نقش روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا (بخش چهارم)
از طلاق عاطفی پوتین با غرب تا بازگشت روسیه به منطقه
نویسنده این مطلب: یوسف چریف
دیپلماسی ایرانی: سیاست گذاری خارجی روسیه همچنان مبتنی بر آمار و واقع گرایانه است. از دیدگاه مسکو، جایگاه روسیه در جهان از دریچه یک استراتژی بزرگ در صفحه شطرنج جهانی دیده می شود؛ صفحه شطرنجی که در آن بازی و خود را از طریق تقابل با رقبا از جمله با ایالات متحده تعریف می کند. پایان جنگ سرد از دیدگاه سیاست گذاران روس یک شکست بود، اما نه آخرین شکست. روسیه احساس حقارت کرد چرا که ضعیف شده و نقش آن در جهان به یک نقش حاشیه ای تنزل کرده بود. اولین حاکمان روسیه پسا شوروی که عمدتا خارجی ها و اصلاح طلبان جوان بودند، واقعیت جدید را پذیرفتند. ولادیمیر پوتین یکی از این افراد بود. او از سال 2000 که رئیس جمهوری روسیه شد، آرزو داشت که این کشور را دوباره به گروه «قدرت های بزرگ» برگرداند.
بازگشت روسیه
پوتین اولین مرتبه در سال 2004، یعنی چهار سال پس از ریاست جمهوری، به خاورمیانه (ترکیه) سفر کرد و در سال 2005 بود که برای اولین بار به خاورمیانه عرب زبان پا گذاشت. با توجه به تسریع وقایع و تحولات پس از 2005، می توان این سال را آغاز بازگشت روسیه به منطقه دانست. ایگور ایوانف در زمان تصدی وزارت امور خارجه (1998 تا 2004) چند سفر به منطقه داشت، اما جانشین او سرگئی لاوروف (از سال 2004) به یک بازدید کننده مکرر منطقه تبدیل شد. روسیه در سال 2005 به موقعیت عضو ناظر در سازمان کنفرانس اسلامی به رهبری عربستان سعودی دست یافت. دوره پس از 2005 را همچنین می توان زمان «جدایی» پوتین از غرب و آغاز این اعتقاد دانست که رهبران ایالات متحده و اروپا هرگز با او به عنوان یک همسان رفتار نخواهند کرد. احساسات و شعارهای ضد غربی در میان اطرافیان جدید او حاکم و چهره های غرب گرا به تدریج به حاشیه رانده شدند.
به علاوه، ترس از تروریسم اسلامی که با ظهور سلطنت طلبان در داخل کرملین همزمان شد، مسکو را به افزایش همکاری های امنیتی با کشورهای مختلف منطقه مِنا وادار کرد. مقابله با تروریسم در یافتن یک دلیل و موضوع مشترک برای همکاری میان مسکو و دولت های حاکم در رباط، الجزائر، تل آویو و دمشق کمک کننده بود.
پوتین همچنین برای دسترسی و روابط نزدیک تر با کشورهای اسلامی، از اسلام استفاده ابزاری کرد. رهبران مسلمان از جمهوری ها و جوامع مختلف روسیه به پلی میان مقر سابق کمونیسم و قلب اسلام تبدیل و روسای جمهوری تاتارستان یا چچن فرستاده پوتین به پایتخت های مسلمان شدند. چهره پوتین در جهان عرب با جنگ چچن آسیب دید؛ از این رو، رهبران مسلمان مانند مینتیمر شیمییف یا احمد و بعدا رمضان قدیروف می توانستند جهه ای بهتر از پوتین ارائه دهند تا دولت روسیه.
اما این همه ی ماجرا نبود. در حقیقت، شرایط تحکیم قدرت توسط پوتین با وقایع دیگری در خاورمیانه که ورود مجدد به منطقه را مطلوب می ساختند، همزمان شده بود. روسیه چندین شریک در منطقه داشت که در دهه 2000 وضعیت آنها در حال بهبود بود. سوریه، متحد همیشگی، اصلاحات اقتصادی مهمی را تحت رهبر جوان خود، بشار اسد، انجام داده و کمک روسیه را خواستار شده بود. عراق در حال ورود به مرحله بازسازی بود. لیبی پس از لغو تحریم های سازمان ملل در حال باز شدن به روی جهان بود. الجزایر که از دهه سیاه خود بیرون می آمد، در حال ارتقاء یک ارتش قوی بود و عمدتا سلاح های روسی خریداری می کرد. اقتصاد در حال رشد و برنامه هسته ای ایران هم به کمک قابل توجه روسیه نیاز داشت. ترکیه هم از نظر اقتصادی به رونق رسیده بود.
اما به طور کلی، روابط تجاری بین روسیه و منطقه مِنا، صرف نظر از ابتکارات دولت، محدود باقی ماند. این روابط ارتقاء یافت و از حدود 4.1 میلیارد دلار در سال 1995، در سال 2000 به حدود 6.2 میلیارد دلار، و در سال 2004 به حدود 10.2 میلیارد دلار رسید. اما بیشتر تجارت در انحصار ترکیه بود و کالاهای روسی نمی توانستند با کالاهای غربی رقابت کنند. با این حال صادرات تسلیحات روسی به منطقه مِنا از کمتر از 1.5 میلیارد دلار در سال 2000، در سال 2009 به 9 میلیارد دلار رسید. این تجارت نه تنها سودآور است، بلکه جنبه مهمی از طرح قدرت روسیه را تشکیل می دهد. بسیاری از کشورهای منطقه مِنا به فناوری هسته ای روسیه ابراز علاقه کردند، اگرچه در عمل هنوز تعاملات زیادی در این زمینه شکل نگرفته است. به علاوه، شرکت های نفت و گاز روسیه قراردادهای جدیدی را در کشورهای مختلف منطقه مِنا از جمله در کشورهایی که به طور سنتی حوزه نفوذ کشورهای اروپایی قلمداد می شدند، امضا کردند. در این زمینه هم دستاوردهای اقتصادی با پیروزی های دیپلماتیک همراه بوده، زیرا به مشارکت روسیه در کنترل منابع انرژی منجر شده که شهرها و صنایع اروپایی را تغذیه می کرده است. مسکو همچنین در حال ساخت خطوط لوله انتقال گاز و نفت به اروپا است که از خاورمیانه و شمال آفریقا عبور خواهد کرد. در نتیجه، رهبران مختلف منطقه مِنا از جمله رهبران طرفدار آمریکا در دهه 2000 در تضاد کامل با دهه 1990، بارها به مسکو سفر کردند. اینچنین بود که بازگشت روسیه به منطقه از شمال آفریقا تا خلیج فارس احساس شد. (این مطلب ادامه دارد.)
منبع: موسسه اروپا برای مدیترانه / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :