روابط واشنگتن اسلام آباد به کدام سو خواهد رفت؟
روابط پاکستان با امریکا در سایه بازگشت طالبان
دیپلماسی ایرانی: توفیق تلاشهای پاکستان در یاری همه جانبه شبه نظامیان طالبان برای اعاده حاکمیت خود بر افغانستان احتمالا بازنگری سیاست امریکا و متحدین غربی آن در قبال اسلام آباد را بدنبال خواهد داشت. از مدتها پیش ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده حاضر و درگیر تحرکات موسوم به "ماموریت های اعاده امنیت و ملت سازی در افغانستان" بدون حق انتخاب دیگری ناگزیر از پذیرش پاکستان بعنوان شریک و در عین حال مدعی بوده است. این ائتلاف از یک سو ناچار از تمکین اسلام آباد با هدف دسترسی به راههای مواصلاتی زمینی و همچنین کریدور های هوایی پاکستان برای مدیریت ملزومات تدارکاتی عظیم خود در افغانستان محصور در خشکی بوده و از سوی دیگر ناچار از مواجهه با توانایی روزافزون شبه نظامیان طالبان در تحمیل جنگ فرسایشی غیر متعارف با برخورداری از حمایت وسیع پاکستان از حیث پشتیبانی سیاسی و کمکهای تسلیحاتی بوده است. در این راستا، پاکستان با مهارت تام از ناحیه حمایت از طالبان و شبکه حقانی و همچنین فراهم آوردن مآمن برای آنها در خاک خود نگرانی های امنیتی واشنگتن را دامن زده بوده است.
نفوذ و اهرم فشار پاکستان بر طالبان همچنین برای موفقیت گفتگوهای مخفیانه معطوف به حصول توافق سیاسی مخاصمه افغانستان و خروج نیروهای امریکایی از این کشور ضروری می کرد. در این چارچوب و در ماه فوریه 2019 توافق صلح دوحه بین ایالات متحده امریکا و طالبان منعقد شد لکن عدم اشتیاق طالبان به کنار آمدن با یک فرمول شراکت در قدرت توام با بی کفایتی و کوتاهی از ناحیه دولت اشرف غنی اجرای کامل مفاهمه را با مانع روبرو ساخت بنحوی که تنها خروج برنامه ریزی شده و کامل نیروهای ناتو بمرحله اجرا در آمد بی آنکه پیشرفت ملموسی در موضوع حیاتی تشکیل دولت فراگیر در افغانستان حاصل گردد. خروج شتابزده نظامیان امریکایی، تحلیل رفتن غیر منتظره ارتش ملی افغانستان و صحنه های هولناک گریز افغانها از کشور انتقاد های تند و تحقیر کننده جهانی را پیرامون عملکرد سوال برانگیز دولت امریکا موجب شد. این ناکامی متعاقبا با ابراز خشم در ایالات متحده از آنچه عملکرد دوگانه پاکستان در ایفای تعهدات خود در قبال "جنگ علیه ترور" خوانده می شد قرین گردید و به نگرانی ها در خصوص ماهیت روابط واشنگتن با اسلام آباد دامن زد. در این ارتباط برخی قانونگذاران امریکایی آشکارا تقصیر ها را متوجه پاکستان ساخته و صراحتا خواستار بازنگری سیاست امریکا در قبال پاکستان و حتی اتخاذ تدابیر تنبیهی علیه اسلام آباد شدند. در این ارتباط و در تاریخ 13 سپتامبر 2021 آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه امریکا به کنگره اطمینان داد "ما در نظر داریم نقشی را که پاکستان در خلال 20 سال گذشته ایفا کرده است و نیز نقشی که در نظر دارد در سالهای آتی ایفا نماید و اینکه در در این مسیر با چه چیزی مواجه خواهد شد مورد ملاحظه قرار دهیم". خطیر بودن موضوع در داخل پاکستان نیز مورد توجه قرار گرفت بنحوی که چهره ها و تحلیل گران شاخص پاکستانی با اشاره به ایام تاریک پیش رو در روابط پاکستان با کشورهای غربی بطور عام و ایالات متحده بطور خاص، ضمن هشدار به دولت خواستار اصلاح مسیر تعامل بین المللی کشور گردیدند. نکته قابل توجه این که واشنگتن در متهم ساختن پاکستان به میزبانی از طالبان و دیگر گروههای تروریستی منجر به ناکامی تلاشهای ائتلاف تحت رهبری امریکا و دولت کابل تنها نبود و دولت افغانستان هم کرارا پاکستان را متهم می ساخت که همانند دست درون دستکش برای طالبان عمل کرده و مبارزات علیه این گروه را تضعیف می کرده است.
