جنبه هایی از یک اتفاقی که سخت قابل باور است
ژست هالیوودی ترور نافرجام ترامپ
دیپلماسی ایرانی: ظاهراً بخش عمدهای از هنرمندان و فعالان هالیوود، گرایش سیاسی به حزب دموکرات آمریکا دارند و از دونالد ترامپ اعلام بیزاری میکنند. به استثنای بعضی از شخصیتهای معروف مثل «کلینت ایستوود» که آشکارا در جبهه جمهوریخواهان است یا در گذشته «چارلتون هستن» که ریاست انجمن ملی اسلحه ایالات متحده را هم بر عهده داشت، شخصیتهای مطرح هالیوود از نظر سیاسی با دموکرات ها قرابت بیشتری دارند. این امر ممکن است به خاطر نفوذ جریانات روشنفکری، حامیان همجنسگرایی و سقط جنین، زنان و اقلیتهای نژادی و البته چپگرایان در میان هنرمندان هالیوود باشد که البته اینطور گرایش های عموما در بین اقشار هنرمند و روشنفکر متداول است.
«رابرت دنیرو» به طور مثال، تندترین نقدها را علیه ترامپ به کار برده و اخیرا سر همین مواضع با طرفداران ترامپ دچار درگیری شده است. یا «جورج کلونی» و «جولیا رابرتز» که به نفع کمپین دموکرات ها تبلیغ میکنند و به همراه برخی دیگر از ستارگان هالیوود پولی در حدود سی میلیون دلار به نفع آنها جمع آوری کردهاند.
هر چند با وخامت حال و روز بایدن، این روزها هالیوود هم جایگزینی برای او را توصیه میکند و کمکهای مالی را متوقف کردهاند.
دونالد ترامپ هر چند مطرود بدنه اصلی هالیوود است، اما به طور ظریفی از ترفندهای هالیوودی برای جذب طرفدار و همراه ساختن جامعه آمریکایی برای خود استفاده می کند.
ترامپ که پیشتر با برنامه هایی مثل «کارآموز»، «دختر شایسته» یا حتی نمایشهای جنبی در مسابقات کشتی کج آمریکایی، دستی بر آتش «صنعت فرهنگ» داشت، پس از ریاست جمهوری نیز خواسته یا ناخواسته از کلیشههای هالیوودی بهره برد.
شیوه پوپولیستی ترامپ از ابتدا مبتنی بر معرفی یک منجی «ابرانسان وار» در سیاست بود. او در مبارزات انتخابات خود را کسی نامید که از بیرون از سیاست به عرصه آن وارد شده است تا آمریکا را از «فاضلاب واشنگتن» و فساد و رکود سیاستمداران نجات دهد.
ترامپ در بین اقشار مختلف مردم به خصوص سفیدپوستان و دهکهای درآمدی بالای جامعه، میتواند تداعی کننده قهرمانان داستانهای «کمیک استریپ» باشد. او به وعده احیای آمریکا و با ژستی قلدر مآبانه و نترس، کاراکتری هالیوودی و عام پسند از یک رئیس جمهوری در آمریکا را به نمایش گذاشت که با سابقهای که در ذهن مردم از جایگاه ریاست جمهوری بود تفاوت داشت.
در ماجرای ترور نافرجام دونالد ترامپ، حوادث و واکنش های بعد از آن مجموعهای را به وجود آورد که گویی تاریخ شاهد ثبت یک سکانس از یک «فیلم جریان اصلی» در سینمای هالیوود است.
با بررسی اجمالی صحنه ترور، عناصری که سینمایی بودن این واقعه را تداعی میکردند اینها بودند:
۱. به طرزی باورنکردنی، گلوله درست از بغل گوش ترامپ رد شد. اتفاقی که معمولا در فیلمهای سبک کمیک برای ابرقهرمان ها رخ میدهد؛ یعنی آنها همیشه در آستانه مرگ قرار میگیرند، اما به طور معجزه آسایی نجات پیدا میکنند. سینما دوستان حتما به یاد میآوردند که مثلا «ایندیانا جونز» چندین و چند بار در فیلمهایش از مرگ حتمی جان به در برده است. یا بتمن، سوپرمن، کاپیتان آمریکا، اسپایدر من و ... بارها و بارها کارشان به مو رسیده و پاره نشده است. حتی در مجموعه های تحول گرایی مثل «بازی تاج و تخت» که در قهرمان کشی بداعت به خرج میدادند، دیدیم که «جان اسنو» در انتهای یک فصل کشته شد و در ابتدای فصل بعدی ظاهراً به درخواست جمع کثیری از طرفداران، با توسل به جادو دوباره زنده شد.
