اسلام آباد، دهلی نو و پکن از طریق بندر گوادر، تهران را دور زدند
دیوارکشی پاکستان، گسل با ایران یا کنترل مرزها؟!
دیپلماسی ایرانی: طی روزهای اخیر اقدام کشور پاکستان در دیوارکشی مرزی با ایران واکنش ها و تحلیل های متعدد، متنوع و در عین حال متضادی را در فضای رسانهای و سیاسی کشور شکل داده است. در این راستا برخی آن را اقدامی در جهت ایجاد گسل دیپلماتیک و ژئوپلیتیک با ایران قلمداد میکنند که به دلیل تغییر دولت در پاکستان و احیای نگاه به غرب و آمریکا شکل گرفته است و برخی هم برخلاف این تصور، اعتقاد دارند که دیوارکشی پاکستان در مرز مشترک با ایران گامی مثبت با هدف نظارت بیشتر بر مرزهای دو کشور، کنترل عبور و مرور اتباع، محدود کردن قاچاق و تردد گروه های تروریستی است. به موازات این رویداد شاهد هستیم که هندوستان هم بر خلاف انتظار استفاده از بندر گوادر پاکستان را به جای بندر چابهار در انتقال و صادرات کالاهای خود به افغانستان و دیگر مناطق کلید زده است. لذا دیپلماسی ایرانی برای بررسی این تحولات، گفت و گو را با محسن روحی صفت، رایزن سابق اقتصادی ایران در مالزی، سرپرست سابق سرکنسول گری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف، پیشاور، قندهار، رئیس سابق ستاد افغانستان و کارشناس مسائل شبه قاره و جنوب شرق آسیا صورت داده است که در ادامه از نظر می گذرانید
اخیرا شاهد بودیم که پاکستانی ها هم به مانند ترکیه سیاست دیوارکشی در امتداد مرزهای مشترک با جمهوری اسلامی ایران را کلید زده اند. در این رابطه دو نگاه متفاوت و متضاد وجود دارد. برخی آن را اقدام مثبت در جهت نظارت و کنترل بیشتر بر مرزهای مشترک قلمداد میکنند و برخی آن را گامی در جهت گسل تهران - اسلام آباد می دانند. ارزیابی شما به کدام یک از این دو خوانش نزدیک تر است؟
من اقدام پاکستان در دیوارکشی بین مرزهای مشترک دو کشور را گامی مثبت می دانم.
چرا چنین باوری دارید؟
چون این دیوارکشی پاکستای ها با هدف کنترل و محدود کردن ناامنی و همچنین بستن مسیر قاچاق در مرز دو کشور انجام شده است. لذا نمیتواند به عنوان گامی برای گسل ژئوپلیتیک بین پاکستان و جمهوری اسلامی ایران قلمداد شود. به هر حال باید بپذیریم که حداقل از جانب نیروهای پاکستانی نظارت و کنترل روی مرزهای مشترک وجود ندارد و به همین دلیل شاهد قاچاق اقلام مختلف، قاچاق سوخت و همچنین عبور و مرور راحت نیروهای مسلح معارض با امنیت دو کشور هستیم. اتفاقاً جمهوری اسلامی ایران هم در بخشی از مرز مشترک خود در کنار مرزهای پاکستان و افغانستان اقدام به دیوار کشی کرده است. چون این منطقه معبر ورود و خروج قاچاقچی و نیروهای تروریست مسلح بود. بنابراین هدف اصلی پاکستان در دیوارکشی مرز مشترک با ایران کنترل و نظارت بیشتر بر مرزهاست. هر چند امکان دارد دو کشور روابط حسنه و بسیار گرمی با هم داشته باشند، اما در عین حال دست به دیوارکشی در مرزهای خود بزنند. لذا سیاست دیوار و دیوار کشی منافاتی با روابط دو کشور ندارد.
پس به چه دلیلی اسلام آباد در این برهه زمانی دست به دیوارکشی در مرزهای مشترک با ایران زده است؟
چون تا به اکنون مسئولیت کنترل و نظارت مرزهای مشترک ایران و پاکستان بر عهده جمهوری اسلامی بوده است. تهران بارها در دیدار مقامات دو کشور از پاکستانی ها خواسته بود که توجه و تلاش بیشتری برای کنترل مرزهای مشترک داشته باشند. واقعیت مطلب این است که از طرف پاکستان هیچ گونه حفاظت و بهسازی برای کنترل مرزهای مشترک وجود نداشت و این از گله های ایران از مقامات پاکستانی بود. پس اسلام آباد هرزمانی دست به این اقدام بزند نمی تواند به معنای تلاش برای فاصله گرفتن از جمهوری اسلامی ایران تعبیر شود.
