خاورمیانه و استراتژی آمریکا
پیمان عربی - ایرانی خنثی کننده پیمان ابراهیم
نویسنده: غنی مجیدی
دیپلماسی ایرانی: استراتژی ایالات متحده در خاورمیانه جایگزین کردن نقش خود با پیمان ناتوی – ابراهیمی به رهبری اسرائیل است. تاکنون کشورهای مصر، مراکش، امارات متحده عربی و بحرین به این پیمان پیوستهاند و تلاشهای ایالات متحده آمریکا در شکلگیری این پیمان موفق بوده ولی تنها حلقه گمشده و بسیار مهم این پیمان عربستان است.
تلاشهای اخیر ایالات متحده امریکا برای قانع کردن عربستان برای پیوستن به این پیمان، با اما و اگرهای عربستان و شروطی از جمله به رسمیت شناختن و شکلگیری دولت فلسطینی از سوی اسرائیل است که کابینه راستگرای اسرائیل در برابر قبول این شرط مقاومت کرده و با پذیرش آن به شدت مخالف است. زیرا که در دکترین ایدئولوژیک احزاب راستگرای اسرائیلی پذیرش دولت فلسطینی امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر از آنجایی که عربستان خود را یکی از مهمترین بازیگران منطقهای در بازیهای سیاسی – استراتژیک منطقه میداند، از اینکه در این پیمان زیر چتر اسرائیل قرار بگیرد، ناخشنود است. علاوه براین عربستان پیوستن خود را در این پیمان به آغاز تحقیقات هستهای در خاک خود و پذیرش آن از سوی ایالات متحده آمریکا و اسرائیل مشروط کرده است.
از این شرط چنین میتوان استنباط کرد که عربستان هدفی جز ایجاد توازن استراتژیک با اسرائیل و ایران ندارد. اما ایالات متحده آمریکا و اسرائیل نسبت به این شرط عربستان روی خوش نشان ندادهاند. بنابراین با وجود فشارهای ایالات متحده آمریکا، عربستان همچنان از پیوستن به پیمان ابراهیم سرباز زده و تلاشهای ایالات متحده آمریکا تاکنون ناموفق بوده است. هرچند که عربستان از سال ۲۰۱۹ بهطور غیر رسمی با اسرائیل روابط امنیتی برقرار کرده و نیز فضای هوایی خود را بر روی پروازهای خطوط هوایی اسرائیل باز کرده است.
از دیگر موانع پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم نقش و اعتبار مذهبی – سیاسی عربستان در میان کشورهای اسلامی است. بنابراین رابطه علنی این کشور با اسرائیل میتواند اعتبار مذهبی – سیاسی این کشور را در میان کشورهای اسلامی کاهش دهد.
پیوستن زودهنگام امارات متحده عربی به پیمان ابراهیم و نیز دخالتها و ماجراجوییهای منطقهای آن از جمله ورود آن در جنگ یمن و نقش اخیر آن در جنگ سودان و حمایت آن از نیروهای حمایت سریع به رهبری ژنرال حمیدتی و نیز حمایت مالی امارات متحده عربی از اتیوپی در ساختن سد النهضه بر رود نیل برای محروم ساختن مصر از آب رود نیل و به طبع آن تضعیف مصر در چارچوب سیاستهای اسرائیل صورت میگیرد تا کشور مصر که میتوانست نقش استراتژیک در منطقه و جهان عرب بازی کند، از صحنه رقابت منطقهای خارج کند.
تلاشهای دیپلماتیک اخیر عربستان در اتحادیه عرب برای حمایت از پیوستن سوریه به اتحادیه عرب در چارچوب رقابتها و صفبندیهای سیاسی – استراتژیک در ایجاد توازن سیاسی در منطقه صورت میگیرد. حمایت عربستان و نیز مصر از ژنرال عبدالفتاح البرهان در جنگ داخلی سودان، رقابت با امارات متحده عربی است که در زمین اسرائیل بازی میکند.
قبل از شروع جنگ داخلی چند هفتهای اخیر در سودان، ایالات متحده آمریکا و امارات متحده عربی با فشار سیاسی و تطمیع اقتصادی تلاش کردند که سودان را در پیوستن به پیمان ابراهیم ترغیب کنند. اما به دلیل رقابت میان رهبران نظامی سودان یعنی ژنرال البرهان و ژنرال حمیدتی تلاش ایالات متحده و مصر و اسرائیل و امارات متحده عربی برای پیوستن سودان بهطور رسمی به پیمان ابراهیم بینتیجه ماند. اما ناگفته نماند که سودان چندی است که با اسرائیل روابط غیررسمی برقرار کرده است.
