چه کسانی در برابر طالبان ایستاده اند

درباره مقاومت افغانستان

۱۲ دی ۱۴۰۲ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۲۳۸۹۲ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالناصر نورزاد
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در حال حاضر، جبهات گوناگونی در استقامت مختلف افغانستان، مخصوصا شمال و شمال شرق افغانستان، خیلی جدی فعال است. جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در ولایت های شمال و شرق و هم در مرکز فعال است. تخمین زده می شود در حدود چهار هزار نفر در این جبهه فعال باشند. این جبهه توانسته است شمار از نیروهای خود را در کوهستان‌های پنجشیر نگه دارد و به تدریج نیروها و حوزه عملیاتی خود را گسترش دهد. در حال حاضر، مسعود و سایر اعضای این جبهه، در تاجیکستان اقامت دارند. جبهه آزادی ملی که در حال حاضر، نیروهای این جبهه عملیات‌های ضد طالبانی را در ولایات اندراب، تخار، قندوز و بدخشان انجام می‌دهند. جبهه افغان‌های آزاد که هیچ رهبر نمادینی ندارد، این گروه در ولایات کابل، کاپیسا، خوست و پروان فعالیت دارد و ارتباطاتی با «جبهه مقاومت ملی» به رهبری احمد مسعود دارد.
درباره مقاومت افغانستان

دیپلماسی ایرانی: چرا دشمن مردم می خواهد، مقاومت مردم را ضد طالبان، کم اهمیت جلوه دهد؟ این سئوال مستلزم چند پاسخ است که باید به اصل موضوع آن رجوع شود. 

طالبان در میدان سیاست و جنگ همه را غافل گیر کردند، اما در میدان روانی و تسلط بر ذهنیت ها، هنوز دچار شکست های تلخی شده اند. حال تلاش می شود تا این مقاومت، کم اهمیت نشان داده شود. چون مقاومت عملا در مسیر مطلوب در حرکت است، بنابراین تلاش می شود با تخدیر فضای روانی، به آن آسیب زده شود. 

حال سئوالی را مطرح کرده اند که مقاومت مسلحانه اکنون در افغانستان تا چه حد امکان پذیر است؟ چند نفر آماده مقاومت هستند و آیا می توانند از کشورهای دیگر کمک بگیرند؟ 

اساسا طرح این سئوالات به معنای صفرسازی تلاش ها برای ایستادگی در برابر طالبان است. ما نباید به سئوالات جنبه تازه بدهیم، بخصوص در شرایطی که دشمن تلاش می کند هویت تروریستی اش را در لابه لای پروپاگندای سیاسی و کم اهمیت جلوه دادن ملت در برابر وضعیت موجود، تطهیر کند، این که بگوییم مقاومتی وجود دارد یا خیر، به دشمنانمان کمک کرده ایم. باید گفته شود که مقاومت عملا جریان دارد. 

حجم تلفات و خسارات وارده به طالبان در سال گذشته از جانب جبهات مقاومت نشان می دهد که پتانسیل بالقوه مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان، عملا وجود دارد. با این حال می توانیم بگوییم که بحث مقاومت مسلحانه ضد طالبان، از نخستین روزهای سقوط جمهوریت، ضد طالبان ادامه داشته است. اما متاسفانه در فضای مخدوش روانی و مطبوعات تلاش می شود تا حضور و تاثیر این جبهات بی ارزش نشان داده شود. آن چه تازه مطرح شده تا همه بر محور مقاومت مسلحانه بسیج شوند، در واقع یک فراخوان است که بستر آن قبلا هموار شده است. فراخوانی که ممکن است دیر باشد. یعنی چیزی تازه ای نیست که باید اتفاق بیافتد. زیرا مقاومت وجود داشت و عملا مقاومت مسلحانه ضد طالبان و تروریست های خارجی هم پیمان شان، در چندین جبهه جریان دارد. 

فشار سنگین حملات گروهی و چریکی مقاومتگران ضد طالبان، باعث شده است تا این گروه روی استقرار و پایگاه سازی در شمال افغانستان مخصوصا استان پنجشیر، کار کند. 

