احتمال صدور بیانیه ضد ایرانی در نشست شورای حکام
رئیسی در جدی ترین آزمون سیاست خارجی موفق ظاهر خواهد شد؟
دیپلماسی ایرانی – به موازات گزارش سه شنبه هفته گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص فعالیتهای هستهای ایران شاهد موجی از واکنش های سیاسی و دیپلماتیک منفی علیه جمهوری اسلامی هستیم. پیرو این نکته به نظر میرسد که این واکنشهای منفی دیپلماتیک در آستانه برگزاری نشست فصلی شورای حکام در وین میتواند حکایت از یک وجود سناریویی پیچیده علیه تهران باشد. در این رابطه دیپلماسی ایرانی در گفت وگو با محمدجواد جمالی نوبندگانی، نایب رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و تحلیلگر مسائل بین الملل به بررسی بیشتر این سوال پرداخته است که به واقع آژانس بینالمللی انرژی اتمی با چه هدفی این گزارش منفی را علیه تهران در آستانه شورای برگزاری نشست شورای حکام منتشر کرده است؟ آیا آنگونه که احتمال میرود باید شاهد صدور قطعنامهای ضد ایرانی در نشست مذکور باشیم؟ در این صورت روند مذاکرات وین برای احیای برجام چه سمت و سوی پیدا خواهد کرد؟ مشروح این مصاحبه را در ادامه از نظر می گذرایند:
آژانس بینالمللی انرژی اتمی سهشنبه هفته گذشته در گزارش خود از ناکامی پیاپی ایران در پاسخگویی نسبت به ذرات اورانیوم یافت شده در سایتهای هستهای اعلام نشده ایران انتقاد کرد. ضمن اینکه آژانس در یکی از دو گزارش فصلی خود گریزی هم به نگرانی های گروسی زد و عنوان داشت که به مدیرکل آژانس نگرانی عمیقی نسبت به این دارد که مسائل پادمانی در رابطه با چهار مکان مورد ادعای آژانس در ایران که در گزارش ها مکرر به آنها اشاره شده است همچنان حل نشده باقی ماندهاند و تهران پاسخ دقیق، شفاف و روشنی به این ادعاهای آژانس نمی دهد. همچنین آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارش مذکور قید کرده است که ایران به بازرسان آژانس اتمی اجازه دسترسی به برخی سایتهای هستهای را نداده و به موازاتش تهران در حال گسترش فعالیتهای هستهای خود است. مجموعه این نکات و مواردی از این دست سبب شده تا واکنش منفی اروپایی ها، آمریکا و حتی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در خصوص فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران و همچنین تاخیر تهران در پیگیری مذاکرات برجام شکل بگیرد. حال به باور شما آیا این گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان یک تکه از پازل سناریوی فشار سیاسی و دیپلماتیک بر دولت رئیسی برای بازگشت تهران به میز مذاکره عمل کرده است؟
در پاسخ به سوال شما من می خواهم خوانندگان و مخاطبان دیپلماسی ایرانی را به این تاریخ ها و روندهای سیاسی و دیپلماتیکی که در خصوص پرونده فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران شکل گرفت، ارجاع دهم. تا زمانی که دموکراتها در دولت اسبق باراک اوباما روی کار بودند و هنوز سخنی از دونالد ترامپ و خروج آمریکا از برجام نبود شاهد یک فضای آرام متاثر از برجام بودیم. لذا گزارشات آژانس بینالمللی انرژی اتمی پیرامون فعالیت های صلحآمیز هستهای کاملا هماهنگ با نگاه واشنگتن و متاثر از این فضای آرم دیپلماتیکی بود که کاخ سفید پی ریزی کرد؛ فضای که اروپایی ها هم به دنبال آن بودند. در این فضای آرام دیپلماتبک برجامی حدود ۱۵ گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی به صراحت به پایبندی کامل ایران آن بر تعهدات خود اذعان کرده بود و در این گزارشات قید شد که ایران کوچکترین تخلفی در خصوص فعالیتهای صلحآمیز هستهای خود نداشته و در عین حال همکاری و هماهنگی کامل، شفاف و روشنی با آژانس دارد. اما بعد از روی کار آمدن دونالد ترامپ و به خصوص خروج ایالات متحده