با اینحال به نظر میرسد این اقدامات درست همزمان با تغییر دولت در پاکستان و کنار رفتن عمران خان که شعار نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران را سر میداد شکل گرفته است؟
اتفاقا من همان زمان که عمران خان روی کار آمد بسیاری از تحلیل های رسانه ای و ارزیابی کارشناسان در داخل کشور را نگاهی واقعی نمی دانستم. بله شاید او در ظاهر شعار نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران و یا نگاه به شرق و تلاش برای تعمیق روابط با مسکو و پکن را سر می داد، اما هیچ گاه عمران خان نماینده واقعی این سیاست نبود.
ذیل این ارزیابی شما باید پرسید چرا چنین برداشتی دارید؟
زیرا هر فردی از هر جریان سیاسی و با هر نگرشی در پاکستان به عنوان نخست وزیر و یا رئیس جمهور روی کار بیاید با محدودیت های جدی در داخل و خارج مواجه خواهد بود. بنابراین هر نخست وزیری باید با توجه به این محدودیت ها عمل کند. اقتضائات ژئوپلیتیک پاکستان در منطقه آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی برخی مسائل را به اسلام آباد تحمیل میکند. بله پاکستان یک کشور در همسایگی ایران است که روابط فرهنگی، تاریخی، زبانی و دینی مشترک با ما دارد، اما پاکستان برای اینکه روابط خود را با جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه گسترش دهد باید به چند عامل توجه کند؛ اول موازنه بخشی روابط پاکستان با ابرقدرت ها یعنی آمریکا، چین و روسیه است. شما هیچگاه نمی توانید تصور کنید که پاکستان از نفوذ و سایه سیاست خارجی آمریکا خارج شود. پس چه عمران یا هر کس دیگری نخست وزیر باشد علیرغم شعار نزدیکی به ایران یا روسیه و چین هیچ وقت نمی تواند از سایه نفوذ آمریکا خارج شود. دومین نکته به روابط نزدیک عربستان سعودی و پاکستان باز می گردد. به هر حال باید بپذیریم که اسلام آباد چه از نظر ایدئولوژیک و چه از نظر اقتصادی وابستگی بسیار زیادی به ریاض دارد. لذا به طور طبیعی بخشی از سیاست خارجی پاکستان متاثر از نگاه عربستان سعودی است. هرچند که در این بین برخی نخست وزیران مانند عمران خان سعی کردند یک موازنه مثبت بین ایران و عربستان سعودی در روابط خارجی پاکستان ایجاد کنند که هرجا نیاز به عربستان بود ملاحظات ریاض را رعایت کرده باشند و هر جا که به جمهوری اسلامی نیاز داشته اند ملاحظات و خواسته های تهران را در نظر گرفته اند؛ پارامتر سوم ناظر به هندوستان است. در این رابطه عملاً پاکستان با کشوری روابط دوستانه خود را پیش خواهد گرفت که نوعی ضدیت با دهلینو داشته باشد. چون این نوع کشورها مناقشه کشمیر را از دیدگاه اسلام آباد ارزیابی می کنند، نه دهلی نو؛ با توجه به این نکته ما می بینیم پاکستان با ترکیه و جمهوری آذربایجان روابط حسنه ای دارد. چون باکو و آنکارا در مناقشه کشمیر کل حق را به اسلام آباد می دهند، نه دهلی نو.
ولی برخلاف ارزیابی شما آقای عمرانخان اعتقاد داشته و دارد که سیاست نگاه به شرق و تلاش برای نزدیکی با تهران، پکن و مسکو باعث کنار زدنش شده است. آیا غیر از این است؟
همانگونه که قبلا گفتم و دوباره هم تاکید می کنم اساساً نوع تقابل و یا روابط ابرقدرتها تأثیر جدی بر مناسبات سیاست داخلی پاکستان دارد. پاکستان فینفسه چندان مهم نیست، اما اقتضائات ژئوپلیتیک این کشور باعث شده است که اسلام آباد به یک محور استراتژیک بدل شود.
