پشت پا زدن به سنت «کیوره»
اشتباه تاریخی ارامنه قفقاز
نویسنده: شعیب اسماعیل میرزوئیان
دیپلماسی ایرانی: قفقاز از دیرباز محل حضور ادیان، فرهنگ ها، نژادها و زبان ها بوده است. تنوع قومی و نژادی و زبانی در قفقاز شمالی و جنوبی در حدی است که شناسایی و تفکیک آنها از یکدیگر بسیار دشوار است. در مواردی در دامنه کوهی و یا در جلگه کوهپایه ای و یا در امتداد یک دره و رودخانه ای آبادی¬ها به صورت دانه¬های تسبیح و یا به صورت تپه ماهورهایی در کنار هم و یا جدا از یکدیگر جای گرفتهاند که برخلاف تصور معمول و قیاس منطقی از حیث فرهنگی، دینی، زبانی و نژادی آنچنان متفرق و متنوع اند که گویی علی رغم نزدیکی و همجواری از حیث فاصله جغرافیایی فرسنگ ها از همدیگر دوراند.
پس از ورود اسلام به قفقاز این فرصت و امکان برای قفقازیان حاصل شد که به این تفرقات و تکثرات و اختلافات پایان بخشیده و علیرغم تنوع و تشتت فرهنگی و نژادی با یکدیگر به وحدت برسند و ارتباطات در میانشان گسترش یابد. باید اشاره کرد که قفقاز با پذیرش و تشرف عمومی به اسلام توانست در عین کثرت و تنوع به آحاد پراکنده خود وحدت بخشد و با یک عنوان کلی و یکپارچه شناخته شود. اقوام مختلف از قبیل ترک، آوار، لزگی، گیل، لاز، لک، تالش، کیمئر، گار¬گار، ارشه، لیور، مار، آز، دیز، آس، لوبی، ارمن، گرجی و غیره تقریباً اکثریت قریب به اتفاق شان به اسلام تشرف یافتند و تنها گرجی ها و بخشی از ارامنه در دین قدیمی خود باقی ماندند.
گفتنی است از میان این اقوام بر اساس قرائت تمدن آلبانیایی تاریخ قفقاز، دو قوم ارمنی و آذربایجانی اگر همزبان هم نباشند حداقل هم نژاد هستند که با ورود اسلام میان شان دوگانگی ایجاد شد و یا به عبارت دیگر، اسلام عامل وحدت بین این دو قوم نشد. البته از ابتدا هم پیشبینی میشد که این افتراق در آینده شکاف عمیقی در میان آنها ایجاد کند و به دلیل خاص و منحصر، ریشه این شکاف حتی دشمنی فیمابین را میان شان بروز دهد. اما عقلای قوم در قفقاز جنوبی با درایت خاص توانستند تا حدودی از این شکاف و در مراحل بعدی از این دشمنی بالقوه جلوگیری کنند و همزیستی مسالمتآمیز را فی مابین توسعه ببخشند و سطح ارتباط اجتماعی و فرهنگی و علمی و صنعتی و تجاری را حفظ کنند. آنان با ابداع رسم «کیوره» این رشته بریده را ترمیم بخشیدند و سال های سال بین اقوام ارمنی مسیحی و آذربایجانی مسلمان مراسم کیوره وجود داشت و این رسم سبب شد که بین خانواده های مسلمان و ارمنی ارتباط و رفت آمد همچنان به قوت خود باقی بماند.
قابل ذکر است، ارامنه محلی قفقاز از نظر دینی تحت تعلیمات کلیسای گریگوری بودند و سعی داشتند برای در امان ماندن از تسلط دینی و فرهنگی مسیحیت غربی و مسیحیت کاتولیک و ارتدوکس اسلاو و مسیحیت یونان و روم از آنان دور باشند و به طور مستقل میراث مسیحیت آلبانیایی را تصاحب کنند و ارتباطات خود را علی رغم افتراق دینی از حیث اجتماعی با مسلمانان تداوم دهند؛ اما با نفوذ و سیطره و هجوم مسیحیت رومی و کلیسای سیاسی روم و روس و غرب، شیوه زیست ارامنه قفقاز دچار تغییر شد و رفته رفته به عنوان پایگاه و اهرم سیاسی مسیحیت جهان قرار گرفت. لذا ارامنه کلاسیک در حالی وارد قرن نوزدهم شدند که با فرهنگ طبیعی و اصلی یعنی قفقازی خود داشت فاصله می گرفت و بیگانه می شد و سرانجام در سطح وسیعی تحت استیلای فرهنگ سیاسی و مداخلهجویانه غرب قرار گرفت.
