چرا موتور دوحه و مسقط خاموش نشده است؟
رفتار قطری ها توهین آمیزتر از عربستان است
دیپلماسی ایرانی: فارغ از لحن و محتوای قطعنامه احتمالی شورای حکام برخی از کارشناسان بر این باورند که صرف صدور قطعنامه و به دنبالش واکنش تهران، فضا را به اندازه کافی رادیکال می کند. لذا عملا مذاکرات وین و احیای برجام به شکست کامل خود نزدیک شده است. حال در چنین شرایطی که امیدها روز به روز و حتی ساعت به ساعت کم رنگ تر می شود قطر و و عمان تحرکات دیپلماتیک میانجی گرایانه خود را به شکل جدی تری از قبل پیش می برند؛ تحرکاتی که بر خلاف فضای یاس کنونی برای از سرگیری مذاکرات اتفاقا حکایت از نوعی خوشبینی دوحه و مسقط دارد. خاصه آنکه اخیرا ایالات متحده، بحرین و عربستان به طور همزمان در چارچوب «مقابله با تامین مالی تروریسم» اقدام به تحریم برخی اعضای نیروی قدس سپاه و اتهام زنی هایی علیه ایران کرده اند که فضا را تندتر از قبل کرده است. اما چرا عمانی ها و قطری ها به احیای برجام و ادامه گفت وگوها بین تهران و واشنگتن در بحبوحه وزن کشی ایران و آژانس بر سر صدور قطعنامه امیدوارند، سوالی است که پاسخ آن را در گفت وگویی با احد رضایان قیه باشی جویا شده ایم. آن چه در ادامه می خوایند ماحصل گپ و گفت با این استاد دانشگاه، پژوهشگر پسادکترای آینده پژوهی دانشگاه تهران و تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل در خصوص ارزیابی وی از این فضای متناقض کنونی است که به شکلی می تواند سیاست چماق و هویج از سوی واشنگتن و دوحه به ذهن متبادر کند.
*** در آستانه صدور قطعنامه احتمالی شورای حکام علیه فعالیتهای هستهای ایران بسیاری از کارشناسان و قاطبه فضای رسانه های داخلی و خارجی از شکست مذاکرات و بن بست کامل تلاش ها برای احیای برجام سخن گفته اند. به همین دلیل امید جامعه جهانی و کشورها برای حصول توافق به پایین ترین حد خود رسیده است. با اینحال قطر و عمان بر خلاف رویه منفی کنونی تحرکات دیپلماتیک خود را برای ادامه مذاکرات و میانجیگری بین تهران و واشنگتن به شکل جدی تری در دستور کار قرار داده ند؛ از سفر انریکه مورا، معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به عمان و تلاش مشترک با مسقط برای حل مشکلات مربوط به مذاکرات وین گرفته تا ادعای محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر امور خارجه قطر که از تکاپوهای دوحه برای تسهیل گفت وگوها بین ایران و آمریکا و از سرگیری مذاکرات وین می گوید. با این تفاسیر باید پرسید درست در فضایی که بسیاری معتقدند موتور مذاکرات وین خاموش شده است چرا موتور دوحه و مسقط تازه گرم شده است؟
برای تبیین چرایی روشن ماندن موتور تلاش های دوحه و مسقط با هدف احیای برجام در بزنگاه صدور قطعنامه شورای حکام باید ابتدا نگاه اروپا، آمریکا و ایران را تحلیل کنیم. از منظر اروپا و ایالات متحده، ایران اکنون به مرحله ای رسیده است که هر لحظه با کوچک ترین اتفاق داخلی و خارجی مستعد ایجاد تنشی فراگیر است؛ لذا از تصمیم دولت برای حذف ارز ترجیحی گرفته تا حادثه متروپل و ... به خوبی نشان داد که جامعه تا چه اندازه حساس و شکننده شده است که در برابر کوچک ترین اتفاقی واکنش تندی نشان می دهد. حال ارزیابی اروپایی ها و آمریکا از این میزان از عصیان، سرخوردگی و اعتراض داخلی این است که جمهوری اسلامی به شدت تحت فشار است. لذا می توان با اقداماتی نظیر صدور