سال گذشته نیز طالبان از درک حملات چریکی و تهاجمی گروه های مقاومت، تلفاتی داشته اند. این امر نشان می دهد که هنوز هم امیدی برای مبارزه ضد طالبان وجود دارد که نتوانسته است در اجندای کشورهای همسایه و حوزه شانگهای به صورت مشخص جا بگیرد. 

سال گذشته طالبان حدود دو هزار نفر تلفات داشته اند. این حجم از تلفات نشان می دهد که مقاومت پایه های خود را محکم کرده است. متنهی باید اندکی منتظر باشیم و حوصله به خرچ دهیم تا روندهای امنیتی منطقه ای به رهبری کشورهای حوزه شانگهای، بر ماهیت اصلی طالبان من حیث گروه بستر ساز تروریسم قومی، واقف شوند و تغییر موضع دهند. 

در حال حاضر، جبهات گوناگونی در استقامت مختلف افغانستان، مخصوصا شمال و شمال شرق افغانستان، خیلی جدی فعال است. جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در ولایت های شمال و شرق و هم در مرکز فعال است. تخمین زده می شود در حدود چهار هزار نفر در این جبهه فعال باشند. این جبهه توانسته است شمار از نیروهای خود را در کوهستان‌های پنجشیر نگه دارد و به تدریج نیروها و حوزه عملیاتی خود را گسترش دهد. در حال حاضر، مسعود و سایر اعضای این جبهه، در تاجیکستان اقامت دارند. جبهه آزادی ملی که در حال حاضر، نیروهای این جبهه عملیات‌های ضد طالبانی را در ولایات اندراب، تخار، قندوز و بدخشان انجام می‌دهند. جبهه افغان‌های آزاد که هیچ رهبر نمادینی ندارد، این گروه در ولایات کابل، کاپیسا، خوست و پروان فعالیت دارد و ارتباطاتی با «جبهه مقاومت ملی» به رهبری احمد مسعود دارد. این ها را به طور نمونه می توانیم ذکر کنیم که عملا در جبهات مختلف ضد طالبان فعالیت دارند. اما قضیه طوری است که کشورهای همسایه مخصوصا حوزه شانگهای مانند روسیه و چین که کشورهای آسیای مرکزی را نیز شامل می شود، در یک تعامل نا خواسته امنیتی با طالبان قرار گرفته اند و از هر گونه حمایت سیاسی و لجستیکی ضد طالبان، خودداری می کنند. 

در حال حاضر، تاجیکستان و یک مقدار ایران برای روند مقاومت کمک هایی انجام می دهند. اما قضیه زمانی جدی می شود که کشورهای حوزه شانگهای خطر طالبان را من حیث یک رژیم بسترساز تروریسم در سطح منطقه درک کنند. آن زمان می توان به کمک کشورهای دیگر به روند مقاومت مشروع مردم افغانستان ضد تروریسم طالبانی و همپیمانان خارجی شان، امید بست. 

خطر تروریسم هر روز در افغانستان تحت کنترل طالبان بیشتر می شود. طالبان من حیث بزرگ ترین تهدید برای امنیت منطقه، وظیفه دارند تا تمام منطقه را با گسترش ایده افراط گرایی، ملوث سازند. در سطح داخلی، پروژه انتقال افراد تی تی پی به شمال افغانستان، نیز مدنظراست. با این کار طالبان می خواهند از این افراد و گروه ها برای مهار هر گونه مقاومت در شمال و صدور تروریسم به شمال افغانستان و فرامرزهای آن استفاده ببرند. 

