چاشنی سیاست ابهام سازی در «جنگ روایت های» تقابل ایران و آمریکا در دریای عمان
چرا واشنگتن و تهران سناریوهای متضادی را مطرح می کنند؟
دیپلماسی ایرانی – «جنگ روایت ها»، این درست ترین واژه ای است که می توان به تضاد سناریوهای رسانهای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده در خصوص تقابل ۱۱ روز پیش نیروی دریایی سپاه پاسداران با ارتش آمریکا در دریای عمان اطلاق کرد. در این راستا از یک طرف پیرو اطلاعیه بعدازظهر چهارشنبه روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آمریکا سعی داشته با انتقال محموله نفتی ایران از یک نفتکش به نفتکش دیگر آن را سرقت کند که با حضور نیروی دریایی سپاه ناکام ماند. اما در این رابطه سوالات، ابهامات و تناقض های بسیاری وجود دارد که بی پاسخ مانده است؛ همچنانی که در طرف آمریکایی هم شاهد نوعی سیاست سکوت، ابهام و تناقضگویی هستیم. دیپلماسی ایرانی در گفت وگویی با جلال میرزایی، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و تحلیلگر مسائل بین الملل سعی کرده است واکاوی هر چه بیشتری از اهداف پشت پرده تهران و واشنگتن از این جنگ روایت ها داشته باشند. اگر این اتفاق مربوط به ۱۱ روز پیش است چرا جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در این مدت سکوت کرده بودند؟ چرا تهران پیش دستی کرده و ظهر چهارشنبه این سکوت را شکست؟ آیا روایت تهران در آستانه ۱۳ آبان و همزمان با اعلام تاریخ دقیق مذاکرات وین اتفاقی است؟ چون نکته مهمی که در این بین باید مد نظر قرارداد تلاقی این اتفاقات میدانی با تحولات حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی به خصوص مذاکرات وین با هدف احیای برجام و لغو تحریم ها است که بنا به توییت چهارشنبه شب علی باقری کنی قرار است از هشتم آذرماه در وین آغاز شود. در حالیکه دریادار علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در توییت چهارشنبه هفته جاری نسبت به آینده مذاکرات وین چندان خوشبین نیست. با این وجود آیا تقابل ایران و آمریکا در دریای عمان ارتباطی با مذاکرات وین دارد؟ متن پیشرو پاسخی به این سوالات است که در ادامه از نظر میگذرانید:
بعد از اطلاعیه بعدازظهر چهارشنبه هفته جاری روابط عمومی سپاه در خصوص تقابل نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با نیروی دریایی ارتش آمریکا به دلیل اقدام برای سرقت محموله نفتی ایران در دریای عمان شاهد جنگ روایت های تهران و واشنگتن در این باره هستیم. به گونه ای که با گذشت ۴۸ ساعت از انتشار تصاویر هنوز سوالات و ابهامات جدی در این رابطه وجود دارد. از جمله این که چرا در سناریوی سپاه هویت کشتی و مالکیت آن روشن نیست؟ ضمن اینکه در این بین سردار محمد کوثری، نماینده تهران در گفت وگوی چهارشنبه هفته جاری خود با خبرگزاری دانشجو روایت دیگر مطرح می کند و عنوان می دارد سرقت و جابه جایی محموله نفتی ایران در کار نبوده است، بلکه صبح روز واقعه نفتکش ایرانی در حال حمل نفت در دریای عمان بوده که دزدان دریایی به طرف نفتکش حمله میکنند. در جریان این کشاکش و درگیری، آمریکاییها نیز به حمایت و کمک دزدان دریایی میآیند. این در حالی است که بر اساس روایت تلویزیون عملیات نیروی دریایی سپاه برای رهایی نفتکشی بوده که ۱۱ روز پیش توسط نیروهای آمریکایی در دریای عمان مصادره شد. مضاف بر تمام این روایت های متناقض پایگاه تانکر تراکرز هم عنوان داشته که نفتکش توقیفی مدنظر ایران حامل نفت این کشور (ایران) برای چین بوده است که پکن تابستان گذشته آن را نپذیرفت. پاسخ شما درباره چرایی وجود این میزان از ابهامات در سناریوی مطرح شده تهران چیست؟
نکتهای که به آن اشاره کردید بی شک جای تأمل و سوال دارد چون به همان میزانی که دلیل، برهان و سند برای تایید سناریوی سپاه وجود دارد به همان اندازه می توان انتقادات، ابهامات و سوالات را هم مطرح کرد. با این حال به نظر میرسد این سیاست ابهام، کلی گویی، تناقض و وجود باگ در سناریوی سپاه به عمد در دستور کار قرار گرفته است. چون سناریونویسی و حتی سناریوسازی بر اساس ابهام از نگاه برخی در داخل می تواند تا حدودی منافع جمهوری اسلامی ایران را در ابعاد منطقهای و به خصوص در مذاکرات پیش رو تامین کند.
چگونه؟
این افراد اعتقاد دارند سیاست کلی گویی، ابهام و تناقض گویی بستر بازی را در اختیار مقامات جمهوری اسلامی ایران و به خصوص سپاه قرار می دهد که متناسب با شرایط پیش رو تا آغاز مذاکرت وین و حتی در جریان مذاکرات سناریوی مطلوبشان را بر اساس واقعیات کلی که چهارشنبه در اطلاعیه روابط عمومی سپاه عنوان شده است، باز نویسی کنند.
ولی سناریوی سپاه توان بازنویسی شدن دوباره یا چندباره را دارد؟
از نگاه طراحان این توان وجود دارد. چون به باورشان اولا این سناریو با کلی گویی می تواند در ادامه جزئیاتش را بر مبنای اقتضائات مکانی و زمانی تبیین و تعریف کند. در ثانی نکته محوری و ماموریت مهمتر این سناریو و نفس انتشار اطلاعیه چهارشنبه سپاه بازتولید و افزایش قدرت چانه زنی دیپلماتیک ایران است. به هر حال فراموش نکنیم که اطلاعیه سپاه و انتشار تصاویر تقابل با نیروی دریایی ارتش آمریکا در چهارشنبه درست زمانی روی میدهد که دولت رئیسی خود را برای مذاکرات احیای برجام در وین از هشتم آذر ماه آماده می کند. از این رو سپاه با این گونه اقدامات سعی دارد موازنه سازی منطقه ای و میدانی را به سمت جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد. پس کلیگویی و حتی وجود باگ در سناریوی سپاه این مزیت را خواهد داشت که سناریوی مذکور با انعطاف بیشتر و مطابق با شرایط مکانی و زمانی تغییر پیدا کند؛ با این حال بیان اصل سناریو یعنی تقابل سپاه با نیروی نظامی ارتش آمریکا، نکته محوری است که جمهوری اسلامی ایران در این بازه زمانی برای ارتقاء توان چانه زنی به آن نیاز دارد. چون اکنون دیگر مسئله دولت روحانی نیست، بلکه پای آبروی دولت رئیسی در میان است که از بدنه همین جریان قدرت و با حمایت قاطع نهادهای حاکمیتی توانست عنان کار را به دست بگیرد و در نهایت پروژه یکدست سازی قدرت در داخل کشور عملیاتی شود. بنابراین از هر طریقی که تصور شود تلاش جدی و محوری آن است که مذاکرات در دولت رئیسی با بیشترین توان، فشار و از موضع بالا پیگیری شود. با این وصف همه نهادها، ارگان ها و دستگاه های نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، سیاسی و ... به سهم خود سعی میکنند توان چانهزنی دیپلماتیک ایران را در دولت رئیسی برای مذاکرات ارتقاء دهند تا از هرگونه شکست در مذاکرات پیش رو جلوگیری شود. نباید فراموش کرد که دیگر شکست ها به پای دولت روحانی، ظریف و برجام نوشته نمی شود، مقصر اول و آخر تمام تحولات پیش رو