نقش روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا (بخش اول)

کرملین استراتژیست است یا فرصت طلب؟

۰۸ تیر ۱۴۰۰ | ۰۸:۰۰ کد : ۲۰۰۳۶۲۳ اخبار اصلی آسیا و آفریقا خاورمیانه
افسانه «بازگشت» روسیه به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (مِنا) در چند سال گذشته توجه فزاینده سیاست گذاران در سراسر منطقه و فراتر از آن و همچنین جامعه دانشگاهی را به خود جلب کرده است. این روایت گسترده به ویژه از زمان بحران سوریه و مداخله نظامی روسیه در سپتامبر ۲۰۱۵ در دفاع از رئیس جمهوری بشار اسد در برابر مخالفان، آغاز شد. پس از یک دوره طولانی عقب نشینی روسیه از منطقه مِنا در پی فروپاشی اتحادیه جماهیر سوسیالیستی شوروی، بحران سوریه یک مسیر بازگشت برای کرملین به منطقه ای فراهم آورد که از نظر ژئواستراتژیک همواره با طرح خارجی آن ارتباط داشته است. آنچه از نظر بسیاری از ناظران یک انتخاب ناگهانی به نظر می رسید، یا اقدامی زیرکانه از سوی مسکو برای استفاده از فرصتی برای انتقام، در واقع ریشه های عمیق تری دارد که فراتر از شرایط بحران سوریه است.
کرملین استراتژیست است یا فرصت طلب؟

نویسندگان: چیارا لووتی و والریا تالبوت

دیپلماسی ایرانی: افسانه «بازگشت» روسیه به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (مِنا) در چند سال گذشته توجه فزاینده سیاست گذاران در سراسر منطقه و فراتر از آن و همچنین جامعه دانشگاهی را به خود جلب کرده است. این روایت گسترده به ویژه از زمان بحران سوریه و مداخله نظامی روسیه در سپتامبر 2015 در دفاع از رئیس جمهوری بشار اسد در برابر مخالفان، آغاز شد. پس از یک دوره طولانی عقب نشینی روسیه از منطقه مِنا در پی فروپاشی اتحادیه جماهیر سوسیالیستی شوروی، بحران سوریه یک مسیر بازگشت برای کرملین به منطقه ای فراهم آورد که از نظر ژئواستراتژیک همواره با طرح خارجی آن ارتباط داشته است. آنچه از نظر بسیاری از ناظران یک انتخاب ناگهانی به نظر می رسید، یا اقدامی زیرکانه از سوی مسکو برای استفاده از فرصتی برای انتقام، در واقع ریشه های عمیق تری دارد که فراتر از شرایط بحران سوریه است.

از نظر تاریخی، عدم حضور روسیه در منطقه مِنا برای بیش از یک دهه پس از فروپاشی شوروی، یک استثنای ژئوپلیتیک بوده است. روسیه تزاری برای قرن ها، دسترسی و نفوذ در منطقه را از طریق کنترل قفقاز، حملات به امپراتوری عثمانی، رقابت با بریتانیا در آسیای میانه و ایفای نقش در محافظت از اقلیت های مسیحی، به عنوان هدفی ژئوپلیتیک دنبال می کرد. پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه در چارچوب جنگ سرد و زمانی که کشورهای عضو شوروی سابق به عرصه های مهم رقابت دو قطبی ظاهر شدند، روسیه نفوذ خود را در منطقه مِنا افزایش داد و تحکیم کرد. از یک سو، کشورهایی مانند مصر، لیبی و الجزایر بازارهای حیاتی صادرات و اقتصاد مبتنی بر فروش اسلحه شوروی بودند و از سوی دیگر، کشورهایی مانند سوریه و عراق که احزاب با گرایش های سوسیالیستی در آنها توسعه یافته بودند، یا حتی سودان یا یمن جنوبی که در آنها احزاب کمونیست از حمایت گسترده برخوردار بودند، رویای روسیه برای گسترش دامنه اردوگاه کمونیست را تحقق می بخشیدند. اتحاد جماهیر شوروی در این کشورها صحنه ای اساسی برای منافع استراتژیک ژئوپلیتیک و اقتصادی و فرصت های غنی برای گسترش نفوذ منطقه ای یافته و در سازگاری و کمک به تعادل بین المللی در منطقه مِنا به مهارت رسیده بود.

با این حال، پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز دوره عقب نشینی «روسیه جدید» از منطقه بود. فروپاشی معماری شوروی سابق، بازسازی و سال های سخت اصلاحات دهه 1990، در واقع اولویت های سیاسی، نهادی و اقتصادی کرملین را روی مسائل داخلی یا با محوریت روابط با جمهوری های شوروی سابق به ویژه در منطقه مهم قفقاز شمالی متمرکز کرد. منطقه مِنا نه تنها دیگر در حیطه تسلط مسکو نبود، که بخشی از حوزه نفوذ واشنگتن قلمداد می شد.