جنگ ضد طالبان، تنها به وسیله تفنگ و گلوله نه، بل باید به وسیله فکر و فضای روانی نیز پیش برده شود. ما باید برای این جنگ فضاسازی کنیم و حقانیت آن را به اثبات برسانیم. امروز شاهد هستیم که یک جبهه وسیعی از مردم در برابر تفکر بیگانه و متحجرانه طالبان، سنگر گرفته اند. این امکانات باید به عنوان یک غنیمت حساب شده و از آن استفاده بیشتر برای تحقق آرمان های بزرگ مردم افغانستان برای رهایی از چنگ تروریسم قومی، منطقه ای به کار گرفته شود. برای این کار ما به چند عنصر نیاز داریم: اول – انسجام درونی برای تقویت محورهای مقاومت که نیازمند کار تیمی و مشترک است و فرصت های بی شماری از موفقیت و موثریت را برای ما فراهم می آورد؛ دوم – فضاسازی برای تثبیت حقانیت داعیه مقاومت که نسخه نجات بخش برای مردم ما است. این فضاسازی به وسیله قلم بدستان و روشنفکران صورت خواهد گرفت؛ سوم – تعهد  و وفاداری به اصول مبارزه که نیازمند حوصله، کار طاقت فرسا و علاقمندی به انجام آن است؛ چهارم – استمرار تعقیب مبارزه با معنا که زمینه ساز موفقیت در میدان جنگ وسیاست می شود. س

سلاح ما در این روند مقاومت چیست؟ اول – شکاف های درونی طالبان که شامل شکاف جناحی، شکاف قبیله ای، شکاف ایدیولوژیک و از هم پاشیدگی ساختاری می شود. دوم – غالب بودن تفکر مبارزه و مقاومت و فرهنگ نه گفتن ضد فرهنگ و تفکر طالبانی از جانب عام مردم؛ سوم – نزاع غیر قابل توقف میان طالبان بر سر منابع قدرت و ثروت که زمینه ساز موفقیت جبهات مقاومت خواهد شد؛ چهارم – زبان به عنوان کنش گفتاری که می تواند مسئله مقاومت را از یک موضوع عام به یک موضوع خاص امنیتی مبدل کند. 

نتیجه گیری 

هرگونه تلاش برای کم اهمیت جلوه دادن مقاومت، بی اثر است. چون مردم به درک این حقیقت رسیده اند که طالب عنصر مطلوب برای آینده جغرافیایی به نام افغانستان نیست. انسجام درونی حوزه مقاومت، نیاز اساسی برای این نبرد سرنوشت ساز خواهد بود. استمرار در کار فکری و سیاسی، ادامه تلاش برای تسلط بر ذهنیت ها، ایجاد هماهنگی و تشریک مساعی بیشتر، تلاش برای نشان دادن وجهه مثبت مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان، کار اساسی ماست. نباید غافل نبرد فکری باشیم. دشمن تا آخر تلاش خواهد کرد تا عزم یک ملت را در برابر خودش کم اهمیت و فاقد اعتبار نشان دهد. نباید اجازه دهیم دشمن، برای چنین کاری موفق شود. باید در برابر موجی از تلاش های مغرضانه از دورن و بیرون، بایستیم و نشان دهیم، یگانه راه برای سرفرازی و برگشت اعتبار و عزت ما، همین مقاومت است.

عبدالناصر نورزاد

نویسنده خبر

استاد پیشین دانشگاه کابل

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: افغانستان طالبان سقوط کابل جریان مقاومت افغانستان عبدالناصر نورزاد مبارزه با تروریسم تروریسم پاکستان پاکستان و افغانستان ایران و افغانستان


( ۸ )

نظر شما :

خسرو ۱۴ دی ۱۴۰۲ | ۱۲:۲۶
در پاراگراف آخر عبارت " طالب عنصرمطلوب برای آینده افغانستان نیست " واقعا صحیح است و حقیقت دارد ولی برآیند تفکر اجتماعی مردم افغانستان طالبان را به قدرت رسانده است و این واقعیت صحنه موجود است برای ما ایرانی ها بهترین گزینه ، وجود یک حکومت مردمی و دمکراتیک در افغانستان است به نظر من برگزیدگان و روشنفکران ملت افغانستان باید بر روی ارتقا سطح سواد و معیشت مردم افغانستان کار کنند آنوقت خودبخود طالبان حاشیه نشین خواهند شد