از سوی دیگر نزدیکی ایران و عربستان و تلاش ایران برای گشایش رابطه سیاسی خود با بحرین در ساحت این شطرنج منطقهای انجام می شود. مراکش نیز که به رسمیت شناخته شدن اشغال صحرای غربی توسط کشورهای غربی را خواستار است، به پیمان ابراهیم پیوست تا از سوی ایالات متحده و اسرائیل مورد حمایت سیاسی قرار بگیرد. و از سوی دیگر با توجه به رقابتهای سیاسی ونظامی میان مراکش و الجزایر، مراکش میتواند با پیوستن به پیمان ابراهیم سلاحهای پیشرفتهتری را از اسرائیل و ایالات متحده دریافت کند.
پیمان ناتوی – ابراهیمی اهدافی را به شرح زیر دنبال میکند:
۱. منزوی کردن ایران
۲. کاهش نفوذ چین و روسیه در منطقه خاورمیانه
۳. دستیابی اقتصادی اسرائیل به بازار کشورهای منطقه از طریق صدور کالا و نیز فروش اسلحه و از همه مهمتر حل مسئله فلسطین در چارچوب خودگردانی – کانتونی. زیرا که تشکیل دولتی فلسطینی میتواند اسرائیل را با کاهش سهمیه ۷۰ درصدی آن از آب رود اردن روبه رو سازد و این کشور را با مشکل بزرگ کمآبی مواجه کند.
۴. هژمونی و برتری اسرائیل در خاورمیانه و پیروی کشورهای عرب از سیاستهای ایالات متحده و اسرائیل.
اما آنچه میتواند ناتوی – ابراهیمی را خنثی و یا اینکه توازن استراتژیک در خاورمیانه شکل دهد، تشکیل پیمان منطقهای سوریه – عراق – عربستان – ایران – مصر است که هم از توانایی نظامی و اقتصادی و سیاسی سنگینی در منطقه برخوردارند و هم این پیمان میتواند در چانهزنی در عرصه سیاسی و اقتصادی جهانی مستقل عمل کند و زمینهساز شکلگیری یکی از قطبهای قدرت در جهان چند قطبی آینده شود.
اما آنچه به ایران برمیگردد، جمهوری اسلامی باید رقابت را در عرصه شطرنج منطقهای و جهانی را بر اساس منافع ملی تنظیم کند و با کشورهای منطقه به ویژه کشورهای هم پیمان بر اساس احترام متقابل رفتار کند و هم پیمانان مسلح خود را به مشارکت سیاسی و مدنی در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و یمن تشویق کند.
سخن پایانی
دوران شکلگیری همپیمانی بر اساس ایدئولوژی پایان یافته و دوران جهان تک – امپراتوری و پایان تاریخ – فوکویامایی رنگ باخته است. ولی کماکان ایالات متحده و اروپا دچار توهم جهان تک قطبی، غرب محور و برتری نژاد سفید هستند. اما تاریخ این توهم را خواهد شست و به فراموشی خواهد سپرد.
جهان چند قطبی در آینده واقعیتی مسلم است و در جهان چند قطبی آینده انعطاف دیپلماتیک و همپیمانی منطقهای و توازن استراتژیک میان – منطقهای میتواند منافع ملی کشورها از جمله کشورهای خاورمیانه را تامین کند. اینکه نقش کشورها در این چارچوب منطقهای و یا همپیمانی منطقهای چگونه میتواند تعریف شود، خود به وزن ژئواستراتژیک و نیز تواناییهای اقتصادی – سیاسی – فرهنگی آنها بستگی دارد.
اما برای سیاستمداران – روشنفکران و شهروندان خاورمیانهای نیز بهتر آنست، که عصبیت قبیلهای را به دور ریخته و قرائتی نوین از تاریخ در همهی ابعاد آن سرلوحه اندیشه خود قرار دهند. این امر میتواند به اتحاد و هم پیمانی و همکاری در سطوح مختلف سیاسی – اقتصادی – فرهنگی – اجتماعی کشورهای منطقه کمک کند.
نظر شما :