اما این روند برای مدت طولانی دوام نیاورد. در دهه 2000 و درست پیش از مداخله در سوریه، روسیه جدید تحت هدایت ولادیمیر پوتین در صدد یافتن دریچه ای برای بازگشت به یک منطقه برآمد. مقامات روس چندین سفر از جمله به مصر، اسرائیل و فلسطین، لیبی، سوریه و ترکیه انجام دادند و به دنبال همگرایی و منافع متقابل احتمالی در امنیت و اقتصاد بودند. وحشت برآمده از حمله 11 سپتامبر، فرصت های جدید اقتصادی یا رقابت در بازارهای انرژی برخی از مواردی بودند روسیه را به افزایش همکاری با عناصر مختلف در منطقه ترغیب کردند.

با این حال، تنها مداخله نظامی در سوریه و موج طولانی پیامدهای آن بود که مباحثات علمی مداوم درباره «بازگشت» روسیه به منطقه مِنا را در پی داشت. اقدامات مسکو در حمایت از دمشق توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرد و گمانه زنی ها را درباره اهداف کرملین برای حاکمیت هژمونیک بر خاورمیانه یا رویای بازیابی وضعیت شوروی، برانگیخت. اما انگیزه ها، اهداف و ویژگی های حضور روسیه در منطقه مِنا امروز بسیار متفاوت از گذشته است. به نظر می رسد مسکو امروز تمایل دارد به شکل میانجی در همه بحران های منطقه مِنا ظاهر شود. تعامل سیاسی و موضع گیری دیپلماتیک کرملین، آن را به یکی از اصلی ترین قدرت های خارجی در منطقه با توانایی گفت و گو و برقراری روابط با همه بازیگران اصلی در منطقه و خارج از آن، تبدیل کرده است. اما هنوز شک و تردیدهایی درباره اهداف واقعی روسیه در منطقه منا وجود دارد.

بسیاری از ناظران جامعه سیاسی یا علمی، «زمان روسیه» جدید را بیشتر فرصت طلبی می دانند و برخی دیگر به آن به چشم نوعی «استراتژی بزرگ» کرملین برای منطقه مِنا می نگرند. امابا این حال، هر دو دیدگاه ممکن است جزئی و ناقص باشند. با توجه به پیچیدگی مشخصه روابط روسیه و کشورهای مِنا، به نظر می رسد پاسخ صریح به اینکه روسیه از استراتژی مناسبی برای منطقه برخوردار است یا به عنوان یک بازیگر فرصت طلب عمل می کند، دشوار باشد. متغیرهای زیادی وجود دارد که از جمله آنها می توان به میراث تاریخی، جستجوی امنیت در همسایگی، یک رابطه آشفته با ایالات متحده، رقابت با قدرت جهانی فزاینده چین، و منافع ژئواستراتژیک و اقتصادی اشاره کرد. به عبارت دیگر، این مساله چند لایه است و تحت دوگانه «استراتژی» یا «فرصت طلبی» قابل تعریف نیست و پاسخ می تواند جایی در این بین باشد. از یک سو، استراتژی روسیه در بازگشت به منطقه مِنا قابل مشاهده است و از سوی دیگر، توانایی روسیه در بهره برداری از زمینه های بحران به عنوان فرصت هایی برای افزایش نفوذ دیده می شود. در واقع، این دو بعد قطعا جدا از یکدیگر نیستند و می توان گفت مکمل یکدیگر هستند. مسکو ثابت کرده توانایی استفاده از فرصت هایی را که خود به خود در منطقه مِنا به وجود می آیند دارد و به نظر می رسد این مساله را در استراتژی خارجی خود گنجانده است. مساله قطعی این است که روسیه طی چند سال به یکی از بازیگران اصلی صحنه بین المللی فعال در منطقه تبدیل شده است و به احتمال زیاد، در سال های آینده همچنان فعال خواهد ماند. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: موسسه اروپا برای مدیترانه / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

کلید واژه ها: منطقه منا نفوذ روسیه در منطقه منا سیاست خارجی روسیه میانجی گری روسیه در منطقه


( ۸ )

نظر شما :

فدوی ۰۸ تیر ۱۴۰۰ | ۰۸:۵۰
خوب بود و بسیار نزدیک به واقعیت هر چند در اینگونه مباحث اگر پا و نقش چین به میان کشیده نشود ، متن الکن و نارسا خواهد بود . در آینده ی نه چندان دور چین برای سه کشور نامبرده ، نقش برادر بزرگتر و برای غرب نقش هوو از نوع سوگلی حرم را بر عهده خواهد گرفت . آنجا که برادر است نقش حامی را دارد و قطعا ارث بیشتری خواهد برد و آنجا که سوگلی است ، هووها باید در صف مواهب پادشاهی کره ی زمین ! بنشینند تا نوبتشان شود .
علی89 ۱۱ مرداد ۱۴۰۰ | ۲۲:۴۵
روسیه دنبال نفوذ بیشتر در منطقه منا است و میخواهد قدرت خودش را با تسلت بر این منطقه بسیار زیاد افزایش بده ولی شرایط اقتصادی که داره مانع میشه و به همین دلیل شباهت به کشوری فرصت طلب رفتار میکند .