از توافق هستهای به ناگاه این فضای آرام سیاسی و دیپلماتیک برجامی شکسته شود، با این حال ایران در راستای تعهدات برجامی خود تخلفی در فعالیتهای صلحآمیز هستهای نکرد و گزارشات آژانس هم به آن اذعان داشت. ولی با آغاز گام های کاهش تعهدات برجامی و همچنین مصوبه مجلس موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها بود که شرایط به نحوی دیگر رقم خورد. اکنون که شاهد روی کار آمدن دولت بایدن و بعد از آن دولت رئیسی هستیم فضای سیاسی و دیپلماتیک به نحو دیگری رقم خورده است. در این فضا آژانس بین المللی انرژی اتمی و کشورهای اروپایی به دنبال نزدیک کردن سیاستهای خود با آمریکاییها ضد ایران هستند تا بتوانند یک سیاست واحد را در خصوص پرونده فعالیت های صلح آمیز هستهای جمهوری اسلامی اعمال کنند. در چنین فضایی قطعاً آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم به عنوان یکی از اهرمهای فشار سیاسی بر تهران گزارش های خود را در راستای اهداف و منافع آمریکا و اروپا تنظیم و منتشر می کند تا از این طریق پروژه آغاز فشار بر ایران از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی کلید بخورد. لذا آژانس بینالمللی انرژی اتمی سال هاست که مشخصا در رابطه با پرونده فعالیت های صلح آمیز هستهای ایران دیگر یک سازمان تخصصی، فنی و بی طرف نیست، بلکه یک نهاد سیاسی است که به عنوان ابزاری در جهت منافع ایالات متحده آمریکا عمل میکند. در نتیجه گفته ها، گزارشات و فعالیت های این آژانس و همچنین سخنان و مواضع دبیرکل آن فقط برای پیگیری و تحقق سیاستهای اروپا، آمریکا، رژیم صهیونیستی و نظایر آن است. البته این مهم تنها به آژانس ختم نمی شود. حتی رسانه ها هم بخشی از اهرم فشار سیاسی علیه ایران هستند. چون شاهد نوعی هماهنگی بین آژانس و رسانه های معارض و معاند هستیم. یعنی هر بار بخشی یا کل گزارش محرمانه آژانس بین المللی انرژی اتمی از رویترز، نیوزویک و رسانههای دیگر سر در می آورد. این نشان می دهد که یا اعضای آژانس و یا خود این آژانس گزارشات محرمانه مربوط به پرونده فعالیت های هسته ای ایران را به این رسانه ها می دهند تا یک فضا و هجمه سیاسی و دیپلماتیک در کنار یک شانتاژ رسانه ای علیه جمهوری اسلامی شکل بگیرد.
حال که به باور شما آژانس به عنوان یک نهاد سیاسی و اهرمی در جهت اهداف و منافع اسرائیل و آمریکا برای فشار بر ایران عمل می کند آیا به ادعای وال استریت ژورنال سفر احتمالی رافائل گروسی، دبیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران با دستور کار میانجی گرایانه خواهد بود و یا اینکه این سفر برای تهدید و هشدار علیه ایران انجام خواهد شد؟
در چند ماه گذشته آقای گروسی دو بار به ایران سفر کردند که مأموریت و دستور کار آن سفرها تلاش برای خودداری دولت روحانی از عمل به مصوبه مجلس بود که در نهایت به آن توافق سه ماهه آژانس و سازمان انرژی اتمی منجر شد که البته آخر سر باز هم شاهد خلف وعده آژانس و اروپاییها بودیم. هر چند که در آن زمان این سفرهای گروسی تا اندازهای بحران را مدیریت کرد، اما در این فضا که شاهد روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رئیسی هستیم خود رافائل گروسی بیش از همه به اقتضائات جدید حاکم بر حوزه سیاست داخلی و خارجی ایران واقف است. یعنی دیگر دولت در ایران بنایی برای عقب نشینی، انعطاف و همکاری با آژانس ندارد، مگر اینکه منافعش تامین شود. بنابراین من این احتمال را می دهم که چون خود گروسی می داند با هر گونه درخواست و زیاده خواهی آژانس در دولت رئیسی مخالفت خواهد شد شاید این سفر هم بخشی از همان سناریو و پروژه فشار بر ایران باشد که نشان دهد علیرغم تلاش برای میانجی گری آژانس، تهران زیر میز مذاکره زد.