چرا؟
چون پاکستان از یک طرف همسایه ایران و از طرف دیگر همسایه هند، چین و در نزدیکی روسیه است. بنابراین کشورهای دیگر و به خصوص آمریکا روی نگاه سیاست خارجی پاکستان حساس هستند وگرنه این کشور چندان شاخصه مهمی در حوزه اقتصادی، تجاری و سایر مسائل ندارد که بخواهد مورد توجه جامعه جهانی قرار گیرد. با توجه به این مسئله پاکستان از بدو شکل گیری همواره در بلوک غرب قرار داشته است. اما در این بین زمانی که فضای بازی برای اسلام آباد شکل گرفته است ارتش این کشور با محوریت ISI (سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) سعی کرد با تغییر معنادار در سیاست خارجی خود و مطرح کردن شعار نزدیکی به ایران، روسیه و چین نوعی فضای موقت را برای امتیازگیری بیشتر از آمریکایی ها شکل دهد. زمانی که نگرانی واشنگتن به وجود آمد و شاهد همراهی بیشتر ایالات متحده با خواسته ها انتظارات و مواضع اسلام آباد بودیم پاکستانی ها و ارتش این کشور دوباره سیاست نگاه به غرب و همراهی با آمریکا را کلید زده اند. کما اینکه بعد از یک دوره موقت از روی کار آمدن عمران خان و سر دادن شعار نگاه به شرق وقتی که آمریکا متوجه خواسته های اسلام آباد شد ارتش این کشور کنار زدن عمران خان را کلید زد. اینجا تلاش برای این بوده است که کمکهای و حمایت های مالی و تسلیحاتی آمریکا از پاکستان قطع نشود و گرنه همواره نفوذ و سایه سنگین سیاست آمریکا در اسلام آباد وجود داشته و هیچ گاه روابط عمیق و جدی دو کشور قطع نشده است.
در سایه آن که چه عنوان داشتید یک سوال مهم ذهن من را درگیر می کند که اگر پاکستان یکی از پارامترهای سیاست خارجی خود را ضدیت با هندوستان قرار داده است چرا اکنون همراه با دهلی نو عملاً استفاده از بندر چابهار را کنار گذاشته و ایران را دور زدند و با استفاده از بندر گوادر در کنار چین ارتباط خود را از طریق عمان و کشورهای حاشیه خلیج فارس به اروپا و آفریقا در دستور کار قرار داده اند، آن هم در دوره ای که عمران خان حداقل در مواضع خود از نزدیکی با تهران دم می زد؟ ضمن اینکه اسلامآباد و پکن برخلاف نگاه واشنگتن و دهلینو سعی داشتند بندر گوادر و بندر چابهار را از حالت رقابتی خارج کنند تا از ظرفیت دو بندر برای منافع مشترک استفاده شود؟
متاسفانه واقعیت مهمی که مقامات جمهوری اسلامی به آن توجه ندارند این است که دنیا هیچگاه منتظر نمی ماند تا ببیند ایران چه اقداماتی انجام می دهد؟ تحولات جهانی و سیر اتفاقات و روندها در عرصه بین الملل به قدری سریع و در عین حال سیال است که اگر کشوری به هر دلیلی از سرعت تغییر و تحولات نظام بین الملل جا بماند یقیناً بازنده خواهد بود. بنابراین آنچه که اقدام مشترک چین، هندوستان و پاکستان در استفاده از بندر گوادر و اتصال به عمان و کشورهای حاشیه خلیج فارس و دورزدن بندر چابهار بوده است شاید از نگاه ایران ضدیت با منافع تهران باشد، اما از نگاه آنها یک اقدام کاملاً ملی و در راستای تحقق منافع خود و منافع مشترک سه طرف بوده است. این کشورها بر اساس منافع سه جانبه خود و با توجه به تحولات کنونی بهترین سناریو را استفاده از بندر گوادر برای اتصال به کشور حاشیه خلیج فارس دیده اند. البته هنوز این بندر (گوادر) به ظرفیت لازم نرسید است و با آن چیزی که مقامات پاکستانی و چینی برای بهره بردای کامل عنوان کرده اند فاصله بسیاری دارد. ولی علیرغم تمام شانتاژ های سیاسی، دیپلماتیک و تبلیغات رسانهای باز هم این کشورها در راستای منافع خود تلاش زیادی انجام می دهند. بنابراین جا دارد که جمهوری اسلامی ایران هم همپای تحولات جهانی پیش رود و ظرفیت بهره برداری از بندر چابهار را افزایش دهد.
الان وضعیت بندر چابهار چگونه است؟
من اخیرا از بندر چابهار بازدید کرده ام. این بندر عملا راه افتاده است. امتیاز مهم این بندر آن است که کشتی های سنگین و عمیق میتوانند در این بندر پهلو بگیرند. در کنارش جرثقیل های سنگین هم توسط هندی ها در این بندر تعبیه شده است.