جریان یکدست شده قدرت در داخل کشور است که باید مسئولیت تمام شکست ها، ناکارآمدی ها و معضلات را بپذیرد. به همین دلیل سناریوی سپاه برای تقابل نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ارتش امریکا ضمن ایجاد توان بازدارندگی میدانی با مانور سیاسی و رسانهای می تواند به اهرمی کارآمد در جهت تقویت توان دیپلماتیک ایران برای مذاکرات پیش رو عمل کند. خصوصا اینکه برای فهم تحولات کنونی در منطقه باید انتظارات، توقعات و ماهیت روابط هر کدام از بازیگران منطقهای با ایالات متحده آمریکا را هم مورد تحلیل قرار داد. به هر حال اکنون با فشار ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی، ایران بازگشت به میز مذاکره را از هشتم آذر ماه کلید خواهد زد، در این بین مطالبات، خواستهها، اهداف و امنیت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و به خصوص رژیم صهیونیستی آنگونه که باید در دستور کار مذاکرات قرار ندارد. این نکته از آن جهت اهمیتی مضاعفی پیدا می کند که این کشورها نسبت به نحوه خروج ایالات متحده از افغانستان و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس انتقادات جدی دارند، چرا که امنیت آنها به طور جدی با حضور مستقیم آمریکا در خاورمیانه گره خورده است. در این رابطه کشورهای حاشیه خلیج فارس و رژیم صهیونیستی به موازات تلاش برای تداوم و تشدید حضور نیروی نظامی آمریکا در منطقه و نیز کوشش برای گنجاندن توان موشکی و نفوذ منطقه ای ایران در مذاکرات وین و یا مذاکراتی موازی سعی کردند با تشکیل یک جبهه و ائتلاف نظامی، امنیتی و دیپلماتیک عملاً به صورت مستقل، موازنه سازی میدانی، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی را در مقابل جمهوری اسلامی ایران عملیاتی کنند. ذیل همین اتفاقات شاهد نفوذ اسرائیل در آذربایجان، امارات متحده عربی، ترکیه، بحرین و دیگر کشورهای پیرامونی ایران هستیم. قطعاً این نکات از نگاه جمهوری اسلامی ایران پنهان نمی ماند. لذا این برآورد در داخل شکل گرفته است که تهران، هم برای موازنه سازی امنیتی، نظامی و میدانی و برخی ائتلاف ها به سمت سناریویی مانند چهارشنبه هفته جاری از سوی سپاه برود و هم با این سناریوی مذکور حول تقابل سپاه با ارتش آمریکا توان چانه زنی دیپلماتیک خود را تا جایی بالا ببرد که عملاً مذاکرات وین و یا مذاکرات موازی احتمالی بر سر توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران به محاق رود.
پیرو آن چه عنوان داشتید شنبه هفته جاری رزمایش یک روزه مشترک نیروهای نظامی آمریکا، بحرین، اسرائیل، عربستان سعودی و مصر در محدوده آبی خلیج فارس برگزار شد. در این رزمایش یک فروند بمب افکن Rockwell B-1 Lancer ایالات متحده آمریکا با اسکورت جنگندههای اف - ۱۵ اسرائیلی در کنار مرزهای ایران اقدام به انجام پرواز تمرینی کرد که به باور برخی عملا توازن امنیتی را به نفع تل آویو، ریاض و واشنگتن تغییر داد. در کنار آن جمهوری آذربایجان و ترکیه هم با حضور دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای و بدون در نظر گرفتن جایگاه، نفوذ و امنیت جمهوری اسلامی ایران اقدام به برگزاری رزمایشهای مشترک نظامی کردند و به موازاتش شاهد شاخ و شانه کشیدن باکو و آنکارا در برابر تهران بودیم که به دلیل مماشات و خویشتنداری جمهوری اسلامی بسیاری آن را عقب نشینی و کاهش نفوذ ایران در قفقاز جنوبی قلمداد کردند. اینها علاوه بر آن است که اسرائیل پس از پیمان ابراهیم نفوذ نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک خود را تا پشت مرزهای آبی ایران در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان گسترش داده است. حال به باور شما این سناریوی کلی سپاه تا چه اندازه میتواند موازنه امنیتی، میدانی، نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک را به نفع ایران تغییر دهد؟
چنانی که قبلا اشاره داشتم و دوباره تاکید می کنم در داخل این نگاه وجود دارد که این سناریوی کلی و مبهم می تواند دست ایران را برای تدوین، بازنویسی و سناریوسازی بهتر در آینده باز کند. چرا که نکته کلیدی و محوری سناریوی سپاه یعنی تقابل نیروی دریایی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی با ارتش ایالات متحده و عقب نشینی نیروهای نظامی آمریکایی برآورد کلی فعلی را در منطقه و در میان تمام همسایگان ایران از جمهوری آذربایجان و ترکیه گرفته تا امارات، بحرین، عربستان، اسرائیل و حتی طالبان در افغانستان تغییر خواهد داد. لذا در این برهه زمانی حساس به باور برخی مقامات داخلی، کشور به این سناریوی شکست آمریکا در برابر سپاه نیاز داشت تا در ابعاد مختلف بتواند موازنه را تغییر دهد. یعنی هم باعث افزایش توان چانه زنی دیپلماتیک در مذاکرات پیش رو شود و هم به ایجاد موازنه جدید در منطقه، چه در همسایگان شمالی ایران ذیل منطقه قفقاز جنوبی با محوریت جمهوری آذربایجان و ترکیه و چه بازیگران حاضر در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان کمک کند.
چرا به باور برخی مقامات در داخل کشور، یعنی نگاه، ارزیابی و تحلیل شما متفاوت از مقامات مدنظرتان در ایران است؟
به عقیده من تاثیر این اتفاقی که سپاه چهارشنبه مطرح کرد باید در سه بُعد کاملاً مجزا از هم مورد ارزیابی قرار گیرد؛ یکی در بعد میدانی و موازنه سازی امنیتی، اطلاعاتی و نظامی است. دیگری مسئله تاثیر تشدید تنش تهران – واشنگتن بر توان چانهزنی دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به ویژه مذاکرت وین برای احیای برجام است و نهایتا تاثیرات این تشدید تنش بر وضعیت اقتصادی و معیشتی ما در داخل است. در این رابطه تحولات میدانی میتواند با این اتفاق و سناریوی مد نظر سپاه تا اندازه ای به نفع کشور تغییر پیدا کند که البته در خصوص چند و چون آن بحث دارم. اما به نظر من دامن زدن به تنش های میدانی در منطقه کمکی به حل و فصل مناقشات دیپلماتیک به خصوص مذاکرات وین برای احیای برجام نخواهد کرد. یعنی اگرچه در پاسخ به