با این تفاسیر می توان خروجی و دستور کار نشست پنج شنبه هفته گذشته کمیته چهارجانبه عربی در قاهره با حضور احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب، سامح شکری، وزیر خارجه مصر و عبداللطیف الزیانی، وزیر خارجه بحرین و خلیفه شاهین المرر، وزیر دولت امارات و نیز بیانیه سه شنبه شب گذشته هیئت دولت عربستان سعودی در نشست هفتگی به ریاست ملک سلمان پیرامون برنامه هستهای ایران را هم مکمل این پروژه فشار علیه تهران دانست؛ پروژه فشاری که در آستانه آغاز به کار نشست فصلی شورای حکام آژانس از دوشنبه این هفته در وین با محوریت جمهوری اسلامی شکل گرفته است؟
پاسخ به این سوال شما کاملا روشن است. اصلا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در کدام مسئله، همراه و همسو با رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا عمل نکرده اند. لذا مطمئن باشید گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی، بیانیه عربستان سعودی، خروجی نشست چهارجانبه قاهره و ...، در کل یک سناریو و پروژه فشار بر دولت رئیسی است تا بخواهند منافع اروپا با آمریکا را محقق کنند، کما این که به موازات این فعالیت ها در منطقه شاهد رفت و آمدها و تحرکات دیپلماتیک آمریکایی ها با محوریت رابرت مالی در اروپا هستیم که نشان می دهد هماهنگی جدی بین آژانس بینالمللی انرژی اتمی، کشورهای حاشیه خلیج فارس، اروپاییها، رژیم غاصب صهیونیستی، آمریکا و رسانههای معاند شکل گرفته است تا یک هجمه کلی و جدی علیه ایران، ذیل یک فشار سیاسی و دیپلماتیک شکل گیرد. حتی در این مسیر سعی شده روسیه و چین هم با آنها همره شوند. ضمن اینکه خود بایدن هم در دیدار با مقامات صهیونیستی عنوان می کند که همه گزینه ها روی میز است. این ادبیات برای جمهوری اسلامی ایران یعنی تهدید. پس همه چیز یک سناریو است که هر کسی، هر کشوری، هر نهاد و سازمان بین المللی بخشی از اجرای این سناریو را بر عهده دارد.
نکته مهمی که در لابه لای سوال اول مطرح شد تاکید آژانس بر لاینحل و بی پاسخ ماندن پرسش ها پیرامون چهار مکان مورد ادعای آژانس است. با این تفاسیر آیا به واقع شاهد شکل گیری نوعی PMD دیگر هستیم؟
اتفاقا در خصوص عدم پاسخ گویی شفاف و روشن ایران به مراکز مورد ادعای آژانس بین المللی انرژی اتمی باید این سوال را از خود آژانس پرسید که چرا پیشتر این مراکز مورد بحث نبود؟ آیا دلیل این سوالات آژانس، جاسوسی صهیونیست ها نیست؟ آیا شایسته است که نهاد بین المللی چون آژانس به سبب تحریک گزارشات جاسوسی رژیم غاصب صهیونیستی عمل کند؟ فارغ از اینها آیا منطقی است که ایران هر بار بخواهد به دلیل تحریکات آمریکا و صهیونیست ها همکاری با آژانس داشته باشد و به سوالاتشان پاسخ دهد؟ چون قطعاً این پروژه حد یقف ندارد. لذا تهران یک بار باید جلوی این زیادهخواهیهای آژانس و تحریکات رژیم صهیونیستی و آمریکا بگیرد و گرنه باید تا ابد خود را پاسخگوی آژانس بدانیم. اصلا برجام برای چه شکل گرفت؟ برای این شکل گرفت که اروپایی ها و آمریکا یک بار برای همیشه به زیادهخواهیها در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران خاتمه دهند و دیگر سوال، زیادهخواهی نداشته باشند و اتهام و دروغ پراکنی مبنی بر فعالیت نظامی هسته ای را علیه تهران مطرح نکنند. حال چه طرفی زیر برجام زد؟ چه کسی خلف وعده کرد؟ ایران که تا یک سال هم علیرغم خروج آمریکا از برجام، اعمال تحریمها و پیگیری سیاست فشار حداکثری و همچنین بی عملی اروپایی ها به طور کامل و صد در صدی خود را پایبند به برجام می دانست؛ پس باید پرسید چه کسی فضای مذاکره را به هم زد؟ این که نمی شود هر بار به تحریک رژیم صهیونیستی و فشار امریکا و اروپا و استناد به مدارک جاسوسی، ایران خود را موظف به پاسخگویی به آژانس بداند. پس مطمئن باشید اکنون هم پرونده ای مشابه PMD در حال شکل گیری است. ضمن اینکه تعهدات فراپادمانی که در دولت حسن روحانی بدون مصوبه مجلس اجرایی شد اکنون به بهانه ای برای هجمه علیه ایران بدل شده است در صورتی که اکنون جمهوری اسلامی به طور کامل و شفاف تعهدات پادمانی خود را انجام میدهد و تعهدات فراپادمانی را هم منوط به لغو کلیه تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران کرده است. یعنی جمهوری اسلامی ایران بنایی برای تقابل با آژانس و کنار گذاشتن تعهدات خود ندارد، اما منطقی نیست که ایران، هم تعهدات را بپذیرد و هم تحریمها را هم قبول کند. کدام کشوری در راستای منافع خود حاضر می شود که هم تحریم ها را بپذیرد و در کنار آن خود را موظف بداند کلیه تعهدات پادمانی و فراپادمانی و هرگونه درخواست زیاده خواهانه آژانس را در خصوص بازرسی مراکز هسته ای و غیرهسته ای بپذیرد؟ اصلا کدام کشور در دنیا است که به سادگی حاضر می شود مراکز حساس خود را در اختیار آژانس قرار دهد، آن هم آژانسی که کاملاً واضح است مشاهدات و گزارشات خود را بدون کم و کاست در اختیار رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار می دهد؟
به مسکو و پکن اشاره داشتید. آیا روسیه و چین هم در این سناریو نقش آفرینی خواهند داشت، هر چند که میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه نزد سازمانهای بین المللی مستقر در وین پنج شنبه گذشته در توئیتی نوشت: من معتقدم اعضا در نشست شورای حکام میتوانند و باید از ایران و دبیرخانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی بخواهند تا بر مشکلات کنونی غلبه کنند و همکاری عملی را که به دلیل برخی عوامل خارجی تحت تأثیر قرار گرفت، حفظ کنند. لذا در نشست آتی شورای حکام هیچ اقدام دیگری نیاز نیست؟
باید دید که تحرکات و تحولات سیاسی و دیپلماتیک چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد و نشست شورای حکام در نهایت چه موضعی را در قبال ایران اتخاذ میکند؟ البته باید دید که آیا شورای حکام بنایی برای صدور قطعنامه و محکوم کردن فعالیتهای هستهای ایران دارد و مهمتر از آن آیا برای صدور این قطعنامه و محکومیت ضد ایران نیاز به اجماع اعضا و همکاری چین و روسیه احساس می شود یا خیر؟ البته فعلا مسکو عنوان داشته است که به هرگونه قطعنامه رای منفی خواهد داد، اما پاسخ قطعی به سوال شما منوط به فضا و روند سیاسی حاکم بر نشست شورای حکام دارد. آن زمان می توان بهتر قضاوت کرد. فعلا که چین و روسیه میلی به بدتر شدن وضعیت و تشدید گسل ها ندارند.
حضرتعالی به سناریو و پروژه ای با حضور کشورهای منطقهای، فرامنطقهای و حتی سازمان ها و نهادهای بین المللی و در کنار رسانهها با دستور کار آغاز فشار سیاسی و دیپلماتیک بر جمهوری اسلامی ایران اشاره کردید. اساساً هدف این فشار سیاسی بر ایران چیست. آیا بازیگران دخیل و ذی نفع با این فشار و هجمه در نهایت میخواهند تهران به میز مذاکره بازگردد؟
بازگشت ایران به میز مذاکره یکی از اهداف این فشارهای سیاسی و دیپلماتیک است، هدف مهمتر آن است که ایران با این فشارها در موضع ضعف قرار گیرد تا از این طریق بخشی از خواسته ها، اهداف انتظارات تهران از دستور کار مذاکرات خارج شود. یعنی اصطلاحا تهران از برخی خواسته ها و انتظارات به حق خود کوتاه بیاید. البته از قبل هم پیش بینی می شد که در ماه سپتامبر شاهد برخی تحرکات سیاسی و دیپلماتیک از سوی آمریکا، اروپا، آژانس، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و رژیم غاصب صهیونیستی و حتی تحرکات نظامی و میدانی در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه باشیم که بخشی از آن را شاهد هستیم که میتواند طی روزها و هفتههای آتی هم ادامه پیدا کند.