پس چرا هندی ها هم علیرغم سرمایه گذاری و جدیت برای استفاده از بندر چابهار همراه با پاکستان و چین از بندر گوادر استفاده کرده اند؟
این مسئله به چند دلیل عمده است؛ اول تحولاتی که در افغانستان بعد از روی کار آمدن طالبان شکل گرفت که باعث شد دسترسی هندی ها در مخالفت با حکومت طالبان به بندر چابهار قدری سخت شود. مسئله مهم تر به تحریم های آمریکا باز می گردد. ما اکنون به دلیل تحریم های جدی آمریکا در حوزه کشتیرانی نمی توانیم یک برنامه دقیق، منسجم و گسترده در حوزه کشتیرانی برای بندر چابهار داشته باشیم. مسئله مهم دیگر این است که متاسفانه بندر چابهار هیچ اتصال راه آهنی ندارد که بتواند به آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و آسیای جنوب شرقی، قفقاز و ... متصل شود. اینجاست که می بینیم واقعا جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه نتوانست با سرعت تحولات جهانی پیش برود. بدیهی است در این شرایط شاهد کنار گذاشتن بندرچابهار باشیم.
یعنی اگر شاهد لغو تحریمها باشیم و زیرساختهای راه آهنی و اتصال به سایر مناطق در این بندر شکل بگیرد می توان شاهد بازگشت همسایگان به بندر چابهار بود و یا اینکه برای همیشه این بندر از معادلات تجارت جهانی کنار گذاشته شده است؟
جمهوری اسلامی ایران باید استفاده از بندر چابهار را برای کشورها به خصوص هند، چین و پاکستان به یک سرمایه گذاری پرسود و در عین حال کم هزینه بدل کند. این مهم منوط به احیای برجام و لغو تحریم ها است. در کنار آن باید زیرساخت هایی مانند اتصال راه آهنی به سایر مناطق شکل گرفته باشد. از طرف دیگر باید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران یک سیاست خارجی با ثبات و تنش زدا باشد تا تمایل و رغبتی برای برقراری روابط با ایران پیدا شود.
ذیل نکات شما چرا استفاده از ظرفیتهایی مانند پیمان اکو، شانگهای و یا آ سه آن برای ایران در حد حرف و شعار باقی مانده است؟
به دلیل همان نکاتی که قبلاً اشاره کردم. مهمترین دلیلش سیاست خارجی تنش زا و همچنین وجود تحریم های گسترده و تداوم اعمال سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران است که عملاً موجب شده کشورهای همسایه و دیگر کشورها تمایل و توانی برای سرمایهگذاری و برقراری روابط تجاری با ایران نداشته باشند و هم چنین هرگونه تلاش دیپلماتیک ایران برای تقویت نفوذ و یا استفاده جدی تر از پیمان هایی مانند اکو، شانگهای، آ سه آن و هر توافق و پیمان منطقه ای و فرامنطقه ای نمیتواند تحولی در حوزه تجارت بین الملل ایران ایجاد کند. چون مهمترین مانع به تحریم های آمریکا باز می گردد. تا زمانی که تنش آمریکا و ایران مدیریت نشود و در یک نقطه توقف پیدا نکند وضعیت همین گونه خواهد بود. گشایش اقتصادی در حوزه بین الملل برای ایران زمانی روی میدهد که ما شاهد یک روابط با ثبات با همه کشورها باشیم و به همین دلیل اگر شما به حافظه تاریخی ۴۰ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران نگاه کنید اتفاقاً گشایش اقتصادی و تجاری جهانی ایران در سه دوره شکل گرفت؛ نخست در دولت اول هاشمی رفسنجانی که سیاست تنش زدایی را در پیش گرفت. دوم در دوره اصلاحات و سوم در بازه زمانی حدود دو ساله ای که شاهد اجرای برجام در دولت روحانی بودیم. پس زمانی که یک سیاست تنش زا و تحریم به طور همزمان وجود دارند چیزی به نام روابط اقتصادی منطقه ای و فرامنطقه محلی از اعراب ندارد، حتی اگر مقامات و مسئولین شعار آن را بدهند.
اتفاقا در راستای نکته شما دولت رئیسی شعار اصلی سیاست خارجی خود را ارتقاء روابط و مناسبات سیاسی، دیپلماتیک و تجاری با کشورهای همسایه بدون توجه به برجام قرار داده است. با توجه به نکات حضرتعالی آیا این شعار دولت سیزدهم زیر سوال خواهد رفت؟ آیا دولت رئیسی نمیتواند بدون احیای برجام توسعه روابط اقتصادی و تجاری با همسایگان را کلید بزند؟ آیا دولت رئیسی می تواند سیاست خارجی خود را به برجام گره نزند؟
کوتاه می گویم شاید دولت آقای رئیسی بخواهد سیاست خارجی منطقه ای و فرامنطقه ای خود و توسعه روابط اقتصادی و تجاری با همسایگان را به برجام گره نزند، اما مطمئن باشید هم همسایگان و هم کل کشورهای منطقه و فرامنطقه برقراری هرگونه رابطه اقتصادی و تجاری با ایران را به آینده برجام گره زده اند.
نظر شما :