهای مهمی از جامعه لبنانی را نمایندگی میکنند.
این دست گفتوگوی ملی، چندین موضوع را در دستور کار خود خواهد داشت. نخستین آن باید وعدهای برای آینده بهتر به لبنانیها باشد، از گذر تدوین چشماندازی برای لبنان که یک برنامه بازسازی نهادهای دولتی را شامل باشد تا به چالشهای پیش روی اقتصاد سیاسی لبنان رسیدگی کند. دولت همچنین باید برنامهای برای مدیریت جابهجایی جمعیت اجرا کند، چرا که دهها هزار نفر به دلیل گستره ویرانیها، دست کم تا چند سال آینده به بازگشت به خانههایشان قادر نخواهند بود. چنین برنامهای باید به شهروندان لبنانی امکان دسترسی به حسابهای بانکیشان را بدهد، که بیشتر آنها از زمان شروع بحران مالی ۲۰۱۹ مسدود شدهاند. این برنامه باید به ویژه به حدود ۷۰ درصد از سپردهگذاران که کمتر از ۱۰۰ هزار دلار در حسابهایشان دارند کمک کند.
گفتوگو باید همچنین زمینه را برای اجرای نهایی توافق طائف در لبنان فراهم کند. این توافق یک مجموعه پیچیده از سازوکارهای تقسیم قدرت را ایجاد کرد و همچنین خواستار انحلال شبهنظامیان دولتی بود. اما با شکل گرفتن نهاد ریاستجمهوری لبنان، حزبالله سلاحهای خود را حفظ کرد. امروزه، پس از جنگ کنونی، زرادخانه حزبالله موضوعی بحثبرانگیزتر در کشور است. برای متقاعد کردن حزبالله به انحلال سلاحهایش، لبنان به یک استراتژی دفاعی ملی نیاز دارد که نیروهای این گروه را در ارتش کشور ادغام کند. چنین گفتوگویی باید بر اعلامیه بابدا در سال ۲۰۱۲ تکیه کند، که توسط حزبالله و دیگر احزاب کلیدی لبنان پذیرفته شد و از لبنانیها خواست تا "از سیاستهای بلوکهای محلی و درگیریهای منطقهای و بینالمللی پرهیز کنند"، "از پیامدهای منفی تنشها و بحرانهای منطقهای دوری کنند" و به قطعنامه ۱۷۰۱ احترام بگذارند. یک گفتوگوی جامع در این زمینهها میتواند حزبالله و به تبع آن به جامعه شیعه اطمینان دهد. این گفتوگو میتواند بدترین تمایلات حزبالله را کاهش دهد در حالی که این گروه خود را با واقعیتهای تازه سازگار می سازد.
دنیای بیرونی باید در ترویج چنین گفتوگوهایی نقش داشته باشد، زیرا پایان جنگ در لبنان احتمالاً به عنوان بخشی از یک تسویهحساب منطقهای گستردهتر خواهد بود که شامل فرانسه، ایران، اسرائیل، ایالات متحده و کشورهای کلیدی عربی مانند قطر، عربستان سعودی و احتمالاً امارات متحده عربی میشود. در حال حاضر، مذاکرات آتشبس همچنان نقاط اختلاف قابل توجهی دارند، از جمله حفظ حاکمیت لبنان در حالی که اطمینان حاصل شود حزبالله مجدداً مسلح نشود. یک توافقنامه اسرائیلی – لبنانی که توسط ایالات متحده تهیه شده و به فایننشال تایمز درز کرده، بیشتر شبیه یک فرمان تسلیم کامل از دیدگاه لبنان است. طبق شرایط آن، لبنان تنها قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل را اجرا خواهد کرد، و اسرائیل آزاد خواهد بود که به ادامه پروازهای هوایی، بمبارانها و ورود به کشور بدون هیچگونه محدودیتی بپردازد. یک پیوست مربوط به این سند تضمینهایی از سوی ایالات متحده به اسرائیل خواهد داد که میتواند لبنان را هر زمان که احساس کند قطعنامه ۱۷۰۱ نقض شده است بمباران کند.
چنین توافقی باید توسط همه رد شود، زیرا حاکمیت لبنان را نقض میکند. تأثیر اصلی آن این خواهد بود که حزبالله میتواند روایت و هویت خود را به عنوان یک حزب مقاومت تأیید کند. در عوض، واشنگتن باید با دوحه، پاریس، ریاض و دیگر شرکا همکاری کند تا حمایتهای مالی، نظامی و نهادی را به ارتش لبنان افزایش دهند تا به جنوب حرکت کند و مرزهای لبنان را تحت کنترل درآورد. این کشورها همچنین باید از طرحهای بازسازی به عنوان بخشی از توافق خود با لبنان حمایت و اطمینان حاصل کنند که حمایتهای آنها از طریق نهادهای دولتی لبنان هدایت میشود.
اما به طور فوری، جهان باید بر اسرائیل فشار وارد کند تا جنگ در لبنان را به پایان برساند. در غیر این صورت، این جنگ ممکن است به نابودی لبنان و مدل نادر و در حال زوال تنوع اجتماعی آن منجر شود؛ با پسلرزههای منطقهای بیشتر.
منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
انتشار این مطلب به معنای تایید آن از سوی دیپلماسی ایرانی نیست و صرفا برای آگاهی خوانندگان محترم منتشر شده است.
نظر شما :