سوالات قبلی عنوان داشتم سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی ایران سعی دارد مذاکرات مربوط به توان موشکی و نفوذ منطقهای را از مذاکرات احیای برجام حذف کند و یا احیانا مذاکرات موازی در دستور کار قرار نگیرد، اما دست زدن به این اقدامات تنش زا صرفاً می تواند بهانه ای شود که طرف های مقابل ایران از کشورهای اروپایی و ایالات متحده گرفته تا کشورهای حاشیه خلیج فارس و رژیم صهیونیستی به موازات پرونده فعالیت های هسته ای ما تمام تمرکز خود را روی توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران بگذارند. اینگونه باعث خواهد شد که ایران کماکان محور ناامنی و بی ثباتی در غرب آسیا تلقی شود. در نتیجه به شکل بارزتری مذاکرات وین می تواند تحت الشعاع تحولات میدانی قرار گیرد. ضمن اینکه همین نکته سبب پررنگ تر شدن ائتلافهای منطقه ای با محوریت اسرائیل خواهد شد. مسئله مهمتر تاثیرات مخرب این اقدامات بر وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور است. من بارها تاکید کرده و می کنم که وضعیت اقتصادی کشور به شدت متاثر از تحولات سیاسی، میدانی، امنیتی و دیپلماتیک است. هرگونه تحول و اقدام منفی در این حوزه ها تاثیرات مخرب جدی، فوری و مستقیمی بر اقتصاد و معیشت خواهد داشت. در واقع جا دارد اکنون فضا به سمت ثبات، آرامش و تقویت گفت وگو پیش رود، نه تنش زایی؛ شما در همین چند روز اخیر به خصوص بعد از انتشار اطلاعیه سپاه میبینید که رسانههای کشور از زبان همین افراد نظامی و امنیتی مرتبا آمریکاستیزی و مسائل این چنینی را ترویج می دهند. این کشور که با پروژه یکدست شدن قدرت عملاً در دست آنهاست، دیگر چه نیازی است آقایان در همه مسائل، مشکلات و بحران های جاری کشور از اقتصاد و معیشت تا جامعه، سیاست، دیپلماسی و فرهنگ ورود پیدا کرده و اظهار نظر کنند. از آن مهمتر حضرات همه تحولات را در داخل، منطقه و بیرون به آمریکا گره میزنند. این ادبیات کمکی به بهبود وضعیت در داخل کشور، تقویت گفتمان دیپلماتیک و خروج منطقه از وضعیت امنیتی نخواهد کرد. در کجای دنیا سابقه دارد که نظامیان در همه مسائل کشور اظهار نظر کنند؟ چرا باید نظامیان مرتب در خصوص توان موشکی و نظامی کشور اظهار نظر می کنند؟ مگر این اطلاعات جز اسرار محرمانه کشورها نیست، چرا ما باید اینگونه شرایط را بغرنج، پیچیده و بحرانی کنیم؟ باور کنید بسیاری از کشورها بیشترین حساسیت امنیتی را روی اسرار و اطلاعات نظامی خود قرار داده اند و بسیاری از مقامات دفاعی از بیان هرگونه اطلاعات و اسراری در خصوص توان نظامی منع شده اند. اما در ایران وضعیت کاملا برعکس است که نتیجه آن وضعیت امروز کشور است. همین ادبیات و همین رویکرد سبب می شود که توان موشکی، توان پهبادی، توان نظامی، نفوذ منطقهای و مسائلی از این دست به بهانهای برای کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای در خصوص پرونده سازی علیه ایران بدل شود و در کنار آن مذاکرات هستهای به این مسائل ارتباط پیدا کند و گره بخورد. ما باید برخی از داشته ها و توان نظامی خود را حتی با وجود فشارهای منطقه ای و فرامنطقه منکر شویم. باید مسئولانه تر، منطقی تر رفتار کرده و توجه بیشتری به مقطع حساس فعلی داشته باشیم. چون بیان برخی از توانمندی های نظامی، دفاعی و یا نفوذ منطقه ای ایران در خاورمیانه، نه تنها منافعی برای کشور در پی ندارد، بلکه زیان آور است. لذا در یک جمله کوتاه می توانم عنوان کنم که در این چند روزه «میدان» در خدمت «دیپلماسی» نبوده است.