ترامپ هم در صحنه ترور، به اصطلاح «میلیمتری» جان به در برد و گلوله مرگبار مسلسل ar 15 فقط گوش او را خراشید تا حتی این صحنه، به مرزهای اغراق آمیز بالیوود یا به تعبیر رایج «فیلم هندی» هم نزدیک شود. ترامپ زنده ماند، درست مثل فیلمهایی که شخصیت اصلی را زنده نگه میدارند تا قسمتهای بعدی را بسازند و به همین روی، عدهای حدس میزنند زنده ماندن ترامپ احتمال موفقیت او در انتخابات ریاست جمهوری را بالا برده است.
۲. صحنه برخاستن ترامپ از روی زمین، در حالی که ابتدا از سر خونسردی و «جیمز باند گونه» دنبال کفش گم شدهاش می شود و سپس «گلادیاتور وار» و سربلند از نبرد با تقدیر، مشتها را گره کرده و خطاب به حضار فریاد « بجنگید...بجنگید! » سر میدهد، گویی اصل سینماست که فیلمنامه نویسان گیشه شناس، در باب یک داستان با محور ناسیونالیسم افراطی نوشتهاند. مکمل این صحنه، عکس خبری است که در اثنای این رخدادها گرفته شده و الحق قابی تمام عیار از سینماست؛ ترامپ خونین در حالیکه که محافظان سرآسیمه دورش را گرفتهاند و او بیاعتنا به خطر هولناک ثانیههای پیش، مشت گره کرده و استوار ایستاده است و در کنار همه اینها، پرچم ایالات متحده در پس زمینه، دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد. این صحنه که روز بعد در بسیاری از رسانههای جهان از جمله مجله «تایم» منعکس شد، بسیار نمادین تر از آن است که صرفا یک عکس خبری در نظر گرفته شود و تداعی کننده موارد مشابهی در تاریخ معاصر آمریکاست؛ از جمله تصویر معروف سربازان امریکایی که در بحبوحه جنگ جهانی و در عملیات ایووجیما، میکوشند پرچم آمریکا را سر پا نگه دارند و اتفاقا الهام بخش فیلمهای سینمایی مثل «پرچمهای پدران ما» ساخته کلینت ایستوود شده است. واکنش ترامپ بعد از ترور، حتی موجب برانگیخته شده تئوری های توطئه شد؛ چرا که آنقدر هالیوودی بود که کمتر به نظر میرسید فی البداهه و در لحظه رخ داده باشد.
۳. «توماس کروکس» شخصیت منفی ماجراست که پس از ناکام ماندن در ترور، بلافاصله به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته میشود. او خصلتهای یک شخصیت کلیشهای منفی در فیلمهای هالیوود را دارد؛ موی بلند و میمیک بیمارگونه اش در ویدیویی که اظهار نفرت از ترامپ و جمهوریخواهان کرده، یادآور جوانان خطرناکی مثل «جفری دامر» در سریال «دامر هیولا» است. کروکس همچنین عصیان زده و «آنتی سوشیال» به نظر میرسد، با اینکه نابغه ریاضی است اما سر از ترور و آدمکشی در میآورد و این مساله یادآور همه پرفسورها، دکترها و دیگر نوابغ خبیثی است که در فیلمهای هالیوودی بدل به شخصیتهای ضد جامعه میشوند و دست به جنایت میزنند.
ضمنا در روایت ترور ترامپ، ما به عنوان افکار عمومی جهانی، به عمق شخصیت این « بدمن» و سرگذشتی که بر او رفته واقف نمیشویم. نمیدانیم چرا جوانی در موقعیت او و ساکن شهری مرفه نشین در آمریکا به حدی از استیصال میرسد که دست به یک ترور انتحاری میزند. کروکس در واقع، «تراویس بیکل» در فیلم «راننده تاکسی» نیست که شاهد دگردیسی او به عصیان باشیم، او حتی «جوکر» معروف فیلمهای کمیک هم نیست که در فیلم «جوکر»، بلاخره بفهمیم چرا یک آدم خوب و بی آزار، تبدیل به آدم بسیار بدی شده است. کروکس فعلا در روایت ترور ترامپ، خیلی بی دلیل بد است، مثل «پروفسور هوگو استرنج» در بتمن، نابغهای شرور است که به اقتضای طبیعتش قصد دارد به « گاتهام» ضربه وارد کند. البته خیلی سینمایی تر هم میشد اگر کروکس فردی سیاه پوست، مسلمان، ایرانی یا به خصوص وابسته به حماس و حزب الله بود.
به هر روی، صحنه ترور نافرجام ترامپ برای مردم آمریکا و به خصوص طرفداران او، تعلیق مهیج اما ترسناکی بود که ادامه داستان او را جالب تر خواهد کرد. برای مخالفان ترامپ در آمریکا و مردم آمریکا گزیده جهان اما، صحنه ناتمامی بود که شاید، یک «حیف شد» شایسته تفسیرش باشد.
نظر شما :