در برابر طالبان و تنش‌های مرزی اخیرش

پاکستان همچنان هوشمندانه بازی می کند

۱۱ دی ۱۴۰۳ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۰۲۶۴ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالناصر نورزاد
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سفر صادق خان، نماینده خاص پاکستان در امور افغانستان، که مصادف است با بمباران و حملات توپخانه ای این کشور در مناطق خط دیورند، نشان می دهد که نباید در تحلیل وضعیت و به‌طور مشخص سیاست های پاکستان، دچار اشتباه شویم و تصور کنیم که طالبان از کنترل این کشور بیرون آمده است و دیگر نقشی در تحولات افغانستان ندارد
پاکستان همچنان هوشمندانه بازی می کند

دیپلماسی ایرانی: در این هیچ شکی نیست که پاکستان یک بازیگر هوشمند، عقلایی و دارای تجربه ی عظیمی در هدایت نیروهای نیابتی بوده که بازی‌های خونین سیاسی و امنیتی را در قالب دکتورین استخباراتی با اهداف استراتژیک و به آرمان یک عمق راهبردی دنبال کرده است. 

همچنان، جای تردیدی باقی نمی ماند که مجاهدین، طالبان و حتی داعش خراسان، قبل از همه یک محصول پاکستانی بوده و کماکان در حیطه عواطف پاکستان دوستی، گیر خواهند ماند. یعنی، هیچ چیزی برخلاف منافع پاکستان، در قاموس فکری این گروه ها دیده نمی شود که باعث شود تغییری در دیدگاه عمومی آنها نسبت به پاکستان، ایجاد کند. 

اگر به قضایای امنیتی و سیاسی اخیر مخصوصا بعد از به قدرت رسانیدن طالبان در افغانستان توجه کنیم، متوجه می شویم که متاسفانه دید ما در افغانستان همواره تقلیل گرایانه و مملو از محاسبات اشتباه استراتژیک در قبال پاکستان بوده؛ در حالی که عواطف و احساسات ضد پاکستانی ما، همواره ما را در گرو این خام اندیشی های بی جا، گیر انداخته و برای آن هزینه های بیشمار انسانی، مالی و تاریخی پرداخته ایم. حال تحرکات جدید پاکستان برای رسیدن به اهداف استراتژیک که ترکیبی از اقدامات پیچیدۀ دیپلماتیک، ادامه بازی استخباراتی و امنیتی است، باید در قالب یک تحلیل عمیق با مدنظرداشت وضعیت ملتهب بین المللی، منطقه و داخلی این کشور، بررسی شود. 

سفر صادق خان، نماینده خاص پاکستان در امور افغانستان، که مصادف است با بمباران و حملات توپخانه ای این کشور در مناطق خط دیورند، نشان می دهد که نباید در تحلیل وضعیت و به‌طور مشخص سیاست های پاکستان، دچار اشتباه شویم و تصور کنیم که طالبان از کنترل این کشور بیرون آمده است و دیگر نقشی در تحولات افغانستان ندارد. در حالی‌که صورت اصلی مساله طوری است که پاکستان با مدنظرداشت وضعیت ملتهب سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن، کماکان یک بازیگر جذاب برای قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای است و مهارت عجیب آن در هدایت نیروهای تندرو که همواره در محور منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن می چرخند، باعث شده تا هم منطقه و هم فرامنطقه، به آن مراجعه کنند. نگارنده قصد دارم تا بدون حاشیه روی و به‌طور مشخص، تحرکات اخیر این کشور را بررسی کنم که باعث شده فکر شود که طالبان به دشمن درجه یک این کشور، مبدل شده اند.

اول – درک مساله اختلاف میان طالبان و پاکستان، چندان ساده نیست و مستلزم شواهد و مدارکی است که بتواند اثبات کند که واقعا طالبان از هدایت و کنترل پاکستان، بیرون آمده‌اند و مستقلانه بازی می‌کنند. به همین سان، مساله وابستگی مطلق طالبان به پاکستان از لحاظ ایدئولوژیکی، سیاسی و حتی اقتصادی و نظامی، این موضوع را در مظان شک و تردید قرار می‌دهد که واقعا طالبان، تافته‌ی جدا بافته از پاکستان هستند، یا چیزهایی زیر پوست حوادث در جریان است؟

دوم – چرا باید طالبان که قدرت سیاسی را به مدیریت هوشمندانه پاکستان مدیون هستند، برخلاف منافع آن، بازی کنند و موجب رنجش اسلام آباد شوند؟ واقعا جالب است که اکثریت رهبران طالبان درس‌خوانده های مدارس پاکستانی اند و تا هنوز خانواده های شان در این کشور زندگی می کند، چرا باید بی سنجش حرکت کنند و در رابطه شان با اسلام آباد خدشه وارد شود؟ در حالی‌که منافع اسلام آباد خود تضمینی برای تداوم طالبان در قدرت سیاسی است، آسیب رساندن به این منافع، برای طالبان در حکم خودکشی خواهد بود؛

سوم- در شرایط فعلی که نیروهای مخالف طالبان را اکثریت اقشار جامعه شکل می دهد، هر نوع فاصله گیری طالبان از منافع اسلام آباد، به معنای گشودن جبهه های جدید در برابر این گروه خواهد بود. آیا عقلایی است که تصور شود طالبان از درک این مساله عاجز اند؟

