بازی جدید آی اس آی در افغانستان و تحولات اخیر در کابل
چرا طالبان به جان هم افتادهاند؟

دیپلماسی ایرانی: چرا به سناریو های اختلافات مهندسی شده در میان طالبان، عامدانه دامن زده می شود؟ حتما، چیزهای زیرپوست حوادث در جریان است که زمینه را برای تحول کیفی و کمی در درون امارت طالبانی، فراهم خواهد ساخت. تئوری انحراف ذهنیت ها از مسیر اصلی تحلیل تحولات و واقعات سیاسی در افغانستان، رنگ و بوی دیگری، به خود می گیرد. آی اس آی، با هوشمندی تمام، تصامیم قدرت های دخیل در بازی آشوب در افغانستان را در مورد آینده این کشور، با یک رویکرد فعال، تعقیب می کند. این سازمان اطلاعاتی، با کشورهای ذیدخل در قضیه افغانستان، اعم از منطقه و فرامنطقه، تعامل فعال دارد. پیشنهاد می دهد و سهم کسب می کند. دیدار با مخالفان کاخنشین طالبان در ترکیه که از لحاظ سیاسی عقیم شمرده می شوند، تلاش برای ایجاد سناریوهای کودتایی در کابل، تحرکات سازماندهی شده از جانب افراد فراری طالبان در بیرون برای ایجاد یک تربیون انتقادی، همه در یک مسیر، قابل تحلیل اند. فرار استانکزی معین سیاسی وزارت أمور خارجه طالبان، انتقاد ملاهای کابل که در برابر تصامیم هیبت الله از قندهار، واکنش می دهند، گریستن عبدالمنان عمری برای وضعیت بد و ناخوشایند تحصیل زنان در افغانستان، خبرهای درگیری میان شاخه های مختلف طالبان، همه بر مبنای یک واکنش فرامنطقه در برابر منطقه، اتفاق می افتند.
همین جاست که آی اس آی با تغییر رویکرد واشینگتن، در تلاش است تا در جهت معکوس پروژه طالبان، حرکت کند. البته این تغییر جهت و موقف از طرف پاکستان، مایه تعجب نیست. ای اس ای، چنین بازیگر ماهری است که توانایی وفق با هر نوع شرایط جدید را برای کسب منافع حیاتی اش دارد. البته در گذشته نیز با عدم تمکین گروه های مجاهدین پس از سقوط دولت دکتور نجیب الله، حکمتیار و بعدا طالبان، به عنوان گزینه های بدیل، روی کار آمدند و در نقش حافظ منافع پاکستان در تبانی با غرب، به مهره های اساسی، این بازی خونین در افغانستان، مبدل شدند.
در عین زمان، اخبار ضد و نقیضی مبنی بر درگیری در ارگ، میان ملاحسن و ملا برادر، انتشار یافته است. همچنان خبر خلع سلاح دسته جات گروه حقانی توسط گروه قندهار، نیز پخش شده است. حال اگر از پاکستان شروع کنیم و به بررسی اهداف و مقاصد این کشور در تحول جدید در قاعده بازی پس از روی کار آمدن اداره ترامپ در امریکا داشته باشیم، باید اذعان شود که چرا پاکستان می تواند همزمان با تغییر ماهیت بازی، برای اهداف خودش نقش معکوس نیز بازی کند. در این خصوص، چند مساله قبل تامل است که نشان میدهد چرا پاکستان، دست به دامن بقایای فراری جمهوریت شده است؟ در ابتدا سه مساله را باید در مورد مانور جدید آی اس ای، ارزیابی کنیم:
اول – ممکن است پاکستان دیگر تنها حامی درجه یک طالبان نباشد و روابط خود را با جناحهای مخالف نیز گسترش دهد. در این زمینه، وجود چالش های اساسی در امر تحقق عمق راهبردی پاکستان بعداز به قدرت رساندن طالبان در افغانستان، تغییر ماهیت بازی در افغانستان و توسل به گزینه های دوم و سوم، فشار بیش از حد امنیتی در این کشور، به اتخاذ چنین رویکردی از جانب پاکستان منجر شده باشد.
دوم – این اقدامات آی اس آی میتواند به مخالفان طالبان روحیه بدهد و زمینه را برای فعالیتهای بیشتر آنها فراهم کند. به این وسیله، پاکستان فرصت بیشتر نقش آفرینی را در تحولات آینده در افغانستان تحت تسلط طالبان، خواهد داشت. جلب همکاری مخالفان طالبان، باعث می شود تا آی اس آی، چندین گزینه را برای تحت فشار قرار دادن طالبان در صورت عدم تمکین این گروه به خواست های اسلام آباد، در اختیار داشته باشد. از سوی دیگر، خود را شریک بازی جدید تحت رهبری امریکا در منطقه و بهخصوص افغانستان، نشان دهد.