اوج این خروج از هویت قفقازی و شرقی ارامنه را در ظهور حزب داشناکسیون در قفقاز و آناتولی می توان مشاهده کرد. با موجودیت این حزب، دخالت سیاسی، نظامی و مداخله جویانه غرب در بین مسلمانان وضعیت ناگواری را در اوضاع سیاسی اجتماعی و فرهنگی ارامنه در قفقاز رقم زد که با تشکیل دولت ارمنی هم در خاکی که هم نژاد دیروزی اش آن را از آن خود می داند و مسلمانان امروزی همجوار ارامنه، نه تنها به این موضوع نابسامان نتوانسته سامان بخشند حتی بر نابسامانی ها و پریشانی ها افزوده و جنگ با قفقازیان را در پی داشت. به جای شاهد اتخاذ سیاست مسالمتآمیز و همزیستی مبتنی بر اشتراکات تاریخی با دیگر اقوام مسلمان همچنان باید چشم به معجزه گری دنیای مسیحیت غرب و مسیحیت فرانسه دوخت، مع الاسف!
ارامنه متهم به یک اشتباه تاریخی دیگری هم هستند و آن این که همچون هم نژادان آذری و هم وطنان قفقازی خود به دین اسلام تشرف نیافتند. تنها اندکی از ارامنه در اثر تبلیغات شیعیان شیعه شدند و حتی تحت تاثیر ادبیات فولکلوریک آذربایجان در ادبیات عاشیقلار اثر آفرینی کردند. عاشیق سایات نوا از جمله عاشیقان ارمنی است که نشانگر همگرایی عمیق مسلمانان و ارامنه است.
نهایت اینکه با پشت پا زدن شان به سنت «کیوره» و گرایش به مسیحیت غرب وضعیت تاسف باری در قفقاز به وجود آمد.
قابل توجه اینکه پس از جنگ ۴۴ روزه قره باغ و شکست ارمنستان برخی از ارامنه محلی متوجه واقعیاتی شدند مبنی بر عدم حصول نتیجه از حمله و تجاوز نیروهای نظامی ارمنی به قره باغ (سرزمینی که اساسا خاک آذربایجان بوده است) باور پیدا کرده و این باعث شد حتی برخی از خانواده های ارمنی مطالعاتی را در زمینه اسلام آغاز کردند و تشرف به اسلام را در راستای آغاز یک زندگی نوین و مسالمت آمیز با مسلمانان در منطقه قره باغ و خانکندی و همچنین بهره مندی از اسلامیت را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند. درخواست ترجمه قرآن به زبان های مختلف از جمله به زبان ارمنی در گمرک نوردوز مرز ارمنستان حاکی از این رویکرد است که هر چند این درخواست ها محدود بوده ولی قابل توجه و تأمل است.
مخلص کلام آن که ارامنه برای خروج از این شکست و بنبست چاره ای جز اتخاذ سیاست همزیستی با مسلمانان و پرهیز از خشونت و دوری از تعدی و تجاوز و اشغال و جنگ و دشمنی با مسلمانان را ندارند. هرچند می شود گفت پذیرش اسلام از سوی خانواده های ارمنی در قره باغ و خانکندی می تواند به شرایط وخیم پایان دهد اما آیا این ایدهآل و راه حل دائمی (به نظر نگارنده) شدنی است!؟
اگرچه هم نوع پذیری و همزیستی مسالمت آمیز و صلح پایدار با وجود تفاوت های دینی و فرهنگی آرزوی همه عالمان و پیروان واقعی ادیان است.
نظر شما :