چهارم- بازی موش و پشک پاکستان با طالبان، به احتمال زیاد به این علت است که اسلام آباد می خواهد نشان دهد که در هدایت طالبان، تنها نیست؛ بلکه متضرر اصلی حضور این گروه در قدرت سیاسی بوده است. پس سئوالی پیش می آید که چرا اسلام آباد چنین بازی پیچیده‌ای را راه انداخته و حاضر شده است تا تمام سیب ها را در یک سبد بگذارد؟ در جواب باید گفته شود که با ادامه این بازی خطرناک و خونین، این کشور می خواهد نشان دهد که کنترل و هدایت طالبان به صورت مطلق در کنترل این کشور نیست و اسلام آباد نمی تواند در آینده ضامن حرکت های تروریستی گروه طالبان در مقیاس بزرگ‌تر منطقه ای و یا جهانی باشد. همچنان برای اینکه منطقه، طالبان را تحمل کند، اسلام آباد مجبور است با راه‌اندازی بازی های خونین امنیتی، توجه معطوف به طالبان را به انحراف بکشاند. با این کار اسلام آباد می خواهد هم بار مسئولیت در قبال اعمال تروریستی طالبان را از شانه اش خالی کند و هم در جهت تامین نیازهای مالی و سیاسی این گروه، از پتانسیل منطقه ای، بهره ببرد و باعث شود تا منطقه با میانجیگری آن، با طالبان داخل تعامل شود و برای حفظ این گروه در قدرت سیاسی، کمک کنند.

پنجم- حال باید پرسیده شود که چرا پاکستان در این بازی هوشمندانه حرکت می کند، در حالی‌که نزدیک به نیم قرن است تمام نیروهای تندروی مذهبی را من‌حیث حربه و ابزار در خدمت منافع قدرت های بزرگ قرار داده و خود از آن بهره برده است؟ در پاسخ باید گفته شود که پاکستان به علت منطق حاکم بر دینامیک امنیتی و سیاسی در منطقه، توانسته است سمپاتی و همکاری مالی، سیاسی و نظامی قدرت های بزرگ و منطقه را با خود در این پروژه داشته باشد. از سوی دیگر، چون طالبان من‌حیث ابزار با قدرت و هدفمند، توانسته اند تا همخوانی نزدیک با اهداف امریکایی برای بی ثبات سازی منطقه ای داشته باشند و این کار باعث شده تا منطقه و همسایگان برای تامین توازن و مجبوریت های امنیتی ناشی از حضور تروریسم بین المللی در افغانستان، دست به دامن طالبان از طریق پاکستان شوند. بنابراین پاکستان نمی تواند و نمی خواهد از اصل بازی دور باند و شریک در این پروژه نباشد.

در نتیجه، می توان گفت که در قدم اول برای پاکستان، افغانستان تحت کنترل طالبان یک فرصت تاریخی است تا مساله دیورند، عمق استراتیژیک و اهداف راهبردی خود را تعقیب کند و با خاطر راحت در پی حصول آنها باشد. چون افغانستان تحت کنترل طالبان، فاقد یک دولت قانونی است تا بتواند برای توقف بازی های خونین و امنیتی پاکستان، دست به دامان جامعه بین‌الملل شود و پاکستان را مسئول آن نشان دهد. در ضمن، از اینکه موجودیت طالبان در قدرت برای منطقه و فرامنطقه، حساس نشود نیاز است تا بازی های امنیتی ای همانند حرکت های زیگزاکی دیپلماتیک و تحرکات نظامی، همزمان راه‌اندازی شوند. به‌علاوه، پاکستان نمی تواند بدون افغانستان، امرار حیات کند. یک افغانستان زخمی، غرق در بی ثباتی سیاسی و ضعف اقتصادی، وابسته، درگیر بحران تروریسم، به مراتب به نفع اسلام آباد است تا اینکه افغانستان، یک کشور مرفه و بدون دغدغه امنیتی و سیاسی باشد. پیوست به این، موضوع موجودیت گروه های تروریستی در افغانستان، خود مانعی برای رشد و گسترش فعالیت های تندروانه‌ی جدایی‌طلبانه بلوچ ها و سایر نیروهایی است که می توانند امنیت ملی و تمامیت ارضی پاکستان را تهدید کنند. چون بازی معطوف به تروریسم و بهانه ی همانند تی تی پی، خود عامل سرازیر شدن میلیون ها دلار به خزانه خالی پاکستان می‌شود و باعث می‌شود این کشور از درک سرکوب دشمنان بالقوه اش، با خاطر راحت زیر نام تروریسم، تمام تهدید های ناشی از تحرکات هند و منطقه را خنثی کند.

آنچه در میدان افغانستان، جریان دارد به نفع اسلام آباد است و این کشور در تلاش است تا با گل آلود  کردن آب، ماهی ای بدست آورد که بتواند ممد تحصیل منافع حیاتی و عمق راهبردی آن در منطقه شود. این فرصت برای پاکستان در هیچ کشور دیگری، امکان آزمایش ندارد. تنها کشور بدون صاحب، افغانستان است که می تواند برای تامین منافع سایر کشورهای رقیب، مؤثر واقع شود. طالبان محصول پاکستان هستند و به هیچ صورت در برابر پاکستان، این کارخانه از جنس خودشان، نمی ایستند. تی تی پی، برخوردهای مرزی، افت و خیز تعاملات دیپلماتیک میان طالبان و پاکستان، بازی چندگانه ای است که اهداف راهبردی این کشور را در افغانستان، حفاظت می کند. پس نباید در تحلیل این بازی، سطحی برخورد کرد و قضیه طالبان و پاکستان را ختم شده تلقی کرد.

عبدالناصر نورزاد

نویسنده خبر

استاد پیشین دانشگاه کابل

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: عبدالناصر نورزاد افغانستان طالبان پاکستان طالبان و پاکستان پاکستان و طالبان پاکستان و افغانستان افغانستان و امریکا خط دیوراند


( ۱۲ )

نظر شما :