سوم – با این اقدام پاکستان، فشارهای بینالمللی بر طالبان افزایش خواهد یافت، زیرا کشورهای دیگر ممکن است این تحولات را بهعنوان نشانهای از شکنندگی حاکمیت طالبان تلقی کنند. بنابراین یک بار دیگر، طالبان چاره ای جز رجوع به اسلام آباد و قرار گرفتن در ذیل ملاحظات امنیتی این کشور را نخواهد داشت.
چهارم – پاکستان همواره تلاش کرده است که در افغانستان یک ساختار حکومتی مطلوب برای خود داشته باشد. اگرچه این کشور در گذشته از طالبان حمایت کرده، اما ممکن است اکنون به این نتیجه رسیده باشد که تنوعبخشی به روابط خود با دیگر جریانهای سیاسی افغانستان ضروری است و می تواند اسلام آباد برای اشراف بیشتر وقایع سیاسی در افغانستان و کسب منافع آن، کمک کند. در ضمن، ملاقات مقامات آیاسآی با مخالفان طالبان نشان از تلاشهای فزاینده پاکستان برای تقویت روابط با رهبران سیاسی افغانستان و یافتن راهحلهای مشترک در مواجهه با چالشهای منطقهای دارد. راه حل های که منافع پاکستان با آن گره خورده است.
همزمان با آن، در کابل رویدادهای جدیدی در حال وقوع هستند. تنش میان حقانی ها، گروه قطر و گروه قندهار، به ایجاد سوظن های زیادی در خصوص استحکام نظام طالبان منجرشده است. در تازه ترین مورد گزارش شده که در درگیری میان ملابرادر و ملاحسن، ملابرادر زخمی شده است. اگر این مساله حقیقت داشته باشد، چراباید دو عنصر خیلی منفعل در گروه طالبان، به جان هم بیفتند؟ در حالیکه، نزاع اصلی و کشمکش میان طالبان، در دو گروه به شدت مسلح قندهاری ها به رهبری هیبت الله نام نهاد و گروه حقانی، ماشین انتحاری این گروه، است که یک طرف باید کنار برود و میدان را برای دیگری، خالی کند. این اتفاق در حالی رخ خواهد داد که توازن قوا در میان طالبان، برهم بخورد و وزنه سنگین زورآزمایی، به نفع یک گروه، تغییر کند. اما ملابرادر؛ این زندانی به شدت شکنجه شده توسط آی اس آی که حتی جرئت سخن زدن را ندارد و آن ملای نیازمند ترحم مانند ملا حسن که به بهانه بیماری، تلاش می کند تا از زدو بندهای مشکل ساز در میان گروه طالبان، در حاشیه باند و مغضوب حلقه قندهار یا شبکه حقانی، قرار گیرد، چرا باید به جان هم بیفتند؟ این جا، کاسه ای زیر نیم کاسه است که به عمد و به هدف انحراف اذهان عامه، توسط حلقات استخباراتی شامل در معامله، اخبار این چنینی، پخش می شوند و تلاش می شود تا در پناه آن، حقایق موجود و غیرقابل انکار این بازی، لاپوشانی شود.
اساسا، باید حلقه قندهار و شبکه حقانی و موتلفین آن، در این بازی تخت و تاج، در برابر هم قرار گیرند که چنین هم شده است. ممنوع الخروج شدن مقامات طالبان که عمدتا از حمایت شبکه حقانی برخوردارند، خلع سلاح دسته جات مربوط به این شبکه در حوزه های مختلف امنیتی در شهر کابل و بزرگ راه های منتهی به پایتخت، استقرار نیروهای تازهنفس مربوط به شبکه حقانی در کابل، انتقال سلاح های ثقیل این گروه به ولایت های خوست و پکتیا، فرار فرماندهان امنیه که در سهمیه بندی مربوط به شبکه حقانی می شدند، تشدید رژیم امنیتی در شهر کابل، چیز عادی را نشان نمی دهد. تمام این حوادث در یک زنجیره از اتفاقات، زیر نظر آی اس آی و در یک سطح بزرگتر منطقه و فرامنطقه، رخ می دهند.
حقایق میدانی نشان از این دارد که باید چیزهای قابل توجهی در آینده نزدیک در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، رخ دهد. تغییر ماهیت رژیم طالبان، بسترسازی برای ترصد بیشتر اطلاعاتی غرب در این کشور، تشدید اختلافات و رقابت ها میان گروه هایی که از حمایت منطقه و فرامنطقهای برخوردارند، سهیم سازی گروه های عقیم سیاسی که در بیرون از افغانستان قرار دارند و قرار است بخشی از یک معادله جدیدی از قدرت در این کشور باشند، همه سناریوهای مختلف را روی میز تحلیل می گذارد. دیده شود انکشاف حوادث به کدام مسیر است و سرنوشت امارت حقانی ها و هیبت الله، به کجا می کشد؟
نظر شما :