اما چرا در آن سوی داستان واشنگتن هم سعی در دامن زدن به سیاست ابهام و سکوت دارد، چون به جز اعلام نظر چهارشنبه جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) و رد ادعاهای تهران توسط وی دیگر اعضای کاخ سفید بنایی برای روشنگری افکار عمومی و رسانه ها نداشته اند و همه چیز در حد گمانه زنی رسانه ای و یا اعلام موضع مخدوش مقاماتی است که، نه نامشان فاش شده و نه اطلاعات درست، دقیق، مشخص و متقنی به رسانه ها داده اند. حتی جان کربی علیرغم طرح ادعایی در خصوص اقدام سپاه برای مصادره یک نفتکش ویتنامی از اعلام این که مالکیت این کشتی برای کدام کشور بوده است، خودداری کرد. در این رابطه حتی زمان اتفاق و هویت نفتکش در روایت آمریکایی ها هم نامعلوم است. پیرو این نکته نیویورک تایمز در گزارش دیروز پنج شنبه خود می نویسد: مقامات آمریکا و ایران درباره توقیف نفتکش، اظهارات متناقضی دارند. چون به استناد برخی گزارشها نفتکش توقیف شده یکی از چهار نفتکشی حاوی محموله ایران به ونزوئلا بوده که آگوست سال پیش توسط نیروی دریایی آمریکا در اقیانوس اطلس توقیف شد. در این رابطه تهران عنوان کرده از آن موقع منتظر بودهاند این نفتکش به نزدیکی سواحلشان برسد تا آن را باز پس گیرند که البته پنتاگون آن را انکار و صراحتا رد میکند. به واقع چرا هر دو طرف گزارشهای بسیار متفاوتی از مالکیت این نفتکش و اینکه واقعا چه اتفاقی افتاده است ارائه می دهند؟ آیا جنگ روایت رسانه ای پیرامون یک حادثه واحد، اما کلیدی در جریان است؟
دقیقا. به یک بیان ما شاهد جنگ روایت تهران و واشنگتن از تقابل ایران و آمریکا در دریای عمان با چاشنی سیاست ابهام سازی از جانب دو طرف هستیم. چون این واقعه بسیار کلیدی است تا جایی که می تواند به عنوان نقطه عطف یا «Game changer» عمل کند. لذا به دلیل تمام نکاتی که در سوال های قبلی به آن اشاره کردم و آمریکا هم به همه آنها اشراف دارد سعی کرده است که کلی گویی، تناقض گویی و ابهام را در دستور کار قرار دهد. پس یقیناً بازی متقابل ایالات متحده و کاخ سفید هم سیاست ابهام آفرینی خواهد بود. یعنی آمریکاییها هم با آگاهی به دلایل و اهداف پشت پرده تهران از بیان کلی گویی و تناقضگویی در خصوص حادثه دریای عمان سعی میکند از بیان و بروز برخی اطلاعات جلوگیری کند تا در ادامه بتواند برای پاسخ مناسب تر و دست و پرتری داشته باشد. این یک بازی دو طرفه است. به هر میزان که ایران دست به کلی گویی و ابهام بزند، آمریکا هم کلی گویی و ابهام را پیش خواهد برد و به هر میزان که ایران دست به بیان نکات جزئی تر و روشن تر بزند آمریکا هم سناریوی دقیق تری را برای توازن بخشی در برابر تهران به کار خواهد بست تا هم توازن منطقهای به هم نخورد و هم دست ایران در مذاکرات پیش رو پر نباشد. اینجاست که دوباره یاد آور می شوم دامن زدن به اقدامات تنشزا، هم تاثیرات مخربی بر تحولات منطقه دارد، هم می تواند مذاکرات وین را تحت الشعاع قرار دهد و مسائلی مانند توان موشکی و نفوذ منطقهای را به مذاکرات احیای برجام تحمیل کند و هم اینکه قطعاً مسائل اقتصادی و معیشتی متاثر از این تنش زایی ها به یک وضعیت شکننده و نامطلوب خواهد رسید.