قطعنامه علیه پرونده فعالیتهای هستهای، فشار را بر ایران تشدید کرد. به معنای دقیقتر کلمه واشنگتن این باور را دارد که گسل های اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و سیاسی در کشور به مرحله ای رسیده است که حتی اگر نتواند با فشار بیرونی آن را به صورت یک آتشفشان فعال و در حال فوران درآورد حداقل میتواند باعث بیرون ریختن گدازه های آن در قالب اعتراضات مردمی شود تا توان چانه زنی تهران کاهش یاید. در چنین شرایطی برای دولت بایدن سناریوی افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران به مراتب محبوب تر از سناریوی انفعال در برابر تهران است. بنابراین کاملا منطقی است طی روزهای اخیر و همچنین روزهای پیش رو شاهد اقداماتی برای تشدید فشار و تصاعد بحران با ایران باشیم. از فشار به آتن برای مصادره محموله نفتی ایران تا تصمیم قاطع بایدن برای عدم خورج سپاه از FTO تا دو دور تحریم علیه فروش نفت و اعضا سپاه فقط طی هفته جاری، مشارکت در رزمایش اسرائیل برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران و نهایتا تلاش برای صدور قطعنامه شورای حکام.
*** از منظر ایران شرایط چگونه تحلیل می شود؟
از نگاه ایران با روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رئیسی و تحقق پروژه یکدست سازی قدرت، جریانی شکل گرفته که به دنبال انتقام گیری سیاسی از ۸ سال دولت روحانی است. این جریان بر گفتمان «چماق»، چه در سیاست داخل و چه سیاست خارجی تاکید دارد. چون اساسا بن مایه فکری این جریان بر همین نگاه استوار است.
*** این گفتمان چماغ را قدری تشریح می کنید؛ چه خاستگاه و چه اهدافی دارد؟
این گفتمان بر همان نگاه رئالیسم کلاسیک استوار است که معتقد است برای تحقق منافع ملی باید اقدامات قهرآمیز و انتحاری انجام داد. از بستن تنگه هرمز گرفته تا مصادره کشتی ها، بازداشت افراد دو تابعیتی به نام جاسوس، ترک مذاکرات وین، خروج از ان پی تی، افزایش سطح غنی سازی و ...؛ این گفتمان عملاً تحقق منافع ملی را از جنبه سخت قدرت می بیند. فشار این جریان به قدری زیاد است که حسین امیرعبداللهیان در نشست داووس رسماً به آنها اشاره کرد. قدرت گیری جریان مذکور طی ۱۰ ماه گذشته به قدری پررنگ بوده که ما در مراسم ارتحال امام شاهد آن حاشیه سازی ها علیه خانواده بنیانگذار انقلاب بودیم که واکنش تند مقام معظم رهبری مواجه شد. اما این جریان با نادیده گرفتن مواضع حاکمیت کماکان بر طبل نگاه رادیکال خود می کوبد. کما اینکه دستگاه سیاست خارجی و شخص وزیر امور خارجه دولت متبوعشان (رئیسی)، تلاش های جدی برای احیای روابط با عربستان سعودی را ذیل نشست بغداد در دستور کار دارد، اما این جریان در مناسبتهای مختلف مرگ آل سعود را سر می دهد. بدیهی است در چنین شرایطی نگاه سوم یعنی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز خودنمایی می کند.
*** همینجا توقف کنیم. به باور شما اگر خاستگاه جریان رادیکال در داخل کشور عملاً هیچ گونه انعطافی را بر نمی تابد چرا دوحه و مسقط به دنبال احیای برجامند؟
به دلیل همین نگاه رادیکال در داخل ایران؛ تبعات فکری جریان تندور داخل کشور دو طیف رفتاری را در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس به وجود آورده است. طیفی با محوریت عربستان سعودی و بحرین که با تلاش های مجدانه در کنار اسرائیل از هیچ گونه اقدامی برای فشار به ایران فروگذار نمی کنند.
*** حتی با وجود نشست بغداد؟
حتی با وجود نشست بغداد.
*** چرا؟
چون نشست بغداد یک بازی سیاسی است تا عربستان بتواند با ایجاد فضای مناسب دیپلماتیک و همچنین خرید زمان، شرایط را در منطقه و جامعه جهانی به نفع خود بازتعریف کند. به همین دلیل تلاش های عربستان برای احیای روابط با ترکیه و نیز تلاش برای سفر بایدن به عربستان سعودی با هدف گرم شدن روابط سرد ریاض – واشنگتن میتواند در این چارچوب تعریف شود. کما این که طی روزهای اخیر اقدام همزمان عربستان، بحرین و آمریکا برای تحریم برخی از مقامات سپاه در همین راستا قابل ارزیابی است. بنابراین عربستان از یک سو با ژست انفعال در نشست بغداد، احیای روابط با ایران را مطرح میکند و از طرف دیگر با خرید زمان و فضا به دنبال برقراری روابط با اسرائیل، آمریکا، ترکیه و ... است تا به بازتعریف شرایط منطقه به نفع خود نائل آید. به موازات آن، طیف فکری دیگر که عمان و به طور اخص قطری ها نماینده اش هستند، درست برخلاف سیاست عربستان و بحرین با تندتر شدن فضای کنونی در منطقه که احتمالا بعد از صدور قطعنامه شورای حکام تندتر هم خواهد شد، سعی می کنند موتور مذاکرات را کماکان روشن نگه دارند.
*** به چه دلیل؟
قبل تر گفتم، به دلیل سیاست رادیکالی که در ایران بعد از یکدست سازی قدرت شکل گرفته است.
*** مسئله هنوز برای من مبهم است. قدری روشنگری می کنید؟
ببینید بعد از یکدست شدن جریان قدرت در داخل کشور، ایران دیگر انعطاف دوره روحانی را در حوزه سیاست خارجی بر نمی تابد. لذا عملاً فضا به سمت رادیکال شدن پیش می رود. در چنین شرایطی قطریها خود را برای مهمترین رویداد تاریخ این کشور یعنی جام جهانی آماده می کنند. قطر برای میزبانی این رویداد مهم که شاید در ظاهر یک رویداد ورزشی باشد تمام سرمایه سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادیش را گرو گذاشته است. بدیهی است دوحه به هیچ عنوان تمایل ندارد فضای منطقه به سمت شرایط رادیکال میل کند. چون قطر در شرایط حساس کنونی و در آستانه جام جهانی نسبت به هرگونه اقدام و تصمیمی از جانب ایران یا هر کشوری در منطقه که بخواهد فضا را رادیکال و ناامن کند به شدت واکنش نشان می دهند و سعی می کند از تمام ظرفیت خود برای مدیریت آن استفاده نماید تا فضا به سمت ثبات و آرامش پیش رود. بنابراین قطری ها و عمانی ها، هم به دلیل رشد، توسعه و پیشرفت داخلی و همچنین ترس از بی ثباتی و ناامنی در منطقه سعی در تولید گفتمان دیپلماتیک میانجی گرایانه دارند.
*** پس به همین دلیل است که قطر علاوه بر میانجیگری در روابط ایران و آمریکا با هدف احیای برجام سعی دارد نقشی هم در احیای روابط ایران و عربستان داشته باشد؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. اتفاقاً قطریها با اشراف به سیاست عربستان که تمایلی به برقراری روابط با ایران ندارد و به نام نشست بغداد سعی در خرید زمان و فضا دارد، سعی می کند با میانجیگری در تنش ایران و عربستان، عملا ریاض را هم به مانند تهران کنترل و مدیریت کند. چرا که این مهم از عهده بغداد خارج است.
*** با این فرض شما آمریکا سیاست چماق و هویج و پلیس خوب و پلیس بد را با عمان و قطر علیه ایران به راه انداخته اند تا تهران به دامان دوحه و مسقط پناه ببرد؟
ببینید مسئله به طریق اولی برای دوحه به قدری حیاتی است که حتی اگر اروپایی ها و آمریکایی ها چنین ماموریت میانجی گرایانه ای را برای عمان و قطر در خصوص ایران با هدف از سرگیری مذاکرات وین تعریف نکرده باشند، منافع و امنیت قطری ها باعث شده است که دوحه و مسقط راسا برای خود این مأموریت را تعریف کنند تا به هر نحوی که شده با احیای برجام بی ثباتی را از منطقه دور کنند.
*** پس اگر شاهد صدور قطعنامه باشیم برنامه های دوحه به هم خواهد خورد؟
خیر. اتفاقا دور تلاش هایش تندتر می شود.
*** چرا؟
چون قطر باید به هر طریقی که شده مانع از تصاعد تنش و بحران شود. به همین دلیل درست در فضایی که همگی احتمال صدور قطعنامه علیه ایران را قطعی می دانند دوحه و مسقط دم از تلاش برای از سرگیری مذاکرات بین ایران و آمریکا می زنند.
*** با این تفاسیر سفر 5 روزه هیات تجاری کشورمان متشکل از رئیس اتاق ایران، هیات مدیره و اعضای اتاق مشترک ایران و قطر، کمیسیونهای تخصصی، مدیران شرکتهای صادراتی و تولیدی و فعالان اقتصادی بخش خصوصی به همراه علی اکبر محرابیان، رئیس کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و قطر را چگونه ارزیابی می کنید؟ ضمن اینکه اخباری در خصوص راه اندازی مرکز تجاری ایران در قطر هم مطرح شده است؟
تمام این تحرکات با برنامه ریزی دوحه برای کنترل و مدیریت تهران است. اتفاقا اگر دقت کرده باشید همین سفر هیات ایرانی به قطر بنا به دعوت شیخ خلیفه بن جاسم بن محمد آل ثانی، رئیس اتاق بازرگانی این کشور (قطر) صورت گرفت. ضمنا سقف مراودات دوحه – تهران در سال، تاکید می کنم در سال کمتر از 150 میلیون دلار است. شاید این رقم برای ایران در شرایط تحریم کنونی یک روزنه باشد، اما برای قطری ها شوخی است. لذا خلاصه بگویم که دوحه از هر فرصت، روزنه و همه توش و توان خود استفاده می کند که ایران را کنترل کند؛ خواه از طریق گسترش روابط اقتصادی و تجاری، خواه از مسیر تلاش میانجی گرایانه برای احیای برجام و ...؛ اینجا منافع قطر ایجاب می کند که ایران کنترل شود، همین و بس. متاسفانه مخرج مشترک تمام این کشورها از عربستان و بحرین تا قطر و عمان این است که جمهوری اسلامی با یکدست شدن قدرت در داخل باید کنترل شود. چون منطقه در حال رشد، توسعه، پیشرفت و ترقی هم جانبه اقتصادی و تجاری بعد از افزایش بهای انرژی در بازارهای جهانی بعد ازجنگ اوکراین است و عنصر مخل به ایران باز می گردد. اینجا تنها تفاوت ناظر به نوع مدیریت این کشورها در قبال ایران است؛ ریاض، منامه و تل آویو زبان تهدید و فشار را بلدند، اما دوحه و مسقط، تنش زدایی را در پیش رو دارند. متاسفانه رفتار تحقیرآمیز امیر و وزیر امور خارجه قطر از عربستانی ها بدتر است. چون دوحه هم مانند ریاض معتقد به تنش زایی و بی ثباتی رفتار تهران در منطقه است، ولی سعی دارد با نگاه دستوری همراه با ادبیات مشفقانه، ایران را در مسیر خود هدایت کند./شرق
نظر شما :