با توجه به همین نکته پایانی شما و همچنین مسائلی که در پاسخ به سوالات قبلی مطرح کردید به نظر می رسد نشست پیش روی شورای حکام و نیز مذاکرات وین برای احیای برجام اکنون به مهمترین و یا حداقل یکی از مهمترین آزمون های سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی بدل شده است. حال به باور شما دولت سیزدهم از این آزمون سربلند بیرون خواهد آمد؟
فعلا که واکنش دولت سیزدهم واکنش منطقی بوده است. یعنی تهران به درخواست کشورهای اروپایی پاسخ مثبت داده است و عنوان کرده ما به دنبال مذاکره هستیم، اما شروط شفاف، روشن و مشخصی برای این مذاکرات مطرح کرده است. این موضع گیری هوشمندانه تا اندازه ای سبب شده است که ایران، هم خود را طرفدار مذاکره نشان دهد و هم اینکه خواستار یک مذاکره برای رسیدن به راه حل باشد، نه اینکه مذاکره برای مذاکره شکل بگیرد. پیرو این موضعگیری هوشمند دولت رئیسی شاهد هستیم که هر از گاهی آمریکاییها هم واکنش مثبت نشان میدهند و عنوان میکنند ما هم مذاکره را برای رسیدن به راه حل و رفع تحریم ها پی می گیریم.
اما به نظر میرسد که با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی و معیشتی، بحران سلامت ناشی از تداوم و تشدید شیوع کرونا، کاهش شدید میزان مشارکت مردم، نبود پشتوانه عمومی از دولت و مسائلی از این دست، رئیسی در موضوع دیپلماتیک چندان قوی قرار ندارد. به هر حال سیاست خارجی از تمام بخش های سیاست داخلی، فرهنگ، اقتصاد، اجتماع و ... تاثیر می گیرد و تاثیر هم می گذارد. در سایه این نکات به باور شما دولت رئیسی از توان دیپلماتیک لازم برای واداشتن اروپا و غرب در جهت تحقق منافعش برخوردار است؟
من منکر نکته درست شما نمی شوم. قطعاً نابسامانی اقتصادی، بحران معیشتی، وضعیت بهداشت و سلامت، کاهش مشارکت، نبود پشتیبانی مردمی و مسائلی از این دست بر کم رنگ شدن قدرت چانهزنی دیپلماتیک اثر منفی و مخرب دارد. اما به هر حال مولفه های قدرت در هر کشوری متنوع است ما نباید دیگر مولفه ها و پارامترها در کشورها را ندیده بگیریم که می تواند توان چانه زنی ما را افزایش دهد. ضمن اینکه نوع برخورد، نوع تعامل و وجود برخی هستههای متمایل به مذاکره در طرف مقابل هم می تواند اثرات مثبتی بر افزایش توان چانه زنی ما داشته باشد. لذا باید دید که طرف مقابل هم تا چه اندازه به مذاکره نیاز دارد تا بفهمیم این بازیگران در مقابل ایران تا چه حدی انعطاف و مماشات به خرج میدهند؟ چون به هر حال اروپاییها و آمریکاییها هم بیش از ایران و یا حداقل به اندازه ما به این مذاکرات در جهت مرتفع کردن نگرانی های خود نسبت به پرونده فعالیت های صلح آمیز هستهای ایران نیاز دارند.