به تاثیر و تاثر مذاکرات هسته ای بر تحولات میدانی اشاره داشتید. چهارشنبه هفته جاری دریادار علی شمخانی در توییتی معنادار عنوان داشت: «دعوت به مذاکره در زمان جنگ و اکنون دارای مشابهت های عبرت آموز است چون در آن زمان حمله صدام ادامه داشت اکنون هم تحریم ادامه دارد. بخشی از ایران در اشغال دشمن بود، اکنون اقتصاد ملت ایران به گروگان گرفته شده است. رزمندگان در جبهه ها دفاع می کردند، اکنون دانشمندان فعالیت قانونی هسته ای را ادامه می دهند. هیچ نشانهای از تنبّه متجاوز نبود، حالا هم رئیس جمهور فاقد اختیار آمریکا حاضر به ارائه تضمین نیست. در صورت عدم تغییر شرایط فعلی نتیجه مذاکره از قبل روشن است. اما تفاوت امروز با ایام جنگ: به برکت انقلاب، قدرت و توان مقاومت همه جانبه ایران بومی، مستمر و مبتنی بر ظرفیت های داخلی است.» آیا به باور شما توییت مذکور دبیر شورای عالی امنیت ملی صرفا متاثر از دعوای لفظی و جنگ توییتری سناتور تد کروز، سناتور جمهوری خواه آمریکا و سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران درباره مذاکرات وین و توان بایدن برای حصول توافق است و یا می توان گفت که بنا بر اظهار نظر آقای شمخانی مذاکرات پیش رو مذاکراتی شکست خورده خواهد بود، چرا که این نکته از زبان دبیر شورای عالی امنیت ملی حال حاضر کشور بیان شده است؟
اول اینکه قطعاً بخشی از توییت دریادار شمخانی پاسخ به ادعاهای سناتور تد کروز در دعوای لفظی و جنگ توییتری با آقای خطیب زاده است، چراکه یکی از عمده چالشهای شش دور مذاکرات وین در دوران حسن روحانی مسئله عدم تضمین آمریکاییها در خصوص خارج نشدن از برجام و نیز قدرت اجرایی رئیس جمهور آمریکا در حصول توافق و احیای توافق هسته ای است. حال اینکه قدرت اجرایی بایدن بیشتر است یا کنگره جای بحث دارد، اما نکته مهم اینجاست که باید تضمین مدنظر ایران داده شود و نیز قدرت اجرایی بایدن در توافق احتمالی پیش رو مشخص باشد که با کارشکنی کنگره، مجلس سنا و به خصوص رئیس جمهور بعدی مواجه نشود.
اتفاقا پیرو نکته شما گلن یانکین جمهوریخواه و گزینه مورد حمایت دونالد ترامپ در انتخابات فرمانداری ویرجینیا با ضربه به بایدن پیروز شد. این اولین پیروزی بزرگ جمهوریخواهان پس از انتخابات سال ۲۰۲۰ بود که در آن کاخ سفید، اکثریت مجلس سنا و مجلس نمایندگان را از دست داد. در حالی که جمهوری خواهان با این پیروزی بعد از ۱۲ سال قدرت را در این ایالت به دست گرفتند. لذا انتخابات ویرجینیا به عنوان آزمونی برای ریاستجمهوری بایدن یک سال پس از پیروزی او در کاخ سفید، همزمان با متوقف شدن دستور کار او در کنگره و کاهش محبوبیتش به ۴۲ درصد، تلقی میشود که می تواند زنگ بازگشت ترامپ به کاخ سفید را در ۲۰۲۴ به صدا درآورد؟