دوران پس از جنگ سرد و تحولات شگرف دهه 1990، خروج قوای شوروی از افغانستان و خصوصا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر به کاهش اهمیت پاکستان در سیاست کلی منطقه ای امریکا شد. پاکستان تحت شرایط جدید و در عین احساس کنار نهاده شدن، ناگزیر از تن دادن به اقتضائات زمان و اقناع به سطح تعامل نقصان یافته با واشنگتن شد. در غیاب یک اتحاد واقعی راهبردی، رویکرد های تاکتیکی و یا هم پوشانی منافع در برخی موضوعات و برای بازه زمانی محدود نیروی محرکه مناسباتی بواقع "نازل تر از سطح نرمال" واشنگتن- اسلام آباد شد.
بطور کلی، پاکستان و امریکا ندرتا از سیاست های کاملا منطبق برخوردار بوده و در غالب موارد با تضاد منافع مواجه بوده اند. پاکستان در ظرفیت خود فاقد ارزش راهبردی دائمی برای ایالات متحده بوده و اهمیت این کشور در نظر واشنگتن عمدتا ناشی از اهمیتی است که امریکا برای منطقه جنوب آسیا قائل است. مناسبات امریکا و پاکستان مسیری توام با فراز و فرود را پیموده و از ابتدای برقراری روابط در دهه 1950 متکی بر مبنایی غیر مستمر موسوم به "روابط معامله ای" بوده است به این معنی که ایالات متحده مترصد تامین و تحقق انتظارات و همکاری های امنیتی خود در ازاء ارائه کمک های نظامی و اقتصادی به پاکستان بوده است. در این چارچوب واشنگتن برای تحقق طراحی های خود در خصوص شوروی در دهه 1980 و نابودی القاعده در ابتدای هزاره جدید به همکاری پاکستان نیاز داشته است، و این شرایط ظاهرا ناخوشایند فرصتی برای پاکستان فراهم ساخت تا اهمیت خود را به رخ کشیده و فرصت پیش آمده را به منافع مالی بدل نماید. به این ترتیب به محض رنگ باختن نگرانی های امنیتی، مناسبات به نقطه ای رجعت می کند که دو کشور به سختی منفعت مشترک مستلزم ادامه همکاری پیش روی خود یافته و اقناع به روابطی در حد بده و بستان اجتناب ناپذیر می شود.
پاکستان اکنون در کنار نگرانی و دلمشغولی پیرامون روابط در حال تعمیق واشنگتن- دهلی نو با چالش خطیر شناور باقی ماندن در امواج رقابت چین و امریکا نیز روبرو است. با توجه به روند فزاینده رقابت و تنش بین امریکا و چین، موقعیت ژئوپلیتیکی پاکستان و مناسبات نزدیک این کشور با چین از کارکردی دوگانه در قالب فرصت و تهدید برخوردار می باشد. احتمالا پاکستان امید به آن دارد که واشنگتن نگران از الحاق کامل اسلام آباد به حوزه نفوذ چین و همچنین با در نظر داشتن قابلیت های امنیت سازی منطقه ای پاکستان توجه بیشتری به حفظ روابط دو جانبه، حداقل در سطحی مناسب معطوف دارد.
ایالات متحده اینک از فراغ بال بیشتری برای تنظیم روابط خود با پاکستان بعنوان بخشی از منافع وسیعتر خود در جنوب آسیا که ماهیتی ژئوپلیتیکی، منطقه ای و امنیتی دارند برخوردار شده است. با توجه به این واقعیت که عمده تعاملات امریکا با پاکستان معطوف به همکاریهای نظامی و اطلاعاتی بوده است و با عنایت به درگیر بودن گسترده ارتش پاکستان و دولت غیر نظامی این کشور در امر افغانستان، چشم پوشی کامل از پاکستان و یا تعامل و همراهی کامل با این کشورو سیاست های آن در منطقه تصمیم های ساده ای برای واشنگتن نخواهند بود.
در عین حال پاکستان بمنظور مصون ماندن از صدمات ناشی از تنش بین امریکا و چین و همچنین حفظ رابطه ای ولو نه چندان گرم با واشنگتن ممکن است ناگزیر از توجه به خواسته هایی نظیر کمک به تلاشهای صلح منطقه ای، همکاری در ایجاد ثبات در افغانستان، تقویت قابلیت های اقتصادی خود و جابجایی تمرکز از ژئوپلیتیک به ژئو اکونومی، همانگونه که رهبران نظامی و سیاسی این کشور اخیرا ابراز داشته اند، شود.
نظر شما :