علاوه بر مواضع اولیانوف شاهد هستیم که ایران هم نسبت به هرگونه نگاه ضد ایرانی در نشست شورای حکام هشدار لازم را داده و تهدید کرده که ضدیت با تهران در نشست مذکور می تواند بر روند مذاکرات ایران و اعضای ۱+۴ برای احیای برجام اثر منفی بگذارد. حال به باور شما آیا اروپا و آمریکا در سایه نیازی که به مذاکرات در جهت مرتفع کردن نگرانی های خود نسبت به پرونده فعالیت های صلح آمیز هستهای ایران مطرح کردید به دنبال صدور قطعنامه علیه ایران در نشست شورای حکام نخواهند رفت یا اینکه در سایه فشارهای اسرائیل این نشست یک نشست ضد ایرانی خواهد بود؟
اگر بخواهیم نگاهی واقع بینانه داشته باشیم و اروپاییها و آمریکاییها هم قدری واقع گرایانه عمل کنند احتمال دارد نشست شورای حکام به صدور قطعنامه علیه ایران ختم نشود، اما کار به یک بیانیه ضد ایرانی کشیده شود.
اگر چنین شود همین بیانیه می تواند در راستای تهدید ایران، اثرات منفی خود را داشته باشد و مذاکرات را به بنبست بکشاند؟
به نظر من این بیانیه احتمالی نمی تواند روی مذاکرات اعضای ۱+۴ با ایران اثر منفی بگذارد و یا آن را به بنبست بکشاند.
اخیرا اخباری مبنی بر احتمال صدور بیانیه ای از سوی ایالات متحده آمریکا مبنی بر اعلام رسمی شکست در مذاکرات مطرح شده است، بیانیه ای که ایران را به واسطه تأخیر در پیگیری مجدد روند مذاکرات توسط دولت رئیسی، عامل اصلی این شکست قلمداد می کند. از نگاه شما آیا این بیانیه احتمالی توسط آمریکا صادر خواهد شد و یا اینکه این اخبار هم بخشی از همان سناریوی فشار مدنظرتان خواهد بود که صرفا به دنبال یک شانتاژ رسانه ای علیه ایران برای بازگشت به میز مذاکره است. هر چند که در تماس های تلفنی بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی روسیه و چین با حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور خواسته اول آنها بازگشت ایران به میز مذاکره است؟
این دست مواضع رسانه ای در راستای همان سناریوی فشار بر ایران است. چون قبلا هم اشاره کردم رسانهها هم بخشی از این پروژه فشار بر ایران را پی می گیرند. لذا به نظر من آمریکا احتمالا بیانیه ای برای اعلام رسمی شکست در مذاکرات را منتشر نخواهد کرد. چون واشنگتن میداند اعلام رسمی شکست مذاکرات یعنی ناکامی بایدن در عمل به بخشی از تعهدات و شعارهای انتخاباتی. ضمن اینکه قبلا هم اشاره کردم قطعاً نیاز اروپا و آمریکا به مذاکرات اگر بیشتر از ایران نباشد به اندازه ایران است. چون در صورت شکست مذاکرات و توقف آن قطعاً ایران تلاش مضاعفی برای افزایش توان علمی و عملیاتی فعالیت های صلح آمیز هسته ای خود خواهد داشت که می تواند به نگرانی های روزافزون صهیونیستها و به تبع آن اروپا و آمریکا شکل دامن بزند.