بله. به هر حال موفقیت جمهوری خواهان در انتخابات ویرجینیا احتمال بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید را افزایش داده است، اما این نکته به معنای حضور قطعی و صددرصدی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ و پیروزی او تلقی نمی شود. چون همین یانیکن هرگز در سخنرانیهای خود از ترامپ یاد نکرد و از ترامپ دعوت نکرد که شخصاً با او پویش انتخاباتی برگزار کند. یعنی جمهوریخواهان هنوز به اجماع صددرصدی و قطعی روی بازگشت ترامپ به عنوان گزینه محوری این حزب در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نرسیدهاند. اما نکته اینجاست که برای جمهوری اسلامی ایران پیروزی مجدد بایدن، ترامپ و هر کسی دیگری در انتخابات ۲۰۲۴ مطرح نیست. برای جمهوری اسلامی ایران مسئله کلیدی آن است که ایالات متحده این تضمین را به ایران بدهد که قدرت اجرایی رئیس جمهور آمریکا برای مدیریت برجام به اندازه ای است که شاهد کارشکنی کنگره، مجلس سنا و یا روسای جمهور بعدی آمریکا برای خروج از برجام نخواهیم بود. چون قرار نیست که هر بار با تغییر دولت در آمریکا مذاکرات مجدد در دستور کار قرار گیرد. اما انتقادی که به توییت دبیر شورای عالی امنیت ملی در سوال قبلی شما وارد است به همان گزاره پیشینم بازمیگردد. اکنون نظامیان بر تمام ابعاد مدیریتی و اجرایی کشور سیطره پیدا کردهاند و در خصوص تمام مسائل کشور هم اظهار نظر می کنند، در صورتی که حضرات یا به عمد و یا سهواً از تبعات منفی و مخرب اظهارنظرهای خود اطلاع ندارند و یا به آن بی توجهند. قطعاً توییت شمخانی در تقابل با توییت علی باقری کنی برای آغاز مذاکرات از هشتم آذر ماه تاثیرات مخربی بر گفت وگوهای برجامی دارد. ضمنا نباید فراموش کنیم این دست موضع گیری ها به خصوص از جانب مقامات کلیدی کشور مانند دبیر شورای عالی امنیت ملی چه آثار مخربی در حوزه اقتصادی و معیشتی دارد. من بارها عنوان داشته ام که حتی آغاز مذاکرات، ولو به شکل صوری و موقتی هم آثار مثبتی بر وضعیت بازار دارد. حال که دولت رئیسی سعی می کند وضعیت اقتصادی و معیشتی را مدیریت کند و از بار مشکلات بکاهد، چرا نباید مذاکرات در دستور کار قرار گیرد؟ چون آغاز مذاکرات فی نفسه اثر مثبتی در حوزه اقتصادی و معیشتی دارد. در حالی که اظهار نظر آقای شمخانی و اعلام پیشاپیش شکست در مذاکرات آبی بر آتش تلاش های جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات و حل مشکلات کشور خواهد بود. با این وصف شما به مواضع مثبت سید ابراهیم رئیسی در اجتماع دیروز پنجشنبه مردم سمنان به مناسبت ۱۳ آبان نگاه کنید. رئیسی در آن اجتماع عنوان میدارد که «مذاکره مدنظر ما، مذاکره نتیجه محور است و ما به هیچ عنوان از خواسته بهحق ملت ایران یعنی رفع تحریمهای ظالمانه کوتاه نخواهیم آمد. همانطور که ایران پیشتر اعلام کرده است، میز مذاکره را ترک نمیکنیم.» این اظهارنظرها نشان میدهد که برخلاف برخی تحلیلها و برآوردها در داخل کشور مشکل نگاه سید ابراهیم رئیسی به مذاکره با آمریکا و رفع تحریم نیست، چون به نظر من رئیس جمهور دیدگاه معتدل و منعطفی نسبت به این مسئله دارد. اکنون هم با گذشت چند ماه از ریاست جمهوری بی شک رئیسی به این درک رسیده است که راه حل مشکلات اقتصادی و معیشتی فقط مذاکره و رفع تحریم است، اما چالش عمده دولت رئیسی و شخص رئیس جمهور دخالت جریان قدرت و نظامیان در کشورند که خود را به همه مسائل جاری تحمیل می کنند.
نظر شما :