سه ابرچالش بسیار مهم در مسیر احیای مذاکرات وجود دارد، نخست عدم تضمین عملی آمریکا برای خارج نشدن مجدد از برجام است. به خصوص آنکه طبق اخبار و شواهد به احتمال بسیار زیاد در سال ۲۰۲۴ شاهد بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید خواهیم بود. بنابراین از اوجب واجبات است که ایران تعهد و تضمین لازم و عملی را از آمریکا برای عدم خروج مجدد از برجام در صورت توافق بگیرد. چالش دوم گره نزدن مسائل فرابرجامی مانند توان موشکی، نفوذ منطقهای و ... به پرونده فعالیت های هسته ای و برجام است که اتفاقاً به نظر میرسد با توجه به فشارهای کشورهای حاشیه خلیج فارس و به خصوص اسرائیل این مسائل به برجام گره خورده است. چالش سوم به لغو دائمی کلیه تحریم های مندرج در برجام باز می گردد که به نظر می رسد آمریکا بنایی برای لغو این تحریم ها به صورت کامل و دائمی ندارد. حال در سایه این سه ابرچالش اساساً پیگیری مذاکرات چه در دولت روحانی، چه در دولت رئیسی و یا هر دولت دیگری میتواند به خروجی مدنظر تهران ختم شود؟
نخست آن که من هم معتقدم آمریکا در دولت بایدن به هیچ عنوان به دنبال احیای برجام قبلی نیست، بلکه به دنبال شکلدهی به برجام جدیدی است که در آن علاوه بر فعالیت های صلح آمیز هسته ای، توان موشکی، نفوذ منطقه ای، حقوق بشر و مسائل دیگر هم لحاظ شود. لذا آمریکا، هم به دنبال آن است که وارد برجام قبلی نشود و هم مسئولیت و تبعات بعدی آن را نپذیرد. ضمن اینکه جریان تندرو در زمان دونالد ترامپ بخشی از تحریمهای فرابرجامی را به نام مقابله تروریسم و ... به تحریمهای برجام گره زد. لذا اکنون دولت بایدن عنوان می کند که به لحاظ حقوقی توان لغو دائمی کلیه تحریمها را ندارد. چون بخشی از آن در حوزه کاری کنگره و مجلس سنا است. البته به نظر میرسد دولت بایدن نیز تمایل دارد از این وضعیت به عنوان بهانهای برای عدم لغو دائمی کلیه تحریمهای برجام استفاده کند تا هم مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را به گردن ایران و دولت ترامپ بیندازد و هم در کنار آن استفاده لازم را از فشارهای دونالد ترامپ بر جمهوری اسلامی ایران ببرد. اما در مجموع من اعتقاد دارم که آمریکا زیر بار کلیه تعهدات مذاکرات احتمالی در آینده نخواهند رفت. لذا بدیهی است که ایران در این وضعیت حساس داخلی نیاز دارد آمریکا تعهد لازم، شفاف و عملی برای عدم خروج از برجام و لغو کلیه تحریم ها به صورت دائمی را بدهد. در کنار آن نباید دیگر مسائل به برجام گره بخورد. در غیر این صورت برجام برای ما فایده ای ندارد. چون هدف غایی جمهوری اسلامی ایران از پیگیری برجام سود تجاری و اقتصادی آن است، اگر برجام برای ما منفعت تجاری نداشته باشد که کوچکترین ارزشی برای ما ندارد. ما مذاکره کردیم و برجام شکلگرفت که تحریمها لغو شود و منافع اقتصادی متوجه ایران شود. حال در این شرایط که اصلاً وجود برجام برای ما کوچکترین اهمیتی ندارد. پس میوه برجام رفع کلیه تحریم و به صورت دائمی است. اگر تحریمها لغو نشود و یا اینکه لغو آن دائمی نباشد که ایران به هیچ وجه دلیلی برای مذاکره نمی بیند. خصوصا که با اعمال مجدد تحریم و خروج دوباره آمریکا، اقتصاد ایران به شدت متزلزل می شود، چنانی که در دولت روحانی این اتفاق شکل گرفت. حال که وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور به اینجا رسیده است در این فشارهای داخلی و تورم قطعاً دولت رئیسی به دنبال نوسان نیست. از این رو دولت سیزدهم تا به این تضمین نرسد که دیگر خبری از خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم نیست بنایی برای مذاکره ندارد.
با توجه به این سه ابر چالش ها و نکاتی که اشاره کردید آیا اصلا امیدی به احیای برجام در دولت رئیسی وجود دارد؟
من معتقدم حداقل در کوتاه مدت امیدی به احیای برجام وجود ندارد. ضمن اینکه دولت رئیسی طبق مصوبه مجلس یازدهم موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها مجبور است بر خواستهها و مواضع به حق خود پافشاری کند. این در حالی است که در آن سو کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، رژیم غاصب صهیونیستی، اروپا و آمریکا هم هستند که مدام بر زیادهخواهی های خود، خواسته های نامشروعشان و گره زدن مسائل فرابرجامی به توافق هستهای پافشاری می کنند تا در نهایت ایران را دوباره به میز مذاکره باز گردانند و تهران در نهایت خود را متعهد به توافقی کند که همه حقوق مسلمش را از دست می دهد، اما در عین حال خبری از لغو دائمی کلیه تحریم ها و نبود تضمین لازم و عملی برای عدم خروج مجدد آمریکایی و یا هر کشور دیگری از برجام وجود ندارد. پس منطقی نیست که دولت رئیسی بخواهد مذاکرات را با دستور کار اروپا، آمریکا و صهیونیستها پی بگیرد.
حال سوال قبلی خود را دوباره تکرار می کنم. با توجه به همین نکته پایانی شما و همچنین مسائلی که در پاسخ به سوالات قبلی مطرح کردید به نظر می رسد نشست پیش روی شورای حکام و نیز مذاکرات وین برای احیای برجام اکنون به مهمترین و یا حداقل یکی از مهمترین آزمون های سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی بدل شده است. آیا به باور شما دولت سیزدهم از این آزمون سربلند بیرون خواهد آمد، به ویژه که در سایه وضعیت نابسامان اقتصادی و معیشتی، بحران سلامت ناشی از تداوم و تشدید شیوع کرونا، کاهش شدید میزان مشارکت مردم، نبود پشتوانه عمومی از دولت و مسائلی از این دست، رئیسی از موضع دیپلماتیک چندان قوی برخوردار نیست؟
اولا که هنوز دولت سیزدهم مشخص نکرده است که احیای برجام و مذاکرات احتمالی ایران با اعضای ۱+۴ توسط وزارت امور خارجه پیگیری می شود یا شورای عالی امنیت ملی و یا نهاد ثالثی برای آن تعریف می شود. بنابراین دولت سیزدهم نوعی سکوت را در پیش گرفته که چه برنامه ای با چه دستور کاری برای مذاکره و احیای برجام دارد. دوم اینکه هنوز مشخص نیست چه تیم مذاکره کننده ای با چه نگاهی مذاکرات را پیش خواهد برد. لذا هر کدام از این نهادها که مذاکره را به دست بگیرند و همچنین هر تیم مذاکره کننده ای می تواند روی موضوع مذاکره و نحوه پیگیری آن اثرگذار باشد. البته به نظر من این سکوت و ابهام دولت رئیسی به نوعی دادن پیام به غرب است که تهران اشتیاق و تمایل چندان زیادی مانند دولت روحانی به مذاکره ندارد. یعنی رئیسی می خواهد عنوان کند که مانند دولت روحانی عجله ای برای مذاکره ندارد.
اگر چه با این سکوت و تاخیر دولت رئیسی شاید این برداشت شکل بگیرد که تهران عجلهای برای پیگیری مذاکرات و احیای برجام ندارد، اما قطعا اروپا، آمریکا، اسرائیل و کشورهای عربی اهمیتی برای نگاه و سکوت در سیاست خارجی دولت رئیسی قائل نیستند و میخواهند هر دولتی در ایران به فوریت مسئله احیای برجام و مذاکرات وین را در دستور کار قرار دهد. ضمن اینکه آیا تاخیر در احیای مذاکرات از طرف دولت رئیسی و کشتن زمان به نفع جمهوری اسلامی ایران است، آن هم با توجه به شرایط کنونی در کشور که ما با بحران در همه ابعاد مواجهیم؟
اکنون دولت رئیسی به این ارزیابی و باور رسیده است که عجله و شتابزدگی سیاسی دولت روحانی سبب شد تا موضع دیپلماتیک ایران در مذاکرات با طرف ها کاهش پیدا کند. بنابراین تاخیر دولت رئیسی به معنای فرصت سوزی نیست و کشتن زمان نیست، بلکه یک اقدام هوشمندانه است تا توان چانهزنی دیپلماتیک ایران افزایش پیدا کند و به تبعش خواسته ها و انتظارات به حق ایران در مذاکرات محقق شود و گرنه مذاکره فی نفسه ارزشی ندارد، مذاکره زمانی ارزش پیدا میکند که منافع ما را محقق کند. در صورتی که اروپا و آمریکا از شتابزدگی دولت روحانی برداشت دیگری داشتند. بنابراین باید این سکوت و تأخیر را به درستی ارزیابی کرد. البته من معتقد نیستم که تا ابد می توان مذاکرات را به تاخیر انداخت، بلکه باید یک فرصت و بازه زمانی معقولی برای آن تعریف کرد که هم عجله ما و سوء تفاهم و سوء برداشت های دیگران به خصوص غرب را به دنبال نداشته باشد و هم از آن طرف با تاخیر بیش از حد، فرصت مذاکره را از دست ندهیم.
نظر شما :